نویسنده

 

 

بتول اسدی- اردبیل- لاهرود

خواهر عزیز. قبل از هر سخن از این که خواننده­ی آثار شما هستیم به خود می­بالیم و از هم­راهی و هم زبانی­تان با «سرود فردا» سپاس­گزاریم. از شعرهای شما بر می آید که اهل مطالعه هستید و می­خواهید احساس زلال و پاک­تان را در قاب واژه­ها جای دهید. به همت و عزم­تان آفرین می­گوییم زیرا، دقت، مطالعه، کاوش در قالب­ها، شگردها و فنون شاعری برای هر شاعری لازم است و در بر­داشتن گام­های ابتدایی، تفحص و کنکاش در آثار بزرگان نکته­ی بسیار مهمی است. هم­چنین آشنایی با قوانین عروض و قافیه در شعرهایی که قرار است، غزل یا مثنوی شوند (غم دل- با هم باشیم و اشک لحظه­ها) ضروری است.

در غزل قافیه در مصراع نخست و تمام مصراع های زوج تکرار می شود مانند الگوی زیر:

--------------------+                 --------------------+

--------------------                   --------------------+

--------------------                   --------------------+

--------------------                   ----------------+

 

و در مثنوی، آرایش قافیه به شکل زیر است:

--------------------+                 --------------------+

-------------------- -                -------------------- -

--------------------0                 --------------------0

----------------*                      ----------------*             

 

از سوی دیگر، تعریف قافیه می­تواند راه­گشای شما در کاربرد صحیح آن باشد. حروف مشترک رمز قافیه سازی واژه­هاست. این حروف طبق دو الگو قافیه می­سازند که با حروف الحاقی می­توانند به کار روند. به طور مثال«نگاه، آه و گناه» را می­توان هم قافیه کرد و اگر حرف الحاقی «ی» را به آن بیفزاییم، هم­چنان قافیه هستند. اما «امروز و نگاه دار» حروف مشترکی ندارند که اساس قافیه قرار گیرند در بیت دوم «غم دل» «اشک­هایم شده» ردیف است و «غم خوار و اشک­هایم» نمی­توانند قافیه شوند.

توصیه می­شود، هم­چنان با جدیت به فراگیری اصول شعر بپردازید و بکوشید استعداد ذاتی خود را پرورش دهید تا شعرهای­تان قانونمند شوند و سپس به تجربه زبان نو و واژه­پردازی بپردازید.

به آینده ای روشن امیدوار باشید و ارتباط خود را با «سرود فردا» قطع نکنید.

یاسمن بهار- اصفهان

دوست عزیز، دو شعر زیبای شما هر یک به نوعی چشم نواز و دل نوازند.

«شب و سکوت» در فضای تصویر­سازی­های سبک هندی رقم خورده است. استفاده از ردیف طولانی و کم کاربرد که در ارتباط تنگاتنگ با قافیه قرار دارد. مزیت دیگر این شعر است. در بیت سوم:

«ستاره دل زده از روزهای خاموشی                      به روی بالش نم­دار تخت خوابیده»

برای نگارنده، قابل درک نیست چه رابطه­ای میان ستاره­ای که از روزهای خاموشی دل زده است و اینک روی بالش نم­دار خوابیده، وجود دارد.

دو بیت پایانی، به زیبایی سروده شده­اند، چنان که ناخودآگاه زمزمه­ی لب ها، در خاموشی می­شوند:

«و شب به حرمت آن چشم ها که بیدارند            کشیده پرده­ی اسرار تخت خوابیده

سکوت هم به دل تار شب فرو خفته                  جهان به شوق تو بیمار تخت خوابیده»

«شجره نامه» یک سروده­ی موج نویی است که در آن آغاز و انجام به جا و خیال­بندی­های شاعرانه که احساس را می­نوازد- جای خالی وزن را پر کرده و آن را خواندنی نموده است.

شاعر بمانید.

ابوالفضل صمدی رضایی- مشهد مقدس

برادر گرامی، شعرهای بی وزن شما، مثل همیشه از مفهوم تازه سرشارند و این مفاهیم نو و بکر، نقطه­ی قوت آن­هاست. از نظر قدرت تخیل و امتیاز ترکیب واژه­ها، ترتیب این شعرها این گونه است:

«تقدیر سپید، مسافر، آسمان، انتظار گل سرخ، ای آبی آسمان، شکفتن عشق و من و تو.»

من هنوز/ در معمای مرموز پیشانی تو/ گیج مانده­ام/ اینک/ همه­ی زیبایی­ها سهم توست/ تو بگو/  ای پیشانی­ات سپید ترین/ تقدیر بلند آبی­ات را کجا/ نوشته­اند!

در بخش غزل­ها، «شرح پیشانی» از نظر محور عمودی گاه اسیر ساده­گویی می­شود، چنان که مثلاً در استفاده از قافیه به تنگنا    می­افتید و در یک غزل ده بیتی، سه بار از «پریشانی» استفاده می­کنید. شاید اگر مفهوم در بیت های کم­تری خلاصه می­شد، نیاز به تکرار قافیه نبود، بیت پایانی ضعیف­ترین قسمت این غزل است.

«مردی از جنس باران» با وزنی سنگین و عاطفه­ای سرشار، غزلی موفق است که تلخی نقد «شرح پریشانی» را به شیرینی تحسین تبدیل می کند. در این سروده، هیچ واژه­ای در دستگاه هم نشینی، زاید نیست و ایجاز به کمال معنا کمک کرده است و بر خلاف شعر پیش در گرداب روزمرگی شاعرانه سرگردان نشده است.

«غریبه» شما را درگیر و دلواپس حادثه هایی کرده است که دیگران پیش­تر، بارها آن­ها را تجربه کرده­اند، آن را سروده­اند، نالیده اند و واگویه سر داده­اند. اگرچه این غزل با معیارهای شعر فارسی مطابقت دارد اما از زبان و سروده­های شناسنامه­دارتان فاصله گرفته است و چون غزل­های خواندنی بسیار سروده اید، نگارنده­ی این سطرها، آن را چندان جدی نمی­گیرد. اندوه «غریبه» از ذهن­تان به واژه ها سرایت کرده و در این واقعه سرایی واژه هایی چون «مات و شرر» در مصراع های:

«بر مات ز رحمت گذری نیست غریبه»

و «دیگر به نگاهت شرری نیست غریبه»

شما را به لایه­های تو در توی خیال شاعر قرن ها و سبک­های گذشته­ی ادب فارسی برده است.

چشم به راه شعرهای­تان می­مانیم.

  فرشته پیش قدم- ؟

دوست عزیز؛ با آن­که نخستین بارقه های شعر شما را شاهدیم، از صفای ضمیر و لطف طبع­تان بوی عشق را حس می­کنیم. رباعی های عاشورایی شما، هم در وزن «مستفلعین» سروده شده­اند. رعایت تناسب و تقارن قافیه­ها و ردیف­های فعلی و اسمی مناسب از نکات مثبت و پاره­ای تصویر­های سطحی که ارتباط معنایی گروه واژه­ها در آن­ها، نادیده گرفته شده است. از موارد قابل بازنگری است، به طور مثال «سیلی به روی صورت قمری نهادند» و «لب­های تو کهف خدا را می­سرودند» مفاهیم مبهمی دارند که در این سروده های صمیمی، جایی ندارند.

رعایت نکردن قواعد دستور زبانی، هر چند در شیوه­ی بلاغی، توجیه­پذیر است. اما هر گاه این سنت شکنی به اصل رسایی جمله، ضربه بزند، پسندیده نیست مانند:

«گوش رقیه، گوشوارش را کشیدند.»

مرثیه­ی حضرت زینب(س)، تکرار مضامین رباعی­های گذشته است با همان وزن و ترکیب­ها، «یک عالم دیگر در این صحرا به پا شد» گرایش به زبان عامیانه را نشان می­دهد، رسیدن به زبانی سنجیده و تثبیت شده در شعر، گام­های بعدی شما در روند مضمون آفرینی است. یادتان باشد، تخیل کم­رنگ شعر را به نظم تبدیل می­کند و از زیبایی آن می­کاهد.

«نور در گودال» نو سروده­ای است که انتظار شنونده را از شعر تا حدی برآورده می­کند و یاد شعرهای کسانی چون موسوی گرمارودی  و مرحوم سید حسن حسینی را در یاد خواننده­ی اشعار عاشورایی زنده می­کند. روی­کرد مثبت شما به شبکه­های مراعات نظیر، خیال­انگیزی و روانی در روایت در این شعر قابل تحسین است.

پیروز و سربلند باشید.