خستهدلی و شوربختی بچههای جدامانده از طلاق!!
ای نازنین پدر!
وی مادری که شمع دلافروزِ خانهای!
از خشم بگذرید
ای جان من فدای شما، آشتی کنید
جغد طلاق بر سر ما ضجه میزند
لعنت بر این طلاق
از بهر ما نه، بهر خدا آشتی کنید!
«مهدی سهیلی»
«هنگامی که طلاق، زنجیرهی خانواده را از هم میگسلد، پدر و مادر هویت جداگانهای مییابند، اما آن کسی که دیگر نامی ندارد و بیپناه و متزلزل در اجتماع رها شده، فرزند است. جدایی پدر و مادر یک اثر آنی و زودگذر نیست و در تمام مراحل زندگی فرزندان، اثر منفی بر جای خواهد نهاد.
پراکنده شدن اعضای خانواده و محرومیت فرزندان از سرپرستی مشترک والدین پس از فروپاشی و انحلال خانواده، آنان را از داشتن مواهب و مزایای زندگی خانوادگی محروم میکند و هویت فردی و خانوادگی «فرزندان طلاق» را مختل میسازد. پس از جدایی پدر و مادر، به دلیل فقدان والدین، مسائل روحی و روانی فراوانی برای بچهها ایجاد میشود از جمله بدبینی به جنس والد دیگر و بیخبر ماندن از روحیات و ساختار وجودی او که آسیبهای آن، بعدها در ازدواج چنین فرزندانی آشکار میشود.
آسیبشناسان اجتماعی، مشکلات روانی و جسمانی، تربیتی، احساس گناه و سردرگمی، اختلال در هویت فردی و خانوادگی، ایجاد خانوادههای ناتنی، مشکلات زندگی آتی و افزایش احتمال گرایش به ارتکاب جرم و بزه را از جمله آثار ویرانگر و زیانبار مادی و معنوی بر روی فرزندان طلاق برمیشمارند. آمارها نیز حکایت از آن دارد که بیشتر جرمها و بزهکاریهای کودکان و نوجوانان، ریشه در مسائل و مشکلات خانوادگی، طلاق و از هم پاشیدگی کانون گرم خانواده دارد.
همچنین طلاق پدیدهای جمعیتی است که به لحاظ کمی و کیفی بر ساخت جمعیت اثر میگذارد زیرا تنها واحد مشروع و اساسی تولید مثل، خانواده است که با رخداد طلاق از هم گسسته میگردد. طلاق بر کیفیت جمعیت نیز اثر دارد، چرا که فرزندان و نسل این خانوادهها به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در احراز مقام «شهروند مسئول» خواهند بود.
طلاق، تأثیرات اقتصادی هم برای جامعه در برخواهد داشت، زیرا تعادل روحی نیروی انسانی «تولید» و «خدمات» را در جامعه بر هم میزند و به بروز پیامدهای سهمگینی در حیات اقتصادی اجتماع منجر میشود. طلاق، «نماد یک مشکل ارتباطی صحیح و سالم بین افراد» توصیف میشود که این مشکل ارتباطی در مقیاس کوچک (خانواده) میتواند در بعد وسیعتر (جامعه) نیز تسرّی و گسترش یابد و ارتباطات انسانی را مختل کند.
طلاق، تعادل آدمها را بر هم زده و آثار شومی را در جامعه بر جای مینهد و منجر به کاهش انسجام و یکپارچگی اجتماعی میشود و سنگ بنای اجتماع را از هم میگسلد. هیچگاه مطالعهی آسیبشناسی و انحرافات اجتماعی، بدون توجه به طلاق امکانپذیر نیست. وقتی بنیان خانواده دستخوش ضعف و عدم استواری گردید، بنیانهای اخلاقی و اجتماعی کل نظام اجتماعی متزلزل شده و آن جامعه به سوی جرایم گوناگون سوق داده میشود. طلاق میتواند موجب افزایش آسیبهای اجتماعی از قبیل اعتیاد، روی آوردن به مشروبات الکلی و انحرافات جنسی شود. از سوی دیگر طلاق یکی از عوامل مؤثر در فزونی میزان خودکشی است. طلاق در یک جامعه به مثابه تزلرل اجتماعی و عدم ثبات آن است که میتواند به کمبها شدن خانواده و ارزشهای خانوادگی در آن اجتماع شود. بیم از آینده، احساس گناه و تنهایی، مشکلات روحی و جسمی، مشکل دوگانگی نقش، نارساییهای اقتصادی، انزوای اجتماعی و اختلال در هویت، کاهش فرصتهای ازدواج، کاستی رضایت از زندگی و گرایش به ارتکاب جرم و بزهکاری در زمرهی پیامدهای زیانبار طلاق به ویژه برای زنان است. آسیب طلاق والدین بر فرزندان، مشابه مرگ پدر و مادر است.»
بچهها طلاق را به معنای تحولی در دنیای کودکی خود و نیز از کف دادن پدر و مادرشان تلقی میکنند. پژوهشها نشان میدهد که در صورتی میتوان بسیاری از آثار زیانبار طلاق را کاهش داد که والدین مشترکاً نیازهای فرزندانشان را برآورده سازند.
طلاق نه تنها برای پدر و مادر تنشزاست بلکه کودکان را نیز به فشار روحی میکشاند. هر چند واکنشهای عاطفی بچهها در زمان جدایی والدین، معمولاً به سنشان بستگی دارد، ولی بسیاری از آنان با احساساتی همچون اندوهگینی، خشم و دلواپسی دست به گریبان میشوند و بعید نیست که چنین احساسهایی در رفتارشان نیز جلوهگر شود. اغلب، واکنشهای کودک با عکسالعملهای پدر و مادر کاملاً متفاوت است و دریافت این تمایزها اهمیت دارد. مثلاً ممکن است پدر یا مادری احساس آسودگی کند که تصمیمش باعث تمام شدن دورهی دشوار و تحملناپذیر زندگیاش شده، در حالی که امکان دارد بچهای حس کند که با فقدانی روبهرو گشته است.
خوشبختانه میتوانید به کارهایی دست یازید که در طول مدت طلاق به فرزندتان یاری رساند. با حداقل ساختن فشار روانی ناشی از این وضع و واکنش آشکارا و صادقانه در برابر نگرانیهای کودکتان، میتوانید وی را در این عهد طاقتفرسا مدد کنید.
چگونه با بچه از جدایی سخن بگوییم؟
به محض اینکه از برنامههای خویش خاطرجمع شدید، با کودکتان از تصمیم به جدا ماندگی صحبت کنید. هرچند در این باره لب به سخن گشودن ساده نیست و هنگام طرح موضوع هر دوی پدر و مادر باید حضور داشته باشند و احساسات مربوط به خشمناکی، تقصیر و گناه و یا سرزنش را نباید در گفتوگو دخالت داد. در نهایت این پیام مشکلی است که ناچاراً باید بر زبان آورد، اما اگر به طرزی پر احساس از عهدهی آن برآیید، میتوانید فرزندتان را کمک کنید تا دردناکی ماجرا را کمتر حس کند.
با آنکه جستار در بارهی طلاق باید با سن و رشد کودک دمساز باشد، اما همهی بچهها ضرورتاً همان پیام بنیادی و ابتدایی را دریافت میکنند که: «مامان و بابا قبلاً همدیگر را دوست داشتند و سرخوش بودند، لکن حالا خشنود نیستیم و به جایی رسیدهایم که اگر جدا از هم باشیم خوشتریم آنچه نباید بین ما بشود، شد، ولی پیوسته پدر و مادرت خواهیم بود، همیشه تو را دوست داشته و مراقبتت خواهیم کرد!»
تأکید ورزیدن بر این مسأله مهم است که کودک شما نباید به خاطر این فروپاشی و جداشدگی سرزنش شود و اندوه و ناکامی حاصل، به او (اعم از دختر و پسر) مربوط نیست. بچهها معمولاً خود را به سبب شکست و گسست ازدواج پدر و مادرشان ملامت مینمایند در حالی که لازم است مدام به آنان یادآور شویم که در این میان تقصیری متوجهشان نیست. سرانجام شاید از شما بپرسند که آیا مهرورزیتان به او زودگذر است؟ (همچنان که با همسرتان بود)
اینجاست که باید به فرزند خود مجدداً اطمینان خاطر دهید که حتی اگر دارید از هم جدا میشوید، محبت او را برای همیشه و بیقید و شرط در دل دارید.
در پاسخ به پرسشهای بچهها مربوط به طلاق داشتن اطلاعات کافی و انتقال آن به بچهها اهمیت دارد تا آنها آمادهی رویارویی با دگرگونیها و تغییرات آیندهی زندگی خویشتن شوند ولی نه آنقدر که هراسانشان سازد. سعی کنید احساسات خویش را عادی جلوه دهید و تا سر حد امکان به سؤالات آنها به فراخور سنشان و صادقانه جواب دهید به خاطر بسپارید که لازم نیست بچهها تمام جزئیات را بدانند بلکه کافی است آگاهیهایشان به اندازهای باشد که آشکارا دریابند هرچند طلاق به مفهوم جدا شدن از همسر است، اما به این معنا نیست که ایشان فرندانشان را ترک و رها میکنند.
وقتی بچهها میشنوند که پیوند زناشویی پدر و مادرشان از هم گسسته میشود، واکنش همهشان در این زمینه یکسان نیست. برخی پرسشهایی میپرسند، بعضی میگریند و شماری اصلاً سؤالی ندارند. در مورد کودکانی که به نظر میآید هنگام شنیدن خبر ناگوار آشفته حال میگردند، مسألهی مهم این است که والدین به آنان یادآوری کنند که احساساتشان را باز شناخته و پایبند آن هستند و مطمئنشان سازند که گریستن برایشان خوب است.
به عنوان مثال ممکن است بگویید: «میدانم که این رخداد برایت دلآزار است و از دلیلش آگاهم!» یا «من و مادرت شیفتهی توایم و خیلی متأسفیم که مشکلات ما تو را به چنین وضعی کشانده است!» اگر کودکتان فوراً واکنش عاطفی و هیجانی از خود نشان ندهد، به وی (خواه دختر باشد یا پسر) بگویید که وقت برای صحبت بسیار است. نگرانی بسیاری از بچهها این است که چهسان طلاق برآنان اثر خواهد نهاد:
· با کی زندگی خواهم کرد؟
· آیا مرا به جای دیگر میبرند؟
· پدر و مادر در کجا ساکن خواهند شد؟
· آیا به مدرسهی جدید خواهم رفت؟
· آیا باز دوستانم را خواهم دید؟
· میتوانم امسال تابستان هم به اردو بروم؟
هنگامی که پیرامون دلواپسیهای فرزندتان سخن میگویید، رو راست باشید و به او گوشزد کنید که خانواده به این قبیل مسائل خواهد پرداخت ولو اینکه احتمالاً وقتگیر باشد.
کاستن از فشار روانی (استرس) کودک
طلاق با تغییرات فراوان و یک احساس واقعی ضایعه و فقدان همراه است. فرزندان و والدین از نبودِ خانوادهای که بدان امیدوار بودند غصه میخورند و بچهها مخصوصاً بابت عدم حضور پدر یا مادر اندوهگیناند. از همین روست که عدهای از ایشان – حتی بعد از اعلام قطعیت طلاق – هنوز امیدوارند که روزی والدینشان با هم از در صلح و آشتی درمیآیند. ماتم ضایعهی خانوادگی امر طبیعی است لیکن به مرور زمان شما و کودکتان، شرایط تغییر یافته را به نوعی پذیرا میشوید.
بنابراین، شما چگونه میتوانید فشار روحی ناشی از تغییراتی را که بر اثر طلاق رخ داده است، بکاهید؟ این عمل عمدتاً از طریق فراگیری واکنش در برابر بیان عاطفه و احساس صورت میگیرد. ذیلاً چند شیوهای را که همسران جدا شده میتوانند به فرزندانشان یاری کنند، آوردهایم:
- کودک را به گفت و گو فرا خوانید.
لازم است بچهها بدانند که احساسات ایشان از دید پدر و مادرشان اهمیت داشته و جدی گرفته خواهد شد.
- به آنان یاری کنید که احساسات خویش را به صورت واژههایی درآورند.
امکان دارد رفتار بچهها اغلب شما را از احساسات اندوه یا خشم با خبر گرداند. بگذارید آنان احساسات خویشتن را بر زبان جاری سازند و یاریشان کنید که بدون تغییر عواطف یا توجیه آنها برچسبشان زنند. شاید بگویید: « به نظر میرسد که از همین حالا ناراحت شدی. آیا میدانی چرا؟» وقتی کودکتان پاسخ میدهد، شنوندهی خوبی باشید ولو اینکه شنیدنش برایتان دشوار باشد.
- احساسات آنان را مجاز شمارید.
گفتهای نظیر «عجیب نیست که غصه داری» یا «گویا شاید آسیب، هرگز تمامی ندارد» به بچهها هشدار میدهد که احساساتشان موجّه است. آنها را ترغیب کنید هرچه در دل دارند، از سر به در کنند.
- پشتیبانی کنید.
از کودک بپرسید: « به نظر شما چه عاملی به تو کمک میکند تا احساس بهتری داشته باشی؟» ممکن است نتواند چیزی را نام ببرد، لیکن شما میتوانید چند نظر به او پیشنهاد کنید – احتمال دارد لحظهای کنار هم بنشینید، راه بروید یا عروسک مورد علاقهشان را در دست بگیرید. امکان دارد بچههای خردسالتر از پیشنهاد تلفن کردن به پدر یا کشیدن تصویر و اهدای آن به مادر در ساعات پایانی روز که به دیدارش میآید، استقبال کنند.
فرض کنید که سازگاری بچهی شما، مدتی به طول انجامد. برخی واکنشهای عاطفی و کرداری در برابر طلاق، ماهها یا حتی یک سال به درازا میانجامد. ممکن است پارهای از آنها خیلی زودگذرتر بوده و آنقدر دوام بیاورند تا وضع ثابت شود و امور روزمرهی وی دوباره تثبیت شود.
وانگهی مهم این است که به یاد آوریم این واکنشها لزوماً نمایانگر مشکلات نیستند. بسیاری اوقات اگر پرداختن به نگرانیهای عاطفی بعد از طلاق بچهها توأم با حساسیت باشد، حالت موقتی پیدا میکند. اما گاهی، کودکان واکنش طولانیتری دارند.
توجه به نشانههایی که کودک (اعم از دختر و پسر) از خویشتن بروز میدهد، ممکن است به فرزندتان مدد کند که از عهدهی آنها برآید.
- واکنش در مقابل فشار روحی
در زیر نشانههایی را آوردهایم که نمایشگر فشار روانی در مراحل گوناگون است:
بچههای شیرخواره و نوپا
چنین کودکانی نیاز به سازگاری و روزمرگی دارند و آشنایی، تسلیبخش آنهاست. احتمال دارد برنامههای پیشبینی نشده، دگرگونیهای متعدد یا جداییهای ناگهانی، پریشان خاطرشان کند.
علامتهایی که کودکی بر اساس آن احساس غمگینی میکند، شامل غرغرها یا گریه و پیدایش تغییرات و عادات خور و خواب است. کودکان شیرخوار و نوپا هم در مواجه با جدایی حساسند. امکان دارد نشانههای ناشی از اضطراب جدایی به صورت عزلت گزینی، غمباری یا رفتار توأم با وابستگی و چسبیدن به یکی از پدر و مادر، جلوهگر شوند.
کودکان پیش دبستانی یا کودکستانی
بچههای در این سن و سال به مراقبت مداوم احتیاج دارند. ولی از آنجایی که حافظهی درازمدت و مهارتهای زبانیشان گسترش مییابد، بیشتر متکی به خود میشوند.
نشانهایی که کودکی در این سن تحت فشار قرار میگیرد، عبارتند از: نگرانیهای پیاپی به خاطر جدایی و بازگشت به عادات پیشین مانند مکیدن انگشت، شبادراری و بدخوابیهای شبانگاهی ممکن است دمادم گریه سر دهد و ستیزهجویی کند. به کردارهای کودکانه رو کرده و کجخلقی و اوقات تلخی نماید.
بچههای مدرسه رو
برای کودکان شش تا هشت ساله باید جداگانه وقت گذاشت تا همچنان اطمینان یابند که محبوباند. انصاف، مسألهی مهمی است. شاید کودکتان بخواهد مطمئن شود که شما و نیز همسرتان به طور یکسان برایش وقت صرف میکنید. همچنین کودکان در این سن و سال، به مواردی همچون «چه کسی باید سرزنش شود و کی مقصر است،» علاقه دارند.
اگر بچهی شما امید خود را به پیوند مجدد پدر و مادرش بیان کند، مطمئن باشید که او وقتی را جداگانه با هردوی شما گذرانده تا واقعیت وضع را استحکام بخشد. به هر حال بچهها امید وصل مجدد را سالها در دل خود زنده نگاه میدارند. گرچه لازم است امیدهای کودکان و شیوهی احساسشان را پذیرا شده و حقیقت وضعیت را بدانان یادآوری کنید.
احساسات مربوط به اندوهگساری احتمالاً در قالب غم، عصبانیت، پرخاشگری یا ستیزهجویی جلوه مییابد. شاید کودک (خواه پسر باشد یا دختر) مشکلاتی از بابت دوستی در مدرسه دارد. امکان دارد فشار روانی (استرس) به شکل ناراحتیهای جسمی همانند دلآشوبه یا سردرد بروز کند.
کودکان نه و دوازده ساله (سنین پیش از نوجوانی)
بچههای بین نه تا دوازده سالهی دور از پدر و مادر بیشتر سرگرم کارهایی هستند. زمانی که والدینِ جدا شده کنار هم قرار میگیرند ممکن است اختصاص وقت همسان کارساز باشد، اما امکان دارد بچههای یاد شده نیازمند برنامههای مختلف باشند تا با اولویتهای متغیر دمساز گردند. برای بچههایی در این ردهی سنی، علایق مربوط به مدرسه، اجتماع و دوستی مهمتر است، در عین حال اهمیت خانواده در این مورد باز هم پا برجاست.
احتمال دارد کودکتان نخواهد که به طور یکسان در کنار هر یک از شما بماند و بودن با یکی را بر دیگری ترجیح دهد. این رویه را بپذیرید و وقتی رخ میدهد به دل نگیرید. برنامهی دیدار را رعایت کنید و علاقه و دلبستگی پدر و مادر در زندگی فرزندتان را مورد تأکید قرار دهید.
نشانههای هشداردهنده برای این گروه سنی شامل مشکلات همسن و سالی، تنهایی، افسردگی، خشم یا علائم بیماری جسمانی مانند سردرد دل درد و اشکالات فراگیری باشد.
تغییر نقش
موقعی که بچهها احساس اجبار میکنند که «باید مراقب پدر یا مادر پریشان از نظر عاطفی بوده، و یا از آنان پشتیبانی نمایند»، این دگرگونی نقش به وجود میآید و موقعیتی غیرطبیعی برای او محسوب میگردد. والدینی که تغییر نقش را در خانوادهشان تشخیص میدهند لازم است راههایی جهت حمایت از خودشان یافته و بار را از دوش فرزندشان بردارند.
نوجوانان
در سالهای اولیه نوجوانی بچهها نیازمند پشتیبانی پایدار پدر و مادر هستند، اما ممکن نیست استفادهی مشترک از برنامههای زندگیشان را بپذیرند زیرا امکان دارد این وضع، زندگی آموزشگاهی و اجتماعی آنان را بر هم زند. در مورد بهرهوری مشترک به اندیشههای کودکتان توجه کنید.
برخی اوقات بچهها پیشنهاد میکنندکه سرتاسر تابستان، نیمسال تحصیلی (دانشگاهی) یا سال تحصیلی را با پدر یا مادرِ فاقد حق حضانت فرزند، بگذرانند. لیکن شاید این حالت حاکی از آن نباشد که آنان تمایل به اقدامی دارند. بچهها در اوایل دورهی نوجوانی احساس صحیح و درک به جایی از زمان دارند مبنی بر اینکه زندگی بزرگسالی نزدیک میشود. غالباً بچه سالی را با یکی از والدین میگذرانند و سپس به خانه برمیگردند. برای بچهها فرصتی حاصل میشود که وقت زیادی را با پدر و مادری سپری سازند که برایشان دلتنگ شدهاند اگر آنها پرورش یافته باشند، بدین راه چارهها گوش فرا داده و بررسیشان کنید.
هر نوع ترتیباتی به عمل میآورید، با این همه، برنامهای تنظیم کرده و بدان پایبند باشید. احتمال دارد نوجوانان، پدر و یا مادر را به خاطر طلاق سرزنش کنند و ممکن است با اقامت در یک جا یا تغییر پیاپی سکونتگاه حاکم گردند.
هرچه بر سن نوجوانان افزوده میشود، فعالیتهای آموزشگاهی و اجتماعی و نیز تثبیت آزادی و عدم وابستگی بیشتر، در کانون توجهشان قرار میگیرد و لذا علاقهی آنها به مشکلات والدینشان کاهش میپذیرد ولی باید دانست که نوجوانانتان نیازمند پشتیبانی شما هستند گو اینکه پدر و مادر اغلب این احساس را پیدا میکنند که اطلاعاتشان برای نوجوانان مهم نیست در صورتی که هست. در زندگی و علایق بچهها دخیل باشید. گفت و گوی مداوم با نوجوانتان مفید است.
هر چند امکان دارد نوجوانان بخواهند والدینشان را شاد و سرخوش ببینند، ولی بچهها در هر سن و سالی که باشند ممکن است از مشاهدهی قرار ملاقات گذاشتن والدینشان با دیگران احساسات متفاوت و مبهمی داشته باشند و شاید حس کنند که نادیده گرفتن وعدهی دیدار پدر یا مادر خیانت به طرف دیگر باشد، اما احتمالاً از اینکه یکی از والدین همسر جدیدی یافته، خوشحال گردند.
افسردگی، کجخلقی، تندخویی، تخلیهی هیجانات، عملکرد نامطلوب در مدرسه، یا مصرف مشروبات یا سایر مواد مخدر، فعالیت جنسی، یا رفتار حاد مخالفتآمیز، همگی نشانهی آنند که نوجوان دچار رنج و زحمت است. امکان دارد سایر نوجوانان مشکلات رفتاری داشته، فسردهدلی از خود بنمایانند و تلاشهای ناموفقی در مدرسه داشته باشند، از خانه بگریزند یا گرفتار چنگال قانون گردند. بدون توجه به اینکه آیا گرفتاریها و ناراحتیهایی از این قبیل مربوط به طلاق است، آنها مشکلات شدیدی هستند که بر رفاه و سلامت نوجوان تأثیر نهاده و نمایانگر نیاز به یاری از خارج است.
ستیزهجویی در حضور بچه
اگر چه بگومگوی گاهگاهی بین والدین عاقلانه بوده، حتی از یک خانوادهی سالم انتظار میرود لکن زندگی در نبردگاه دشمنی و کینهتوزی مداوم و نزاع و درگیری پایانناپذیر، امکان دارد یک بار سنگین روانشناختی را بر فرزندتان تحمیل کند. رخدادهای آسیبزا مثل جیغ کشیدن، زد و خورد، جر و بحث کردن یا خشونت ، بچهها را ترسو و نگران بار میآورد. چون وی از عهدهی اینگونه هراسها برنمیآید و ممکن است از نظر عاطفی آزردهخاطر، حاکم یا درونگرا و در خود فرو رفته شوند.
شاهد خصومت و کینهتوزی شما نیز یک الگوی رفتاری نامناسب برای فرزندتان است یعنی کسی که هنوز دارد شیوهی کنار آمدن با هیجاناتش را فرا میگیرد. سازگاری درازمدت بچهها با طلاق ارتباط زیادی با طلاق مستمر بین والدین دارد. بچههایی که والدینشان به ابراز خشم و دشمنی و تنفر ادامه میدهند، به احتمال زیاد دارای مشکلات مداوم عاطفی و رفتاری میباشند.
مذاکره با میانجی یا رایزن طلاق، به زوجهای طلاق گرفته یاری میکند که نارضاییهای و لطمات وارده به یکدیگر را به نحوی ابراز کنند که به بچهها آسیبی نرسد. گرچه به این ترتیب همکاری با همدیگر دشوار است، اما باعث میشود که فرزندتان از صدمهی ناشی از دلخوری و ناخشنودی بیوقفه در امان بماند.
سازگاری با شرایط جدید زندگی
از آنجایی که طلاق ممکن است تغییر عظیمی در زندگی بچهی شما پدید آورد، دمسازی با برنامههای زندگی باید به تدریج صورت گیرد. شرایط بعد از طلاق، در سه مورد خلاصه میشود:
· یک والد (شما و یا همسرتان) ممکن است حضانت داشته باشید.
· امکان دارد مشترکاً حضانت را به عهده داشته باشید (یعنی هر دوی شما و همسرتان در تصمیمات قانونی مربوط به فرزندتان سهیم باشید، ولی او اساساً در مجاورت بوده و شما به فرزندتان سر بزنید)
· حضانت را مشترکاً به عهده داشته باشید (که طی آن، تصمیمات، متفقاً اخذ شده و حضانت جسمی نیز بر همین منوال باشد)
حضانت مشترک بچه برای پدر و مادرانی که از هم دور نیستند، به طرز روزافزونی عمومیت پیدا میکند. این عمل، راه حل سادهای ندارد. اگر چه برخی بچهها موفق میشوند که نیمی از اوقاتشان را با هر یک از والدین بگذرانند، اما به نظر میرسد که سایرین از لحاظ داشتن یک «سکونتگاه» و دیدار با یکی از آنان نیازمند «ثبات» اند.
هرگونه نظم و ترتیبی را که در نظر داشته باشید، باید بدانید که نیازهای فرزندتان همیشه در اولویت است. از ایجاد بلوا و آشوب جهت پیروزی بر همسر سابقتان خودداری ورزید. زمانی که در مورد چگونگی برگزاری سالروز تولد، تعطیلات (تحصیلی و غیره) تصمیمگیری میکنید، بهترین شیوه را برای وی برگزینید.
رخدادهای پس از طلاق
تا سرحد امکان حفظ وضعیت طبیعی بعد از طلاق اهمیت دارد. این وضع با رعایت امور منظم روزانه مشتمل بر آداب غذاخوری، قواعد رفتاری و شیوههای نظم و ترتیب صورت میگیرد. محدودیتهای آرامبخش به ویژه طی زمان تغییرات، موقعیت بچهها را نااستوار و متزلزل میسازد. عشق و محبت یکطرفه، بچهای را ضایع میگرداند که غصهی طلاق را میخورد. او در صورتی تباه میگردد که دچار عشق یکطرفه باشد.
ضمناً پدر و مادر باید بکوشند نقش خویش را به جا ایفا کنند. مهم نیست بچهی شما چقدر سعی میکند که بفهمد؛ هنوز طفل است. اگر به وی اعتماد کنید، خواه دختر باشد یا پسر، از حیث برقراری ارتباط با پدر یا مادر خویش به زحمت میافتد، یعنی نباید بچه را سرزنش کرد یا او را در موقعیت خاص بزرگسالان قرار داد.
هماهنگی و تداوم در امور روزانه و ایجاد نظم و ترتیب، در کلیهی مسائل خانوادگی اهمیت دارد. توقعات مشابه در خصوص ساعات خواب، قواعد و تکالیف درسی، اضطراب را میکاهد و این پیام را برای فرزندتان در پی دارد که شما و همسر سابقتان با هم کار میکنید و گول نمیخورند.
از یاریجویی تخصصی شرمنده نشوید. طلاق، بحران عمدهی زندگی یک خانواده است. اما چنانچه شما و همسر پیشینتان بتوانید متفقاً کار کنید، امکان دارد پدر و مادر خوبی برای فرزندتان بمانید.
چند توصیهی زیر را به خاطر بسپارید
· برای کنار آمدن با احساسات دردناک خویش، مدد بجویید. اگر قادرید تغییرات کارآمدی به عمل آورید، فرزندتان نیز به احتمال زیاد دست به چنین عملی خواهد زد. در ضمن، برخورداری از پشتیبانی ضروری عاطفی و توانایی ابراز احساسات و اندیشهها با فردی بزرگسال، امکان به دوش کشیدن بارِ ناعادلانهی نگرانیهای عاطفی شما را میکاهد. این قضیه میتواند شامل دوستان یا اعضای طرف اعتماد خانواده یک درمانگر باشد.
· با خود و فرزندتان شکیبا باشید. رفع اضطرابهای عاطفی، لطمهها و آسیبهای متعاقب طلاق، نیاز به زمان دارد و غالباً مرحله به مرحله انجام میپذیرد که مناسبت هم دارد.
· در برابر وسوسهی مربوط به جبران غم و اندوه بچه، با تهیهی چیزهای مادی، خرید خوراکیها یا امتیازهای ویژه مقاومت کنید. تنها عزیزان یارای آن را دارند که با مراقبت و حمایت خویش آسیبهای عاطفی را به بهترین وضع برطرف سازند. این کار از اشیاء ساخته نیست.
· نشانههای فشار روانی کودکتان را به نسبت سن و سالش تشخیص دهید. با پزشک یا درمانگرتان بخواهید که شما را از نظر شیوهی حل مشکلات مخصوص ناشی از تشویشتان، راهنمایی کنند.
در یک خانوادهی سالم، بسیاری از عوامل یاریگر در کامیابی و سلامت عاطفی بچهها، همانهایی هستند که به موفقیت و سلامت روانی افراد یک خانوادهی از هم پاشیده کمک میکنند.
پشتیبانی صحیح سبب میگردد که بچهها بتوانند با کامروایی از عهدهی دگرگونیهای مربوط به طلاق برآیند.
منبع:
www. Kidshealth.com