در سوگ آینه


دو بند از ترکیب­بندی در رثای امام خمینی(ره)

امشب خبر کنید تمام قبیله را

بر شانه می­برند امام قبیله را

ای کاش می­گرفت به جای تو دست مرگ

جان تمام قوم، تمام قبیله را

برگرد، ای بهار شکفتن! که سال­هاست

سنجیده­ایم با تو مقام قبیله را

بعد از تو، بعد رفتن تو – گرچه نا به جاست-

باور نمی­کنیم دوام قبیله را

تا انتهای جاده نماندی که بسپری

فردا به دست دوست، زمام قبیله را

زخمیم ، خنجر یمنی را بیاورید

زنجیرهای سینه زنی را بیاورید

ای خفته در نگاه تو صد کشور آینه!

شد مدتی نگاه نکردی در آینه

رفتی و روزگار، سیه شد بر آینه

رفتی و کرد خاک جهان بر سر آینه

رفتی و شد ز شعله برانگیزی جنون

در خشک­سال چشم تو خاکستر آینه

چون رنگ تا پریدی از این خاک خورده باغ،

خون می­خورد به حسرت بال و پر آینه

دردا، فتاده کار دل ما به دست چرخ

یعنی که داده­اند به آهنگر آینه

در سنگ خیز حادثه تنها نشاندی­اش

ای سرنوشت! رحم نکردی بر آینه

امشب در آستان ندامت عجیب نیست

ای مرگ! اگر ز شرم بمیری هر آینه

ای سنگ­دل ! دگر به دلم نیشتر مزن

بسیار زخم­ها زده­ای، بیش­تر مزن

تیر 1368

ا