نویسنده

فرار                 نجمه مصدقی- بوشهر

فردا                 وحید حاج سعیدی- علی آباد کتول

نجمه مصدقی- بوشهر

خواهر عزیز، هر چند مدت­هاست که داستانی برای این بخش نفرستاده بودید اما کاملاً واضح است که کماکان دغدغه­ی داستان را دارید و در حال فعالیت در این حیطه هستید.

از آن جایی که شخصیت داستانی شما دختری معتاد و فراری است، لذا توصیف ترس، بی پناهی و پریشانی او در گذشته و حال و خیال و رویا جذاب است این دختر در شرایط عادی نیست پس زندگیش به گونه­ای غرق شدن در اوهام است و پس و پیش شدن خاطرات؛ اما برای این­که بتوانید به این توهمات یک انسجام منطقی بدهید و خواننده را با خود هم­راه کنید، باید با یک بهانه­ی قابل باور در این زمان­ها و مکان­ها تردد کنید. به فرض اگر دختر از خانه فرار کرده است و ناگهان جریان سیال ذهنش او را به مدرسه یا خانه­شان کشانده، بهتراست با یک تصویر، یک بو، یک نشانه و ... او را از فضا و زمانی که در آن نفس می­کشد، جدا کرده و به فضایی دیگر ببرید تا مخاطب دچار توهم بی­جا نشود و خط سیر واقعی داستان را دنبال کند.

البته نوشتن به شیوه­ی جریان سیال ذهن و ایجاد تعلیقات و توهماتی برای هشیار نگه داشتن مخاطب بسیار جالب است، اما به شرطی که این کار آگاهانه صورت بگیرد.

در هر حال داستان شما پتانسیل خوبی دارد و می­توانید با یک بازنویسی مجدد آن را برای چاپ دوباره ارسال کنید. در ضمن فراموش نکنید که برای ایجاد تغییر و تحولات خیلی ناگهانی وارد عمل نشوید. شما این­طور نشان دادید که وی خیلی سریع دچار استحاله شده و با قدرت ایمان، خود را نجات می­دهد و دوباره برمی­گردد به همان روزهای خوب با خانواده بودن و همه چیز فقط در حد یک خیال­ باقی می ماند..

روزهایی هم­راه با موفقیت در عرصه­ی داستان­نویسی برای شما آرزومندیم.

 

وحید حاج سعیدی- علی آباد کتول

برادر محترم، داستان «فردا» شروع نسبتاً خوبی دارد. از میانه­ی کار به بعد کم کم کارتان از حس و حال داستانی خود خارج شده. به یک اعتراض­نامه­ شبیه می­شود که قرار است دلائل زنده ماندن شخصیت و پشیمانی او را نشان دهد، آن هم با نثری که کمی توی ذوق می­زند.

شروع داستان از این جهت خوب است که شما بهانه­ای کاملاً منطقی برای بیرون ریختن افکار شخصیت­تان دارید، چرا که آدمی باید تحت تأثیر شرایط خاصی باشد تا بتواند به قول معروف سنگ­هایش را به با خودش وا بکند و همه­ی زندگی گذشته­اش جلوی چشمش بیاید. در کار شما شب آخر زندگی و ساعتی قبل از اعدام بهترین دلیل برای ترس و غرق شدن در گذشته­هاست. در آن شرایط لازم است تصاویر ذهنی همگی بریده بریده باشند و گنگ و مبهم؛ که البته به طور کامل چنین فضایی را خلق نکرده­اید.

هر چند در صحنه­ی توصیف انداختن طناب به دور گردن اعدامی و توصیف خود طناب­ دار موفق بوده­اید، اما این موفقیت را کم­تر به دیگر سطور داستان سرایت داده­اید.

دقیقاً از جایی که با یک لحن شعاری از عاطفه­ی مادری و روح  بلند اولیای دم سخن می­گویید

کارتان دچار مستقیم­گویی و شعار­زدگی شده است. پس از آن در بخش انتهایی داستان از پشیمانی مرد می­گویید و سر به راه شدنش و این­که دکتر می­شود و به بیماران و به دنیا آمدن آدم­ها کمک می­کند و جان صدها نفر را نجات می­دهد و ... شما از انسانیت و شرف سخن به میان می­آورید و مستقیماً از متحول شدن فرد و قدرت ایمان و دریدن پرده­های جهل و ... می­گویید.

مهم­ترین نکته­ای که باید به آن توجه داشته باشید این است که امروزه در داستان پیام دادن به شیوه­ای مستقیم دیگر جایی ندارد. مخاطب باید خودش از رفتار و گفتار شخصیت کم­کم به استحاله­ی درونی او پی ببرد نه این­که شمای نویسنده با استفاده از زاویه­ی دید دانای کل مدام با ذکر کلمات شعاری اعلام کنید که قهرمان پشیمان شده و دیگر هنگام تسویه کردن بدهی­هایش به جامعه است. این تحولات باید به صورت بطئی و نرم باشند، نه این­که به این سرعت یک پرسش چند ساله داشته باشید و پس از این­که نقطه­ی اوج اثرتان با صحنه­ی دار زدن و زنده ماندن شخصیت به سر آمده و کارتان به انتها نزدیک شده است، دوباره شروع به داستان سرایی کنید و از فردایی که هنوز هم هست و مرد مدام به آن فکر می­کند سخن بگویید.

مطمئن باشید همین که پس از زنده ماندن، به فرض، نشان دهید که مرد قطره­ای اشک می­ریزد و یا این­که خدا را شکر می­کند و یا به طور مثال خوش­حالی و دعای خیر مادرش را می­شنود و یا مثلاً دیالوگی از مادر مقتول می­شنود که او را بخشیده به شرطی که خدا هم وی را ببخشد و ... برای مخاطب کفایت می­کند؛ اما وقتی می­روید سراغ آینده و پس از به نقطه­ی فرود رسیدن داستان، دوباره داستان را کش می­دهید، مخاطب را با یک نتیجه­ی اخلاقیِ رو شده، مواجه می­کنید و باعث دل­زدگی او می­شوید.

در نهایت امیدوار هستیم پس از رفع اشکالات موجود و بازنویسی مجدد، «فردا» را برای­مان ارسال کنید تا در بخش قصه­های شما منتشر شود.

موفق و پیروز باشید