ازدواج و چالش های فرارو (1)

نویسنده


امروزه ازدواج با چالش‌های جدی مواجه است. هم تشکیل خانواده و هم پای­داری و نگهداری از ازدواج برای نسل‌های فعلی سخت­تر گردیده است. انحلال خانواده به خصوص خانواده‌های نوپا آسیبی است که به پدید آمدن مشکلات بزرگ­تر می‌انجامد. خانواده­پژوهان پیدا شدن مطلقه‌های جوان را در آینده‌ای نه چندان دور پیش­بینی می‌کنند که از جهات مختلف می‌توانند آسیب­زا شوند. به نظر می‌رسد صرف نظر از عوامل بیرونی که به عوامل  ساختاری و کلان شناخته می­شوند - مانند مشکلات مربوط مسکن، شغل... - عوامل شناختی، روان­شناختی و رفتاری جایگاه مهمی دارند. تفاوت این عوامل با عوامل ساختاری اینست که آحاد انسانی پس از شناخت آن­ها می‌توانند در صدد رفع بخش بزرگی از مشکلات برآیند؛ حتی اگر مشکلات بزرگ جامعه از جمله مسائل مربوط به مدیریت منابع مالی و انسانی حل نشده باشد.

این عوامل را در دو بخش مطرح می­نماییم :

1) عوامل بینشی

2) عوامل منشی

 

1)      عوامل بینشی:

منظور از عوامل بینشی ذهنیت­های غلط راجع به ازدواج است. برخی از ذهنیات باطل را در عبارات بعدی فهرست و تبیین می­نماییم.

1-1)         ازدواج به معنای عشق رمانتیک است.

در گذشته مردم به همه­ی کارکردهای ازدواج معتقد بوده، برای رسیدن به - تمام یا اکثر - آن­ها ازدواج می­کردند کارکردهای آن در ذهنیت و واقعیت از این قرارند:

- ازدواج از عفت افراد صیانت می­کند.

- ازدواج به زن و شوهر آرامش و عشق می­بخشد.

- ازدواج مردان و زنان را ثروتمند­تر می­کند.

- ازدواج به زنان حمایت مردان و ضمانت­های اجتماعی و سرمایه­های معنوی می­بخشد.

- ازدواج به مردان شخصیت اجتماعی و احترام بیشتر می­بخشد.

- ازدواج به خاطر تولید مثل به مردان و زنان حس جاودانگی و اطمینان به آینده می­بخشد.

- ازدواج به مردان و زنان امکان تکامل اخلاقی را فعلیت می­دهد؛ چرا که با تربیت فرزندان و کوشش برای رشد و تعالی آن­ها خود نیز پاک­تر و اخلاقی­تر می­شوند. انعطاف، صبوری، مدارا، کنترل نفس و دیگرگرایی از مواهب اخلاقی یک ازدواج است.

تنزل جایگاه خانواده از موقعیتی که این فوائد را به انسان­ها می­رساند به موقعیتی که فقط عشق رمانتیک را ایجاد نماید، دلایل متعدد افراد را برای ازدواج و پاس­داری از آن، از آن­ها می­ستاند.

مساوی دانستن ازدواج با "عشق رمانتیک"ره­آوردی غربی است. در قرون اخیر، به تدریج این تفکر شکل گرفت که مردان و زنان فقط برای رسیدن به عشقی سرشار ازدواج می‌نمایند1. طبعا این امر خود باعث مجاز شمردن تمام رابطه­های پیش از ازدواج خواهد بود چرا که دختران و پسران باید این عشق را تجربه کنند تا دلیلی برای ازدواج پیدا شود. اگر ازدواج به معنای عشق باشد پس زمانی­که عشق افول می­کند دلیل موجهی برای ادامه­ی زندگی وجود ندارد. برای همین خانواده­پژوهان غربی معتقدند: «ما در کشورهای غربی با چرخه­ی ازدواج – طلاق - ازدواج مواجه هستیم.2 »

 به طور طبیعی در اوایل ازدواج، محبت به حداکثر خود می‌رسد. حال اگر یک زوج به دلایل متعدد با هم ازدواج نمایند، به خاطر رسیدن به منافع زیاد ازدواج، صبر و حوصله به خرج می­دهند، مشکلات را تحمل می­کنند و ابراز محبت را در وجود خود به یک مهارت تبدیل می­کنند. این بخشی از خوش­بختی و سعادت فرد را تشکیل می‌دهد.

2ـ 1) عشق ناخودآگاه است.

اشتباه دوم زوج­های جوان این است که معتقدند عشق به صورت ناخودآگاه و در یک لحظه پدید می‌آید. این جمله برای جوانان امروز آشناست"عشق در نگاه اول".گفتنی است که آدمی ظرفیت عاطفی پیچیده­ای دارد پس ممکن است در یک لحظه از کسی یا چیزی خوشش بیاید ولی هیچ کس و هیچ چیز مانند زوج انسان، در زندگی شریک خوشی­ها یا ناخوشی­ها نیست.بنابراین نمی­توان یک ازدواج موفق را بر پایه­ی محبت لحظه­ای بنیان نهاد. عبارت صحیح­تر این است که بگوییم: «عشق ورزیدنی است.»

«استفان کاوی» نویسنده­ی کتاب خواندنی «هفت عادت خانواده­های کامروا» می­نویسد: «مردی نزد من آمد و از سردی زندگی زناشویی­اش برای من سخن گفت. من به او گفتم: «بله تو باید عشق بورزی.»

مرد با تعجب گفت: «من به تو می­گویم زندگی­ام بدون عشق است و احساس محبتی میان ما نیست.»

من دوباره گفتم: "اوه بله، عشق بورز!"»3

نکته­ی مهمی که در این جریان وجود دارد همین است که محبت ورزیدنی است .

ممکن است انسان در یک موقعیتی به صورت ناخودآگاه یا به برکت صیغه­ی ازدواج یا به خاطر عناصر ظاهری یا شخصیتی کسی، شیفته­ی وی شود ولی معلوم است که برای حفظ محبت باید کوشید. به تعبیر حضرت امیر (ع) عجیب­تر می­فرمایند: «از قلب در وجود آدمی وجود ندارد که جامع عواطف متضاد است.»4 رفتار انسان‌هاست که این عواطف را دامن می‌زند.

انسان­ها در ایجاد فاصله و پدید آوردن نفرت، خواسته یا ناخواسته تلاش­های زیادی می­کنند. گاهی یک حرف که حاوی تحقیر، سرزنش، ناسزا و بدی­هایی از این دست باشد، دنیایی از نفرت را ایجاد می­کند، آن گاه چگونه ممکن است که ندانیم برای ایجاد یا تداوم محبت باید بکوشیم و رفتارهای مقتضی انجام دهیم.

عشق ورزیدن با امور ذیل برای زن و شوهر تحقق می­یابد:

1ـ2ـ1 گفتن کلمات محبت آمیز5

2ـ2ـ1 گفتن کلمات احترام آمیز6

3ـ2ـ1 سکوت فروتنانه در مواقعی که زوج در عصبانی است.7

4ـ2ـ1 انجام خواسته­های طرف مقابل به خصوص بدون آن­که خواسته‌اش را به زبان آورد؛ مانند: گفتن کلامی که دوست دارد، خریدن وسیله‌ای که دوست دارد، در صورت امکان، شگفت­زده کردن او با ترتیب دادن یک مهمانی کوچک یا یک سفر کوچک یا حتی رفتن به محلی در شهر برای کمی تفرج، پختن یک غذای دل­خواه یا هر کار کوچکی که با این صراحت همراه باشد «تمام این کارها برای تو انجام شده است».

متاسفانه برخی مردم از به کار بردن کلمات محبت­آمیز خجالت می‌کشند اما باید بدانیم همان­طور که گاهی شرم خود را کنار گذاشته و سخنان نادرستی به زبان می­آوریم به­جاست که شرم خود را برای گفتن کلام محبت­آمیز کنار بگذاریم.

5ـ2ـ1 نوازش کردن

اگر در روایات اسلامی نگاه محبت آمیز زن و شوهر به یک­دیگر، کلمات محبت آمیز، معانقه کردن و ... همه و همه دارای ثواب هستند،[1] برای این است که انگیزه­ی کافی معنوی در دین­داران ایجاد که تا به یک­دیگر محبت بورزند. محبت قلبی نه تنها کافی نیست بلکه همواره در معرض آفت و افول است. انسان وقتی می­کوشد به کسان خود محبت کند آن هم محبتی بی دریغ و بدون  قید و شرط، پاداش آن را دیر یا زود از اطرافیان دریافت می­کند. کمتر کسی در مقابل ابراز محبت مقاومت نشان می­دهد، چنان­که فرموده­اند: «انسان بنده­ی محبت است.»8 با دریافت پاسخ، آدمی انگیزه­ی بیشتری برای مودت می­یابد و این یعنی بازتولید عشق و محبت. در روایات اسلامی آن­چه که باعث کینه و نفرت آدمیان از یک­دیگر می­شود حرام معرفی شده است. این محرمات به جدایی مسلمانان دامن می­زنند. حقد(کینه)، سوءظن، حسد، تهمت، غیبت، تحقیر و عیب­جویی، حرام و در مقابل، حسن ظن، توجیه رفتار دیگران در ارتباط با خود، مدارا، رسیدگی به دیگران و رفع نیازهای مسلمانان، حفظ زبان و غیره ...لازم است. به عبارت دیگر مسلمان موظف است تلاش کند علاقه و خوشایندی دیگران را به خود جلب کند و از این­که فردی آزاردهنده در روابط خانوادگی و اجتماعی باشد بپرهیزد. بدیهی است که اصلاح روابط میان زن و شوهر و افزایش روزافزون محبت میان آن دو بسیار بااهمیت است. نوازش کردن و ارتباط مستقیم عاطفی، پیک خوبی برای این محبت قلبی است.

3ـ1) زن و مرد (یا دختر و پسر) مانند هم هستند

این نیز نگرش باطلی است که در دهه­های اخیر میان انسان­ها رواج یافته است. صرف نظر از ادله­ی فلسفی و قرآنی که اصل انسانی میان مرد و زن را مشترک می­دانند و شباهت­هایی را میان آن­ها بر می­شمارند، آن دو تفاوت­هایی دارند که بخشی از آن­ها به ویژگی­های جسمانی و روانی خدادادی آن­ها بر می­گردد و بخشی نیز متأثر از فرهنگ و اجتماع است. تفاوت­هایی که تحت تاثیر آموزش و فرهنگ در رفتار مردان و زنان پدید می­آید در مواردی مورد تایید آموزه­های دینی­اند، برای مثال یک پسر باید بیاموزد کانون اقتدار، حمایت، غیرت، تلاشگر برای جلب رزق حلال، جوان­مرد، سخاوتمند و مهربان به اهل و عیال باشد. همچنان که یک دختر باید عطوف، بسیار عفیف در ارتباط بیرونی و خوش و شوخ در ارتباط همسر و... باشد. گفتنی است که بسیاری از صفات رفتاری برای مردان و زنان مشترکند. خوبی­ها و بدی­های مشترکی وجود دارند که باید در دختر و پسر درونی شوند ولی با توجه به کارکردهای متفاوت زن و مرد در خانواده و حتی اجتماع باید با مختصات رفتاری مربوط به جنس خود نیز  آشنا شوند.

این دروغ بزرگ که دختر و پسر همانند هم هستند، بیشتر از جانب دختران مورد قبول واقع شده و این خود به تناقض در زندگی دامن می­زند. پسران بیش از دختران تصویری نزدیک به نقش­های سنتی از شریک زندگی خود در ذهن دارند و دختران بیش از پسران منتظر زندگی با کسی هستند که فرقی میان خواسته­ها و آمال دختران و پسران قائل نباشد. این تصور غلط چند پیامد نادرست دارد:

1-اولا دختران و پسران برای به عهده گرفتن نقش مورد انتظار، آمادگی ذهنی و قلبی ندارند.

2-به دلیل این بینش، به دنبال کسب مهارت متناسب با نقش زنانه و مردانه نیستند.

3-پسران توقع دارند دختران در نقشی برای آن­ها حاضر شوند که مادران آن­ها همین نقش را برای پدران­شان ایفا می­کردند. در عین حال از آن­ها توقع دارند که در این دنیایی که مرد و زن مثل یک­دیگرند و علایق مشترک دارند مانند یک مرد در زندگی حاضر شوند به مداخل خانواده کمک رسانند و نقش یک قهرمان را بازی کنند، یعنی یک ابر زن.

4-دختران نیز با تصوری کاملاً متفاوت، شراکت در رابطه­ی همسری را مثل شراکت در بازار تلقی کرده،  قواعد شراکتِ دو شریکِ کاملاً برابر را دنبال می­کنند .آن­ها نیز در حالی که واقعاً احساسات و خواست زنانه دارند، می­خواهند با روش مردانه در این زندگی عرضی و بدون سلسله­مراتب،9 امتیاز بگیرند؛ و این یعنی یک جنگ دائمی یا صلحی غیر دل­چسب. بنابراین لازم است که این نگرش اصلاح شود. دختران و پسران ضمن آن که به یک­دیگر به عنوان یک انسان قابل احترام می­نگرند، باید تفاوت­های ذهنی، رفتاری و جسمانی یک­دیگر را بشناسند. این تفاوت­ها بخشی از نظام حکیمانه­ی خلقت است تا دختر و پسر بتوانند یک­دیگر را تسخیر کرده، دایره­ی کاملی تشکیل دهند. آگاهی از تفاوت­ها باید به این هدف صورت گیرد که هر یک بتواند خود را حتی الامکان جای دیگری بگذارد. در نتیجه، هم سطح توقعات خود را واقعی­تر و منطقی­تر می­کنند و هم به دنیای خواسته­های طرف مقابل خود راه می­آبند و می­دانند چگونه زوج خود را راضی کنند. دقیقاً مانند زمانی که یک پدر یا مادر در مقابل رفتار یک کودک می­گوید: «بله او فقط یک بچه است» یعنی خود را برای لحظه­ای جای بچه می­گذارند و آن­گاه او را درک کرده - حتی با هم­افزایی - کمک می­کنند که اورا در همان قالب بالا ببرند و برنده نمایند. دختر و پسر هم می­توانند آگاهی از تفاوت­ها را راهی برای هم­افزایی و کمک به موقعیت یک­دیگر قرار دهند.

4-ازدواج پیوند دو نفر است.

این نیز خطایی دیگر است که با تضعیف پیوندهای خویشاوندی شکل گرفته است. برخلاف آموزه آسمانی و بااهمیت اسلام مبنی بر وجوب صله­ی­رحم، متأسفانه امور متعددی به تضعیف پیوندهای خویشاوندی دامن زده است:

1-    معماری جدید (خانه­های کوچک، آشپزخانه­های اپن)

2-سبک­های جدید زندگی (زندگی مبتنی بر رفاه­زدگی، فردگرایی و توجه بیش از حد به آرایش خانه­ها که در اثر آن، رفت آمدهای فامیلی مخل به نظم و دکوراسیون­های پر زرق و برق شده‌اند.

3-حاکمیت رسانه­ها و وقت گذرانی پای تلویزیون، اینترنت و... .

4- چشم و هم چشمی­ها­ی بسیار تحت لوای «آبرو داری» که باعث رفتارهای پرخرج شده که خود مانعی از رفت و آمدهای خویشاوندی کم­هزینه و راحت است.

5-ارحام که روزی حامی بودند، امروز مزاحم تفریح، آسایش و جمع مال به حساب می­آیند.

این قضایا باعث می­شود که دختر و پسر گمان کنند فقط نسبت به یک­دیگر وظیفه دارند، در حالی که ازدواج پیوند دو خانواده و حتی دو فامیل هم هست. روشن است که وقتی اطراف یک پیوند کمتر باشند کنترل رابطه راحت­تر است و هرگاه بگوییم در یک ازدواج دو فامیل به هم می­پیوندند و راضی نگه داشتن افراد، جلوگیری از بروز مشکل، خوشی و شادکامی... مشکل­تر بوده، نیازمند مهارت بیشتر است اما مهم این است که قطعاً کسی که می­کوشد در یک رابطه، به افراد و مسائل بیشتری توجه کند، به سرمایه­های اخلاقی و معنوی بیشتری دست می­آبد. صبوری و تحمل­، افزایش مهارت­های ارتباطی و کسب حمایت و محبت افراد بیشتر، از نتایج این نوع تلقی و عمل است. بدیهی است  برای رسیدن به روابط وسیع و پر نشاط خویشاوندی، اطرافیان، اعم از خانواده و فامیل نیز می‌بایست از هرگونه دخالت نابه­جا در اموز زندگی زوج جوان بپرهیزند و اجازه بدهند آن­ها به تدریج با خصوصیات یک­دیگر خو گرفته، هم­دیگر را کامل نمایند. متأسفانه بعضی خانواده‌ها همواره فرزند خود را کودکی می‌دانند که نیاز به جانب­داری دارد. جانب­داری‌های یک­طرفه­ی خانواده‌ها سم مهلکی است که روابط زوجین جوان را تهدید می‌کند.

 

  1. ر. ک، حسین بستان، اسلام و جامعه شناسی خانواده، ص44-46.
  2. جان برناردز، درآمدی به مطالعات خانواده، ترجمه­ی حسین قاضیان، ص248-254.
  3. استفان آر کاوی، هفت عادت خانواده­های کامروا، ترجمه­ی شاهرخ مگو بند حسین و داود محب علی، ص42.
  4. نهج البلاغه، ح108.
  5. رسول خدا می­فرماید: و لیکن بینهما (زوجین) رسول قبل ما الرسول قال القبله و الکلام، سید عبدالله جزایری تحفه السینه، ص277.
  6. قول الرجل للمرأه انبی احبک لا یذهب من قلبها ابداً «محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج5، ص569».
  7. قنون مخصوصاً برای زنان شایسته از صفاتی است که قرآن به آن سفارش می­کند. نساء34.
  8. ان الرجل اذا نظر الی امرأه و نظرت الیه نظر الله تعالی الیهما نظر الرحمه جلوس المرء عند عیاله احب الی الله تعالی من اعتکاف فی مسجدی هذا ... اما حق الزوجه فان تعلم ان الله عزو جل جعلها لک سکناً و انساً فتعلم ان ذلک نعمه من الله عزوجل علیک فتکرهما، وسایل الشیعه، ج15، ص174.
  9. یعنی خانواده­ای که در آن مدیر خانه و خانواده معلوم نیست.