نیروی مرتاضان
آیا نیروی مرتاضها واقعیت دارد؟ چرا خداوند به آنان چنین نیروی خارق العادهای داده است؟
بدون تردید افعال خارقالعادهای وجود دارد که یا ما آن را خود دیدهایم، یا به حد زیادی برای ما نقل شده که به آن یقین پیدا کردهایم. برخی از اینها مستند به اسباب عادی است که از چشم حسی ما خارج است؛ مانند کسی که دارویی به بدن خود مالیده، داخل آتش میشود و نمیسوزد. اما بعضی از آنها مستند به هیچ سببی از اسباب طبیعی و عادی نیست؛ مانند خبر دادن از غیب، ایجاد محبت و یا دشمنی، بیمار کردن، شفا بخشیدن و برخی کارهایی که مرتاضها نیز انجام میدهند.
اما این گونه کارها – با اختلافی که در نوع آنها هست – مستند به قوت اراده و وابسته به ایمانی است که انسانها نسبت به تأثیر «اراده» دارند؛ چرا که اراده، تابع علم و ایمان قلبی است و توجه ایمان آدمی به تأثیر اراده هر چه بیشتر باشد، اراده هم مؤثرتر میشود. شدت قوت اراده هم متوقف بر انجام دادن اعمالی است که هر دین و مذهبی، بر اساس نگرش خویش به پیروان خود دستور میدهد.
گفتنی است انجام دادن یک سلسله اعمال خاص توسط مرتاض، نفس را از علل و اسباب خارجی، مأیوس میسازد به طوری که مستقل و بدون استمداد از اسباب طبیعی، میتواند کاری انجام دهد.
به هر روی، اثر ریاضت این است که برای نفس، حالتی حاصل میشود که میفهمد، میتواند مطلوب را انجام دهد؛ یعنی، هنگامی که ریاضت به طور کامل انجام گرفت، نفس طوری میشود که اگر مطلوب را اراده کند، حاصل میشود. مثل اینکه روح را برای کودکی در آینه احضار نماید، یا مدت زمان مدیدی، گرسنه باشد، یا روی آب راه رود و ..[1]
در اینجا تذکر چند مطلب بایسته است:
- این مطالب واقعیت دارد.
- خداوند براساس مکانیسمی که در نفس آدمی قرار داده است، او را توانا نموده که بر اثر اعمالی، به لایههایی از نیروی نفس خویش دست یازد.
و این یکی از سنتهای الهی است که هر فعالیتی، نتیجهی خاص خودش را داشته باشد.
- نظر دین به این اعمال - که گاهی تحت عنوان عرفان عملی و سلوک عرفانی مطرح میشود – یک نظر استقلالی نیست بلکه نظر آلی و طریقی است؛ زیرا معلوم است که ذائقهی دین، راضی به این نیست که مردم به امری سرگرم باشند که ربطی به معرفت خداوند متعال و عبادت او ندارد.
- دینی که میگوید: «ان الدین عند الله الاسلام[2]». – یعنی دین نزد خدا فقط آیین تسلیم شدن است - چطور ممکن است راضی شود مردم عبادت و معرفت خداوند را کنار گذاشته و تنها به ریاضت نفس، آن هم برای رسیدن به یک سلسلهی نتایج غیر عبادی و خدایی، بپردازند؟ متأسفانه برخی با این عمل، دین را از مجرای اصلی خویش دور ساخته و عرفان دینی را به مثابهی دکانی برای جمع کردن مرید و اشتغال به یک سلسله اعمال غیر مفید تبدیل کردهاند.
راه عرفان
- «عارف» چه کسی است و شرایط اصلی او چیست؟
ابوعلی سینا در فصل دوم از نَمَط نهم «اشارات»، در تعریف «عارف» میگوید: «و المنصرف بفکره الی قدس الجبروت مستدیماً لشروق نور الحق فی سره یخص باسم العارف؛ یعنی، عارف کسی است که با فکر خویش [با تمام وجود] به عالم جبروت رو کند و بدون وقفه در پی تابیدن نور حق در سرّ خویش باشد.»[3]
در بیانی روانتر، «عارف کسی است که حقایق اشیاء را به طریق کشف و شهود - چنان که هست - ببیند». البته به طوری که هم دارای دین و مذهب باشد و هم اهل ریاضت و کشف و شهود؛ و از مقام «علم الیقین» به مرتبهی «عین الیقین» و «حق الیقین» رسیده باشد و مقصود و منظورش از ریاضت و عبادت، فقط خداوند باشد و بس؛ و نه ترس از عذاب دوزخ یا طمع در بهشت.[4] به هر حال «عارف» کسی است که در پی معرفت خداوند است و این معرفت را با چشم حقیقتبین میخواهد؛ نه عقل و چشم این سویی.
آنکه او را چشم دل شد دیدبان دید خواهد چشم او عین العیان
با تواتر نیست قانع جان او بل ز چشم دل رسد ایقان او[5]
اما این معرفت حقیقی در دیدی کلان مشروط به سه شرط است:[6]
- خدابینی
گاهی عدول از جهت حقیقت، سبب عدم درک شهودی است؛ هر چند سالک مبتلا به معاصی و رذایل نباشد. آینههای وجودی انسان، برای نمایاندن وجه حق
- علاوه بر صیقلی بودن – باید در جهت حق هم قرار گیرد. گاهی افرادی با ریاضت و عبادت، ملکات فاضله را در خویش پدید میآورند و از گناه دوری میجویند؛ اما غایتی را که در ورای این عبادات میجویند، رسیدن به نعمتهای اخروی است! گاهی از این حد نیز پایینتر است؛ نماز شب میخوانند به جهت وسعت رزق! صلهی رحم به جای میآورند، به منظور طول عمر! و به تمام این مقاصد هم دست مییابند؛ اما از مشاهدهی «رب» محروم میمانند؛ چون از ابتدا شهود و لقای حق را مدنظر قرار نداده بودند.
دل عارف شناسای وجود است وجود مطلق او را در شهود است[7]
- راهبری پیامبر
عارف راستین متوجه این نکته است که هیچ انسانی قادر به شهود حق نیست مگر به تبعیت از انبیا؛ چرا که آدمی قدرت شناسایی تأثیر عمل در روح خویش را ندارد. ما نمیدانیم هر یک از اعمالمان چه تأثیری بر روح میگذارد. سالک الیالله برای گذر از ظلمات به سوی نور، محتاج دستگیری انبیا و اولیا است.
بی پیر مرو تو در خرابات هر چند سکندر زمانی
همچنین با صرف دانستن آنچه انبیا گفته و در عمل انجام دادهاند، شرایط تحصیل فراهم نمیگردد. علاوه بر بیان احکام و قوانین الهی، نظارت اولیا در عمل نیز بایسته است. آدمیان به دلیل فطرت الهی، کششهایی به سوی عالم غیب دارند؛ اما این کششها و تمایلات، به تنهایی برای سلوک الیالله کفایت نمیکند؛ زیرا از طرف دیگر کششها و تمایلاتی نیز به سوی «طبیعت» دارند.
پس کسی که تحت تأثیر جاذبههای دنیا بوده و دریچههای وجودش رو به خشکی است، دستخوش غفلتها میشود. انبیا و اولیا همواره باید تازیانهی بیداری را بر سر انسانها فرود آورند، انذار کنند و آدمی را از خطرات راه بترسانند و تبشیر نمایند و ارزش وجودی انسان را در مقایسه با دنیا بیان کنند.
- ولایتپذیری
با توجه به متون دینی، آدمی بدون شناخت امام و رسول، قادر به درک محضر ربوبی نیست. روزی امام حسین(ع) به اصحاب فرمودند: «ای مردم! قسم به حق که خداوند نیافرید بندگان را مگر برای عرفان و معرفت ربوبی». پس مردی از اصحاب عرض کرد: «پدر و مادرم فدای شما باد! «معرفت الله تعالی» چیست؟»
فرمودند: «معرفت بالله شناخت امام است در هر زمان، همان امامی که اطاعتش واجب است»[8].
انسان کامل – که مصداق اصلی و حقیقیاش معصوماناند – واسطهی فیض حق است. آینهی کلی است که انوار حق را به آینههای وجودی - به قدر ظرفیتی که دارند – میتاباند. از همین رو در روایت وارد شده است.
«اگر کسی شبهایش را به نماز بپردازد و روزها روزه بگیرد و همهی اموالش را صدقه دهد و همهی عمر در طواف کعبه باشد اما ولایت ولی خدا را نشناسد تا از وی تبعیت کند و جمیع اعمالش را به ولایت و هدایت وی متمرکز سازد، از انجام دادن این اعمال پاداشی از جانب حق تعالی نصیبش نخواهد شد و از زمرهی اهل ایمان شمرده نمیشود».[9]
آنکه از حق یابد او وحی و جواب هر چه فرماید بود عین صواب
آنکه جان بخشد اگر بکشد رواست نایب است و دست او دست خداست
همچو اسماعیل پیشش سر بنه شاد و خندان پیش تیغش جان بده
تا بماند جانت خندان تا ابد همچو جان پاک احمد با احد
گر خضر در بحر، کشتی را شکست صد درستی در شکست خضر هست
وهم موسی با همه نور و هنر شد از آن محجوب، تو بی پر مپر[10]
راه عرفان
- راه ورود به مسیر عرفان چیست؟
اگر مقصود شما «عرفان نظری» باشد، برای کسب آن نیاز به فراگیری منطق، یک دوره فلسفهی اسلامی و سپس برخی از متون عرفان نظری – چون تمهید القواعد ابن ترکه یا فصوص الحکم ابن عربی – است.
اما اگر منظور شما «عرفان عملی» است؛ در یک نگاه کلی با دو مرحله میتوان به مسیر عرفان عملی وارد شد:
مرحلهی نخست: کوشش در تحصیل علم کامل به صراط قرآنی؛ یعنی، طریق ارائه شده در متون اسلامی را آنچنان که هست، بشناسد.
مرحلهی دوم: به همهی آنچه ارائه شده، عمل کند و صراط مستقیم الیالله را در همهی ابعاد آن در پیش بگیرد. در هر دو مرحله، مطالعهی برخی متون لازم و ضروری است. علاوه بر آنکه به دلیل پیچیدگی موضوع، سختی راه و ظرافت آن در هر دو مرحله، خود را از استادی مجرب، موثق و مورد اطمینان بینیاز نداند. به هر حال همراهی مرشد و مرید در عرفان عملی ضروری است.
در تمامی آنچه گفته شد، هیچ گاه از مددجویی رسول اکرم(ص)، امیرمؤمنان(ع)، حضرت زهرا(س) و امامان(ع) غافل نباید شد؛ زیرا «بهم فتح الله و بهم یختم»[11].
راه ورود و پایان، آن بزرگان هستند. مطمئن باشید اگر صادقانه با آن عزیزان روبهرو شوید، آنان نیز از سر صدق شما را در این راه کمک کرده عنایت خود را مشمول حالتان قرار خواهند داد؛ بهخصوص حضرت ولی عصر(عج) که امام حاضر و زمان ما است.
[1] .در این باب نگا: المیزان، ج1، ص365-363 و ج6، ص272-275.
[2] آل عمران، آیهی 19.
[3] . نگا: مقالات فلسفی، ج2، ص143 -172؛ در آسمان معرفت، ص343-345.
[4] . نگا: شرح بر مقالات اربعین، ص40-43.
[5] . مثنوی معنوی، دفتر 6، ابیات 4405-4406.
[6] . در این خصوص نگا: درآمدی بر سیر و سلوک، ص49-57.
[7] . گلشن راز.
[8] . بحار الانوار، ج5، ص312.
[9] . وسائل الشیعه، ج1، ص312.
[10] . مثنوی معنوی، دفتر1، ابیات 225-228 و 236-237.
[11] . مفاتیح الجنان، زیارت جامعهی کبیره.