1- احساس امنیت عاطفی
یکی از نیازهای مهم کودک، احساس امنیت عاطفی است. احساس امنیت از طریق محبّت کردن به کودک و تأیید او حاصل میشود. کودک باید احساس کند که پدر و مادر و اطرافیان او صمیمانه دوستش دارند و او را بهعنوان یک فرد تأیید میکنند. او در صورتی میتواند نگرشی مثبت و پایدار نسبت به زندگی داشته باشد که محبّت و تأیید پایدار و یکنواختی از طرف خانواده دریافت کند. بنابراین پدر و مادر و سایر اعضای خانواده، باید مراقب باشند این نیاز کودک را برآورده سازند و با بذل محبّت به کودک، امنیت روانی و نیاز عاطفی او را برطرف سازند. رفع نیازهای طبیعی کودک - به ویژه نیاز او به محبّت - او را از عوارض نامطلوب کمبود محبّت مصون داشته، در حالت اعتدال روحی و روانی قرار خواهد داد.1
2- اعتمادبهنفس
یکی دیگر از آثار محبّت به کودک پرورش اعتمادبهنفس در وجود اوست که زمینهساز موفقیت او در زندگی فردی و اجتماعی خواهد بود چرا که کودک در سایهی محبت احساس ارزشمند بودن کرده، خود را فرد مفید، کارآمد و توانا تلقی میکند و استعدادها، تواناییها و خلاقیتهای خود را باور خواهد کرد.
3- جلب اعتماد کودک
یکی دیگر از آثار محبّت به کودک جلب اعتماد او به شخص محبّت کننده است. مربیان میتوانند با محبّت به کودک، علاقهی او را به خود جلب نموده، روحیهی حرف شنوی را در او تقویت نمایند زیرا کودکان به کسانی که به آنها محبّت میکنند اعتماد میکنند و به سخنان او گوش میدهند. بدین ترتیب، زمینهی تربیت او فراهم میشود.
از منظر امام علی(ع) نیز انسانها - به ویژه کودکان - سر در گرو محبّت داشته و محبّت کنندهی به خود را دوست دارند و مطیع فرمان او هستند، چنان که در این رابطه میفرمایند: «قلوب الرجال وحشیة فمن تألّفها أقبلت علیه؛ دل انسانها وحشی است و به هر کسی که الفت و محبّت پیدا کند گرویدهی او میشود.»2 بر اساس این بیان نورانی، دل انسان اسیر محبّت است و به هر کسی که از او محبّت ببیند متمایل میشود.
4- ایجاد ارتباط سالم بین مربی و کودک
یکی از امور لازم و مهم در فرایند تربیت، ایجاد ارتباط عاطفی و سالم بین مربی و کودک است، چرا که تنها در سایهی چنین ارتباطی مربی میتواند، به امر تربیت بپردازد و کودک هم آمادگی بیشتری برای پذیرش آموزههای تربیتی از سوی مربی خواهد داشت. شخص است که طبیعیترین و بهترین نوع رابطه آن است که براساس محبّت شکل بگیرد.
به همین جهت است که خداوند در قرآن کریم، سخن خود را با محبّت و ابراز آن آغاز کرده است «بسم الله الرحمن الرحیم؛ بنام خدایی که بخشنده و مهربان است». بدون شک آغاز کلام خداوند با محبّت و مهربانی نسبت به بندگان او، یک نوع رابطهی محبّت آمیز متقابل را شکل میدهد.
بنابراین میتوان گفت زبان ارتباط با انسانها، به ویژه کودکان، باید زبان محبّت باشد، با خشونت و با بی محبّتی نمیتوان کسی را تربیت کرد. زیرا آن چه در تربیت نقش اساسی دارد و بسیار ضروری و لازم است، تربیت پذیری کودک و حرف شنوی او از مربی است، و این امر تنها در صورتی میسّر است که ارتباط محبّتآمیز بین مربی و کودک برقرار شود، چنان که امام علی(ع) در این رابطه میفرمایند: «واعلم یا بنیّ انّه من لانت کلمته وجبت محته و طبیعیٌ ان نجد کل محبوب مسموع الکلام؛ فرزندم بدان کسی که سخنش نرم است، باید او را دوست داشت و طبیعی است که کلام هر محبوبی، گوش کردنی است.»3
5- جلوگیری از انحراف کودک
یکی دیگر از آثار محبت به کودک، مصون داشتن او از انحرافات اخلاقی است. پدر و مادر میتوانند با بذل محبّت خود به کودک جلوی بسیاری از لغزشهای او را بگیرند زیرا کمبود محبّت میتواند، یکی از عوامل قوی و تأثیرگذار در سوق دادن اطفال و نوجوانان به سمت بزهکاری باشد. بررسی روانشناسان نشان میدهد، که عامل بسیاری از جرایم اطفال و نوجوانان، کمبود محبّت، در محیط خانواده است. این افراد به علّت این که، در محیط خانواده مورد بیمهری و بیاعتنایی پدر و مادر قرار گرفتهاند، در واکنش به این کمبود، مرتکب جرم میشوند.4
کسی که از محبت محروم مانده، ممکن است دست به دزدی و قتل و سایر جرایم بزند تا از اجتماعی که آن کودک را دوست ندارد و او را نمیپذیرد؛ انتقام بگیرد. ممکن است چنین فردی دست به خودکشی بزند تا از وحشت تنهایی و محبوب نبودن نجات یابد. خانهای که روح فرزندان خود را از کینه توزی تغذیه میکند، کاروانی از افراد منحرف و جنایتکار را به سوی جامعه سرازیر میکند.
به نظر بسیاری از دانشمندان، خیلی از شرارتهایی که از جوانان و نوجوانان و حتی بزرگسالان سر میزند به علت کمبود و فقدان محبّت در دوران کودکی آنهاست. عقدههای روانی، اضطرابها، عصبانیت، کمرویی، ناکامیها و بسیاری جرایم دیگر را میتوان در فقدان محبّت جستجو کرد. گاهی علّت فرار فرزندان به ویژه نوجوانان از خانه این است که آنها خود را در خانه تنها میبینند و کسی با آنها تماس عاطفی ندارد.5
انحراف و لغزشهای بسیاری از جوانان و نوجوانان، لجبازیها، بدبینیها، ناامیدیها، گوشهگیریها و ناسازگاریها آنها در فقدان محبّت و عدم تأمین نیازهای عاطفی آنان نهفته است. در واقع میتوان گفت که با محبّت به کودک میتوان او را از بسیاری لغزشها و انحرافات بازداشت و با تأمین نیازهای عاطفی او، سلامت روانی او را فراهم ساخته، از عوارض نامطلوبی که ناشی از فقدان محبّت است، مصون داشت.
آسیبهای محبّت به کودک
1- افراط در محبّت
با همهی فوایدی که محبّت به فرزندان در تربیت صحیح آنان دارد، نباید از این نکته غفلت داشته باشیم که اگر این اظهار محبّتها از حدّ معمول و متعادل فراتر رود اثرات آن معکوس و مخرب میشود.
بعضی از پدران و مادران چون بیش از حد به فرزندان خود علاقه دارند، بدیهای آنان را درک نمیکنند و اگر عیبی در آنها ببینند و یا کسی دیگر به آنها گوشزد نماید به بهانههای مختلف – مثل ایجاد ناراحتی برای فرزندان - آن را نادیده گرفته، در صدد رفع آن برنمیآیند.
محبّت به کودک بدان معنا نیست که از تربیت او غافل شویم و اجازه دهیم هر کاری که خواست انجام دهد و اظهار محبّت که وسیلهی تربیت است، نباید مانع آن شود. بنابراین بهترین پدران و مادران کسانی هستند که حساب دوست داشتن فرزندان را از تربیت آنها جدا سازند. فرزندان خود را صمیمانه دوست بدارند ولی با چشم واقعبین عیبها و صفتهای ناپسند آنها را نیز بنگرند و خردمندانه آن را اصلاح نمایند. کودک باید این مطلب را بداند که در انجام کارهای زشت آزاد نیست و مؤاخذه خواهد شد. او باید همواره بین خوف و رجا زندگی کند؛ به محبّتهای پدر و مادر امیدوار بوده، از تندی آنها در برابر کارهای خلاف، بترسد. پدر و مادری که به فرزند خویش علاقه دارند، باید بدانند که فرزندشان همیشه کوچک و در کنار آنان نیست بلکه در آینده بزرگ شده، ناچار است در اجتماع زندگی کند و با مردم معاشرت داشته باشد.
اگر کودک آداب زندگی و معاشرت با مردم را در کودکی خود فرا نگیرد، ممکن است در آینده به حقوق دیگران تجاوز نموده، به تذکرات و نصیحتهای دیگران گوش ندهد و در نتیجه منفور مردم قرار میگیرد و دچار مشکل خواهد شد. چنین فردی نمیتواند توجّه و محبّت مردم را به سوی خود جلب کند و مورد اعتماد آنان قرار گیرد.
اسلام نیز پیروان خود را از زیادهروی و افراط در محبّت به فرزندان خود و نازپرورده بار آوردن آنها، بر حذر داشته و آنان را مورد نکوهش قرار داده است، چنان که امام باقر(ع) در این رابطه میفرمایند: «شرّ الاباء من دعاه البرُّ الی الافراط؛ بدترین مردم کسی است که در محبّت به فرزند خود، زیاده روی میکند.»6
این افراد با محبتهای بیجای خود آنان را انسانهایی ضعیف بار میآورند.
هر کودکی ممکن است، گاه با پیشآمد ناخوشایندی روبهرو شود. والدین ناآگاه با محبّتهای بیجا، مراتب ناراحتی و تأثر خود را نشان میدهند. این واکنشهای نادرست باعث میگردد که از این پس، کودک در برابر هر پیش آمدی، طلبکار و مستحق نوازش ببیند. تکرار چنین محبّتهای بیجایی از طرف والدین، به تدریج خودبینی و خودپسندی را در نهاد کودک رشد داده و او را لوس و نازپرورده میکند.7
روش درست در این موارد این است که پدر و مادر خونسردی خود را حفظ نموده، بگذارند خود کودک با مشکل خود کنار بیاید. از باب مثال اگر کودک به زمین افتاده است،لازم نیست او را از زمین بردارند و نوازش کنند بلکه بگذارند خودش برخیزد و آن وقت او را نصیحت کنند که مواظب باشد، به زمین نیفتد. یا اگر مریض شد نباید سراسیمه دست از کار و زندگی بکشند و کنار بسترش بنشینند و... بلکه او را به پزشک برده، داروهای لازم را برایش آماده نمایند و با خون سردی و بهطور عادی با او برخورد نماید.
2- محبت را وسیلهی نفوذ قرار دادن
چون کودک به محبّت و علاقهی پدر و مادر نیازمند است، بعضی از پدران و مادران، از این احساس او سوءاستفاده میکنند و آن را وسیلهی نفوذ خود بر او قرار میدهند. به او میگویند: «این کار را انجام بده تا مادر تو را دوست داشته باشد» و یا «اگر فلان کار انجام دهی، بابا تو را دوست نخواهد داشت». تردیدی نیست که با این کار، میتوان در کودک نفوذ کرد و کارهای او را تا حدی کنترل نمود ولی به کار بستن، این برنامه پیامدهای منفی نیز به دنبال خواهد داشت زیرا در این صورت کودک به تدریج عادت میکند که کارهای خود را، برای جلب محبّت، پدر و مادر و سایر مردم انجام دهد و معیار خوبی و بدی کارها در نظر او دوست داشتن و دوست نداشتن دیگران خواهد بود. در حالی که روش صحیح این است که معیار خوب و بد در انجام کارها، خیر و صلاح واقعی فرد و اجتماع و جلب رضایت خداوند باشد نه خواست مردم.
پیامد منفی احتمالی دیگری که این روش به دنبال دارد این است که کودک فردی متملق، ریاکار و منافق بار بیاید. زیرا هدف او در انجام کارها، جلب دوستی و توجّه دیگران است؛ اگر چه به وسیلهی نفاق و فریب کاری باشد.
3- بی عدالتی و تبعیض
تبعیض و امتیاز نه تنها در رفتار عموم مردم، بلکه در برخورد مربیان، پدران و مادران نیز میتواند ظاهر گردد. یکی از آن مواردی که ممکن است تبعیض و بی عدالتی در آن اعمال گردد، محبّت نسبت به فرزندان است. تبعیض و بیعدالتی در هر جایی که باشد از منظر آموزههای دینی مذموم و مورد نکوهش است. بیعدالتی در ابراز محبّت در میان فرزندان نیز علاوه بر، مذموم و گناه بودن، پیامدهای نامطلوب تربیتی نیز به دنبال دارد. یکی از آن پیامدهای منفی آثار نامطلوبی است که در روحیات فرزندان میگذارد. آنها از یک طرف نسبت به والدین بدبین شده اعتماد خود را به پدر و مادر از دست میدهند، از طرف دیگر نسبت به فرزند مورد محبّت حسادت میکنند و روحیهی دشمنی و کینه در وجودشان تقویت میشود. به همین دلیل است که پیامبر اکرم(ص) در این رابطه میفرمایند: «اعدلوا بین اولادکم کما تحبّون ان یبرّوا؛ میان فرزندان خود به عدالت رفتار نمایید، همچنان که دوست دارید بین شما در نیکی و لطف به عدالت رفتار شود.»8
نتیجه
از آن چه بیان گردید استفاده میشود که یکی از اساسیترین نیازهای عاطفی انسان در دوران کودکی، احتیاج به مهر و توجّه است. کودک همان گونه که به شیر مادر نیاز دارد و بدون آن زندگی برایش او دشوار و گاه غیرممکن است، به همان میزان به زندگی تحت مراقبت پدر و مادر و برخورداری از توجّه و محبّت آنان نیازمند است. کودک باید احساس کند که پدر و مادرش او را دوست داشته، حامی او هستند. همین توجّه والدین، محیط روانی آرام و قابل اعتمادی را برای کودک فراهم میسازد که مهمترین عامل در رشد عاطفی او خواهد بود. کودکی که در چنین فضای عاطفی و محبّتآمیزی رشد میکند دارای شخصیتی قوی با ثبات و متعادل خواهد شد.
در پرتو محبّت میتوان احساسات و عواطف کودک را به خوبی پرورش داد و از او یک انسان شایسته و متعادل ساخت. کودکی که از محبّت اشباع شده باشد، روان شاد و دل با نشاط داشته، هیچ گونه احساس محرومیت نمیکند تا واکنش نشان دهد. چنین کودکی خوش بین، خوش قلب، با اعتماد، خیرخواه و انسان دوست خواهد بود. او چون خود طعم شیرین محبّت را چشیده است، آمادگی دارد این آب حیات را به دیگران نیز بذل کند؛ او با مردم چنان رفتار میکند که دیگران با او رفتار کردهاند.
کودکی که در محیطی سرشار از مهر و محبّت پرورش یافته، بهتر میتواند با مشکلات و حوادث سخت زندگی روبهرو شود. جوانی که در کانون مهر و محبّت رشد کرده، احساس محرومیّت نمیکند تا برای تسکین خاطر، به کانونهای فساد، فحشا و اعتیاد پناه ببرد.
باید توجّه داشت که محبت قلبی به تنهایی کافی نیست و آن چه که نقش اساسی در رشد اخلاقی و تعادل روانی کودک دارد، اظهار محبت است. اظهار محبت قلب کودک را تسخیر میکند و با قلب پدر و مادر پیوند میدهد. کودک به محبّتی نیاز دارد که آثار آن را در رفتار پدر و مادر مشاهده کند. (که در این تحقیق به برخی از شیوههای ابراز محبّت مانند در آغوش گرفتن، بوسیدن و ... اشاره گردید.)
از این تحقیق به دست آمد که:
پدر و مادر با محبّت به کودک میتوانند امنیّت عاطفی او را تأمین نموده، عزّت نفس را در وجود او تقویت نمایند. با محبّت به کودک ارتباط عاطفی خوبی بین او و والدین برقرار شده و اعتماد او به آنها جلب میگردد.
با ابراز محبّت به کودک و تأمین نیازهای عاطفی او، میتوان سلامت روانی او را تأمین نمود و جلو انحرافات اخلاقی او را گرفت.
البتّه باید توجه داشت که محبّت به کودکی میتواند آسیبهایی نیز داشته باشد: لوس بار آمدن و نازپروردگی کودک میگردد، یکی از آفات محبّت بیش از حد به کودک به حساب میآید که پدران و مادران باید از آن پرهیز نمایند.
استفادهی ابزاری از محبّت برای نفوذ به کودک نیز از آفات دیگر در ابراز محبّت به کودک که نتیجهی آن پرورش روحیهی تملق و ریاکاری در کودک خواهد بود.
بیعدالتی و تبعیض در اعمال محبّت، میتواند آسیب دیگری در محبّت به کودک در پی داشته باشد که ممکن است دامنگیر والدین گردد که پیامد آن پرورش روحیهی حسادت در کودکان خواهد بود.
پاورقی
- نهج البلاعه، حکمت
- علی حسنزاده، تربیت دینی فرزندان.
- نعمتالله یوسفیان، تربیت دینی فرزندان، ص124.
- ابراهیم امینی، اسلام و تعلیم و تربیت، ص503.
- تاریخ یعقوبی، ج7، ص53.
- همان.
- نعمتالله یوسفیان، پیشین، ص142.
- شیخ عباس قمی، نهجالفصاحه، ص32.س