شیوههاى علمى و شاگردان امام باقر(ع)
اشاره
تاریخ اسلام تاریخى پر فراز و نشیب است. از جمله مهمترین عوامل آن، تنگناها و چالشهایى است که پیوسته حکمرانان ظالم، جامعه را با آن روبهرو مىکردند. این معضلات که عموماً در حوزهی دین و فرهنگ بودند، سبب مىشد تا پیشوایان اسلام با سلاحى متناسب با اوضاع حاکم، از سنگر دین محافظت نمایند. به همین دلیل آن بزرگواران با در نظر داشتن شرایط و احاطهی کامل به آن، رسالت سنگین راهبرى جامعهی مسلمانان را در بحرانىترین شرایط به انجام مىرساندند. در این بین، راهبرد امام باقر(ع)، تربیت شاگردان و نیروهاى مستعد و متعهد در گسترهی دین بود. این مقاله نگاهى اجمالى به این موضوع دارد.
نگاهى گذرا به چالشهاى علمى فرهنگى دوران امام
امام باقر(ع) در دورهاى امامت خویش را آغاز کرد که جامعهی اسلامى در وضع فرهنگى نابهسامانى به سر مىبرد و عرصهی فرهنگى جامعه، گرفتار چالشهاى عمیق عقیدتى و درگیرىهاى مختلف فقهى میان فرق اسلامى شده بود. فروکش کردن تنشهاى سیاسى پس از واقعهی عاشوراى سال 61 هجرى، همچنین شکست برخى احزاب سیاسى مانند «عبداللَّه بن زبیر»، سبب یکپارچگى حاکمیت «بنى امیه» شده بود و ناگزیر، بسیارى از دانشمندان از صحنهی سیاسى دور شده بودند و حرکت گستردهاى در زمینههاى مختلف علمى با بحث و بررسى دربارهی مسایل گوناگون آغاز شده بود. این رویکرد گسترده به مسایل فقهى و بحث، تبادل نظرهاى علمى در این برهه و پیدایش مکتبها و سبکهاى مختلف علمى پس از مدتها رکود، رونق فراوانى به بازار علم بخشید و بهواقع نقش درخشان امام در این دوره در روشنسازى افکار عمومى دانشمندان اسلامى و بهویژه خردورزان شیعه، بسیار داراى اهمیت و برترى است. با ظهور امام باقر(ع)، گام مهم و بهسزایى در راستاى تبیین آراء شیعه برداشته شد و جنبش تحسین برانگیزى در میان دانشمندان شیعى پدید آمد.
از سوى دیگر، خطر افکار آلودهی یهود و سیطرهی نظریات فرقهی «مرجئه»، «جبریه»، «قدریه»، «غلات» و... حیات فکرى شیعه را با خطر روبهرو کرده بود که به راستى مرجعیت علمى شایستهاى چون امام باقر(ع)، تفکرات خطرناک این فرقهها را تا حد قابل توجهى منزوى ساخت که آراء و نظرات آنها و نیز موضعگیرى امام در برابر هر یک، به گونهاى گستردهتر بررسى خواهد شد.
اندیشوران محضر امام
امام باقر(ع) آفتاب عالمتاب دانش بود. در بیان برترى و بزرگى جایگاه علمى امام، همین بس که بیشترین حدیث در بین جوامع حدیثى شیعه، از آن امام همام و فرزند برومند و خردمندش امام صادق(ع) است و این خود بزرگترین گواه در برجستگى شخصیت علمى ایشان به شمار مىرود.
بسیارى از دانشمندان بزرگ اسلامى دربارهی جایگاه علمى امام، جملههاى بسیار زیبایى بر زبان رانده و یا نگاشتهاند که همچنان تاریخ، آن را در خاطر خود نگاهدارى مىکند. دانشمندان بسیارى چون «ابن مبارک»، «زهرى»، «اوزاعى»، «مالک»، «شافعى»، «زیاد بن منذر نهدى» و... دربارهی برجستگى علمى او سخن راندهاند.1 دامنهی گستردهی روایات امام در زمینههاى گوناگون علمى، اندیشوران اهل سنت و محدثین آنان را بر آن داشت تا از ایشان روایت کنند و سخنان وى را درج و نقل نمایند که از جملهی آنها «ابوحنیفه» را مىتوان نام برد.
حلقهی درس امام
آوازهی شهرت علمى امام باقر(ع) تا دوردستهاى سرزمینهاى اسلام رسیده بود. همچنان که راوى مىگوید: «دیدم در حلقهی درس او مردم خراسان حضور دارند و اشکالات علمى خود را مطرح مىکنند».2
«محمد بن مُنکدر» - از دانشمندان اهل سنت - مىگوید: «باور نداشتم که على بن الحسین(ع) فرزندى به یادگار گذارد که دانش و بینشش مانند خود او باشد؛ تا این که پسرش محمد بن على(ع) را دیدم. آنسان که من مىخواستم او را اندرز دهم، ولى او مرا اندرز داد.»3
«عبداللَّه بن عطاء» نیز در مورد گستردگى دانش امام مىگوید:
«هرگز دانشمندان را جز در محضر محمد بن على(ع) بی مقدار ندیدم و من خود «حَکَم بن عُتَیبه» را - با آن جایگاه بلندى که در دانش نزد مردم داشت - در برابر آن جناب بهسان کودکى یافتم که پیش روى استاد زانو زده باشد.»4
تأسیس دانشگاه بزرگ جعفرى
امام باقر(ع) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدى که بر عرصهی فرهنگ اسلامى سایه افکنده بود، با تلاشى جدّى و گسترده، نهضتى بزرگ را در زمینهی علم و پیشرفتهاى آن طراحى کرد تا جایى که این جنبش دامنهدار به بنیانگذارى و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجستهی اسلامى انجامید که پویایى و عظمت آن در دوران امام صادق(ع)، به اوج خود رسید.
امام با برقرارى حوزهی درس، با کجاندیشىها، زدودن چالشهاى علمى، تحکیم مبانى معارف و اصول ناب اسلامى بهوسیلهی تکیه بر آیات رهنمونگر قرآن، مبارزه کرد و تمام ابواب فقهى و اعتقادى را از دیدگاه قرآن بررسى کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمى کمر بست؛ به گونهاى که دانشمندى چون «جابر بن یزید جعفى» هر گاه مىخواست سخنى در باب علم به میان آورد - با آن توشهاى که از دانش داشت - مىگفت: «جانشین خدا و میراثدار دانش پیامبران محمد بن على(ع) برایم اینگونه گفت»5 و به دلیل ناچیز دیدن موقعیت علمى خود در برابر جایگاه امام، از خود نظرى به میان نمىآورد.
«ابو اسحاق سبیعى» از دیگر فرهیختگان این دوره، آنقدر نظرات علمى امام را درست مىپندارد که وقتى از او در مورد مسئلهاى مىپرسند، پاسخ را از زبان امام مىگوید و مىافزاید: «او دانشمندى است که هرگز کسى بهسان او [در علم] ندیدهام».6
«ابو زُرعه» نیز در این باره اقرار مىکند: «او بزرگترینِ دانشمندان است».7
بزرگترین آموزگار شیعه
در آن روزگار، بسیارى از شیعیان به مراتب عالى تشیع دست نیافته بودند و دستهاى از آنان در کنار استفاده از احادیث اهل سنت، علاقهی زیادى به فراگیرى و بهرهمندى از دانش امام نیز نشان مىدادند. آن گونه که از کتابهاى رجالى فهمیده مىشود، نام بسیارى از اشخاصى که رابطهی تنگاتنگى با امام داشتهاند، جزو اصحاب او نیست. همین موضوع مىتوانست تا اندازهاى اندیشهی شیعه را سست کند؛ چه بسا امکان اختلاط آموزههاى دیگرى با آن قسمت از معارفى که آنان از امام مىآموختند وجود داشت. امام باقر(ع) نیز مانند دیگر امامان شیعه، براى تحکیم پایههاى اندیشهی شیعه بسیار کوشید و امامت شیعه را به خوبى براى همگان معرفى کرد. او مىفرمود: «فرزندان رسول خدا(ص) درهاى دانش خداوندى و راه رسیدن به خشنودى او هستند. آنان دعوتکنندگان مردم به سوى بهشت و راهنمایان به سوى آنند».8
امام با تکیه بر قرآن، رهبرى شیعه و تقویت مبانى پیروى از آن را معرفى مىکرد و مىکوشید تا امامت را نیز مانند نبوت، امرى الهى و مبتنى بر قرآن تبیین کند. بازتاب دیدگاه امام در مورد رهبرى شیعه، بر احادیث نبوى - که بر شباهت و قرابت میان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) تأکید مىکرده - در بحثهاى کلامى ایشان انعکاس فراوانى دارد. او با بیان این که امام، داراى صفاتى ذاتى - مانند عصمت و علم - است، در نظر داشت رویکرد جدّىترى به موضوع امامت داشته باشد. دیدگاههاى ایشان دربارهی این موضوع، تأثیر ویژهاى بر مردم گذاشت و بسیارى از تهدیدها و خطرات را از تفکر شیعى دور کرد و سبب شد با وجود عقاید گوناگونى که در آن زمان دربارهی مرجعیت وجود داشت، تعداد گرایندگان به این مکتب رو به فزونى گذارد.
در احادیث شیعى نیز توجه گستردهاى به این موضوع در سخنان امام باقر(ع) شده است.9
پرورش فرهیختگان و نیروهاى ارزشى
امام باقر(ع)، دانشمندان برجستهاى را در رشتههاى گوناگون معارف چون فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخههاى علوم اسلامى تربیت کرد که هر یک وزنهاى در دانش به شمار مىرفتند. امام با درایت و هوشیارى تمام توانست شکافى را که در گذر سالهاى متمادى بین قرآن و عترت در باورهاى دینى بخش عظیمى از مردم پدید آمده بود، از میان بردارد. پیش از دوران امامت امام باقر(ع)، خفقان سیاسى به اندازهاى بود که در برخى از ادوار، انتقال آموزههاى ناب اسلامى فقط از طریق دعا و نیایش و یا در قالب آموزشهاى دینى به چند پیشکار و خدمتگزار که با امام حشر و نشر داشتند، صورت مىگرفت. در این میان، عصر امام باقر(ع) به دلیل وجود شرایط سیاسى خاص اوضاع حاکم، تا اندازهاى به امام اجازه برقرارى مجامع علمى داد تا ایشان بتواند استعدادهاى نهفتهاى را که در جامعهی اسلامى وجود داشت تربیت کند. با این همه، نباید تصور کرد که امام هیچگونه محدودیتى در این راستا نداشته. ایشان با رعایت تقیه و پنهانکارى و عدم برانگیختن حساسیّت دستگاه، این معنا را عملى کرده و با وجود تنگناهاى خاص سیاسى و فرهنگى توانست به افراد زیادى - بالغ بر 462 نفر - را با آموزشها و تعالیم ناب خویش پرورش دهد که نام یکایک آنها در دست است.10 برجستهترین آنها عبارت بودند از:
1. زراره بن اعین
او از بزرگترین راویان احادیث اهل بیت(ع) و از ثقات آنهاست که بسیار مورد اطمینان اهل بیت(ع) بوده و بارها از زبان آنان ستایش شده است. او پس از امام باقر(ع)، محضر فرزندان آن امام همام را نیز درک کرد و در زمان امامت آنان نیز از بهترینها به شمار مىآمد.
حتى نقل است که امام صادق(ع) روزى به او فرمود: «اى زراره، نامت در ردیف نامهاى بهشتیان است».11 و نیز مىفرمود: «خداى رحمت کناد زراه بن اعین را که اگر او و تلاشهاى او نبود، احادیث و سخنان پدرم از بین مىرفت».12 و نیز: «گروهى هستند که ایمان را به زینهار گرفته و برگردن مىافکنند (از آن پاسدارى مىکنند) که در روز قیامت آنان را پاسداران [ایمان] نامند. بدانید که رزاه بن اعین از آن گروه است».13
و احادیث بسیار دیگرى که در ثنا و ستایش ایمان زراره از امامان وارد شده است.
2. محمد بن مسلم ثقفى
او از بزرگان و راویان احادیث ائمه(ع) بوده و احادیث بسیارى از امام باقر(ع) روایت کرده است که در کتابهاى معتبر حدیثى یافت مىشود.14 در مورد او نیز ستایشهاى گوناگونى از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) وجود دارد.
«عبداللَّه بن ابى یعفور» مىگوید:
«نزد امام صادق(ع) رفتم و گفتم: «ما نمىتوانیم هر ساعت شما را ملاقات نماییم و امکان دسترسى به شما [براى پاسخ به پرسشهایى که داریم] برایمان وجود ندارد و گاه برخى، از من پرسشهایى مىکنند که پاسخ همهی آنها را نمىدانم [تکلیف ما چیست؟]» امام فرمود: "چرا سراغ محمد بن مسلم ثقفى نمىروید؟ همانا او [احادیث] بسیارى از پدرم شنیده و نزد او فردى قابل اطمینان و احترام بوده است"».15
امام باقر(ع) دربارهاش مىفرمود: «در شیعیان ما کسى فقیهتر از محمد بن مسلم نیست».16
او مدت چهار سال در مدینه سکنا گزید و همه روزه در محضر نورانى امام باقر(ع) حاضر مىشد و پاسخ پرسشهاى خویش را مىشنید و درس مىآموخت.17 وى در مدت عمر خویش، سى هزار حدیث از امام باقر(ع) و شانزده هزار حدیث از امام صادق(ع) شنید و آنها را روایت کرد18 که قسمتى از آنها به دست ما رسیده است. همچنین او در بین مردم به عبادت بسیار، مشهور بود و از پرستشگران راستین زمان خود به شمار مىآمد.19 او به سال 150 هجرى قمرى در کوفه بدرود حیات گفت.20
3. لیث بن البَختَرىّ مرادى ( ابوبصیر)
او نیز از نزدیکان و شاگردان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود و سخنان بسیارى را نیز از آن دو بزرگوار نقل کرد. او کتابى نگاشت که بسیارى از دانشمندان آن را تأیید و از آن روایت کردند.21 «شعیب عقرقونى» مىگوید:
«از امام صادق(ع) پرسیدم: "اگر احتیاج به پرسش در مورد مسئلهاى پیدا کردیم از چه کسى سؤال کنیم"؟ امام پاسخ فرمود: "از ابابصیر"».22
4. بُرید بن معاویه عجلى
او از بزرگان روزگار خویش و فقیهى ماهر بود و نزد امام باقر(ع) جایگاهى ویژه داشت و نیز داراى کتابى بود که برخى از دانشمندان بعد از او، از آن روایت کردهاند.23
«ابو عُبیده حِذاء» مىگوید: «از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: "زراره، ابو بصیر، محمد بن مسلم و بُرید از کسانى هستند که خداى بزرگ در مورد آنان مىفرماید: «وَالسّابِقونَ السابِقونَ اُولئِکَ المُقَربُونَ"»24 واقعه، آیهی 10و11.
امام صادق(ع) در روایتى دیگر مىفرماید: «هیچ کس به اندازهی زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه یاد ما را زنده نگاه نداشت و احادیث پدرم را احیا نکرد. اگر این ها نبودند کسى تعالیم دین و مکتب پیامبر(ص) را گسترش نمىداد. اینان پاسداران دین و امینان پدرم بودند که بر پاسدارى از حلال خدا و حرام او کمر بستند. آنان هم در دنیا به ما نزدیک بودند و هم در آخرت با مایند».25 او در دوران امامت امام صادق(ع) زندگى را فرو گذاشت و در خاک آرمید.26 در این میان، بزرگان دیگرى چون: «جابر بن یزید جعفى»، «حمران بن اعین»، «هشام بن سالم»، «فضیل بن یسار»، «ابان بن تغلب»، و بسیارى دیگر از بزرگان و فرهیختگان27 این عصر را نیز مىتوان نام برد.
پىریزى تدوین حدیث
در پى انحرافات عمیقى که پس از رحلت رسول اکرم(ص) به وجود آمد، رخداد تأسفبرانگیزى دامنگیر جهان اسلام شد و آن جلوگیرى از تدوین احادیث اهل بیت(ع) بود که آثار زیانبار آن سالیان دراز بر پیشانى فرهنگ دینى مردم باقى ماند. نزدیک به یک قرن از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوى(ص) و سخنان تابناک اهل بیت(ع) جلوگیرى شدید به عمل آمد و به جاى آن، سیل عظیمى از تحریفات در زمینهی احادیث نبوى(ص) و جعل آنها به فرهنگ و اعتقاد مردم روى آورد که به «اسرائیلیات» شهرت یافت؛ تا سال 100 هجرى که «عمر بن عبدالعزیز» فرمان تدوین احادیث را به «ابوبکر بن محمد انصارى» صادر کرد. او که از رجال و بزرگان تابعین به شمار مىرفت و از اصحاب على(ع) شمرده مىشد، به بازگرداندن فدک به اهل بیت(ع) و تدوین حدیث کمر بست.28 امام باقر(ع) از این فرصت استثنایى کمال بهره را برد و بیان احادیث را آغاز کرد و راویان مختلف از ایشان دهها هزار حدیث نقل کردند. در واقع، امام باقر(ع) نمایندهی مکتب اهل بیت(ع) و نخستین سروساماندهندهی احادیث تابناک معصومین(ع) بود.
از این رو، بسیارى از محدثین وقت، با دیدن تلاشهاى بىدریغ امام، کمر به نگاشتن و نگاهدارى سخنان امام بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهل بیت(ع)، از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است.
تربیت دینى شاگردان
آموزگار راستین پرورش را پیشتر بر آموزش مىانگارد و در سایهی پرورش، دانشپژوه را مورد آموزش قرار مىدهد، چرا که آموزش بدون پرورش تیغى است در دست زنگى مست. تاریخ خود بهترین گواه است که چه فجایعى پیامد علم بدون تعهد بوده است. امام باقر(ع) توجه فراوانى به این مسئله مبذول مىداشت و بر آن بود تا شاگردان راستین خود را در بالاترین درجه از ایمان بپرورد.
از جمله مهمترین عوامل انحراف در خواص و دانشوران دینى، دنیاگرایى آنان بوده است که امثال شریح قاضىها، ابو موسى اشعرىها، ابوهریرهها، ابوحنیفهها و... نمونههاى بارزى از آن بودند. بر این مبنا نوشتهاند روزى امام باقر(ع) بر کرسى درس خود نشسته بود و افراد گوناگون نزد امام مىآمدند و دربارهی مسائل گوناگون پرسشهاى خود را مطرح مىکردند. فردى نزد امام آمد و مسئله را پرسید. امام پاسخ پرسش او را داد ولى او قانع نشد. اندکى فکر کرد و به امام گفت: «اما دانشمندان دینى به گونههاى دیگرى پاسخ این پرسش را ارائه دادهاند». امام برآشفت و به او فرمود: «واى بر تو! آیا تو هرگز دانشمند دین دیدهاى؟ دانشمند دینى کسى است که نسبت به دنیا بىرغبت، شیفتهی آخرت و عملکننده به سنت رسول خدا(ص) باشد. آیا آن دانشمندانى که تو از آنان سخن مىگویى این گونهاند»؟29
شاخص مهم دیگرى که در تعهد و عاقبت به خیرى یک دانشور اسلامى کلیدى است ولایتپذیرى است و به همان میزان که فرد از این ویژگى برخوردار باشد بهرهرسانى او به اسلام و جامعهی مسلمانان بیشتر خواهد بود. همچنان که نوشتهاند روزى براى محمد بن مسلم - که شرح کوتاهى از تعهد و تدین و جایگاه او نزد امام، گذشت - پرسشى بزرگ پیشامد کرد که فقط یک نفر مىتوانست به آن پاسخ دهد. در راه رسیدن به خانهی امام باقر(ع)، پرسش را در ذهن خود تکرار مىکرد. نزد امام رسید و اجازه خواست تا پرسش خود را مطرح کند. پرسش چنین بود: کسى که بسیار عبادت مىکند و در عبادت خود نیز فروتن است ولى ولایت شما را نمىپذیرد، دعایش مستجاب مىشود؟ آیا این همه راز و نیاز سودى به حال او دارد؟
مانند همیشه چهرهی مهربان و سخن مشکلگشاى امام او را در رسیدن به پاسخى درست رهنمون شد. امام باقر(ع) به او فرمود: «اى محمد بن مسلم! مَثَل ما خاندان پیامبر(ص) مثل آن خانوادهاى است که در قوم بنى اسرائیل به سر مىبردند و هر گاه چهل شب به راز و نیاز و پرستش خداوند مىپرداختند و پس از آن دعا مىکردند، دعایشان مستجاب و خواستهشان برآورده مىشد، ولى یک بار، یکى از آنان بر خلاف همیشه، پس از چهل روز راز و نیاز دعایش مسجاب نشد. او نزد حضرت عیسى(ع) رفت و گله کرد و از او خواست که برایش دعا کند. عیسى(ع) وضو ساخت و به نماز ایستاد و پس از نماز براى فرد دعا کرد. پس پروردگار به عیسى(ع) فرمود: «این بندهی من، از درى که باید از آن به سوى من مىآمد و راز و نیاز مىکرد، نیامده است. او مرا مىخواند ولى در دلش نسبت به پیامبرى تو شک وجود داشت. از اینرو اگر آنقدر با من به راز و نیاز بپردازد و گردنش را به قدرى خم کند که بشکند و اگر آنقدر دست به دعا بردارد که انگشتانش بریزند، دعایش را هرگز به اجابت نخواهم رساند.»
پس از آن عیسى(ع) از مرد پرسید: «آیا تو خداى خود را مىخوانى اما در مورد پیامبرش در دل خود شک مىپرورى»؟ مرد سر به زیر انداخت و با شرمسارى پاسخ داد: «اى روح خدا! به خدایت سوگند همین گونه است که مىگویى و من دربارهی پیامبرى تو شک دارم. حال از تو مىخواهم تا دعا کنى تا پروردگار این شک را از دل من بزداید». عیسى(ع) مهربانتر از آن بود که خواهش مرد را نپذیرد. پس از دعاى عیسى(ع) مرد توبه کرد. پروردگار هم توبه او را پذیرفت و آن مرد نیز مانند دیگر افراد خانوادهاش، مستجاب الدعوه شد. از آن پس هر گاه که چهل روز به نیایش مىپرداخت، سبد نیازش پر از گلبوتههاى اجابت مىشد.30
محمد بن مسلم، پاسخ خود را یافته بود. او دانست که بدون پذیرش ولایت، دعاى کسى مستجاب نخواهد شد.
1) ابو جعفر محمد بن على، ابن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل ابى طالب، بىجا، انتشارات ذوى القربى، چاپ اول، 1421 ق، ج 4، ص 211.
2) بحار الانوار، ج 42، ص 357.
3) اعیان الشیعه، ج 1، ص 652 ، الارشاد، ج 2، ص 232.
4) الارشاد، ج 2، ص 230؛ کشف الغمه، ج 2، ص 329.
5) محمد بن محمد نعمان شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسهی آل البیت، بىتا ، ج 2، ص 230.
6) همان، ص 231.
7) مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 221؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بىتا، ج 1، ص 651.
8) محمد بن حسن، حرّ عاملى، وسائل الشیعه، قم، مؤسسهی آل البیت، 1409 ق، وسایل الشیعه، ج 18، ص 9.
9) ن. ک: محمد بن یعقوب الکلینى، اصول کافى، قم، انتشارات اسوه، ج 2، کتاب الحجه.
10) ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، رجال الطوسى، نجف، مطبعه الحیدریه، 1381 ق، چاپ اول، ص 142 - 102.
11) ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، اختیار معرفه الرجال، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1404 ق، ج 2، ص 345.
12) همان، ص 348.
13) همان، ص 378.
14) محمد جوهرى، المفید من معجم رجال الحدیث، قم، مکتبه المحلاتى، 1417 ق، ص 578.
15) اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 383.
16) همان، ص 391.
17) همان.
18) همان، ص 386، اعیان الشیعه، ج 1، ص 650.
19) محمد بن النعمان العکبرى البغدادى (شیخ مفید)، الإختصاص، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه، ص 51.
20) ابوالعباس احمد بن على بن نجاشى کوفى، رجال النجاشى، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1407 ق، ص 324.
21) رجال النجاشى، ص 321.
22) اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 400.
23) رجال النجاشى، 112.
24) اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 348.
25) همان؛ الاختصاص، ص 66.
26) رجال النجاشى، ص 112.
27) رجال الطوسى، ص 104 - 102.
28) قاموس الرجال، ج 11، ص 232؛ ابن عماد ابوالفلاح عبدالحى بن احمد بن محمد العکرى الحنبلى، تذکرات الذهب فى اخبار من ذهب، بیروت، دار ابن کثیر، 1408 ق، چاپ اول، ج 2، ص 90.
29) الأصول من الکافى، ج 1، ص 70، ح 8.
30) اصول کافى، ج 2، ص 400، ح 9.