نویسنده

رعایت اخلاق حسنه با والدین، در فرهنگ اسلامی جلوه­های خاص و آثار حیات­بخشی دارد که به برخی از مهم­ترین آن­ها اشاره می­شود:

  1. رضایت خدا

اهمیت دادن به رضایت والدین یکی از جلوه­های ارزنده­ی اخلاق انسانی است و آدمی را در پیشگاه خدا محبوب و آبرومند می­سازد. رسول اکرم(ص) فرمودند:

«رضی­الله مع رضی الوالدین و سخط­الله مع سخط الوالدین؛1 خشنودی خدا با خشنودی پدر و مادر است و خشم خدا با خشم پدر و مادر.»

  1. عبادت

یکی از آثار و جلوه­های مهم اخلاق اسلامی با والدین، بذل رحمت، ابراز محبت و رأفت به آن­ها­ست که خود نوعی عبادت محسوب می­شود. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «النظر الی الوالدین برأفه عباده؛2 نگاه مهرآمیز به پدر و مادر عبادت است.»

موسی بن عمران، در سایه­ی عرش مردی را دید که صاحب مقام و مرتبه­ای بلند بود. به او غبطه خورد و عرض کرد: «بارالها! این کیست؟» خداوند نامش را نگفت، ولی فرمود: «ای موسی! این مرد به خیری که خداوند به دیگران داده حسادت نمی­ورزید، عاق و تارک پدر و مادر نبود و هرگز سخن­چینی نمی­کرد.»

  1. لذت زندگی

«لذه العیش فی البر بالوالدین؛3 لذت زندگی، احسان به پدر و مادر است.»

امام صادق(ع) می­فرماید:

«من احب ان یخفف الله عز و جل عنه سکرات الموت فلیکن بوالدیه باراً؛4 کسی که دوست دارد هنگام قبض روح، جان او راحت گرفته شود، به پدر و مادر خود نیکی کند.»

  1. اجابت دعا

از رسول خدا روایت است که فرمود: «سه نفر از بنی اسرائیل همسفر بودند و به مقصدی دور روانه شدند. در بین راه ابری ظاهر شد و باران باریدن گرفت. آن­ها به غاری پناه بردند. سنگی بزرگ در اثر باران و سیل، در غار را گرفت و روز را بر آنان مثل شب، تاریک و ظلمانی ساخت. راهی جز استغاثه به درگاه خدا نداشتند! یکی از آنان گفت: "خوب است که ما کردار خالص و پاک خودمان را وسیله قرار دهیم؛ شاید که نجات یابیم." همگان پسندیدند.

یکی از آنان گفت: "پروردگارا! تو می­دانی که من دختر عموی زیبایی داشتم که شیفته و شیدای او شدم. روزی او را در مکان خلوتی یافتم. با او در آویختم و خواستم از او کام بگیرم که او گفت: "ای پسر عمو! از خدا بترس و پرده­ی مرا مدر." من با این سخن به خاطر تو پا روی هوای نفس گذارده، از آن در گذشتم. خدایا! اگر این کار را از روی اخلاص نمودم و جز رضای تو منظوری نداشتم، این جمع را از غم برهان و از ورطه­ی هلاکت نجات بده." به ناگاه دیدند آن سنگ مقداری کنار رفت و فضای غار روشن شد.

دومی گفت: "خدایا! تو می­دانی که من پدر و مادر سال­خورده­ای داشتم که از پیری قد و قامت­شان خمیده بود و در همه حال به خدمت آنان مشغول بودم. شبی مادرم از من آب خواست. من آب آوردم. دیدم خوابش برده است. ظرف آب را بالای سر او نگه داشتم تا مادر بیدار شود. تا صبح ظرف آب را نگه داشتم، مبادا مادر بیدار شود و تشنه بماند ولی مادرم تا صبح بیدار نشد و من هم بیدارش نکردم تا آزرده نشود. خدایا! اگر این عمل من برای رضای تو بوده، این در بسته را بر روی ما بگشای و ما را رهایی ده." در این هنگام یک مقدار دیگر از سنگ به کنار رفت.

سومی عرض کرد: "ای دانای هر نهان و آشکار! تو خود می­دانی که من خدمت­کاری داشتم. چون مدتش تمام شد مزد وی را دادم؛ او راضی نگشت و از من قهر کرد و رفت و من  با آن مزد، گوسفندی خریدم و آن را جداگانه محافظت کردم. در اندک زمانی بسیار شد. بعد از مدتی آن مرد آمد و مزد خود را طلب کرد. من به گوسفندان اشاره نمودم. گمان کرد که او را مسخره می­کنم. بعد از لحظه­ای گوسفندان را گرفت و رفت. خدایا! اگر این کار برای رضای تو بوده ما را از این گرفتاری نجات بده." این بار تمام سنگ کنار رفت و هر سه با دل­هایی پر از شادی خارج شدند و به سفر خود ادامه دادند.»5

آری، یکی از اسباب اجابت دعا، نیکی و خدمت خالصانه به پدر و مادر است.

 

پی­نوشت­ها:

  1. مجلسی، بجار الانوار، ج71. ص80.
  2. همان، ص73.
  3. همان، ص80.
  4. همان.
  5. شیخ صدوق، خصال، ص184.