گرایشهای فمینیستی در ایران
در ایران در دهههای اخیر، همزمان با برنامههای توسعهی کشور و حرکت به سوی صنعتی شدن، مباحث «فمینیستی» شکل منسجمتری یافت. طرفداران فمینیسم در ایران به دو گروه تقسیم میشود.
1. فمینیستهای غربگرا (غیردینی)
2. فمینیستهای مذهبی!
گروه اول، فعالیتهای خود را بر پایهی تفکرات فمینیسم غربی بنا کرده، اهداف خود را در قالب ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی غرب دنبال میکنند. آنها بهدنبال حذف نهاد دین در جامعه هستند و راه حل نهایی برای زنان را پیروی از روشهای غربی میدانند.
گروه دوم خواهان تجدید نظر در قوانین و ساختار جامعه هستند و معتقدند که جامعهی ایران سالها تحت سلطهی نظام مردسالاری بوده و لازمهی دگرگونی، اصلاح قوانین و نقطهنظرات فرهنگی جامعه است. این گروه درون مایهی مذهبی دارند و بعضی قوانین و ارزشهای موجود در جامعه را مطابق با دستورات اسلامی نمیدانند و درخواست اصلاح دارند. اینان خواستار برابری انسانها و عدالت اجتماعی میان زن و مرد هستند و تغییر در قوانین مربوط به حقوق ارثبری، دیه، حق شهادت در محاکم، حضانت طفل، حق طلاق و ... را طالب هستند. همچنین خواستار استفاده از امتیازات اجتماعی مانند حضور در پستهای سازمانی و مدیریتی، دستمزد برابر با مردان در شرایط یکسان کار و حضور در عرصههای مختلف - که عمدتاً در اختیار مردان است – هستند. این گروه به لحاظ دیدگاهها و خط مشی اصلاح طلبانهی خود به سه دسته تقسیم میشوند:
1. فمینیستهای مذهبی رادیکالی
2. فمینیستهای مذهبی میانهرو
3. فمینیستهای مذهبی محافظهکار
1- فمینیستهای مذهبی رادیکال(تندرو)
اینان معتقدند که شریعت، پاسخگوی تمام سؤالات جامعهی زنان نیست و باید برخی از نیازها و پرسشهای آنان از طریق دیگری پاسخ داده شود. این گروه معتقدند قانونگذاری تحت نظام مردسالاری بنا شده است و برای رفع مظلومیت زنان چارهای جز تغییر قوانین مربوط به زنان وجود ندارد. در عمل نیز خواهان افزایش مهارت و فنون زنان برای استقلال کامل و خوداتکایی و عدم وابستگی به مردان هستند.
نقطهنظرات این دسته به تدریج جنبهی سیاسی یافته، این محدودیتهای اجتماعی را ناشی از ساختار سیاسی میدانند.
2- فمینیستهای مذهبی میانهرو
این عده خواستار حضور زنان در عرصههای مختلف ورزشی، مدیریتی، ایجاد فرصتهای شغلی و تحصیلی برابر، عدم تبعیض در ارتقای شغلی بین مرد و زن، حضور جدی زنان در پستهای عالی دولتی، تعریف مجدد از حجاب سنتی و اسلامی، کسب مهارتهای اجتماعی و ... هستند و برای تحقق ایدهی خود به همایشها و سمینارهای مختلفی مانند «زن و برنامهریزی توسعه» و شرکت در کنفرانسهای داخلی و خارجی پای میفشارند.
3- فمینیستهای مذهبی محافظه کار
این گروه نقطهنظراتی تقریبا مشابه میانهروها دارند اما در خط مشی و روشها با یکدیگر متفاوتند، لذا نتوانستهاند تشکیلات مشترکی با میانهروها ایجاد کنند.
این دسته خواستار تعدیل برخی قوانین و تصویب قوانین معتدلتر دربارهی زنان هستند و بیشتر فعالیت آنها در رابطه با حقوق زن در خانواده و حمایتهای قانونی از زن در برابر شوهر، ایجاد برخی تغییرات در قوانین مربوط به طلاق، مِهر، اجرت المثل و نیز قوانین مربوط به زنان کارمند و ... است و البته به نقشهای سنتی زن در جامعه نیز تأکید میورزند.
شایان ذکر است ردپای این دیدگاهها به شدت در رسانههای جمعی بهویژه در آثار و ادبیات معاصر دیده میشود، از جمله: زنان بدون مردان، طوبا و معنای شب، خواب زمستانی، خاطرههای پراکنده در برخی از مطبوعات داخلی نیز به شکلی نامتعارف، ناهنجاریهای اجتماعی در قالب شعارهای اجتماعی استقلالطلبانه، رواج بی بندوباری و آزادی مطلق و برتریطلبی زنانه، مخالفت با ازدواج و نفی نقش همسری و مادری و نهایتا تضعیف نهاد خانواده به چشم میخورد.
در رمانهای مذکور، اغلب قهرمانان داستانی را زنان تشکیل میدهند که این امر اخیرا در برنامههای مختلف رسانههای تصویری نیز جایی برای خود باز کرده است. در این آثار، مردان به عنوان ستمگران تاریخِ حیات بشریت همواره زنان را در اسارت و بردگی خود قرار دادهاند.
«شهرنوش پارسیپور» در رمانهای «زنان بدون مردان» و «طوبا و معنای شب» اغلب شخصیتهای محوری را به زنان و دختران داده است و در پسزمینههای آثارش به نظام مردسالاری ناشی از سنتهای اجتماعی و مذهبی اعتراض میکند و نسخهی رهایی وی برای زنان ایرانی را تقلید از غرب میشمارد. این نویسنده در «طوبا و معنای شب» در واقع به بنبست رسیدن مذهب در پاسخگویی به سئوالات انسان خصوصاً زنان را به تصویر میکشد و بیش از همه بر ضرورت استقلال زنان و آزادی از قیود مذهبی و سنتهای اجتماعی تأکید میکند.
در داستان «خواب زمستانی» و «خاطرههای پراکنده» نوشتهی «گلی ترقی»، شخصیتهای مرد و زن جداگانه مورد بررسی قرار میگیرند و شخصیتهای مردانه ناتوان، غافل، ضعیف، احمق و پلید، سرخورده، ضد قهرمان و ... معرفی میشوند و در مقابل آنها زنان، عاقل، اندیشمند و با احساس هستند. آنها همواره در طول تاریخ، تحت سلطهی نظام مردسالاری بودهاند؛ مردانی که با استفاده از خشونت بر زنان حکومت کردهاند.
«مهشید امیرشاهی» نیز در «باران و تنهایی» جلوهی دیگری از فمینیسم را ارائه میدهد. در این رمان زنی منتظر است تا شوهرش برگردد و او را از تنهایی نجات دهد اما در پایان داستان، سگ بارانخوردهای از راه میرسد و خلأ فقدان شوهر را پر میکند. این نوع آثار ایجاد کنندهی نوعی تضاد و تعارض بین جنس زن و مرد هستند و خاصیت بر هم زنندگی تعادل و آرامش خانواده و جامعه را دارند.
دیدگاههای فمینیستی همچنین در بعضی از مطبوعات داخلی نمود مبارکی یافته و راه حلهایی غرب مآبانه جهت رهایی زن از مظلومیت و تضییع حقوق، ارائه میکند؛ عرضهی خط مشی جریانات زنگرا، جریانسازی، انتساب نظام مردسالاری به ارزشهای اسلامی، تعریف دیگر از خانواده و نقش همسری و نیز مادری و بازنگری در ارزشها و سنتهای اسلامی و اجتماعی و ... از جملهی آنهاست.
نشریهی «زنان» در شمارهی بیست و هفتم، بیش از همه به ارائهی راه حلهای غربی تصریح دارد و مینویسد:
انطباق با جوامع مدرن میتواند جامعه را از غلتیدن در دام سنتگرایی افراطی و رفتارهای ضداجتماعی حفظ کند.
در تعارض با نظام خانواده در شمارهی چهارده، نشریهی زنان با اشاره به فیلم سینمایی «سارا»، زنی که بعد از پشت سر گذراندن مشکلات زندگی نهایتا با ترک خانه و همسر، خود را رها میکند، میخوانیم:
او با از دست دادن یک کانون مهم به کانون مهمتر دست مییابد. کانونی که نیروی سمبلیک آن میتواند نمادی برای هویتیابی و رهایی زنان از قراردادهای وضع شدهی جامعهی سنتی باشد.
همچنین در شمارهی بیست و چهار نشریهی «جامعه» در نسبت دادن نظام مردسالاری به اسلام آمده است:
رک بگویم، در اسلام مرد مسلمان کاملترین شخصیت حقوقی را در اجتماع دارد و به همین دلیل دیهی کامل نیز به او تعلق میگیرد و برتری مرد مسلمان در جامعهی اسلامی یک واقعیت اجتماعی نیست، یک حقیقت شرعی است.
پیشینه و خاستگاه فمینیست اسلامی
طرح مباحث فمینیستی در جهان اسلام از اواخر قرن نوزدهم و در پی نفوذ فرهنگ مدرن در کشورهای اسلامی صورت گرفت. طرح مباحث زنان در ایران نیز به اوایل مشروطه باز میگردد اما تبدیل مباحث زنان به یک جریان ویژه که نگاه خود را از اصلاحات موردی به گسترش برابری در عرصههای مختلف و به نقد فرهنگ اسلامی از درون و براساس فرهنگ مدرن معطوف کرده است، به دوران اوج اسلامگرایی در خاورمیانه از یک سو و رواج دیدگاه تفاوت در اندیشهی فمینیستی از سوی دیگر باز میگردد.
اساسا فمینیسم اسلامی برآیند فعالیت دو گروه است:
گروه اول افرادی هستند که توجه به اسلام را به عنوان یک سیاست راهبردی برای توسعهی مفاهیم فرهنگی غرب و مقابله با اصولگرایی در کشورهای اسلامی برگزیدهاند، در جوامع اسلامی ادبیات فمینیسم رادیکال و لیبرال به شکل عریان مقبولیت نمییابد، از این رو به کار گرفتن ادبیات دینی در طرح دیدگاههای فمینیستی و اعمال تعدیل در این دیدگاهها، تنها راه دفاع از آموزههای فمینیستی و ایجاد جنبشهای زنانهای است که مقابله با اصولگرایی اسلامی را در دستورکار خود قرار میدهند و به ایجاد تشکلهای زنانه و شرکت در مطالعات زنان اقدام میکنند.
گروه دیگر دستهای از روشنفکران مسلمانند که آشنایی با فرهنگ مدرن، آنان را با یک چالش اسلامی دربارهی رابطه میان تجدد و سنت مواجه ساخته است. آنان از یک سو به دلیل داشتن پیوندی عاطفی با دین و از سوی دیگر با پذیرش بن مایههای فرهنگ مدرن به عنوان محصول عقل بشری، سنجش اصلاحات دینی را با ترازوی فرهنگ مدرن، فردی میدانند. بر این اساس با عاریت گرفتن از مفاهیم بنیادین فرهنگ مدرن چون آزادی، فردگرایی، برابری و عرفگرایی، سعی در معرفی کردن دین در عرصهی اجتماع، جداسازی قرآن و سنت و ... دارند.
این دو گروه با وجود زمینههای متفاوت، برنامههای کم و بیش یکسانی برای بومی کردن مدرنیسم غربی دارند. پوند اسلامی پس از واژهی فمینیسم، نشانگر تفسیری فمینیستی از اسلام است نه تلاش برای دفاع از حقوق زنان براساس آموزههای اسلامی چنان که یکی از فمینیستهای مسلمان خارج از کشور به صراحت به این نکته اشاره دارد:
فمینیسم اسلامی، اصطلاحی است که در سالیان اخیر به ادبیات دفاع از حقوق زنان راه یافته و در برخی از کشورهای اسلامی همچون ایران جایی برای خود باز کرده است. این گرایش شاخهای از فمینیسم است که به تفسیر زنمدارانه از اسلام میپردازد و از آن جا که دین را نافذترین و مهمترین رکن فرهنگ در کشورهای اسلامی میبیند دستیابی به اهداف تساویطلبانهی خویش را در این کشورها در گرو همسویی و همراهی با فرهنگ دینی میپندارد، از این رو آرمانها و راهکارهای خود را در حال و هوای مباحث دینی و از زاویهای دروندینی پی میگیرد؛ هر چند اساس اندیشه و راهکار خود را برآمده از آموزههای دینی نمیداند. به عبارت دیگر در این انگاره، ادبیات دینی، بستر طرح مباحث فمینیستی قرار میگیرد نه آن که تفکر دینی، منشأ حرکت دفاع از حقوق زنان باشد! چنان که در تعریف فمینیسم اسلامی آن را تلاشی نظری، عملی و سیاسی خواندهاند که در این مقطع از تاریخِ جنبش زنان ایران، نوگرایی، اصلاح و حتی شالودهشکنی را از زاویهی دروندینی نمایندگی میکند.[1]
بهراستی آیا میتوان براساس الگوی دینی، نظریهای فمینیستی تولید کرد؟ اگر فمینیسم را نظریهای که برابری میان زن و مرد را در عرصههای مختلف حیات بشری پی میگیرد بدانیم در این صورت ترکیب میان اسلام و فمینیسم پارادوکسی ایجاد میکند که جز با تفسیر مجدد اسلام براساس آموزههای غربی و به قیمت «تفسیر به رای» متون دینی و تحریف در آن، قابل رفع نیست. البته بازشناسی متون دینی و استفاده از ظرفیتهای نهفتهی دین در دفاع از زنان به معنای پذیرش مؤلفههای فرهنگ بیگانه و قبول ادبیات فمینیستی در دفاع از زنان نیست.
[1] - نیره توحید، فمینیسم اسلامی چالشی دموکراتیک یا چرخشی تئوکراتیک، کنکاش امریکا، ش 3، پاییز 1376، ص 129.