نویسنده

یکی از کمبود «کتاب» مینالد، دیگری از کمبود «مطالعه ».
گاهی کتاب و کتابخانه موجود و دم دست است اما اشتیاق مطالعه و انگیزهی کتابخوانی نیست .
گاهی هم شوق خواندن هست اما یا نمیدانیم «چه بخوانیم»، یا آن چه را میخواهیم، نمییابیم، یا کتاب گران است و دسترسی به آن، مشکل .
به هر حال، «مطالعه» خوراک روح و فکر انسان است و «کتاب»، سفرهای است که غذاهای گوناگون را در اختیار خوانندگان میگذارد. اگر اشتهای ما کور شده باشد، کتابها چه تقصیری دارند؟ پس نباید ضعفها را همیشه به گردن دیگران و مسئولان فرهنگی انداخت .
گاهی بیرغبتی به مطالعه، میتواند عامل بسیاری از نارساییهای فکری و ضعف بینش و سطحی-نگری در مسائل مربوط به اندیشه و جامعه باشد .
«
نویسندگان» به صورت تولیدکنندگان فرآوردههای فکری، یا بهعنوان عوامل تهیه و توزیع و عرضه، سهم و نقش دارند؛ نقشی که گاهی بنیادین و سرنوشتساز است .
دانشجو، باید «جویای دانش» باشد، همیشه، همه جا و در هر شرایط. باید با کتاب، دوست شد، انس گرفت، در سفر و حضر آن را همراه داشت وخستگیهای روحی و عدم نشاط را با آن درمان کرد و مطالعه را گامی برای جلوگیری از هدر رفتن فرصتها دانست .
خوشبختانه «کتاب و مطالعه»، با همهی گسترش و تنوعی که در رسانهها و امکانات ارتباطی و اطلاعرسانی و فیلم و فرستنده و رایانه و ماهواره و ... پدید آمده، جایگاه خود را دارد و «کتاب-خوانی» بخش عمدهای از اوقات بسیاری افراد را به خود اختصاص میدهد .
به کتاب، باید به دید یک «داروی روح و فکر» نگریست .
کتابخانه، کمتر از داروخانه نیست. تأثیر مطالعه بر فکر و اخلاق و دیدگاهها و زندگی انسان نیز، ناچیزتر از قرص و کپسول و گیاهان دارویی و مراقبتهای بهداشتی نیست. کمبود مطالعه، در هر شخص و جامعهای که باشد، یک عارضهی نامطلوب است که باید با آن مقابله کرد و به درمانش پرداخت و افراد بیخیال را به «عارضه » بودن آن توجه داد .
این توجه و این نیاز، در حیات دانشجویی، هم ضروریتر و هم مشهودتر است .
وقتی کتاب، درمان روح است و مطالعه هم غذای فکر و جان، در گزینش این دارو و نسخه گرفتن از پزشکان اندیشه (نویسندگان و صاحبان فکر و قلم) باید دقیق بود، زیرا عوارض مطالعات نادرست و کتابخوانی غلط، یا خواندن کتابهای مضر و بیهوده و فرصتکُش، بیش از غذای مسموم است و بیشتر لغزشها، معلول کماطلاعی، خواندن آثار سست و ضعیف یا انحرافی و یا پذیرش القائات و اندیشههای بیبنیاد و مغالطهآمیز برخی از اهل قلم است .
پس چندان ناروا نیست اگر از طریق مطالعه، به نوعی «کتابدرمانی» روی آوریم و بیماریهایی همچون یاس و نومیدی، افسردگی، جهل، شک، بیخبری، ضعف بینش، کاستیهای اخلاقی، گمراهیهای سیاسی و انحرافات اعتقادی را با مطالعهی آثار متقن و سودمند و جذاب، درمان کنیم ناتوانی خویش را درعرصهی اندیشه با خواندن آثار غنی جبران کنیم و توانا شویم .
از هر کس هم عذر «اهل مطالعه نیستم» پذیرفته باشد، از دانشجو پذیرفته نیست، چرا که تار و پود حیات دانشجویی، با علم و کتاب و استاد و بحث و مطالعه و پرسش و کاوش آمیخته است و خواندن، جزء خمیرمایهی زندگی جوانان ما در این مقطع از تحصیلات و زندگی و عمر است .
از دیگر سو، برای انبوه کتابهای بیشمار و جدید و خواندنی هم باید فکری کرد و چارهای اندیشید، چون قطعا به خواندن همهی خواندنیها نمیرسیم. چه راهی میماند جز انتخاب و به گزینی و اولویتبندی؟ این نوعی به بهرهوری رساندن ساعات عمر و «مدیریت زمان » است. بدون این گزینش و مدیریت، ظرفیت ذهنی ما از آن چه ضروری و مفید و اولویتدار نیست پر میشود و جا و زمینه و فرصت برای «اولویتهای مطالعاتی» باقی نمیماند .
از همین جا، لزوم بهرهگیری از متد و روش آشکار میشود؛ چون مطالعهی روشمند، بازدهی بیشتری دارد و کتابخوانی بدون اصول و ضوابط و روش درست، ضایعات فکری و وقتی پیش میآورد و ... چه بسیار انسانها که از بیهودگی آن چه در گذشته خواندهاند، یا نادرست بودن روش کار کتابخوانی، گلهمندند و متاسفند ولی، حسرت مشکلی را حل نمیکند .
به جای آن که کتاب، شما را غافلگیر کند و وقت شما را در سلطهی خویش بگیرد، «قدرت انتخاب» را از دست ندهید، مطالعهی «فعال» داشته باشید نه «انفعالی » ، گزینشی عمل کنید نه از دم و کیلویی !
وقتی در هر کاری، داشتن روش، مسیر، برنامه و طرح، کارساز و مفید است چرا در مطالعه نباشد؟ سیر مطالعاتی و طرح مطالعاتی و راهنمای کتابخوانی و مشاوره دربارهی این که چه باید خواند و چگونه و چه مقدار و دربارهی کدام موضوع و ... نشانهی ارزششناسی در بارهی عمر و جوانی و نعمت فرصت و فراغت است .
روشمندی، در هر کاری از جمله مطالعه، ما را به بیشترین دستاورد با کمترین تلاش و هزینه و وقت میرساند؛ یعنی نوعی پیموندن راه «میانبر» است. حتما در این زمینه، کتابهای مستقلی را که نگاشته شده و حاصل دانش و تجربهی پیشکسوتان است، بخوانید .
در مطالعه، «کمیت» و مقدار، نباید برتر از «کیفیت» تلقی شود . زیاد خواندن مهم نیست، عمیق خواندن و خوب فهمیدن و نیکو به کار بستن مهم است .
به هر حال، «کمبود وقت» را که خیلیها از آن مینالند، میتوان با نظم در کتابخوانی و تنظیم وقت مطالعه و جلوگیری از هدر رفتن لحظات و فرصتها حل کرد .
اگر کسی ارزش سرمایهی عمر را بداند و غافل نشود که این مجالها و میدانها، شاید دیگر هرگز به دست نیاید، این گونه در خرج کردن سرمایهی زمان و عمر، ولخرجی و ریخت و پاش نمیکند و حسابگرانه میکوشد تا این سرمایه را به سود برساند و از دستودلبازی پرهیز کند .
اما چند نکتهی قابل توجه :
آنچه را میخوانید، با دیگران به بحث بگذارید،
از مطالعاتتان حتما یادداشت بردارید،
مطالعهی موضوعی را بر «پراکنده خوانی » ترجیح دهید،
موارد مبهم و نیازمند به سوال را هنگام مطالعه، یادداشت کنید،
هنگام خواندن، تمرکز فکری خود را حفظ کنید و کنترل بر ذهن خویش داشته باشید،
کتابهای خوب و ضروری را که باید حتما خواند، از اساتید هر فن و کارشناسان هر موضوع بپرسید و اگر خیلی خوب و مفید است، به یک بار خواندن آن اکتفا نکنید،
در بارهی آن چه میخوانید، عمیقا بیندیشید و در ذهن خود آنها را حلاجی و بررسی کنید،
مطالعات خویش را برای دیگران بازگو کنید تا هم در ذهن خودتان بیشتر رسوخ کند و حک شود هم به دیگران از محصول مطالعات خود بهره برسانید،
با کتاب، دوست باشید و اوقات فراغت خود را با کتابخوانی پرنشاط و سرشار کنید،
با خرید کتابهای خوب ، نیاز روح و فکر خودتان را (مثل نیاز شکم ) برطرف سازید،
کتابهای خوب و اثرگذار یا پرمطلب و غنی را به دوستانتان هم معرفی کنید،
از «محتکران کتاب» نباشید و کتاب را به دیگران هم امانت بدهید تا خانه و اتاق شما یک «کتاب-خانهی امانی» گردد،
اگر پول خرید کتاب ندارید، از کتابخانه یا از دوستان و آشنایان، امانت بگیرید و پس از خواندن و یادداشت برداری، به همان صورت اولیه (سالم و تمیز) به صاحبش برگردانید .
باری ... رفاقت با کتاب، انس با مطالعه !