جنبشهای دفاع از حقوق زنان چه در جهان غرب و چه در کشورهای اسلامی، در بدو تولد خود با هدف اعتراض به برخی نابرابریهای اجتماعی شکل گرفتند اما با گذشت زمان به جریانی فرهنگی تبدیل شدند که براساس انگارههای شخصی – اعتقادی، به تحلیل نابرابری زنان و آرمانهای زنانه پرداخته، راهبردهای خاصی را مطرح میکردند. «فمینیسم اسلامی» اصطلاحی است که در چند سال اخیر به ادبیات دفاع از حقوق زنان راه یافته و در برخی کشورهای اسلامی نگاه قشری از زنان را به خود معطوف داشته است. در هر حال این واژه پدیدهای نوظهور در کشورهای اسلامی بهویژه ایران است که عمر آن در کشور ما به کمتر از دو دهه میرسد.
برخی آن را روشها و رفتارهایی در زمینهی اجرای مساوات و عدالت جنسی در قالب ارزشهای اسلامی دانستهاند.1
البته این تعریف نارساست و بهتر است فمینیسم اسلامی تفسیری زنمدارانه از اسلام بنامیم. گروهی که پس از انقلاب اسلامی میکوشیدند تا با تفکر لائیکی به دفاع از حقوق زنان بپردازند، دریافتند که گرایشهای مذهبی در زنان ایرانی، قوی و بنیادین است و هیچ تحول اساسی در ایران بدون در نظر گرفتن مذهب، نمیتواند رهگشا باشد، بر این اساس به طرح فمینیسم اسلامی پرداختند.2
در بازخوانی این جریان باید گفت، گروهی در تعامل فرهنگ اسلامی و غربی، با بحران هویت مواجه شدند و در این تقابل، جمعی با دلبستگی به فرهنگ غربی به انکار آموزههای دینی پرداختند و با طبقاتی یا خرافی دانستن این اعتقادات به ترویج دیدگاههای ماتریالیستی پرداختند. برخی دیگر که هم به اسلام ایمان داشتند و هم متأثر از فرهنگِ غرب بودند دیدگاه رایج اسلامی و قوانین مدرن و جزایی جمهوری اسلامی را مورد انتقاد قرار دادند. آنان برای خروج از این بحران، تفسیر متون دینی را به گونهای هماهنگ با فرهنگ جدید پیشنهاد کردند، درنتیجه پایهگذار فمینیسم اسلامی با مشارکت روشنفکران دینی داخل و خارج کشور شدند و نهادهای بین المللی هم که در صدد تحمیل دیدگاههای خود در عرصهی مسائل زنان و ایجاد الگویی جدید در روابط زنان و مردان بودند، این جریان (فمینیسم اسلامی) را در دستور کار خود قرار دادند.
این دیدگاه، مردسالاری را مسئلهی اساسی زنان در خانوادهی اجتماعی میداند و به سمت آرمانهای تساویطلبانه به پیش میرود و تفاوتهای زن و مرد مسلمان را در احکام و قوانین مورد انتقاد قرار میدهد. اینان مفاهیمی چون «اومانیسم»، «سکولاریسم»، «حقوق بشر» و «تشابه زن و مرد» را با تفاسیر متداول در جهان غرب به عاریت گرفتهاند و سعی میکنند با ارائهی برداشتهای جدید از آیات قرآن، قرائتی نو از دین عرضه کنند که با نگرشها و الگوهای غربی سازگار باشد. فمینیستهای اسلامی برای تطبیق متون دینی با اعتقادات و اندیشههای پیشساختهی خود، به تأویل آیات قرآنی میپردازند در حالی که روش اجتهادی تفسیر آیات قرآنی و روایات تنها در چارچوب اصول پذیرفته شدهی عقلایی و شرعی معتبر است. همچنین دخالت دین در شئونات زندگی اجتماعی از مواردی نیست که خردمندان دینآشنا در آن تردیدی داشته باشند، با این حال شاخصههای اصلی این تفکر را میتوان در محورهای زیر جستوجو نمود:
1- جدا انگاری دینداری و دینمداری
آنان به صراحت میگویند اعتقاد به دین ضرورتا به معنای حاکمیت دین در شئون اجتماعی بشر نیست. دین رابطهی خالق و مخلوق را ترسیم میکند و نباید حوزهی دخالت دین را به مسائل اجتماعی و تنظیم قوانین تسری داد. حکومت نباید تحت نظر هیچ دین و مذهبی باشد. حتی باید شهروندان را از دخالت دادن گرایشهای مذهبی در حوزهی مسائل سیاسی پرهیز داد.3
اینان میگویند مصالح و مفاسد در احکام اجتماعی امری قابل شناساییست بر اساس این باور به جعل احکام و قوانین میپردازند و میگویند احکامی که در شرایط خاص زمانی و مکانی جزیرة العرب وضع شده و مصالح خاص خود را داشته، در دنیای کنونی قابل اجرا نیست. آنها احکام مسلّم اسلامی مانند تفاوت زن و مرد در ارث، دیه، پرداخت مهریه به زن، لزوم نفقه، مدیریت مرد در خانه و ... را مورد خدشه و تردید قرار میدهند.
2- انکار احکام ثابت
از نگاه آنان، دفاع از حقوق زن از هیچ الگوی ثابتی تأثیر نمیپذیرد زیرا اعلام مواضع یکپارچهی ابدی و ازلی بر مبنای خصوصیات همگانی و جهانشمول، تاثیر نپذیرفتن از شرایط اجتماعی و تاریخی را برنمیتابد، در نتیجه وجود احکام ثابت را انکار میکنند. از دید آنان اعتقاد به ناپایدار بودن گوهر دین و اعتقاد به جدایی دین از شئونات اجتماعی در رسیدن به آرمانهای فمینیسم اسلامی، لازم و ملزوم یکدیگرند.4
برخی از طرفداران این دیدگاه با ناکارآمدی روش اجتهاد فقهی، اجتهاد مدرن و سازگار با پیشرفتهای جهان غرب را بهعنوان جایگزینی اجتنابناپذیر، برای دفاع از حقوق زنان معرفی میکنند.5
3- نگاه منفی به نقش زنان در خانواده
آنان با سنتی پنداشتن خانوادهی مذهبی، انتقادات خود را متوجه خانواده ساخته، خواهان برقراری برابری نقش، مشارکت مرد در فعالیتهای خانگی و نفی مدیریت مرد در خانواده هستند. البته از فمینیستهای غربی انتقاد میکنند که مصالح جامعه و خانواده را در پای اعتقاد به فردگرایی افراطی قربانی میکنند.6 با این معنا، همجنسگرایی به نظر آنان گرایش انحرافی به حساب میآید.
افزون بر ایران اسلامی، کشورهای اسلامی دیگر نیز کم و بیش با این پدیده مواجهاند. نویسندهی زن مصری «نوال السعداوی» و نویسندهی زن مراکشی «فاطمه مرنیسی» از مروّجان این تفکر در کشور خود هستند. ناگفته نماند که فمینیستهای «پست مدرنیسم»، فمینیستهای اسلامی را متهم میکنند که چرا خواهان ارتقای حقوق زنان و ایدههای تساویطلبانه در چارچوب حفظ نظام اسلامیاند!7 برخی نیز پای از این فراتر نهاده و اصولا اسلام را مخالف با حقوق و هویت زنان میدانند. به زعم آنان، با تفسیر زنمدارانه از متون اسلامی، نمیتوان بر ماهیت زنستیز دین اسلام سرپوش گذاشت.8
بر این اساس گروهی از فمینیستهای اسلامی که جمعی از ایرانیان خارج از کشور و گروهی از زنان داخلی را تشکیل میدهند معتقد به جدایی حوزهی دین از سیاستند و گروهی دیگر که بعضا دارای سابقهی انقلابی و سابقهی تدینند براساس گرایشهای نو اندیشانهی دینی، به دفاع از زنان میپردازند.
فمینیستهای اسلامی، فمینیسم غربی را از پایگاه انتقادی مورد مطالعه قرار میدهند. انتقاد عمدهی فمینیستهای مسلمان را میتوان در تاکید بر خانواده، انتقاد از فردگرایی افراطی فمینیستهای غربی، لزوم توجه به شرایط فرهنگی و منطقهای زنان هر کشور و در نتیجه عدم امکان ارائهی راهبردهای واحد برای تمام زنان مشاهده کرد. در مورد اخیر فمینیستهای مسلمان بیش از آن که به تحولی در مفهوم فمینیست دست زده باشند به تحولاتی اساسی در برخی روشها و راهبردها چشم دوختهاند. به گفتهی برخی از فمینیستهای مسلمان باید با استفاده از تجربیات گذشته، سعی در تلفیق و تطبیق خلاق و نقادانهی تئوریها و ایدهها بر واقعیات جامعه داشته باشیم.9
ناگفته نماند که برخی، فمینیسیم اسلامی را به «روشها و رفتارهایی در زمینهی مساوات و عدالت جنسی در قالب ارزشهای اسلامی» تفسیر کردهاند.10 بر این اساس فمینیسم اسلامی میکوشد تا در چارچوب آموزههای دینی به دفاع از حقوق زنان و ارزشهای مورد نظر دست یابد. بسیاری از فمینیستهای اسلامی نیز در مقام اظهار نظر، خود را متدین و مقید به شرع میدانند و در عمل هم سعی در اجرای احکام دینی دارند.
اما براساس آراء نظریهپردازان، در صحت این امر باید با دیدهی تردید نگریست زیرا کسانی که به طور صریح به ارائهی نظر پرداختهاند معتقدند که باید بین دینسالاری و دینمداری تفکیک نمود.11 از نظر آنان دین پدیدهای قابل احترام است و میتواند در ترسیم رابطهی خالق و مخلوق نقشآفرین باشد اما اعتقاد به دین ضرورتا به معنای حاکمیت دین در شئون اجتماعی بشر نیست. سکولاریسم - جدایی حوزهی دخالت دین از حوزهی امور اجتماعی بشر - جانشین مناسبی برای دینمداری است پس باید از دخالت دادن گرایشهای مذهبی در حوزهی مسائل سیاسی پرهیز کرد.
فمینیستهای گروه دوم (نوگرایان دینی) هم به قرائتی نواندیشانه از دین فکر میکنند که همسویی دینی را با فرهنگ جدید تا حدود زیادی تضمین میکند و آن قرائتی از دین است که امور اجتماعی را جایگاه جولان عقل و امری عرفی بداند.
پس پسوند اسلامی به معنای آن نیست که این نحله تمام آرمانها و راهکارهای خود را از اسلام گرفته باشند بلکه میکوشند تا راهکارهای مورد نظر خود را با ادبیاتی کم و بیش دینی پیگیری نمایند نه آن که دین را پالایشگاه اندیشهی بشری بدانند.
از سخنان و نوشتههای صاحبنظران و مروجان این نظریه برمیآید که در صددند تا به تفسیر مجدد آموزهها و احکام دینی پرداخته، به تغییرات وسیعی در احکام دین تن در دهند، چنانکه:
1- در مفهوم عدالت، عدالت مورد نظر آنان عدالت عرفی است نه عقلی. در اعتقادات شیعه، عدالت یک اصل محوری است که بر تمام دایرهی تکوین و تشریع حاکم است. مفهوم عدالت در دیدگاه اسلامی عقلی است و در بستر زمان و مکان تغییر نمیکند زیرا از مستقلات عقلیه است، یعنی عقل بدون کمک گرفتن از شرع به حس آن حکم میکند. در مقابل به مفهومی از عدالت برمیخوریم که عدالت عرفی نام دارد. تعبیری از عدالت که جامعهی علمی هر دوره بر آن12 صحه بگذارد؛ اگرچه در زمانهای دیگر مورد تایید نبوده باشد. در این حال عدالت عرفی مفهومی تغییرپذیر است. از این جا معلوم میشود که عدالت از نگاه روشنفکران فمینیسم اسلامی، گرچه از اهداف مورد نظر دین است اما این مفهوم در ذات خود تغییرپذیر است و با این تعبیر از عدالت میتوان بسیاری از احکام زنان را که در ذهنیت کنونی جامعهی ما عادلانه تلقی نمیشود ملغی اعلام کرد. اما آیا چنین برداشتی از عدالت به معنای آن نیست که آموزههای دینی را تابع دیدگاههای فلسفی غرب و تفسیری مطابق با اومانیسم، سکولاریسم، فردگرایی و نسبیتگرایی بدانیم؟ و ضمنا، دلیل اعتبار عدالت عرفی چیست و چگونه میتوان آن را به دین نسبت داد؟!
2- در مفهوم تساوی، آنان این مفهوم را دقیقاً به معنای مفهوم تشابه میگیرند و به سوی کنار زدن مرزهای جنسیتی گام برمیدارند. برخی از فمینیستهای مسلمان تصریح کردهاند که تفاوتهای تکوینی میان زن و مرد نباید به تفاوتهای تشریعی و حقوقی میان آنان منجر شود.13 نگاه تشابهگرا به احکام حقوقی زن و مرد در ارثبری، دیه، قصاص، سرپرستی خانواده و مسائلی از این دست، نتیجهی این نگرش است. البته این تفسیر، برخلاف آموزههای روشن دینی است. آن چه در دین مورد تاکید است اقامهی قسط و عدل است. زن همچون مرد، انسانی است که از استعداد برخورداری از کمالات انسانی بهرهمند است اما خداوند براساس حکمت سرشار خود برای ساماندهی به امور اجتماعی، تفاوت را در بین زن و مرد قرار داده و انتظارات متفاوتی از این دو جنس دارد و تمام این تفاوتها عادلانه و همسو با تعالی هر دو جنس است.
3. مفهوم آزادی که بیشتر فمینیستهای اسلامی تندرو بر آن پای میفشارند بیشتر از هر چیز ناظر بر مسألهی حجاب است. چنان چه «نیره توحیدی» حجاب را حربهای در خدمت سیاستهای جنسی و از قید و بندهای محدودکننده میداند و در عین حال سیاست رضائی کشف حجاب را به دلیل آن که زورمدارانه و سرکوبگرانه است برنمیتابد.14 این تفسیر هم پایگاه دینی ندارد. کشف حجاب چنان که تجربهی تاریخی ایران نیز مؤید آن است زمینهساز نگاه ابزاری به زن و محدود کنندهی زن و مرد است؛ زنان را از تاثیرگذاری مفید اجتماعی و مردان را از خلاقیت باز میدارد.
1. حامد شهیدیان، فمینیسم اسلامی و جنبش ایران، ایران نامه، چاپ آمریکا، پاییز 1377، ص612.
2. افرادی چون نیره توحیدی، افسانه نجمآبادی، پروین پایدار، (ناهید یگانه)، مروج این تفکرند، رک، نیره توحیدی (جنسیت، مدرنیت و دموکراسی، جنس دوم، ش3.
3. نیره توحیدی، فمینیسم اسلامی چالشی دموکراتیک با چرخشی تئوکرانیک، کنکاش، چاپ آمریکا، پاییز 1376، ص106.
4. همان، ص108.
5. سعید محسنزاده، شیوهی استنباط در مکتب فقهی مدرن، پیام هاجر، ش335.
6. حامد شهیدیان، فمینیسم اسلامی جنبش زنان ایران، ایران نامه، چاپ آمریکا، پاییز 77، ص624.
7. هایده معنیثی، فمینیسم پوپولیستی و فمینیسم اسلامی، کنکاش، چاپ آمریکا، پاییز 76، ص57.
8. ناهید یگانه، فمینیسم اسلامی، راه آزادی، ش46، ص12.
9. حامد شهیدیان، فمینیسم اسلامی و جنبش زنان ایران، ایران نامه، چاپ آمریکا، پاییز 1377، ص612.
10. نیره توحیدی، فمینیسم، دموکراسی و اسلام گرایی (چاپ اول، لوس آنجلس، 1996)، ص12.
11. همان، ص23.
12. برای آشنایی بیشتر با عدالت عرفی نک مصاحبه با محمد مجتهد شبستری، مجلهی زنان، ش57، ص21.
13. افسانه نجم آبادی، «فضای تنگ ناسازگاری، نیمه دیگر، چاپ آمریکا، ش11، 1990، ص20.
14. فمینیسم دموکراسی و اسلام گرایی، ص104.