سال تقویمی میگذرد
اما سال تحصیلی ادامه دارد.
حتی اگر در روزهای آغازین بهار، درسها و کلاسها تعطیل باشد، هرگز «اندیشه» و «معرفت» و «دانش» تعطیل نیست.
این، روشی برای «مبارک» ساختن سال نوست؛ یعنی برکت آفرینی در عمر و زمان و فرصتهای زندگی.
حال، تا این جای کار را پیش آمدهایم.
شاید اگر دقت و برنامهریزی بهتری داشتیم، میتوانستیم زمان را امتداد بخشیم و فرصتهای درسی و آموزشی را بیشتر و بهتر برویانیم و بشکوفانیم.
کارمندی تعطیل بردار است اما دانشپژوهی هرگز.
«میاسای ز آموختن یک زمان...»
آغاز سال نو را به خیلیها «تبریک» میگوییم، خیلیها هم به ما تبریک میگویند. مفهوم این «تبریک» چیست؟ یعنی خیر و برکت یافتن سال و ماه و عمر و زندگی و نیرو و تلاش.
خیلیها پول دارند اما پولهایشان بیبرکت است.
خیلیها اولاد دارند اما خیری از فرزندانشان نمیبینند.
خیلیها درس میخوانند اما تحصیلاتشان به کار خودشان و جامعه نمیآید.
خیلیها تلاش میکنند اما همان جای نخستینند.
خیلیها زحمت میکشند اما همچنان دستشان از «بهرهی زحمات» خالی است و کوششهای مستمر آنان بیهوده و بیثمر میشود. اینها همان «بیبرکتی» در زندگی و دانش و دارایی است.
چه کنیم که سال جدید برایمان «برکت» داشته باشد و تبریک گفتنها و شنیدنها مفهوم و مصداق پیدا کند؟
آینده، در گرو گذشتهی ما و تلاش کنونی ماست.
آنچه خجستگی روزها و سالهای آتیه را برای ما رقم میزند، تصمیمهای جدی، ارادههای استوار، برنامهریزیهای حساب شده، پیگیریهای دقیق، محاسبهها و مراقبتهای ویژه است.
ما مسئول عمر، زمان، فرصتها و استعدادهای خویشیم.
هرگز مباد که گذشتهی ما به امید «آینده» و آیندهی ما به حسرت «گذشته» سپری شود و عمر ما بین این گذشتهی پر حسرت و آیندهی رویایی تقسیم شود و هیچ «خورده» باقی نیاورد!
این تقسیم، هیچ جالب و زیبا نیست.
زمان، امانتی در دست ماست. هم میتوان این عنصر پربها را سوزاند و دود کرد، هم میتوان آن را سر سبز و باطراوت ساخت. تعیین کنندهی این دو وضع هم نحوهی عمل ماست.
باید از هر دقیقه قرنی ساخت قرن را در دقیقه گنجانید
یا که با شیوهی مهار زمان جبر را هم به زیر بال کشید
هر چه هست در این «مهار زمان» نهفته است. اگر قدرت آن را داشته باشیم، هم دقیقههای ما استمرار و وسعت مییابد و سرشار میشود، هم قرنی را میتوانیم در دقیقهای بگنجانیم و لحظهلحظهی عمر خود را غنی سازیم آری، غنیسازی زمان!
باری ... در سال نو، همه چیز نو میشود ما چرا نو نشویم؟
تقویمها عوض میشود، خانهها گردگیری میشود، دیدارها تازه میگردد، طراوات را در چهرهی طبیعت تماشا میکنیم، دشت و دمن عطر جانبخش و رایحهی بهاری را نثار و ایثار میکنند، ما که نباید کمتر از درخت و صحرا باشیم!
اگر ما هم عوض شدیم، اگر اخلاق ما هم نوتر و بهارتری شد، پا به پای بهار، آمدهایم.
در سال جدید، هم دفتر عمر ما ورق میخورد، هم تقویم سال جدید را میگشاییم. چه خوب است که در برگ برگ این دفتر و کتاب، با ایمان و عمل، با خوبیها و تلاشها، با صداقتها و مهرورزیهای صادقانه، خطوطی از «هنر انسان زیستن» بنگاریم و نقشی از «رشد» ترسیم کنیم.
«عید» بیرون از وجود ما حضور دارد،
در وجود خود هم عیدی پدید آوریم و به «خانهتکانی دل» بپردازیم.
چه زیباست که در کنار «تحویل سال»، شاهد «تحول حال» هم باشیم.
چه نیکوست که «امروز» ما بهتر از دیروز و «فردا»ی ما بهتر و روشنتر از امروز و «فرجام» کار ما بهتر از «آغاز» آن و «آخرت» ما بهتر و آبادتر از «دنیا»ی ما باشد.
و ... این، شدنی است، تنها «خواستن» میخواهد! ما در کجای زمان ایستادهایم؟
از چه قله و فرازی به حیات مینگریم؟ چه افقی پیش چشم ماست؟
یک حرف کاملا جدی؛
عدهای سال گذشته، در همین ایام، بودند و امروز نیستند؛ یعنی از نعمت «وجود» بهرهمند بودند و امروز محروماند! این، یعنی فرصتها را پایانی است و مهلتها را باید مغتنم شمرد و «پاس فرصتها» را باید گرامی داشت.
بگذشت زمان، دست به کاری نزدی بر گردن لحظهها مهاری نزدی
صد توپ زدی، تمام را کردی «اوت» صد «پاس» گرفته، آبشاری نزدی!
و اگر در طلیعهی سال نو و سپری شدن سال گذشته، این حرف را نزنیم و به این حقیقت که در آینهی «تحویل سال» دیده میشود ننگریم، پس کی و کجا و چگونه؟
و... بالاخره یک حرف جدی دیگر:
این که عمر میگذرد و سال، نو میشود. چنان نیست که بر سن و عمر ما افزوده شود بلکه از آن کاسته میشود. مثل سیگار که هر چه بکشند کوتاهتر میشود، ما هم هر چه بیشتر عمر میکنیم، از عمرمان کاسته میشود و به «خط پایان» نزدیکتر میشویم.
البته نباید با جوانان اینگونه حرف زد، ولی چه میتوان کرد؟ فرصتها به شتاب ابرهای آسمان میگذرد. باید دید چه کاشتهایم و چه برداشت خواهیم کرد؟
پروین اعتصامی میگوید:
گوهر وقت بدین خیرگی از دست مده آخر، این درّ گرانمایه بهایی دارد
دوران تحصیل، بهار عمر ماست. تعطیلات را همچون ایام تحصیل، پربار و سرشار سازیم. این است برکت عمر!