عسکری اسلام­پورکریمی

مقدمه

یکی از مسائل بسیار مهم و اساسی قبل از ازدواج، در نظر گرفتن معیارهایی برای انتخاب همسر است. به جرئت می‌توان گفت بیشترین مشکلاتی که در زندگی مشترک به­وجود می‌آید، ناشی از این است که زن و مرد، همسر مناسب خود را انتخاب نکرده‌اند و پس از چند سال زندگی متوجه می‌شوند این دو مناسب یک­دیگر نبوده‌اند.

تحقیقات نشان می‌دهد عوامل اصلی طلاق عبارتند از: اعتیاد، دخالت اطرافیان، ناسازگاری، مسائل مالی، فقر فرهنگی و شیوه‌های سنتی انتخاب همسر (که بیشتر متکی بر شانس و تصادف است).

انتخاب همسر، سنگ زیربنای یک زندگی موفق است و اکثر شکست­ها در زندگی مشترک، از بناگذاری نامناسب این سنگ زیرین ناشی می‌شود. این که یک زندگی شیرین پس از مدتی به تلخی و سردی می‌گراید، این دریافت ویران­گر هر یک از زوجین را در متن خود دارد که «ما اصلاً برای هم مناسب نبودیم»، یعنی به این نتیجه می‌رسند که در مرحله­ی «گزینش» اشتباه کرده‌اند.

روان­شناسان و متخصصان خانواده معتقدند که هر اندازه زن و مرد قبل از ازدواج، اطلاعات صحیح‌تر و دقیق‌ترى نسبت به یک­دیگر داشته باشند، بهتر می‌توانند موفقیت و یا شکست زناشویى خود را پیش‌بینى نمایند. در این راستا روان­شناسان و متخصصان خانواده، - ناصحان خیراندیشی که راهنمایی نسل جوان را وظیفه­ی خود می‌دانند و برای رهایی دختران و پسران جوان از یک زندگی سرد و بی‌روح و یا یک جدایی اجتناب‌ناپذیر، دل می‌سوزانند - آنان را به ریشه‌های مشکلات احتمالی توجه داده‌اند و از این طریق سعی کرده‌اند که اشتباهات را به حداقل ممکن کاهش دهند.

یکی از مهم­ترین این موارد «انتخاب مناسب همسر» است. قبل از هر چیزی لازم است همسری را که برای زندگی آینده انتخاب می‌کنیم به­خوبی بشناسیم. اگر این انتخاب درست و هشیارانه صورت بگیرد، مشکلات بعدی که خواه‌ناخواه در هر زندگی به­وجود خواهد آمد، با درایت و گذشت برطرف می‌شود؛ زیرا در صورت انتخاب صحیح، زندگی مشترک بر این باور عمیق تکیه خواهد داشت که «اصل تصمیم در مورد شروع زندگی مشترک و انتخاب همسر، درست بوده است» یعنی پشتوانه­ی زندگی، یک تصمیم درست و منطقی و یک انتخاب آگاهانه بوده است و ستون محکم این زندگی هرگز فرو نخواهد ریخت.

 به هر حال، باید توجه داشت که انتخاب همسر، غیر از انتخاب لباس و یا گزینش نوکر و کلفت است. شخص با انتخاب همسر می‌خواهد یک شریک در زندگی خانوادگی برای خود برگزیند؛ شریکی که تا پایان عمر همراه و همراز او باشد و از مصاحبت با او لذت ببرد. می‌خواهد او را شریک مال و زندگی خود و مهم‌تر از همه، محرم اسرار خویش نماید. از این‌رو، عقل سلیم حکم می‌کند که انسان درباره­ی همسر آینده‌‌اش تحقیق کند و از هرگونه عجله‌کاری و اغماض در جوانب قضیه بپرهیزد. باید ویژگی‌های اخلاقی و روحی همسر مورد انتخاب را بشناسد و بنگرد که چه کسی را برای همسری برمی‌گزیند. ازاین‌رو، مرحله­ی بررسی و شناخت جهت گزینش همسر، اهمیت به­سزایی در زندگی انسان دارد؛ زیرا تجربه نشان داده که منشأ بیشتر اختلافات خانواده‌ها و طلاق­ها، شتاب­زدگی در انتخاب همسر بوده است. بنابراین، پیشوایان معصوم(ع) درباره­ی این امر خطیر و سرنوشت‌‌‌‌‌‌‌‌ساز دستور داده‌اند که هنگام انتخاب همسر، ابتدا وضو بگیرید و دو رکعت نماز به ­جای آورید و آن‌گاه از خداوند مهربان درخواست نمایید که همسری شایسته که از لحاظ اخلاق و پاک­دامنی و نگه‌داری مال و آبرو سرآمد  است، نصیب شما گرداند و سپس به سراغ انتخاب همسر بروید.1 این دستور معصوم(ع) بیان­گر این است که فکر و اندیشه­ی انسان به­تنهایی کافی نیست، باید در این امر مهم به حق تعالی پناه برد و از او استمداد نمود.

شریعت اسلام برای گزینش همسر معیارها و ضوابطی را معین کرده است. در این نوشتار مختصر سعى شده، اصولى­ترین معیارها و ملاک­هاى انتخاب همسر شایسته، به جوانان عزیز معرفى شود تا به گونه‌اى همسر برگزینند که با یک­دیگر «همتا» و «متناسب» باشند، و زندگى مشترکشان بهتر، سالم‌تر، پرجاذبه‌تر، شیرین‌تر و باصفاتر گردد:

شرایط و ویژگی‌هاى فردى

اصالت و نجابت خانوادگی

خانه و خانواده، نخستین محیط اجتماعی است که کودک را تحت سرپرستی و حضانت قرار می‌دهد. از ‌این ‌رو، بیش از سایر محیط‌های اجتماعی، در رشد و تکامل فرد تأثیر دارد. کودک پیش از آن ‌که از اوضاع اجتماعی خارج متأثر گردد، تحت تأثیر خانواده قرار می‌گیرد.

آغاز بیشتر عادت­ها، نظریات و عقاید فرد از خانه شروع می‌شود که این موضوع اهمیت تأثیر خانواده را بسی روشن خواهد ساخت. عادت­هایی از قبیل: طرز غذا خوردن، سخن‌گفتن، راه رفتن، رفتار با دیگران، همچنین نظر فرد نسبت به حقوق دیگران و ...، همه را شخص از محیط خانه و خانواده کسب می‌کند.

اصالت و شرافت خانوادگى زن و مرد، یکى از اساسى­ترین ملاک­هاى ازدواج، به­ویژه در جوامع اسلامى است. کلمه­ی اصالت از اصل گرفته شده و اصل به معناى ریشه آمده است. یعنى زن و مرد از خانواده‌هایى باشند که داراى اصل و ریشه‌اند.

شناخت خصوصیات و وضعیت تربیتى و فرهنگى خانواده­ی همسر آینده، در ایجاد تفاهم بین زوجین در زندگى، نقش اساسى را ایفا می‌کند و می‌تواند ملاک قابل اعتمادى براى چگونگى تربیت فرزندان و ارتباطات متقابل در زندگى زناشویى تلقى شود.

 توصیه‌هاى اسلام در این‌ باره آن است که تا حد امکان، خانواده­ی همسر، پاک و عفیف باشند؛ زیرا اخلاق و رفتار خانواده، جنبه‌هاى عقلى - از لحاظ قوت و ضعف هوش - و زمینه‌هاى اعتقادى آن، در زندگى نسل جدید اثر می‌گذارد.

از دیدگاه قرآن، زنان فقط وسیله­ی ارضاى غریزه جنسى نیستند، بلکه آفریدگار جهان آنان را به‌ گونه‌اى آفریده که وسیله‌اى براى بقاى نسل و حفظ حیات نوع بشر و مرکز ثقل پرورش و تربیت فرزندان صالح و شایسته باشند:
«نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ اَنّى شِئْتُمْ وَ قَدّموا لاَِنْفُسِکُمْ؛2 زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند؛ پس هر زمان که بخواهید، می‌توانید نزد آنان بروید و (سعى نمایید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکى براى خود، از پیش بفرستید!»

قرآن‌کریم در این  آیه­ی شریفه، زنان را تشبیه به کشتزار نموده، می‌فرماید: «نِسائُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ؛ زنان شما مانند کشت­زاری برای شماها هستند». زیرا کشتزار است که بذر را پرورش می‌دهد و به ثمر می‌رساند.

در این جا ممکن است این موضوع مطرح شود که اسلام نسبت به زنان بی‌احترامی کرده و آنان را از مقام انسانی، تنزّل داده است، غافل از این که با طرح این مسئله معلوم می‌شود قرآن بقای نسل بشر را منوط به وجود زن می‌داند و معتقد است اگر زن نبود، بذر مردان بزرگی که تاریخ بشر و دنیا را عوض کرده‌اند، به ثمر نمی‌رسید.

نطفه، (ماده­ی اولیه­ی تشکیل دهنده­ی جنین) از جنبه‌ها و خصایص وراثتى والدین و حتى اجدادش متأثر است. اگر آن­ها ناسالم باشند، امیدى به اصلاح فرزند نیست؛ مگر در مواردى بسیار نادر.

اگر خانواده را به درختى تشبیه کنیم، فرزندان به منزله­ی بار و بر آن هستند و اگر به یک زمین تشبیه نماییم، فرزندان به منزله­ی گیاهان آن هستند؛ و روشن است که هر درختى میوه­ی سالم و شیرین نمی‌دهد و هر زمینى لاله و سنبل برنمى‌آورد! برخی از درختان میوه­ی تلخ و ناسالم و بعضى از زمین‌ها خار و خس می‌پرورانند.

قرآن‌کریم دراین‌باره می‌فرماید: «والبلد الطیب یخروج نباته بأذن ربه و الذی خبثت لایخروج الا نکدا کذالک نصرف الآیات لقوم یتشکرون3؛ گیاه سرزمین پاک به فرمان پروردگارش می‌روید، و در زمین‌های ناپاک (گیاه آن) جز به سختی در نیاید، بدین­سان آیه‌ها را برای گروهی که سپاس می‌دارند گوناگون می‌کنیم.»

 و نیز در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «مگر ندیدی خدا چگونه مثلی زد، سخن نیک همانند نهال نیک است که ریشه‌اش در زمین و شاخه‌اش در آسمان است، همیشه به اذن پروردگارش میوه می‌دهد. خداوند برای مردم این گونه مثل می‌زند تا شاید پند و اندرز گرفته، متذکر گردند.»4 ‌

آرى، زمین شوره، سنبل برنیارد!.

در خانواده‌هاى اصیل و شریف، کمتر اتفاق می‌افتد که فرزندان ناصالح و نانجیب پرورانده شوند و در خانواده‌هاى غیراصیل و ناصالح، کمتر اتفاق می‌افتد که فرزندان صالح و نجیب، پرورش یابند.

اصالت و شرافت خانوادگى از آن رو حائز اهمیت است که می‌تواند در ردیف معیارها درآید و در بسیارى از موارد، به­عنوان یک معیار اطمینان‌بخش مورد استفاده قرار گیرد.

 اخلاق نیکو

هرچه علم و تکنولوژی رشد می‌کند، نیاز بشر به اخلاق افزایش می‌یابد و لازم است به موازات آن، دستورات عالی اخلاقی پیامبران، کاملاً مورد عمل و نظر قرار گیرد. دنیای علم و صنعت، گرچه وسایل و ابزارهایی در اختیار بشر می‌گذارد ولی درباره­ی عدم سوء استفاده از آن­ها هیچ­گونه راه ‌حلی ارائه نمی‌دهد.

سیر صعودی آمار جرائم، جنایات، فساد، تبه­کاری، قتل و خودکشی، متلاشی شدن خانواده‌ها و ... بیان­گر این حقیقت است که اخلاق، که فلسفه­ی بعثت انبیاء است «انما بعثت لأتمم مکارم الاخلاق»5 بر جامعه حکم­فرما نیست.

دانش و صنعت نمی‌تواند سعادت و آرامش بشر را تضمین و تأمین کند. استعمارگران، علم و صنعت را به نفع خویش استخدام نموده، میلیون‌ها نفر را بی‌خانمان می‌کنند؛ چنان که حقوق حقه­ی ملت­های ضعیف را چه آسان پای­مال می‌سازند و آنان را به خاک و خون می‌کشند...

تنها عاملی که می‌تواند روح سرکش انسان و غرایز طوفانی و عصیان­گر وی را مهار کند و علم و صنعت را در راه آرامش عمومی و زندگی مسالمت‌آمیز به کار اندازد، اخلاق واقعی است که از ایمان حقیقی به خدا سرچشمه می‌گیرد.

یکی از ویژگی‌های اساسی برای زندگی شاد، اخلاق نیک است. منظور از اخلاق نیک، تنها خنده‌رویی و خوش­خلقی اصطلاحی نیست زیرا خندیدن و خنداندن و ... در بعضی مواقع، نه تنها مطابق اخلاق نیست بلکه ضداخلاق است.

اخلاق هر انسانى تأثیر مستقیم در زندگى او دارد. این تأثیر در محیط خانواده محسوس­تر و نقش‌آفرین‌تر است؛ زیرا مسائل عاطفى در خانواده بر مسائل دیگر غلبه دارد و محیط خانواده بیشتر بر مبناى خصوصیات اخلاقى اعضاى آن شکل می‌گیرد تا عوامل دیگر. ازاین‌جهت، اگر اعضاى خانواده از اخلاقى نیکو بهره‌مند باشند، محیط خانواده تبدیل به بهشتى سرورانگیز می‌شود و چنان چه به بداخلاقى خو گرفته باشند، همواره خود را در جهنّمى سوزان گرفتار خواهند دید.

 امام على(ع ) می‌فرماید: «بِحُسْنِ الاَْخْلاقِ یَطیبُ الْعَیْشُ6؛ با خوش­اخلاقى ، زندگى نیکو و مطلوب می‌گردد.»

ملکات فاضله و اخلاق کریمه است که باعث نشاط و شادابی در زندگی شده، دشواری­ها را برطرف و اضطراب­ها و نگرانی‌ها از بین می‌برد. در مقابل، بداخلاقی جسم و روح انسان را فرسوده می‌کند و عامل مهم پیری زودرس است. پیامبر گرامى اسلام(ص) پیوسته در دعا چنین می‌فرمود: «اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُبِکَ... مِنْ زَوْجَةٍ تُشیبُنى قَبْلَ اَوانِ مَشیبى7؛ خدایا! به تو پناه می‌برم از همسرى که قبل از رسیدن پیرى، پیرم کند.»

زندگى مشترک زناشویى، داراى فراز و نشیب­هایى است که برخورد صحیح با آن­ها نیاز به روحیه‌اى قوى و اخلاقى پسندیده دارد. زن و مرد اگر از این مزیّت، بهره‌اى نداشته باشند، نمى­توانند با تفاهم و همکارى متقابل بر مشکلات زندگى چیره شده، بار سنگین آن را به مقصد برسانند. چنان که یکی از طرفین از اخلاقى نیکو و رفتارى شایسته برخوردار نباشد، طرف دیگر هر چند خوش اخلاق هم باشد، زندگى به کامش تلخ خواهد شد.

از آن جا که اصلاح صفات ناپسند، در صورت ریشه‌دار بودن آن­ها، نیاز به تلاش ‍ طاقت‌فرسا و زمانى طولانى دارد، باید از همان ابتدا به صفات اخلاقى همسر توجّه کرد تا در سایه­ی انتخاب همسرى خوش‌اخلاق، زندگى سعادتمندانه‌اى پى­ریزى شود.

به طور کلی منظور از اخلاق نیک، این است که انسان آراسته به صفات، عادات، خُلق و خوهاى پسندیده، فضائل، کمالات و اعمال و رفتار نیکو بوده، از صفات زشت، بیماری­های اخلاقی و ... دور باشد.

زندگى زن و مرد در محیط خانوادگى احتیاج به اخلاق دارد زیرا تنها در پرتو قانون نمی‌توان زندگى کرد.

قرآن‌کریم از پیامبر گرامى اسلام(ص) به­عنوان صاحب «خُلق عظیم» یاد نموده، می‌فرماید: «انک لعلى خلق عظیم؛8 تو بر خلق و خوى بزرگى هستى.» خداى سبحان هیچ کس را به این عظمت نستوده است. در تبیین این محور مهم از رسول‌اکرم(ص) چنین نقل شده است: «معیار خُلق نیکو، خلق الله است9؛ یعنى آن کسى خلق نیکو دارد که متخلق به اخلاق الهى باشد». نیکوترین نام­ها و صفات، از خداست.10 چه رنگى نیکوتر از رنگ خدایى. نیکوترین جلوه‌اى که انسان می‌تواند به خود بگیرد، مظهر جلوه‌هاى الهى شدن است؛ این که انسان، خلیفه و جانشین صفات خدایى شود زیرا جانشین باید به نشانه‌هاى خداوندی متصف باشد. اگر خداى متعال عطوف، رؤف، رحیم، علیم، کریم، عزیز، حکیم و غفور است، جانشین او نیز باید نشانى از این صفات داشته باشد. این­ها جلوه‌هاى صفات الهى است که در بنده­ی مؤمن و خالص او تجلى نموده است. این اصل، نه تنها عامل تحکیم خانواده و زندگی زناشویی است، بلکه یکی از مهم‌ترین عوامل برای تربیت نسل سالم، چه در دوران جنینی و شیرخوارگی و چه در دوران کودکی است.

 سلامت عقل و تفکر

گاهی اوقات افراد از روی ترحم با فردی ازدواج می‌کنند که از نظر هوشی در سطح پایینی است. می‌خواهند ایثار کنند، ولی سخت در اشتباهند. زندگی با افراد کم‌هوش، بسیار مشکل است. کسی که تفکر و هوش خوبی دارد، توانایی فراوانی در مدیریت دارد زیرا یکی از ارکان اصلی مدیریت، تفکر خوب است.

طبق بررسى­ها و مطالعات آسیب‌شناسى خانواده، اصلى­ترین علت اختلافات خانوادگى، سردى­ها و بى­رغبتى­ها، اخم­ها و قهرها، بى­تفاوتى­ها و افسردگى­ها، بدزبانى­ها و تندى­ها، طردها و فرار از خانه، پریشانی­ها، و اختلالات روانى، برخى آسیب­پذیرى­هاى رفتارى و کژروى­هاى اجتماعى «همسران» و سرانجام طلاق و جدایی و ریشه­ی اصلى تمام ناسازگاری­های زناشویى، عدم تناسب در «عقل و اندیشه» بین زوجین است.

شریعت اسلام براى جلوگیرى از ضایعات احتمالى که در اثر وراثت پیش می‌آید، تأکید می‌کند که برخى از ازدواج­ها صورت نپذیرد. اسلام افراد را از ازدواج با انسان «احمق» که از نظر هوشى عقب‌مانده است، برحذر می‌دارد. چنان که امام صادق(ع) مى­فرماید: «ایّاکم و تزویج الحَمقاء فَانَّ صُحبَتَها بَلاءٌ و ولدها ضیاع11؛ بپرهیزید از ازدواج با «احمق»! زیرا، مصاحبت و زندگى با او بلاست و فرزندانش نیز تباه می‌شوند» و نیز فرمود: «عقل چیزى است که خداوند رحمان به وسیله­ی آن پرستش و عبادت مى­شود و بهشت به­وسیله­ی آن به دست می‌آید.»12

5 ـ زیبایى و شادابی

همسری که از چنین صفاتی برخوردار باشد، غالباً ضامن جلوگیری همسرش از انحرافات و چشم‌چرانی‌ها می‌گردد و معمولاً این موضوع با خوش‌اخلاقی همراه است؛ زیرا زیبارویان در اغلب موارد دارای اخلاق ملایم و جذاب هستند.

زیبایى یک امتیاز است و در شیرینى و سعادت «زندگى زناشویى» تأثیر به­سزایى دارد.

گرچه زیبایى «ظاهرى، معنوى، فرهنگى و...» امرى پسندیده است و در انتخاب همسر باید مورد توجه قرار گیرد، ولی نباید از حد معمول تجاوز کند و به صورت «مشکل پسندى» درآید و انسان را از ازدواج به­موقع باز دارد. اگر هر دو طرف از زیبایى نسبى برخوردار بودند و دین و اخلاق یک­دیگر را پذیرفتند، بهتر است بعد از تحقیقات و شناخت کافى - در همه­ی زمینه‌ها - از یک­دیگر، با توکل بر خداوند و راه­نمایى والدین، با یک­دیگر ازدواج نمایند و مطمئن باشند که عقل و ایمان و اخلاق نیک و خانواده­ی اصیل و با شرافت، بسیارى از کم­بودها را جبران خواهد نمود.

همچنین بهتر است زن و مرد در مراسم خواستگارى، با اجازه و رضایت والدین، یک­دیگر را ببینند و واقعیت­ها را به هم بگویند. براى شناخت لازم و تشخیص زیبایى و شادابی همسر مورد نظر، شایسته است مرد، مادر یا خواهر و یا یکى از خویشان نزدیک و مورد اعتماد را براى دیدن انتخاب کند و بفرستد تا زن مورد نظر را خوب ببینند و ویژگی‌هایش را براى او توضیح دهند.
 امام خمینى (ره) فرمود: «هر یک از زوجین مى­توانند «در مراسم خواستگارى» مستقیماً از یک­دیگر درباره­ی هم تحقیق کنند، مشروط به آن‌که این تحقیق مستلزم حرام نباشد. هر یک از زوجین می‌توانند بدن دیگرى را با شرایط زیر به منظور تحقیق، ببینند:

1ـ نگاه به قصد لذت و ریبه نباشد. 2ـ ازدواج متوقف بر این نگاه باشد. 3ـ مانعى از ازدواج این دو در میان نباشد... . 4ـ بهتر است این دیدن از روى لباس نازک باشد. 5 ـ باید این نگاه آخرین تحقیقى باشد که هر یک از زوجین انجام می‌دهند و... .»13
بنابراین، صحبت کردن زن و مرد به قصد لذت، یا خلوت کردن آن­ها در محیط بسته و یا نگاه کردن به قصد لذت و یا لمس کردن یک­دیگر، حرام است و باید از آن اجتناب کرد.

 تناسب سنی و تحصیلی

به طور تناسب سنى و جسمى در زناشویی مسئله­ی مهمى است و عدم توجه به آن عواقب ناگواری را در پی دارد. سن زن و مرد در ازدواج از دو جنبه داراى اهمیت است:

1ـ جنبه‌­ی ‌روانى: انسان در فرآیند رشد از نظر روانى، در سنین مختلف، داراى ویژگى­هاى متفاوت است.

2ـ جنبه­ی فیزیولوژیکى: علاوه بر جنبه‌هاى روانى، ارضاى غرایز جنسى خود مسئله­ی مهمى است.

سن ازدواج در شرایط جغرافیایى و اقلیمى مختلف، متفاوت است. معمولاً در مناطق گرمسیر، سن بلوغ و ازدواج پایین‌تر از مناطق سردسیر و کوهستانى است. مهم نیست که فرد در چه سنى بالغ می‌شود، مسئله­ی مهم این است که فرد احساس کند که از نظر فیزیولوژیکى و روانى نیاز به ازدواج دارد. تشخیص زمان مناسب ازدواج و فاصله­ی سنى زوجین از سوى افراد تازه­بالغ، مشکل است. در این مورد، استفاده از راه­نمایى­هاى والدین و مشاوران خانواده ضروری است.

معمولاً چون دختران از نظر رشد بدنى و روانى از پسران جلوترند و رشد آنان سریع­تر است و زودتر به سن تکلیف شرعى و بلوغ بدنى می‌رسند، آمادگى بیشترى جهت انتخاب همسر و شروع زندگى زناشویى دارند.

در روایات اسلامى، درباره­ی سن ازدواج و فاصله­ی سنى زن و شوهر، اشاره به موضوع بلوغ شده و این که  طرفین در سنین پایین، یعنى اوایل بلوغ، ازدواج کنند. به همین علت در اسلام سن تکلیف شرعى دختران 9 سال تمام قمرى و پسران 15 سال تمام قمرى است و تفاوت سن دختر و پسر (در ازدواج) با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایى و عوامل فرهنگى متفاوت است. با توجه به تحقیقات انجام شده و بلوغ زودرس، در بعضى مناطق و موقعیت­هاى مختلف جغرافیایى، فرهنگى، اقتصادى و...، بهترین سن ازدواج براى دختران 16 الى20 سالگى و براى پسران 18 الى 23 سالگى می‌تواند باشد و مناسب‌ترین فاصله­ی سنى در ازدواج 1 الى 5 سال است. اگر هم، سن آن­ها مساوى باشد و یا این که زن چند سال از مرد بزرگ­تر باشد، اشکالى ندارد. ولی فاصله­ی سنى ذکر شده از نظر روان­شناسى و فیزیولوژى ارجحیت دارد. این تفاوت بدین جهت است که زن­ها در اثر باردارى و زایمان و شیر دادن به کودک، غالباً زودتر از مردها پیر و فرسوده می‌شوند و طراوت و شادابى خویش را از دست می‌دهند. زن اگر چند سالى از شوهر کوچک­تر باشد، مدت بیشترى می‌تواند نظر شوهر را به خود جلب کند و تمایلات روحى، روانى و جنسى او را ارضاء نماید؛ در نتیجه، براى همیشه صلح، صفا، دوستى، عشق و محبت در کانون گرم خانوادگى آنان حاکم خواهد شد.

عفاف و پاکی از آلودگی‌ها

در دستور العمل‌هایی که از پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان معصوم(ع) رسیده، به لزوم رعایت این امر بسیار تأکید شده است.

از نظر اسلام با کسى که مرتکب شرب خمر می‌شود نباید ازدواج کرد. چنان که پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «شارب الخمر لایزوج، اذا خطب14؛ شراب­خوار اگر خواستگاری کند، به او دختر داده نمی‌شود.»

همچنین امام صادق(ع) می‌فرماید: «من زوج کریمته من شارب الخمر فقد قطع رحمها15؛ کسی که دخترش را به شراب­خوار بدهد، با این کار خود قطع رحم کرده است.»

 شاید مراد از قطع رحم در این روایت این باشد که با این ازدواج سبب نازایى او شده است و یا این که او را از یک پیوند درست و ازدواج محکم و استوار محروم ساخته است.

امام رضا(ع) می‌فرماید: «وَ اِیّاکَ اَنْ تُزَوِّجَ شارِبَ الْخَمْرِ، فَاِنْ زَوَّجْتَهُ فَکَأَنَّما قَدَّمَتْ اِلَى الزِّنا16؛ بترس از این که دختر به شراب­خوار بدهى که اگر او را به چنین تبه­کارى شوهر دهى، گویا آن عفیفه­ی کریمه را به زنا داده‌اى!!»

آرى، آن که پاى بند به واجبات الهى نیست و از فسق و فجور پرهیز ندارد و آن ‌که از اخلاق نیک و عقل و درایت بهره‌ای ندارد، و آلوده به بداخلاقى است شایسته نیست که دخترى پاک و مؤمنه که امانت الهی است به او سپرده شود، در این صورت نه تنها دختر ضایع می‌گردد بلکه فرزندان آن­ها متأثر از آثار سوء وجودى آن شوهر‌ زشت‌کردار خواهند شد. قبل از این که دانش بشر به این حقیقت برسد، حضرات معصومین(ع) این حقیقت را اعلام فرموده‌اند: «الْحَرامُ یبینُ فِى الذُّرِّیَّه17؛ آثار حرام در نسل آشکار می‌گردد!!»

از این روایات می‌توان فهمید که چون شراب­خوار، هتک حرمت فرمان خداوند کرده و به آن بی‌اعتنایی نموده و دست به سرکشی و طغیان زده است، نسبت به همسر و فرزندانش نیز چنین خواهد کرد؛ حرمت­شان را خواهد درید، حقوق­شان را ادا نخواهد کرد و موجبات آزار و اذیت­شان را فراهم خواهد ساخت و در نهایت، صفات رذیله و ناپسند او  ـ چنان که گذشت ـ به همسر و فرزندانش منتقل شده، فطرت پاک­شان را آلوده خواهد کرد.

روشن است کمابیش همان علتی که در شراب­خوار، موجب سرکشی او شده و رابطه‌اش را با خدا و خانواده‌اش تیره و تار کرده و او را مطرود جامعه ساخته است، در افراد معتاد، قاچاقچی، بی‌بندوبار و لاابالی نیز وجود دارد این افراد خود را پای­بند به هیچ مقرراتی نمی‌دانند و برای تأمین نیازشان، دست به هر اقدام زشت و وقیح می‌زنند. آن­ها ارزش­های خانوادگی را زیر پا می‌گذارند و حقوق همسر و فرزندان را رعایت و ادا نمی‌کنند، ازاین رو، ازدواج با این‌گونه افراد، ازدواج موفّقی نخواهد بود.

نکته‌ای که در پایان این نوشتار تذکر آن ضروری به نظر می‌رسد این است که معیارهای دیگری نیز از لابه­لای روایات و آموزه‌های دینی فهمیده می‌شود که باید افزون بر آنچه ذکر شد، مراعات گردد که فهرست‌وار به آن­ها اشاره می‌شود.18

دوشیزگی همسر، جهت نسل­پروری و زایایی او، پاک­دامنی و عفت، درست­کاری، - در صورت جامعیت معیارهای ذکر شده - زیبایی، هزینه کردن درست و به­جا و رعایت اقتصاد، نگهبانی از عرض و مال، میل به استقبال از همسر و مشایعت او در آمد و شد، همراهی و معاونت با همسر و ... از جمله معیارهای درجه دو در انتخاب همسر هستند که اگر مراعات شود، زندگی بسیار شیرین می‌شود.

رسول خدا(ص) فرمود: «بهترین زنان شما زنی است که فرزندآور (ولود)، مهربان، پاک­دامن، نزد قوم خود عزیز و محترم، در مقابل شوهر متواضع و فروتن، آرایش­کننده­ی خود برای شوهر، بی‌اعتناء نسبت به دیگران، در خلوت مطیع فرمان شوهر و در اختیارش باشد و مثل بعضی از مردان مبتذل نباشد.»19

امید است با به کار بستن دستورات حیات‌بخش اسلام، شادی و خوش­بختی به روی تمام زوج­ها، به­ویژه جوانان عزیز آغوش گرمش را به نحو مطلوب بگشاید.

 

 

 

1. وسائل الشیعه، ج14، ص79.

2- بقره/223.

3-  اعراف/58.

4-  ابراهیم/24.

5-  سفینه البحار، ج1، ص410.

6-  شرح غرر الحکم و درر الکلم آمدی، ج3، ص328، دانشگاه تهران.

7-  وسائل الشیعه، ج14، ص22.

8-  قلم/4.

9-  محجه البیضاء، ج5، ص90.

10-  نحل/60.

11. همان، ص56، ح1؛ فروع کافی، ج5، ص354.

12- اصول کافى، ج1،عقل و الجهل، ح3.

13- تحریرالوسیله، کتاب نکاح، مسئله28.

14 فروع کافی، ج5، ص348؛ وسائل الشیعه، ج14، ص53، ح2.

15-  همان، ص347، وسائل الشیعه، ج14، ص53.

16- بحار الانوار، ج79، ص142.

17- وسائل الشیعه، ج17، باب1، ص81، ح 22043.

18- برای شناخت از این معیارها به وسایل الشیعه، ج14، ابواب متعده­ی آن در مقدمات نکاح مراجعه فرمایید.

19- همان، ج14، ص14.