کامیابی در آموختن دانش، «فراغت دل» و «آسودگی خاطر» میخواهد.
وقتی ذهن پریشان باشد و دل ناآرام و بیقرار، نه میتوان درسی خواند و نه خواندهها در یاد میماند.
از این رو، گاهی در برخی افراد، «ازدواج» و «انتخاب همسر» به آرامش خاطر میانجامد و از تشتت اندیشه و آشفتگی روح میکاهد و زمینه را برای پرداختن جدیتر به کسب دانش و پیمودن راه زندگی فراهم میسازد.
البته برخی هم، پریشان فکرتر میشوند و دچار دردسرها و مشکلات!...
که بماند.
پس باید به این مقوله، نگاهی جدی و خردمندانه داشت و انتخابی آگاهانه کرد تا از مشکلات بکاهد، نه آن که مشکلی بر مشکلات بیفزاید!
ازدواج، یک «برنامه» است که نیاز به فکر، تدبیر، آیندهنگری، واقعبینی و هدفمندی دارد. آنان که بیهدف و نقشه ازدواج میکنند یا «غافلگیر» میشوند، بار ندامت خواهند کشید.
***
ازدواج، گزینش «شریک زندگی» برای یک عمر زیستن است. همچنان که بعضی، دوست، خانه یا شغل، یا رشتهی تحصیلی را بهصورت اتفاقی و تصادفی برمیگزینند و بعداً دچار عواقب سوء آن میشوند، برخی هم بدون شناخت قبلی، بدون بررسی عواقب و نتایج، بدون ملاحظهی مسائل جنبی و حاشیهای دست به ازدواج میزنند و چه اشتباهی بزرگتر از این!
انتخاب شریک زندگی، معیار و ملاک میخواهد، معیاری بس حساستر و دقیقتر از آن چه مثلاً در خریدن یک عینک و کیف یا ماشین و موبایل یا کفش و پیراهن لازم است.
معیار شما برای «همسر مطلوب» چیست؟
گاهی عشق و علاقه، «چشم بصیرت» را از دیدن واضحترین چیزها و آشکارترین عیبها و کاستیها غافل میسازد.
«جمال» اگر معیاری است، «کمال» معیار برتری است.
اگر وضع اقتصادی و میزان درآمد یک ملاک است، سلامت اخلاقی و اعتبار خانوادگی و فرهنگ و آداب صحیح، ملاک مهمتری است.
اگر شریک زندگی انسان، فردی خوشاخلاق، فهمیده، نجیب، پاک، باصداقت، صبور، مؤدب، با فرهنگ، خداترس، وظیفهشناس، عاقل، شریف، متعهد و سازگار باشد، به مراتب در به وجود آوردن یک «زندگی معقول» و «خانوادهی پایدار» نقش بیشتری دارد، تا آن که فقط زیبایی و ثروت و شهرت و خانه و خودرو معیار گزینشش باشد.
***
شناخت خصلتهای شایسته و بایسته در شریک زندگی، به یک نگاه و وعده و لبخند و تلفن و ... به دست نمیآید. بلکه تجربه، آگاهی، شناخت و مشورت، بررسی شرایط، اخلاق خانوادگی و نجابت دودمان و اصل و تبار لازم دارد.
گاهی ممکن است «جلوهی ظاهری»، انسان را از «چهرهی باطنی» افراد، غافل سازد. گاهی هم تعریف و تمجیدهای دیگران، راه تعقل و تشخیص را میبندد و آدمی را در باتلاقِ «جمال بیکمال» میافکند.
رسول خدا(ص) فرمود: «زیبارویانی که فاقد دین و کمالند به گل زیبایی میمانند که در مزبله و خاکروبه روییدهاند (خضراء دمن)، از آنان پرهیز کنید»
این یک معیار مهم از زبان پیامآور کمال و پاکی و امانت است و چه سخن سودمند و کاربردی و مهمی!
دادگاههای خانواده و محکمههای طلاق، گواه ناپایداری ازدواجهایی است که جنبهی تجاری دارد، یا عشقهای اتوبوسی و شناختهای تلفنی و آشناییهایی که از رهگذر پارتیها و جشنها و ... به دست میآید. این پیوندها نه تنها عمیق و واقعی نیست، بلکه هوسآلود و ناقص است!
به این سؤال اساسی بسیار باید اندیشید و جواب آن را دقیق و روشن و صحیح به دست آورد:
همسر ایدهآل کیست؟
خصوصیات یک زن یا شوهر خوب کدام است؟
با کدام معیار، باید سراغ انتخاب «شریک زندگی» رفت یا به درخواست و پیشنهاد یک ازدواج «آری» گفت؟ آری گفتنی که بار سنگین یک عمر را بر دوش انسان میگذارد!
***
«اگر کسی سراغ شما آمد که اخلاق و دیانت او را میپسندید، با او ازدواج کنید وگرنه دچار فتنه در روی زمین و فساد بزرگ میشوید.»
این، مضمون کلام حضرت رسول(ص) است.
درستی این سخن را هم تجربه و مشاهدات روزمره در جامعه، نشان میدهد. وقتی معیارهای غلط و هوسهای زودگذر و شناختهای ناقص یا انگیزههای مادی و سودجویانه، در این مسئلهی مهم، نقش اصلی را ایفا کند، کار به همان جا میکشد که شاهدیم و افزایش آمار طلاق، گواه آن است.
زیبایی و جمال، یک نقطهی قوت و مثبت است و میتواند یک ملاک بهشمار آید، اما در صورتی که با پاکدامنی، نجابت و تقوا در تعارض قرار نگیرد.
با غفلت از اصالت خانوادگی و تربیت و اخلاق پدر و مادر و عفاف طرف مقابل، هیچ تضمینی برای پیدایش بنیان استوار یک خانواده و ایجاد کانون صلح و صفا و آبرومندی، نیست.
سنتهای دینی و ملی را نباید نادیده گرفت.
به صلاحدید و مصلحتشناسی والدین و افراد دلسوز هم نباید بیاعتنایی کرد.
فرهنگ خودی ما، به اصول خوبی آمیخته و بر پایههای متینی استوار است، به شرط آن که آن را در مقابل فرهنگ بیگانه و وارداتی قرار ندهیم و به «آن چه خود داریم» به دیدهی حقارت نگاه نکنیم و کنار نگذاریم!
سستی بنیان خانوادهها را بیشتر در میان کسانی میتوان یافت که به اصول مکتبی و ارزشهای فرهنگ خودی بیاعتنا یا از آنها بیخبر و بیگانه یا گریزان باشند.
***
باری ... ازدواج، تنها در آمدن از تنهایی نیست؛
بلکه رسیدن به همدلی و همراهی و همروحی است.
چه کسی گفته که باید محبت را حراج کرد و به قیمت مفت یا ارزان، آن را نثار این و آن کرد و خانهی دل را به ملکیت یا اجارهی کسی داد که «حریم دل» را پاس نمیدارد و دلدار مناسبی نیست؟
خانه را اگر خالی نگه داریم، بهتر از آن است که آن را به یک ناشناس، دزد، آدم عوضی و نالایق اجاره دهیم.
ازدواج، سپردن «خانهی دل» به یک «شریک مادام العمر» است.
در انتخاب این شریک، بیشتر دقت کنیم.