شریک زندگی

نویسنده


کامیابی در آموختن دانش، «فراغت دل» و «آسودگی خاطر» می­خواهد.

وقتی ذهن پریشان باشد و دل ناآرام و بی­قرار، نه می­توان درسی خواند و نه خوانده­ها در یاد می­ماند.

از این رو، گاهی در برخی افراد، «ازدواج» و «انتخاب همسر» به آرامش خاطر می­انجامد و از تشتت اندیشه و آشفتگی روح می­کاهد و زمینه را برای پرداختن جدی­تر به کسب دانش و پیمودن راه زندگی فراهم می­سازد.

البته برخی هم، پریشان فکرتر می­شوند و دچار دردسرها و مشکلات!...

که بماند.

پس باید به این مقوله، نگاهی جدی و خردمندانه داشت و انتخابی آگاهانه کرد تا از مشکلات بکاهد، نه آن که مشکلی بر مشکلات بیفزاید!

ازدواج، یک «برنامه» است که نیاز به فکر، تدبیر، آینده­نگری، واقع­بینی و هدف­­مندی دارد. آنان که بی­هدف و نقشه ازدواج می­کنند یا «غافل­گیر» می­شوند، بار ندامت خواهند کشید.

***      

ازدواج، گزینش «شریک زندگی» برای یک عمر زیستن است. همچنان که بعضی، دوست، خانه یا شغل، یا رشته­ی تحصیلی را به­صورت اتفاقی و تصادفی برمی­گزینند و بعداً دچار عواقب سوء آن می­شوند، برخی هم بدون شناخت قبلی، بدون بررسی عواقب و نتایج، بدون ملاحظه­ی مسائل جنبی و حاشیه­ای دست به ازدواج می­زنند و چه اشتباهی بزرگتر از این!

 

انتخاب شریک زندگی، معیار و ملاک می­خواهد، معیاری بس حساس­تر و دقیق­تر از آن چه مثلاً در خریدن یک عینک و کیف یا ماشین و موبایل یا کفش و پیراهن لازم است.

معیار شما برای «همسر مطلوب» چیست؟

گاهی عشق و علاقه، «چشم بصیرت» را از دیدن واضح­ترین چیزها و آشکارترین عیب­ها و کاستی­ها غافل می­سازد.

«جمال» اگر معیاری است، «کمال» معیار برتری است.

اگر وضع اقتصادی و میزان درآمد یک ملاک است، سلامت اخلاقی و اعتبار خانوادگی و فرهنگ و آداب صحیح، ملاک مهم­تری است.

اگر شریک زندگی انسان، فردی خوش­اخلاق، فهمیده، نجیب، پاک، باصداقت، صبور، مؤدب، با فرهنگ، خداترس، وظیفه­شناس، عاقل، شریف، متعهد و سازگار باشد، به مراتب در به وجود آوردن یک «زندگی معقول» و «خانواده­ی پای­دار» نقش بیشتری دارد، تا آن که فقط زیبایی و ثروت و شهرت و خانه و خودرو معیار گزینشش باشد.

***     

شناخت خصلت­های شایسته و بایسته در شریک زندگی، به یک نگاه و وعده و لبخند و تلفن و ... به دست نمی­آید. بلکه تجربه، آگاهی، شناخت و مشورت، بررسی شرایط، اخلاق خانوادگی و نجابت دودمان و اصل و تبار لازم دارد.

گاهی ممکن است «جلوه­ی ظاهری»، انسان را از «چهره­ی باطنی» افراد، غافل سازد. گاهی هم تعریف و تمجیدهای دیگران، راه تعقل و تشخیص را می­بندد و آدمی را در باتلاقِ «جمال بی­کمال» می­افکند.

رسول خدا(ص) فرمود: «زیبارویانی که فاقد دین و کمالند به گل زیبایی می­مانند که در مزبله و خاکروبه روییده­اند (خضراء دمن)، از آنان پرهیز کنید»

این یک معیار مهم از زبان پیام­آور کمال و پاکی و امانت است و چه سخن سودمند و کاربردی و مهمی!

دادگاه­های خانواده و محکمه­های طلاق، گواه ناپای­داری ازدواج­هایی است که جنبه­ی تجاری دارد، یا عشق­های اتوبوسی و شناخت­های تلفنی و آشنایی­هایی که از ره­گذر پارتی­ها و جشن­ها و ... به دست می­آید. این پیوندها نه تنها عمیق و واقعی نیست، بلکه هوس­آلود و ناقص است!

به این سؤال اساسی بسیار باید اندیشید و جواب آن را دقیق و روشن و صحیح به دست آورد:

همسر ایده­آل کیست؟

خصوصیات یک زن یا شوهر خوب کدام است؟

با کدام معیار، باید سراغ انتخاب «شریک زندگی» رفت یا به درخواست و پیشنهاد یک ازدواج «آری» گفت؟ آری گفتنی که بار سنگین یک عمر را بر دوش انسان می­گذارد!

***    

«اگر کسی سراغ شما آمد که اخلاق و دیانت او را می­پسندید، با او ازدواج کنید وگرنه دچار فتنه در روی زمین و فساد بزرگ می­شوید.»

این، مضمون کلام حضرت رسول(ص) است.

درستی این سخن را هم تجربه و مشاهدات روزمره در جامعه، نشان می­دهد. وقتی معیارهای غلط و هوس­های زودگذر و شناخت­های ناقص یا انگیزه­های مادی و سودجویانه، در این مسئله­ی مهم، نقش اصلی را ایفا کند، کار به همان جا می­کشد که شاهدیم و افزایش آمار طلاق، گواه آن است.

زیبایی و جمال، یک نقطه­ی قوت و مثبت است و می­تواند یک ملاک به­شمار آید، اما در صورتی که با پاک­دامنی، نجابت و تقوا در تعارض قرار نگیرد.

 با غفلت از اصالت خانوادگی و تربیت و اخلاق پدر و مادر و عفاف طرف مقابل، هیچ تضمینی برای پیدایش بنیان استوار یک خانواده و ایجاد کانون صلح و صفا و آبرومندی، نیست.

سنت­های دینی و ملی را نباید نادیده گرفت.

به صلاح­دید و مصلحت­شناسی والدین و افراد دل­سوز هم نباید بی­اعتنایی کرد.

 فرهنگ خودی ما، به اصول خوبی آمیخته و بر پایه­های متینی استوار است، به شرط آن که آن را در مقابل فرهنگ بیگانه و وارداتی قرار ندهیم و به «آن چه خود داریم» به دیده­ی حقارت نگاه نکنیم و کنار نگذاریم!

سستی بنیان خانواده­ها را بیشتر در میان کسانی می­توان یافت که به اصول مکتبی و ارزش­های فرهنگ خودی بی­اعتنا یا از آن­ها بی­خبر و بیگانه یا گریزان باشند.

***   

باری ... ازدواج، تنها در آمدن از تنهایی نیست؛

بلکه رسیدن به همدلی و همراهی و هم­روحی است.

چه کسی گفته که باید محبت را حراج کرد و به قیمت مفت یا ارزان، آن را نثار این و آن کرد و خانه­ی دل را به ملکیت یا اجاره­ی کسی داد که «حریم دل» را پاس نمی­دارد و دل­دار مناسبی نیست؟

خانه را اگر خالی نگه داریم، بهتر از آن است که آن را به یک ناشناس، دزد، آدم عوضی و نالایق اجاره دهیم.

ازدواج، سپردن «خانه­ی دل» به یک «شریک مادام ­العمر» است.

در انتخاب این شریک، بیشتر دقت کنیم.