رخ تو در نظر آمد، مراد خواهم یافت چرا که حال نکو، در قفای فال نکوست
(حافظ)
یکی از رخدادهایی که روزانه با آن رویاروییم و حتی بدان انس گرفتهایم، بروز اندیشههای منفی در ذهن ماست. پندارهای منفی هر زمان که بخواهند پیاپی در آشیانهی ذهنمان جای میگیرند و به یک باره دنیای درون و برونمان اسیر دگرگونی میگردد؛ زیرا جهان رنگ و بو را از افکار ما میگیرد. ناگاه برگهای سبز درختان، دلآشفتهمان میکنند و فصلها و نغمهها، خاکستری میشوند. چنانچه در پیرامون خود، خندهای را بشنویم، یقیناً نشانهایی از تمسخر دارد و سکوت، نمایانگر توطئه است.
خانم دکتر «فرزانه صداقت»، روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه میگوید: "شناختدرمانی" در زمرهی مکاتب نوین روانشناسی است که اندیشههای منفی و در برابر آن، مثبتاندیشی را در نظر داشته است. بیشک شناختدرمانی، ریشه در «رواقیون» خود ما دارد و تحت تأثیر شعار شعور «اپیکور» است که دو هزار سال قبل از میلاد مسیح میزیست و شعار معروفش این بود که هیچ چیز به خودی خود رنجآور یا لذتبخش نیست، بلکه این برداشت ماست که رویدادی را دلآزار یا نشاط انگیز به نظر میآورد.»
پژوهشها عملاً ثابت کردهاند که اندیشههای منفی، خود به خود به مغز آدمی راه مییابد؛ یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم پندارهای منفی جذب ذهن ما میگردند. ولی اندیشههای مثبت چنین نیستند؛ بهطوری که باید آنها را به جایگزینی در ذهن واداریم. این مسئله بهشیوهی ذهن و بدنمان باز میگردد. شناختدرمانگرایان به این پیامد دست یافتهاند که ما باید بهقدری ممارست کنیم و پندارهای مثبت را در ذهن جایگزین سازیم که این امر به یک روند معمولی و روزمره بدل شود. بنابراین، اگر گاهی افکار منفی به ذهنمان خطور میکند و آزارمان میدهد، عملی طبیعی است، لیکن غالباً خود ما بدین جریان دامن میزنیم.
بر شناختدرمانگرایان معلوم شده است که ما گرفتار ده تحریف شناختی هستیم؛ به دیگر سخن، ده شیوهی پنداری که هیچ باری ندارند (نه نشاطآور و نه دردانگیزاند) را از ده صافی عبور میدهیم و وارد ذهن خویش میکنیم. این رخداد، ناخودآگاه صورت میگیرد. موضوع زمانی سختتر میگردد که دخول اندیشههای منفی به ذهن بهصورت خودآگاه بدل شود؛ یعنی اگر آگاهانه بدین امر دست یازیم، تأثیر پندارهای منفی دو برابر میگردد.
آدمی باید توان، خلقیات، اندیشهها و احساسات خویش را پرورش دهد و مثبتاندیشی و نیکبختی را بیاموزد. همچنین به یاری روانشناسیِ این قلمرو، مهارتهایی به دست بیاورد که بتواند همچون انسانی نیکبین زندگی کند، تحت فشار و تنش از زندگانی لذت برد و جریان مثبت زندگیاش را دریابد.
«هر ساله در نشریات معروف پزشکی، پژوهشهای فراوانی درج میگردد که نشانگر رابطهی بین تندرستی افراد و دیدگاهشان نسبت به زندگی است. بهنظر میرسد کسانی که دید مثبتی به زندگی دارند، سلامت خویشتن را بعد از عملهای جراحی زودتر باز مییابند، کمتر به امراض قلبی گرفتار میشوند، هنگام ابتلا به مرض، درد کمتری احساس میکنند، کمتر سرما میخوردند و عمرشان ده سال درازتر از سایرین است! حتی آنان که در تنگدستی و یا به عبارتی در محیطهای غیرمثبت بالنده شدهاند، موقعی که بر آن میشوند تا با حوادث برخورد مثبتی داشته باشند و تلاش میورزند به پیامدهای مثبتی برسند، میتوانند از زندگی لذت ببرند. چنین اشخاص انعطافپذیر و پرطاقت را قاعدتاً «نیکبین» نامند. ولی چنان چه این کلمه، افراد سادهلوح و خوشخیال را برایتان متداعی میسازد، توصیفی که روانشناسان از اینان دارند شاید موجب حیرتتان گردد.»
دکتر «نورمن و ینست پیل» برای براین باور است که ایمان و نیکبینی صرفاً امکان ندارد به کامیابی بیانجامد. به عقیدهی وی که نویسندهی کتاب stay a live all your life (در سراسر زندگیتان سرزنده بمانید) است، رسیدن به کامروایی ثابت، فرآیندی دائمی و فعال است و تلاش جهت شکست دادن تهاجمات روزانهی شک، دودلی، بیم، اضطراب و افسردهحالی ضرورت دارد. تمام این گرایشها، مسیر کامیابی کامل را مسدود میکنند.
در صورتی که عمل مثبت توسط اعتقادی راسخ پشتیبانی شده و عشق به پروردگار هدایتش کند، هیچ گاه در پیکار زندگی با ناکامی روبهرو نخواهد شد.
دکتر «لیزا آسپیبن وال» و دکتر «اورسولا اشنادو دینگر»، ویراستاران کتاب «روانشناسی تواناییهای انسان» چنین میانگارند: «افراد نیکبین کسانی هستند که آینده را مساعد میبینند و به همین دلیل به تلاش خویش جهت دستیابی به آرمانهایشان ادامه میدهند.» به سخن دیگر، به منظور تغییرات مثبت باید پایدار و انعطافپذیر بود و نسبت به همهی اطلاعات مثبت و منفی، نگرش آگاهانهای داشت.
برخی افراد، دنیا را از پشت صافی خوشبینی و بعضی دیگر از پشت صافی بدبینی مینگرند. پارهای، در هر موقعیت، به فرصتهای بالقوهی موجود در آن و جمعی دیگر تنها موانع را مشاهده میکنند البته بیشتر مردم در میانهی این طیف هستند.
در حقیقت داشتن رویکرد مثبت، مزیتی به حساب میآید. مهمترین نکته این است که اشخاص با رویکرد مثبت، خوشبیناند و بهجای «نمیتوانم» بر «میتوانم» تکیه میکنند و به جای مشاهدهی «محدودیتها»، «امکانها» را میبینند. کامروایی در عرصههای گوناگون فقط به داشتن رویکرد یا دیدگاهی مثبت پایان نمیگیرد بلکه اصول فراوانی هست که باید بدان عنایت نمود ولی تمام چیزها با دیدگاه شروع میشود. بدون داشتن رویکردی مثبت نمیتوانید از سایر اصول کامیابی سود بجویید. مولوی، سخنور نامدار ایران، چه خوش گفته است:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود لاجرم عالم کبودت مینمود
دکتر «ون بیکر» روانشناس ساکن توسکان آریزونا و نویسندهی کتاب «خشنودها چه میدانند» میگوید: «برای افرادی که دیدگاهی مثبت دارند، زندگی عبارت است از شماری رخداد پیدرپی که همگی بهصورت بالقوه به ما امکان فراگیری مطلبی میدهد. چنین افرادی ذاتاً درک میکنند که اصولاً هر چه اتفاقات زندگی دردناکتر باشند، درسهای بزرگتری از آنها میتوان گرفت.»
دکتر «پل پیرسال» عصبشناس و مؤلف آثار «اثر بتهوون» و «رشد مبتنی بر تنش»، بر این باور است که ناملایمات، شخصیت انسان را میسازد. آدمی بهوسیلهی دست و پنجه نرم کردن با چالشهای زندگی به صورت مثبت، بنیهی خود را جهت برتافتن بحران و تنش، قوت میبخشد و با این عمل از حیث احساسی و جسمانی مقاومتر میشود. حتی مصرترین بدبینها نیز قادرند راهکارهای نوینی برای مهار واکنشهایشان فرا بگیرند.
نگرش مثبت در موارد ذیل خود را مینمایاند:
- توقع کامیابی
- اندیشهی سازنده
- تفکر خلاق
- انگیزه برای دستیابی به آرمانها
- الهام شدن
- گزینش شادی
- رها نکردن
- نگاه کردن به مشکلات و شکستها بهعنوان رحمتهای پنهانی
- باور داشتن خویش و تواناییهای خود
- اظهار عزت و اعتمادبهنفس
- سودمندیهای نگرشی مثبت
- نیل به آرمانها و دستیابی به کامیابی
- بهدست آوردن سریعتر و آسانتر کامروایی
- شادی فزونتر
- انرژی بیشتر
- قدرت و نیروی درونی بیشتر
- توانایی ایجاد انگیزه در خویشتن، سایرین و الهام بخشیدن
- تجربه کردن و روبهرو شدن با مشکلات کمتر در طول حرکت در مسیر زندگی
- توانایی چیرگی بر هر دشواری
- زندگی به شما حرمت میگذارد
- نگرش منفی میگوید: شما نمیتوانید به کامیابی برسید.
- نگرش مثبت میگوید: شما میتوانید به موفقیت دست یابید.
برای یادگیری مثبتاندیشی، باید در شیوهی اندیشهمان دگرگونی آگاهانه پدید آوریم. دکتر «باربارا فردریکسون»، دانشیار کرسی روانشناسی دانشگاه میشیگان، میگوید: «این که بخواهید در یک وضعیت احساسی دیگر واقع شده باشید، بسنده نیست. در نخستین گام، باید تأویل و تفسیرتان را از رخدادهای زندگی عوض کنید. چند قدم به عقب بردارید و به مسائل از افق بازتری بنگرید.»
بنا به گفتهی او، در رویارویی با رخدادی تنشزا، به جای تمرکز روی موارد منفی، باید موارد مثبت (یا لااقل خنثی) را جستوجو کرد.
بهطور مثال مدتی بیکار ماندن، شما را وامیدارد شغل یا زمینهی کاری رضایتبخشتری
بیابید.
فردریسکون اظهار میدارد: «احساسات نیکو سبب از بین رفتن عواطف و احساسات منفی میگردند.» بهموجب مطالعهای که او در سال 1998 انجام داد، به شرکتکنندگان گفته شد که پیرامون موضوعی سخنرانی کنند (بزرگترین عامل ایجاد اضطراب میان آمریکاییها). آن گاه برایشان فیلمهایی به نمایش درآمد که در آن، سگهای کوچک و مناظر ساحلی یا محافظهای انتزاعی نمایشگر رایانه دیده میشد. واکنشهای قلبی – عروقی آزمایش شوندگان که در ابتدا بهسرعت افزایش یافته بود، پس از دیدن فیلمهای مزبور به وضعیت عادی بازگشت. در حالی که تغییری در گروهی که برایشان محافظ نمایشگر رایانه نمایش داده شده بود، مشاهده نشد. پیام این آزمایش: تمرکز روی چیزهای مثبت، توجه را از مسائل منفی منحرف میکند و این کار به ما امکان میدهد توانایی رویارویی با مشکلات را بیابیم.
بدون توجه به این که از کجا آمدهایم، دوران خردسالیمان چه سان گذشته و چه دشواریهایی را پشت سر گذراندهایم، باورهای اولیهمان چگونه بوده و فرهنگ حاکم جامعهمان چگونه و چه تأثیرات مثبت و یا منفی بر باورهایمان داشتهاند، میتوانیم با رعایت اصولی، از خود انسانی کامیاب، آرام، شاد، تندرست، جذاب، دانا، توانا، مثبتاندیش و سرشار از شور و شوق ساخته، شخصیتی جدید و کاملاً متفاوت با گذشته داشته باشیم.
به نظر روانپزشکان، افکار و پندارهای ماست که کیفیت زندگیمان را بنا میکند. اندیشهها و پندارها توسط پیامهای شیمیایی در سرتاسر بدن جاری میشوند، بهنحوی که هر فکری که از ذهنمان میگذرد، در یک چشم به هم زدنی، بر آمیزههای شیمیایی بدن اثر مینهد و پس از هر اندیشهای، احساسی در تن بهوجود میآید.
اندیشههای مثبت، نشاطانگیز و مهرآمیز، موجب ترشح هورمونهایی میگردند که جسم و ذهنمان را سالم، پرنشاط و دستگاه ایمنی و دفاعی بدنمان را فعالتر میسازند.
پندارهای مثبت، راه پیشرفت، سازندگی و چگونگی رسیدن به پیروزی را به ما مینمایاند ...
این که چه تواناییها و ابتکاراتی میتوانیم داشته باشیم، اعتمادبهنفس زیاد، خودباوری فراوان و بزرگاندیشی را به ما میبخشد. توصیه میکنند که پیوسته به پیروزیها بیندیشیم ... همیشه خویشتن را لایق و شایسته بدانیم ... و هیچ گاه خود را دست کم نگیریم.
اندیشههای منفی و ویرانگر، فعل و انفعالات شیمیایی بدن را بهشکل منفی تغییر داده، با ترشح هورمونهای زیانآلود و سمی، سبب بسیاری از بیماریهای جسمی و روحی میشود.
اندیشههای منفی، ناتوانیها، نارساییها و احساس خودکمبینی را شدت بخشیده، از طرف دیگر، اعتمادبهنفس و خودباروی را در ما، شدیداً میکاهد و در رویارویی با هر امری، با شعار «نمیتوانی ... عرضهاش را نداری ... شکست میخوری» علیه منافع خود شخص به کار افتاده، عملاً سد راه پیشرفت میگردد.
آدمی هر لحظه، اندیشههای مثبت یا منفی را برگزیده و آگاهانه یا ناآگاهانه خواسته یا ناخواسته - حتی بعضاً لجوجانه - به تکرار آنها میپردازد. احساسهای منفی بیآن که دخالتی داشته باشیم، در ذهن ما جای میگیرند ولی جنبههای مثبت را میباید با تلقین به افکار تزریق کرد. هر فردی روزانه میتواند افزون بر 60 هزار فکر داشته باشد، لذا وقتی افکار مثبت یا منفی در ذهن تکرار شوند – با توجه به ارتباط دایمی میان ذهن و جسم – اثرات مثبت (ایمن) یا منفی (ناایمن) آن بر جسم، به صورت دایمی ادامه مییابد. وقتی اندیشههای منفی را در سر داریم، آنها را خواسته یا ناخواسته – در هر روز – چند هزار مرتبه تکرار میکنیم، در نتیجه: 1. اندیشههای منفی قویتر میشوند 2. جای بیشتری در ذهن به خود اختصاص میدهند؛ در نهایت، تمام بخش تولید فکر را تحت نظارت خود میگیرند و به مجموعهی افکارمان، ماهیتی منفی میدهند. با این روند، بخش عظیمی از تواناییهای (بالفعل و بالقوهی) خود را ناتوان ساخته، بیهوده هدر میدهیم ...
در این صورت بیحوصله، کماشتها، پریشانحال، بدخواب و افسرده و ... گشته، همچنین به ناراحتی قلبی، عروقی، فشارخون و هزاران درد دیگر دچار میشویم. در حقیقت با منفیاندیشی و منفیبافی و تکرار آن در ذهن، خونمان را هر چه بیشر مسموم میسازیم. حتی نیرو و انرژی خویش را در تخریب خویش و سایرین به کار برده، زندگی را برای خود و دیگران زهرآگین میسازیم؛ به عبارت ساده، سموم حاصل از نگرانی، خشم، بیم، ناکامی، منفیبافی و ... ما را بهسوی بیماری و نابودی میکشاند. اگر طرز استفادهی صحیح از نیروی عظیم و بینظیر «ضمیر ناخودآگاه» خود را ندانسته و نتوانیم بر آن چیره گردیم، مسلماً نخواهیم توانست از برکات مثبت آن برخوردار شویم. وانگهی استفادههای نادرست و منفی از آن نیز، رخدادهای ناگوار و خسارات جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت.
در تدوین و نگارش اثرحاضر، گذشته از دانستههای شخصی، از مقالهی «زندگی مثبت» مندرج در شمارهی 23997 ضمیمهی اطلاعات (بی. ن) و نیز «چگونه از خود، انسان برتری بسازیم؟» مندرج در شمارهی 2569 روزنامهی همشهری، فاقد نام نویسنده هم تا حدی بهره بردهام.