اشاره
کلاس اوّل تربیت و آموزش انسان، در خانواده است و کودک دروس اولیهی زندگی را از پدر و مادر و اطرافیانش فرامیگیرد. اگر زبان والدین عربی باشد، کودک به زبان عربی آشنا میشود و اگر فارسی باشد، به زبان فارسی و اگر ترک باشد به زبان ترکی ... . اگر خانواده اهل ساز و ترانه باشند، کودک از همان خردسالی بهطور نهادی آنها را میآموزد و اگر اهل نماز و دعا و عبادت باشند، باز بر اساس قانون تبعیت کوچکتر از بزرگتر، مُهر را از مقابل والدین برداشته، به تقلید از آنها خم و راست میشود و میبوسد. اگر والدین اهل فحاشی و دشنام باشند او نیز دشنام و فحاشی میآموزد و اگر اهل بیبندوباری و هرزگی در سخن و رفتار باشند، او نیز به همان شیوه بار خواهد آمد. خلاصه چشمان درخشان کودکان، شب و روز، حرکات پدر و مادر و روابط آنها را مینگرند و گوشهای حسّاس آنان، مانند یک گیرندهی قوی و مجهّز، مواظب حرکات و سکنات آنهاست؛ بر این اساس ناگفته پیداست که اگر کانون خانواده، گرم و دوستانه باشد و پدر و مادر و اعضای دیگر خانواده، دارای روابط خوب و صمیمانهای باشند، معمولاً کودکانی سالم، با شخصیتی مثبت و فعال در آن پا به عرصهی جامعه خواهند گذاشت؛ وگرنه افرادی بی بندوبار و لاابالی، بزهکار و بیدین و ... وارد عرصهی جامعه میشوند که چون خود مفسدند، فساد بارمیآورند. در این نوشتار مختصر، برخی از آثار مثبت و منفی را که محصول روابط والدین در کانون خانه و خانواده است - ضمن بیان ویژگیهای ارتباط سالم - مورد بررسی قرار میدهیم.
جایگاه فرزند در کانون خانواده
پی بردن به ارزش و اهمیت هر چیزی مستلزم شناخت حقیقت آن است؛ زیرا اگر انسان به ارزش واقعی چیزی پی نبرد برای حفظ و نگهداری آن اهتمام نمیورزد. بدون تردید، بسیاری از پدران و مادران آن گونه که باید، فرزندان خود را نشناخته، به امر پرورش و تربیت آنها همت نمیگمارند. امام علی(ع) در این باره می فرماید: «الناس اعداء ما جهلوا1؛ مردم دشمن ندانستههای خود هستند.» پدران و مادرانی که اهمیت و جایگاه فرزندان خویش را نمیشناسند، نه تنها در تربیتشان سهلانگاری میکنند، بلکه آنان را دشمن خود تصور میکنند. بنابراین، ضروری مینماید که جایگاه و منزلت فرزندانمان را بشناسیم تا نسبت به وظایف خود دربارهی آنان بیاعتنا نباشیم. گوهرشناس باشیم و به فرزندان، این گوهرهای نفیس زندگی، عشق بورزیم.2
جایگاه فرزند در آیات و روایات
قرآن کریم در برخی آیات، از فرزندان با عنوانهایی همچون: «نور چشم»3، «زینتبخش زندگی»4 و «وسیلهی آزمایش بشر»5 یاد کرده است.
پیامبر اکرم(ص) و ائمّهی معصومان(ع) نیز هر کدام تعابیر بسیار زیبایی دربارهی فرزند بیان کردهاند. این تعابیر، گویای این هستند که فرزند از منزلت و جایگاه بالایی برخوردار است که اگر والدین این حقیقت را دریابند، با آگاهی بیشتر در تربیت و آموزش فرزندان، این میوههای زندگی، اهتمام میورزند. پیامبر(ص) فرزند را گلی از گلهای بهشت «الولد الصالح ریحانه من ریاحین الجنه»6 جگرگوشهی مؤمن و موجب شفاعت و آمرزش آنها میداند: «الولد کبد المؤمن إن مات صار شفیعاً و إن مات بعده یستغفرالله له فیغفر له.»7 آن حضرت در جای دیگر مهر ورزیدن به فرزندان را موجب دستیابی به درجات بهشت معرفی میکند و میفرماید: «قبّلوا اولادکم فان لکم بکل قُبله درجه فی الجنه و ما بین کل درجتین خمس مائه عام8؛ فرزندان خود را ببوسید؛ زیرا برای هر بوسهای که به فرزندان میزنید، یک درجه در بهشت خواهید داشت که فاصلهی هر درجه تا درجهی دیگر به اندازهی پانصد سال راه است.»
«ابن عمر» از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند: «من سقی ولده شربه ماء فی صِغَرِه سقاه الله سبعین شربه من ماءِ الکوثر یوم القیامه9؛ هر کس به فرزند خردسال خود جرعهای آب بنوشاند، خداوند به پاداش آن در روز قیامت هفتاد جرعه از آب کوثر به او مینوشاند.» در جایی دیگر، پیامبر(ص) فرمود: «نظر الوالد الی ولده حبا له عباده10؛ نگاه کردن پدر و مادر به فرزند از روی مهر و محبت، عبادت است.»
از مجموع آیات و روایات که به برخی از آنها اشاره شد، استفاده میشود که فرزند عطیه و موهبتی الهی و نعمتی است که خود منشأ نعمتهای بیشمار دیگر است. وجود فرزند در خانه، فضای آن را از خیر و برکت و مهر و محبت لبریز میکند. رابطهی معنوی و الهی والدین و فرزندان، هر دو را از رحمتهای واسعهی ربوبی بهرهمند میگرداند.11 با وجود این نگرش اسلامی، چگونه میتوان نسبت به شخصیت، نیازها و تربیت و شکوفایی استعدادهای فرزندان غفلت ورزید؟
اسلام و حقوق فرزند
آیات و روایاتی که ذکر شدند پدران و مادران را بر آن میدارد که در باب پرورش و آموزش فرزند احساس وظیفه کنند؛ وظیفهای سنگین و مسئولیتی بزرگ که هرگز نمیتوان آن را نادیده گرفت و نسبت به آن کوتاهی نمود؛ زیرا تعلیم و تربیت از جمله حقوق فرزند بر والدین است که این امر علاوه بر رشد، نیاز به شهامت دارد. اهمیت تربیت و آموزش فرزندان و اقامهی حقوق آنها در حدّی است که اگر فرزندان به وظیفهی خود در برابر والدین عمل نکنند عاق والدین خواهد بود. والدین هم اگر به وظائف مقرّره از شرع عمل نکنند، قطع رحم کردهاند و از طرف فرزندان خود عاق خواهند شد؛ زیرا پس از والدین، نزدیکترین ارحام به انسان، فرزندان او هستند. بر این اساس، در برخی روایات، حقّ فرزندان به عهدهی والدین، همانند حقّی شمرده شده است که پدر و مادر بر عهدهی فرزندان دارند.
در روایتی آمده است: مردی از رسول خدا(ص) پرسید: «یا رسول الله! به چه کسی نیکی کنیم؟»
حضرت فرمود: «بَرَّ والِدَیک. قال: لَیسَ لی والدان. قال: بَرَّ وَلَدِک کما أنَّ لِوالِدَیک عَلَیک حقَّاً کَذلک لِوَلَدِک حقّاً»12؛ به پدر و مادرت نیکی کن. گفت: پدر و مادر ندارم (از دنیا رفتهاند). فرمود: به فرزندانت نیکی کن؛ همان گونه که پدر و مادر بر تو حق دارند، فرزندانت نیز دارای حقوقی هستند.»
به هر حال، در آموزههای دینی «عاق والدین» و «عاق فرزندان» هر دو مطرح است. چنان که پیامبر اکرم(ص) در ضمن سفارشهایی به امام علی(ع) فرمود: «یا علیُّ لَعَن اللهُ والدین حَمَلا وَلَدِهما على عُقُوقهما؛ یا علیُّ! یَلزِمُ الوالدینِ مِن العُقُوقِ لِوَلَدِهما مایَلزِمُ الوَلَدَ لَهما مِن عُقُوقهما13؛ ای علی! خدا لعنت کند پدر و مادرى را که فرزندان خویش را بد تربیت کنند و موجبات عاق خود را فراهم نمایند. ای علی! همان گونه که فرزند عاق والدین میشود، والدین نیز عاق فرزند خواهند شد.»
اسلام به مسئلهی تربیت و آموزش فرزندان تا آن حد اهمیت داده که آن را حقّ مسلّم فرزند بر پدر دانسته است. امام سجاد(ع) نیز در «رسالهی حقوق»، بدین وظیفهی خطیر چنین اشاره میفرماید: «فأعمل فی امره عمل من یعلم انه مثاب علی الاحسان الیه، معاقب علی الاسائه الیه14؛ عمل کن دربارهی فرزند خویش چون عمل کسی که میداند اگر به فرزند خود احسان کند پاداش داده میشود و اگر بدرفتاری کرد مؤاخذه و عقاب میگردد.» در جای دیگر، امام با تفصیل بیشتری میفرماید: «و امّا حقّ ولدک فتعلم انّه منک و مضاف الیک فی عاجل الدنیا بخیره و شرّه، و انّک مسئول عمّا ولیتّه من حسن الادب و الدلاله علی ربّه و المعونه علی طاعته فیک و فی نفسه. فمثاب علی الاحسان الیه و معاقب علی لسائه علیه. فاعمل فی امره عمل المتزیّن یحسن اثره علیه فی عاجل الدنیا المعذر الی ربّه فیما بینک و بینه، یحسن القیام علیه و الاخذ له منه15؛ و اما حق فرزند تو این است که بدانی او پارهای از وجود توست و در نیکی و بدی خود در این دنیا به تو وابستگی دارد و تو در تربیت و ادبآموزی و خداشناسی او مسئولیت داری و باید او را در اطاعت فرمان خدا، در آن چه مربوط به تو و اوست، کمک رسانی. در احسان به او پاداش میگیری و در بدی به او کیفر میبینی. عمل تو دربارهی او مانند کسی است که یقین دارد به کارهای نیکوی او در دنیا آرایش مییابد و به واسطهی حسن قیام به وظایف و مسئولیتها، در پیشگاه خداوند معذور است.»
پیشواى عالیقدر شیعیان امام سجاد(ع) در این حدیث شریف به مسئولیت پدران در تربیت فرزندان تصریح فرموده است. امام(ع) پرورشهاى اخلاقى و ایمانى فرزند را از وظایف مسلم مذهبى آنان (پدران) دانسته و خاطرنشان نموده است که تربیتهاى پسندیدهی پدران، مانند اداى یک فریضهی مذهبى، موجب اجر و پاداش در پیشگاه خداوند است و پرورشهاى ناپسند مانند ترک واجب یا ارتکاب گناه، پدران را مستحق عقاب و کیفر الهى خواهد کرد.
رسول اکرم(ص) فرمودند: «ما مِن مَولُودٍ یُولََدُ علی الفطره فَأبواهُ یُهوّدانِهِ و یُنصّرانِهِ و یُمجّسانِهِ16؛ هر فرزندی بر فطرت توحید و خداپرستی متولد میشود و این پدر و مادر او هستند که او را یهودی یا مسیحی و یا زردشتی سوق میدهند (و او را از راه فطرت دور میسازند.)»
افزون بر دیدگاه اسلام نسبت به حقوق فرزند از نظر حقوق بین الملل نیز شرایطی در باب حق فرزند، ذکر شده است. در اصل ششم اعلامیهی جهانی حقوق کودک (مصوب اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، بیستم نوامبر 1959) چنین آمده: «کودک جهت پرورش کامل و متعالی شخصیتش نیاز به محبّت و تفاهم دارد و باید حتی الامکان تحت توجه و سرپرستی والدین خود، و به هر صورت در فضایی پر محبت در امنیت اخلاقی و مادی، پرورش یابد. کودک خردسال را ـ به جز در موارد استثنایی ـ نباید از مادر جدا کرد.»17 بنابراین، هم قوانین پذیرفتهشدهی بین المللی و هم آموزههای دینی با تأکید بیشتر، والدین را مسئول میدانند و از این رو، خانوادههایی که به سعادت فرزندان خود میاندیشند و نسبت به آیندهی آنها احساس مسئولیت میکنند باید برای طفل، پیش از تولدش، بلکه پیش از انعقاد نطفه، برنامهریزی کنند18و همهی نیازهای کودکان را برای رشد و تعالی تأمین نمایند.
تأثیر روابط والدین در تربیت فرزندان
چشمان ظریف و تیزبین کودک مانند دوربین حسّاس از تمام صحنههاى زندگى و بهخصوص حرکات و رفتار والدین و اعضاى خانه، فیلمبردارى مىکند. از لبخندها، زمزمهها و نوازشهاى والدین درس خوشبینى، امیدوارى، اعتماد و محبّت مىآموزد و بهعکس، از تندیها، بدرفتاریها و عصبانیتهاى آنها به سمت خشونت و بداخلاقى رانده میشوند. معمولاً کودک سخن گفتن، آداب معاشرت، رعایت نظم یا بىنظمى، امانتدارى یا خیانت، راستگویى یا دروغگویى، خیرخواهى یا بدخواهى را در محیط خانه فرامىگیرد.19 براین اساس، نخستین کسانی که شخصیت کودک از آنها شکل میگیرد و بسیاری از روحیات و غرایز او در اثر تماس با آنها بهوجود میآید، والدین هستند. پدر و مادر از آن جهت که بسیاری از ویژگیها و صفات را از خود و اجدادشان به کودکان منتقل میکنند، عامل وراثتند و از آن جهت که در تماس همیشگی با فرزند خویش هستند و اعمال و رفتار او را زیر نظر دارند و او نیز آنها را الگوی خویش قرار میدهد، یک عامل محیطی برای تربیت به حساب میآیند. پس پدر و مادر (خانواده) اولین بذر رشد فردی و شخصیت آدمی را میکارند؛ زیرا کودک در بیشتر حالات خود، مقلّد پدر و مادر خواهد بود. مهمترین و سنگینترین رسالت تربیت به عهدهی این عامل است که با بهرهگیری از ابزار مختلف، در این میدان وسیع، قدم برمیدارد و نیازهای روحی، عاطفی، اخلاقی و اجتماعی کودک را تأمین میکند.
پدر و مادر، اگر در روابط خود دارای ثبات نظر، آرامش روحی و دوستی باشند و هرگونه کینه و خشونت را از خود دور سازند، بیشترین کمک را در ایجاد آرامش روحی فرزند و دلبستگی او به خانه و خانواده، کردهاند. دلیل پیدایش بسیاری از کودکان منحرف و کسانی که در بزرگسالی به جرمهای سنگین رو میآورند، نبود آرامش در خانوادهی آنهاست.
روابط خانوادگی نقش بزرگی در تحکیم اساس خانواده و تقویت همبستگی میان اعضای آن دارد. این روابط چنان است که بر رشد و تربیت فرزندان و رسانیدن آنان به مرحلهی کمال و استقلال تأثیر بسزایی دارد.
ضرورت روابط سالم در تربیت
یکى از نیارهاى اساسى والدین و مربیان در امر تربیت و پرورش اخلاقى کودکان، برقرارى ارتباط سالم با آنهاست .
ارتباط صحیح بین پدر و مادر و روابط سالم آنان با کودکان، اولین و مهمترین زمینهی رشد و پرورش اخلاقى نونهالان است .
بهترین ملاک و معیارى که براساس آن، تربیت و کیفیت پرورش اخلاقى کودکان را مىتوان مورد ارزیابى و دقت قرار داد، همان شبکهی ارتباطى اعضاى خانواده با یکدیگر است. امروزه خانواده را به شکل یک «سیستم ارتباطى» تعریف مىکنند و سلامت جامعه را بازتابى از سلامتى سیستم ارتباطى خانواده میدانند؛ زیرا جامعهی سالم، بدون روابط سالم درون خانوادهها امکانپذیر نیست.
«سیستم» در این جا بهمعنای مجموعه عناصر و یا افرادى است که با هم در جهت اهداف و منافع مشترک، ارتباطى متقابل داشته، درحقیقت یک هویت را مىسازند؛ بهطورى که اگر در این سیستم اختلالى ایجاد شود و یا براى یکى از عناصر و یا اعضاى آن مشکلى پدید آید به سایر عناصر و اعضاى سیستم سرایت مىکند. به قول سعدی شرینسخن:
بنیآدم اعضای یکدیگرند *** که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار*** دگر عضوها را نماند قرار
بنابراین، اساس تربیت سالم فرزندان جامعه، بستگى کامل به سلامتی خانواده دارد و این مسئله، مستلزم ارتباط سالم بین اعضاى خانواده است.
«ارتباط یا روابط» عبارت است از: فرایند مبادلهی اطلاعات و احساسات. مبادله بر وزن مفاعله، امرى است طرفینى و دو جانبه؛ پس ارتباط جریانى است متقابل.
ارتباط سالم و صحیح آن است که طرفین در امر مبادلهی اطلاعات و احساسات در فضایى مناسب مشارکت کرده، با یکدیگر هماهنگى داشته باشند و در این ارتباط، هر دو احساس ارزشمندى کنند. در این جا جهت تبیین مطلب، مهمترین ویژگیهای یک ارتباط سالم را در کانون خانواده بین والدین مورد بررسی قرار میدهیم.
اوّل ـ مهر و محبت: در محیط خانه و خانواده باید مهر و محبت و عاطفه و دوستی حاکم باشد و هیچ گونه اثری از نفرت و کینه و عداوت در آن نباشد. افراد خانواده همدیگر را دوست داشته باشند و محبتشان را ابراز و اظهار کنند؛ بهویژه پدر و مادر که بایستی با محبت، ثبات و آرامش را در داخل خانه گسترش دهند. خداوند در قرآن کریم فرموده است: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ20؛ از نشانههای الهی، آن که از خودتان برای شما جفتهایی آفرید تا در کنارشان بیارامید و در میانتان دوستی و مهر نهاد. در این، نشانههاست مردمی را که میاندیشند.»
بنابراین، ارتباط بین زن و شوهر یا پدر و مادر باید ارتباط محبتآمیز و آمیخته با رحمت و شفقت باشد. چنین رابطهای مایهی آسایش نفس، آرامش اعصاب، اطمینان روح و جسم و همچنین موجب همبستگی خانواده، تحکیم اساس آن و دوام موجودیتش خواهد بود.
عشق، محبت و مهربانی، احترام متقابل و همیاری واقعی، گشودن گره تمام مشکلات و برطرف کردن موانع از سر راه خانوادهها را در پی خواهد داشت و وجود روابط محبتآمیز، در برقراری تعادل روحی فرزند یک ضرورت محسوب میشود.
«دکتر اسپاک» میگوید: «آسودگی فردی و اساسی کودک بهطور پیوسته نیازمند اتّحاد پدر و مادر و انسجام و هماهنگی آنان در رویارویی با مسئولیتهای زندگی است.»21
در میان اعضای خانواده وظیفهی پدر سنگینتر است. او باید مهر و محبت را بین اعضای خانواده گسترش دهد؛ بهویژه نسبت به همسرش مهربان باشد و نیازهای او را برآورده سازد، چون این هم از حقوق اوّلیهی همسرش و هم مؤثر در تربیت صحیح فرزندان است؛ بدین وسیله مهر و محبت و دوست داشتن به فرزندان منتقل میشود.
از پیامبر اکرم(ص) چنین روایت شده: «لِیَتَأسَّ صغیرکم بکبیرکم، ولیَرؤف کبیرکم بصغیرکم... ؛22 کوچکترهای شما باید از بزرگانتان پیروی نمایند و بزرگترهای شما باید به کوچکترها مهر و محبت کنند.»
پدر نباید در کانون خانواده بزرگی نماید، بلکه باید نسبت به افراد خانواده متواضع و با آنها دوست و مهربان باشد.
رسول خدا(ص) فرمود: «خیرُ الرّجال مِن اُمَّتی الَّذین لا یَتَطاوَلون عَلی اهلهم ویحنُون وَ لا یظلمونَهُم... ؛23 بهترین مردان امت من، کسانی هستند که بر خانوادهشان بزرگی نمیفروشند و به آنان مهر میورزند و بر آنان ظلم و ستم روا نمیدارند.»
والدین باید با قدرشناسی از هم و احترام گذاشتن به یکدیگر، فرزندان را به این روش پسندیده عادت دهند.
همهی روانشناسان معتقدند که کودکان به موازات نیازهای زیستی و فیزیولوژیکی بهویژه در سنین نخستین، نیازمند ارتباطات عاطفی و پذیرش از جانب دیگران هستند که برآورده کردن این نیازها، موجب بسترسازی آرامش، تعادل روانی و دستیابی به برخی از بالندگیهای روانی است. آرامش روانی، امنیت خاطر، اعتمادبهنفس، اعتماد به والدین، الگوگیری در مهرورزی به دیگران و پیشگیری از انحرافات، نمونهای از این امتیازات است. به اعتقاد برخی از روانشناسان، مهرورزی و محبت به کودکان، نه تنها موجب تندرستی بلکه بهترین پل ارتباطی برای تربیت کودکان در ساحتهای گوناگون اعم از تربیت اخلاقی، دینی، سیاسی، عاطفی، فیزیکی و آموزشی است.
ارتباط عاطفی با فرزند موجب میشود که وی با والدین خویش صمیمی باشد، به آنان اعتماد کند و آنان را پناهگاه خویش در بحرانهای زندگی بداند. خداوند در قرآن کریم، خطاب به پیامبرش میفرماید: «فبما رحمه من الله لِنتَ لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک24؛ بهدلیل رحمت خدا بود که تو با آنان ارتباطی صمیمی و مهرآمیز پیدا کردی، اگر یک فرد خشن و گستاخ بودی، هر آینه هیچ کس دور تو جمع نمیشد.»
پاورقی
1- بحار الانوار، ج78، ص14.
2- محمّدجواد طبسى، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1376، ص31.
3- فرقان/74.
4- کهف/46.
5- انفال/28؛ تغابن/15.
6- فضل طبرسى، مکارم الخلاق، بیروت، دالحوراء، 1408 ق، ص2188؛ محدث نورى، مستدرک الوسایل، بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1490 ق، ص113؛ حسام الدین المتقى، کنزالعمّال فى سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسه الرساله، 1409 ق، ج16، ص273.
7- محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج15، ص112.
8- فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، ص220.
9- حسام الدین متقى هندى، کنزالعمّال فى سنن الاقوال و الافعال، ج16، ص443.
10- محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج15، ص170.
11- محمّدجواد طبسى، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص34.
12- شرح رساله حقوق امام سجاد (ع)، ج1، ص97.
13- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص123.
14- فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، ص421؛ محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج15،ص168.
15- على بن شعبه حرانى، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه احمد جنتى ذیل سخنان امام سجاد (ع)؛ رسالهی الحقوق، ص263، ح23.
16- صحیح بخاری، جزء 2، باب الجنائز، ص118.
17- احمد بهشتى، اسلام و حقوق کودک، چ چهارم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1380، ص19.
18- همان، ص12.
19- ابراهیم امینى، آیین تربیت، قم انتشارات اسلامى، 1368، صص12و 13.
20- روم/21.
21- دکتر اسپاک، مشاکل الآباء فی تربیه الأبناء، ص44، موسسه العربیه للدراسه و النشر، 1980 م، چاپ سوم.
22- بحار الانوار، ج74، ص168، ح35.
23- مکارم الاخلاق، ج1، ص468.
24- آل عمران/159.
سوتیترها
- از مجموع آیات و روایات که به برخی از آنها اشاره شد، استفاده میشود که فرزند عطیه و موهبتی الهی و نعمتی است که خود منشأ نعمتهای بیشمار دیگر است.
- پدر و مادر، اگر در روابط خود دارای ثبات نظر، آرامش روحی و دوستی باشند و هرگونه کینه و خشونت را از خود دور سازند، بیشترین کمک را در ایجاد آرامش روحی فرزند و دلبستگی او به خانه و خانواده، کردهاند.
- اقدامات عملی و رفتاری، از قبیل روی زانو نشاندن، در آغوش گرفتن، بوسیدن، سواری دادن و بعضی وقتها کنار کودکان خوابیدن، هدیه دادن، بازی کردن و بر سر آنها دست نوازش کشیدن است که در بسیاری از روایات مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.
- خودکمبینی، کمرویی، عقده، کینهتوزی، حسد و بزهکاری، برخی از پیامدهای کم گذاشتن و تفریط در مهرورزی است. در مقابل سلطهجوئی، انتظارات ویژه، نازپروردگی، کمارادگی، زودرنجی و خودپسندی، از جمله پیامدهای افراط و زیادهروی در مهرورزی است.
- «ابن عباس» از پیامبر نقل میکند که آن حضرت همیشه به برابری و عدالت در میان فرزندان سفارش مینمود.