نویسنده

بعضی­ها دست راستند و بعضی­ها دست چپ. آن­ها که با دست چپ می نویسند، باید بگویند تا موقعِ امتحانات - و به­خصوص کنکور - یک صندلی دسته­دار بگذارند سمت چپِ­شان تا راحت، جوابِ سؤال­ها را بدهند و تست بزنند.

نامه­ی عملِ بعضی­ها را روزِ قیامت، می­دهند دستِ چپ­شان؛ و همه دعا می­کنند جزء این گروه نباشند و به راهِ راست هدایت شوند.

با دست راست، دست می­دهیم ولی حلقه­ی ازدواج را می­کنیم دست چپ­مان.

گاهی وقت­ها، به آدم، چپ چپ نگاه می­شود. بعضی­ها صبح از دنده­ی چپ بلند می­شوند به همین دلیل تمامِ روز، عنقِ­شان منکسر است. در شکمِ بعضی­ها یک روده­ی راست پیدا نمی­شود. بعضی هم به کوچه­ی علی چپ می­زنند، یا چشمِ­شان چپ است، یا ماشین را چپ می­کنند؛ و هستند کسانی که حرفِ­شان را، راست و حسینی به آدم نزنند، یا چپکی بزنند توی صورت کسی، یا با کسی چپ بیفتند، یا خجالت نکشند و راست­راست راه بروند.

بعضی­ها هم دستِ راست برخی دیگرند؛ گه­گاهی هم آرزو می­شود: دستِ راست بعضی، زیرِ سرِ خیلی­ها باشد.

بعضی احزاب، دستِ راستی­اند و برخی دیگر، چپی.

راستکی، فقط یکی دو جا هست که جانبِ راست و چپ، هر دو، گرفته می­شود: آن­ها که چپ می­روند، راست می­آیند، کاری می­کنند یا حرفی می­زنند یا در سربازخانه: به راست راست، به چپ چپ، قدم رو، یک، دو، سه، چهار.

ما که  نفهمیدیم بالاخره چپ خوب است یا راست؟! اگر شما متوجه شدید حتما راست راستی، خبرمان کنید.

و تا آن موقع، آنانی را که در عرصه­هایی راست قامتند از یاد نبریم

 و فراموش نکنیم که آن قلب صنوبری که سمت چپ سینه­مان می­تپد، باید جایگاهِ نیت­ها و عشق­های راست باشد.