زهرا در برابر پروردگار، کوچکى کوچکترین موجود - انسان - و بزرگى بزرگترین معبود - خدا - را مىدید و از کوتاهى خویش در انجام فرمانهاى الهى مىهراسید؛ آن چنان که یزدان در برابر فرشتگانش به او افتخار مىکرد و مىفرمود: «به کنیزکم فاطمه بنگرید، چگونه اندامش از هراس [احتمال کوتاهى در برابر] من مىهراسد؟!»1
آن هم زهرایى که پیامبر(ص) دربارهی او فرمود: «خداوند اندام و دل فاطمه را از خداباورى و یقین، سرشار کرده است.»2 بانویى که در آسمان ایمان چنان اوج گرفته بود که ایمان و باور به او، در ردیف ایمان و باور به پیامبر(ص) و آفریدگار محسوب مىشود.
در گفتوگویى طولانى، روزى به پدر گفت: «پدرم! جانم فدایت! براى چه گریه مىکنى؟ و او برایش آیههاى چهل و سوم و چهل و چهارم سورهی حجر را خواند که جبرئیل آورده بود: "و دوزخ، میعادگاه همهی آنهاست. هفت در دارد و براى هر درى، گروه معینى از آنها تقسیم شدهاند."»
فاطمه(س) به رو، بر زمین افتاد و بارها گفت: «واى بر کسى، واى بر کسى که وارد دوزخ شود!»3
اگر از نشانهها و عوامل و مراحل و موانع و آثار اخلاص و یا از تفاوت مخلَص و مخلِص به بهانهی این که جاى بحثش این جا نیست بتوان گذشت، اما از توضیح حقیقت اخلاص نمىتوان گذشت.
حقیقت اخلاص، فقط خدا را در نظر داشتن است و فقط براى او کار کردن.
اخلاص، آزادى از وابستگى به مدح و ستایش دیگران است و خالى بودن از هواى نفس.
اخلاص، یکى بودن ظاهر است و باطن، درون است و برون؛
و زهرا(ع) در اوج قلهی اخلاص بود.
او در جواب پدرش که مىفرمود: «دخترم، هم اکنون جبرئیل در نزد من است و از جانب خدا پیام آورده که هر چه بخواهى تحقق مىیابد، مىگوید: "مرا جز خود او هیچ تمنایى نیست."»4
با این که سه روز، خود و فرزندانش هیچ نخورده بودند، پیراهنش را نزد یک یهودى گرو مىگذارد تا سائلى را از خانهی خود نرانَد. وقتى سلمان اصرار مىکند کمى از نان و خرما را خود بردارد، مىگوید: «سلمان، این کار را فقط براى خدا انجام دادم، از این رو هیچ از آن بر نخواهم داشت.»
راوى مىگوید: «از حسین بن روح - یکى از نواب امام زمان(عج) - پرسیدم: رسول خدا(ص) چند دختر داشت؟ او گفت: چهار دختر. پرسیدم: کدام یک از همه بافضیلتترند؟ جواب داد: فاطمه. پرسیدم: با این که او از همهی فرزندانش کوچکتر بوده و کمتر مصاحبت رسول را درک کرده، چرا او بافضیلتتر است؟ حسین بن روح جواب داد: به سبب دو خصلت که خداى سبحان مخصوص او گردانیده بود. یکى این که وارث رسول خدا(ص) بود و دیگرى این که نسل رسول خدا(ص) از ذریهی اوست و خداوند سبحان اینها را به او ارزانى نداشت مگر بهدلیل اخلاص در نیت او."»
پس با هم به کلام این عبد مخلَص خدا گوش مىسپاریم:
کسى که عبادت خالصانهی خود را به سوى خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت او را به سوى او خواهد فرستاد.5
روزه
روزهدارى را تنها دم فرو بستن از خوردن و آشامیدن نمىدانست و مردمان را به ژرفاى روزهدارى توجه مىداد: «اگر روزهدار زبان، گوش، چشم و دیگر اعضایش را [از گناه] حفظ نکند، روزه چه فایدهاى برایش دارد؟»6
امام رضا(ع) در سخنى فرمود: «دوستان شیعهی من! هرگاه ماهِ شب اوّل رمضان را دیدید، با دستان خود به آن اشاره نکنید؛ بلکه رو به قبله قرار گیرید، دستانتان را به سوى آسمان بگشایید و رو به ماه بگویید: "خداى ما و تو خدایى است که پرورشدهندهی جهانیان است. خداوندگارا! ماه را براى ما، ماه نوى فرخندگى قرار بده و به ما توفیق روزه گرفتن در ماه رمضان عطا فرما. ما را به سلامت بدار؛ در آسایش و بهبود. ما را به پیروى خویش وادار کن؛ زیرا تو بر هر کارى توانایى."»
سپس حضرت فرمود: «فاطمه - بانوى بانوان جهان - هر سال این نیایش را بر لب مىآورد.»7
روزى به همسرش گفت: «اى ابا الحسن! از پدرم شنیدم که مىفرمود: "اشک، خشم خداوند را فرومىنشاند؛ و قبر، باغى از باغستان بهشت نخواهد بود، جز هنگامى که آدمى از بیم [کارهاى زشت خود در برابر] خداوند مىگرید و یزدانِ عزیزِ جبرانکننده [ی نیکى انسانها]، مىداند که من از [کوتاهى خود در برابر] پروردگار مىگریم."»
امام(ع) نیز گریست. فاطمه با دستانش اشک او را برگرفت و بر رخسار خود مالید و گفت: «اى ابا الحسن! اگر اندوهگینى میان مردمى بگرید، آفریدگار [به خاطر او] آن مردمان را مىبخشاید. پسرعمویم! تو اندوهگینى و من اشک تو را بر چهرهام مالیدم تا آمرزش خداوندى مرا فراگیرد.»8
قرآن
دنیا، نمایشگاهى است از زیبایىها و زشتىها؛ زیبایىهایى که یزدان آفرید و پلشتىهایى که انسان آفرید و هر دو هم بسیارند؛ و فاطمه(س) مىفرمود: «از دنیاى شما، سه چیز را دوست مىدارم که یکى از آنها قرآن را با توجه خواندن است.»9
سلمان مىگوید: «روزى به درِ خانهی بانو آمدم، صدایش را شنیدم که مشغول خواندن قرآن بود.»10
مىفرمود: «کسى که سورهی "حدید"، "واقعه" و "الرحمان" را بخواند [و در مفاهیم عمیق آن بیندیشد و عمل کند]، در ملکوت آسمانها و زمین او را "ساکن بهشت" مىنامند.»11
اگر موقعیتى مناسب رخ مىداد، با معرفى قرآن، بهعنوان نسخهی بهبودبخش بیمارىهاى انسان در طول تاریخ، اندیشهها را به مهمانىِ این درمانگر مىبرد:
«حجتهاى آن آشکار است و آن چه دربارهی ماست پدیدار. و برهان آن روشن. و از تاریکى گمان به کنار. و آواى آن در گوش، مایهی آرام و قرار. و پیرویش رهگشاى روضهی رحمت پروردگار و شنوندهی آن در دو جهان رستگار.»12
«دلیلهاى روشن الهى را در پرتو آیتهاى آن توان دید و تفسیر احکام واجب او را از مضمون آن باید شنید. حرامهاى خدا را بیاندارنده است، و حلالهاى او را رخصتدهنده و مستجاب را نماینده و شریعت را راهگشاینده و این همه را با رساترین تعبیر گوینده و با روشنترین بیان رساننده.»13
او حتى وصیت مىکند در شب اوّل قبر، على(ع) بر سر مزارش زیاد قرآن بخواند و دعا کند.14
و از همین انس او با قرآن بود که فضه، خادمهی او، تا بیست سال به غیر از قرآن لب نگشود و جز با قرآن پاسخ نداد.15
و باز از همین انس او با قرآن بود که در صحراى محشر هم قرآن را زمزمه مىکند.16 تا آن جا که حتى در هنگام داخل شدن به بهشت هم آیات قرآن را مىخواند.17
نماز
«حسن بصرى» گوید: «در دنیا عابدتر از فاطمه نیست. او آن قدر براى نماز سرپا مىایستاد که پاهایش ورم مىکرد.»18
رسول خدا(ص) مىفرمود: «وقتى زهرا در محراب عبادت مىایستاد، همچون ستارهاى براى ملائکهی آسمان مىدرخشید.»
فرزند زهرا(س) حسن مجتبى(ع) مىگوید: «دیدم مادرم شب جمعه در محراب به عبادت ایستاد و مدام رکوع و سجده مىکرد تا صبح دمید.»19
او حتى شب عروسى از همسرش مىخواهد با هم در برابر پروردگار به نماز بایستند و او را بپرستند.20
عصر روزى که شب آن، شب قدر بود، بچهها را به استراحت وامىداشت، غذاى اندکى به آنان مىداد تا سنگین نشوند و بتوانند با بیدارى در شب قدر، از گشایشهاى آن شب بهرهمند شوند و مىفرمود: «ناکام، کسى است که از خیر آن شب محروم بماند.»21
با توجه به آن همه پاىفشارى بر نماز در اسلام، در سؤالى از پدرش کیفر کسى را که به نماز بىاعتنایى مىکند جویا شد: «مرد یا زنى که نمازش را سبک مىشمارد، چه کیفرى دارد؟»
پاسخ داد: «اى فاطمه! مرد یا زنى که نمازش را خوار مىشمارد، آفریدگار او را به پانزده خصلت گرفتار مىکند: ششتاى آنها در این سراست، سهتاى آنها هنگام جان دادن، سهتاى آنها در گور و سهتا در رستاخیز؛ هنگامى که از قبر برمىخیزد.
آن خصلتهایى که در همین سرا به آنها گرفتار مىشود این است: آفریدگار برکت را از عمرش مىستاند، برکت را از روزىاش مىبرد و سیماى شایستگان را نیز از چهرهاش مىزداید. هر کارى که مىکند بىپاداش است. دعایش از آسمان بالا نمىرود و از دعاى پارسایان بهرهاى ندارد.
آن ویژگىهایى که هنگام مرگ به سراغش مىآیند این است: خوار مىمیرد، گرسنه مىمیرد و چنان تشنه جان مىسپارد که اگر تمام رودخانههاى جهان را بنوشد، باز تشنگىاش برطرف نمىشود.
خصلتهایى که در قبر بدانها مبتلا خواهد شد عبارتند از: یزدان، فرشتهاى بر او مىگمارد که او را بیازارد، گور بر وى تنگ خواهد شد و قبرش تاریک خواهد بود.
اما گرفتارىهاى پس از بیرون آمدن از گور آن است که: خداوند فرشتهاى را مأمور او مىکند که وى را به صورت بر زمین بکشاند، در حالى که مردم به او مىنگرند. حساب دشوارى از وى مىکِشند و یزدان نه او را [با مهربانى] نگاه مىکند، نه [از گناهان] پاکش مىگرداند و شکنجهاى دردناک براى او مهیاست.»22
مسجدسازى در ترویج فرهنگ نماز نقش دارد از همین روى حضرت زهرا(س) یکى از کارهاى جوانمردانه را مسجدسازى مىدانست.23
مىفرمود: «پیامبر به من نماز شب چهارشنبه را چنین آموخت:
کسى که شش رکعت [سه نماز دو رکعتى] بخوانَد، در هر رکعت حمد و آیهی بیست و ششم و بیست و هفتم از سورهی آل عمران «قل اللهم مالک الملک تؤتى الملک من تشاء ... بغیر حساب» را [به جاى سورهی توحید] قرائت کند و هنگامى که نمازش به پایان رسید بگوید: «جزى اللّه محمداً و هو اهله» [خداى، محمد را پاداش دهد که سزاوار آن است]، آفریدگار گناهان هفتاد سالهی [غیر از حق الناس و غیر از گناهانى که جبرانش لازم است مثل نماز و روزه قضا و ...] او را مىبخشاید و پاداش بىشمارى به او مىبخشد.»24
روایت شده است که هرگاه انسان از درگاه حضرت حق تعالى حاجتى داشته و سینهاش از آن تنگ شده باشد، دو رکعت نماز بخواند و وقتى سلام نماز تمام شد، سه مرتبه تکبیر بگوید و سپس تسبیح حضرت فاطمهی زهرا(س) را بخواند. بعد از آن، به سجده برود و صد مرتبه «یا مولاتى یا فاطمهُ أغِیثِینى» بگوید. سپس صورت طرف راست را روى زمین بگذارد و توسل فوق را صد مرتبه بگوید. سپس صورت طرف چپ را بر زمین بگذارد و صد مرتبه همین ذکر را تکرار کند، بعد از آن مجدداً به سجده برود و صد و ده مرتبه این توسل را بازگوید و حاجت خود را بیان کند. محققاً خداوند آن را برآورده خواهد کرد.25
نماز حضرت فاطمه زهرا(س) دو رکعت است. در رکعت اوّل، یک مرتبه حمد و صد مرتبه «إنّا أنْزَلْناهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ» و در رکعت دوم یک مرتبه حمد و صد مرتبه «قُلْ هُوَ اللّهُ أحَد» و پس از سلام، تسبیح حضرت زهرا(س) را بگوید و بخواند:
«سُبْحانَ ذِى العِزِّ الشّامِخِ المُنِیفِ، سُبْحانَ ذِى الجَلالِ الباذِخِ العَظیمِ، سُبْحانَ ذِى المُلْکِ الفاخِرِ القَدیمِ، سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَةَ وَ الجَمالِ، سُبْحانَ مَنْ تَرَدّى بِالنُّورِ وَ الوَقارِ، سُبْحانَ مَنْ یَرَى أثَرَ الَّنمْلِ فِى الصَّفا، سُبْحانَ مَن یَرَى وَقْعَ الطَّیْرِ فِى الهواءِ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ هکَذا لا هکَذا غَیرُهُ.»26
کسى که این نماز را بخواند و از تسبیح فارغ شود، باید دو زانو بنشیند، دو دستش را بگشاید و تمام مواضع سجدهاش را بدون این که مانعى بین او و زمین باشد، روى زمین بگذارد و حاجتش را بخواهد و هر اندازه که خواست، دعا کند و در حال سجده بگوید:
«یا مَنْ لَیْسَ غَیْرَهُ رَبُّ یُدْعى، یا مَن لَیسَ فَوقَه إلهٌ یُخْشى، یا مَن لَیسَ دُونَهُ مَلِکٌ یُتَّقى، یا مَن لَیسَ لَهُ وَزیرٌ یُؤتى، یا مَن لَیسَ لَهُ حاجِبٌ یُرشى، یا مَن لَیسَ لَهُ بَوّابٌ یُغْشى، یا مَن لا یزْدادُ عَلى کَثْرَةِ السُّؤالِ إلّا کَرَماً و جوداً وَ عَلى کَثْرَةِ الذُّنُوبِ إلّا عَفْواً وَ صَفْحاً، صَلِّ عَلى مُحمّدٍ وَ آلِهِ وَ افْعَلْ بِى کَذا وَ کَذا.»27
نیایش
امام سجاد(ع) مىفرماید: «روز عاشورا، پدرم مرا به سینهاش چسبانید و فرمود: پسرکم! دعایى را از من به خاطر بسپار که مادرم فاطمه آن را به ما آموخت و او نیز از پیامبر(ص) و رسول خدا نیز از جبرئیل آموخته است. این نیایش را در هنگامهی نیاز، رخدادى بزرگ و اندوه بخوان:
به حقّ [سورهی] یس و قرآن کریم، و به حقّ [سورهی] طه و قرآن بزرگ، اى کسى که در برآوردن نیازهاى نیازمندان توانایى، اى که به آن چه در درون آدمى مىگذرد دانایى، اى زدایندهی اندوه غمزدگان، اى گشایندهی غم اندوهگینان، اى مهربانِ پیران فرتوت، اى روزى دهندهی خردسالان و نوزادان، اى آن که از هر تفسیرى بىنیازى، بر محمد و خاندانش درود فرست و با من چنان رفتار کن که شایستهی [بزرگى و بزرگوارى] توست28 [نه درخور رفتار زشت من]؛ و سپس خواستههاى خویش را بخواه.
آفریدگارا! به روزىام [که براى من در نظر گرفتهاى] قانعم ساز؛
عیبم را بپوشان؛
تا پایان زندگى سلامتىام را تداوم بخش؛
و هنگامى که مرا از این جهان مىبرى، ببخش و بر من مهربان باش.29
قلبم را زنده کن؛
سینهام را گشاده ساز؛
و کارم را سامان ده.30
گزیدهاى از تعقیبات نماز ظهر
خداوندگارا! جز تو کسى نیست که با آن دلم خنکا گیرد و شادمان شود و چشمانم روشن گردد و رخسارم افروخته شود ... قلبم آرام گیرد و چنان پیکرم با آن مماس شود که آفریدگانت به حالم رشک برند.31
یزدانا! نه حسودان و نه دشمنان مرا از [شکست] من شاد نکن.32
بىعیب است کسى که از اندام [و مویرگهاى] دلها آگاه است.
بىعیب است کسى که تعداد گناهان را مىشمارد!
بىعیب است کسى که چیزى نه در روى زمین از او پنهان است و نه در آسمان.33
یزدانا! گردنفرازى [بهدلیل دیندارىام]، خودنمایى، خودپسندى، ستم، حسد، ناتوانى، دو دلى، سستى، زیان، بیمارىها، خوارى، فریب، نیرنگ، گرفتارى و فساد را از گوشم، چشمم و تمامى اندامهایم برکن و مرا به آن چه دوست دارى و خرسندى راهنمایى کن، اى مهربانتر از هر مهربانى.34
آفریدگارا! از تو میانهروى را، هم در حال بینوایى و هم در عین ثروتمندى مىطلبم.35
گزیدهاى از تعقیبات نماز مغرب
فرخندهاى اى شمارندهی قطرههاى باران و برگهاى درختان ... ؛ چه بىعیبى اى صاحب شُکوه و گشادهدستى؛ چه مىکنى با بینواى بىکس، هنگامى که یارىخواهان به تو پناه مىآورد؟
چه کردى با کسى که به آستانهات آمد و خشنودى تو را مىجُست و در برابرت بر زمین افتاد و از آن چه بدان آگاهى، به تو شکایت کرد!
خداوندگارا! بهرهام از نیایشم ناکامى و از آن چه از تو امید دارم، خوارى نباشد.36
یزدانا! هرگاه روز رستاخیز بر تبهکاران به درازا مىکشد، پس آن روز را بر ما کوتاه گردان؛ به اندازهی فاصلهی یک نماز تا نمازى دیگر.
آفریدگارا! هرگاه آفتاب به جمجمهها نزدیک مىشود و فاصلهی خورشید تا آنها به اندازه راه است و بر داغى آن، گرماى ده سال را مىافزایى [و متراکم مىسازى]، پس از تو مىخواهیم ما را در سایهسار [مهربانى خود] جاى دهى ... .37
دربارهی یکى از زمانهاى استجابت دعا مىفرمود: «از پیامبر(ص) شنیدم: "در روز جمعه وقتى هست که نمىشود در آن زمان مسلمانى از خداوند والا خیرى بخواهد، مگر آن که پاسخ مثبتش را بگیرد." از او پرسیدم: "اى فرستادهی خدا! آن چه وقتى است؟"
فرمود: "زمانى که نیمى از آفتاب براى غروب کردن در افق فرو رود."»
پس از آن بود که بانو از خدمتکارش مىخواست به پشت بام برود و هرگاه چنین لحظهاى فرارسید، به او اطّلاع دهد تا وى به نیایش و دعا بپردازد.38
پىنوشت:
1. کانت الزهراءعلیها السلام کثیره الخشیه من بارئها، بحیث یباهى بها اللّه أمام الملائکه قائلاً: یا ملائکتى، انظروا إلى أمتى فاطمه، کیف ترتعد فرائصها من خیفتى.
الامالى، صدوق، 175؛ بحار الانوار 172/43؛ بشاره المصطفى /307؛ غایه المرام 171/1.
2. قال رسول اللّه(ص): انّ ابنتى فاطمة ملاء اللّه قلبها و جوارحها ایماناً و یقیناً.
الثاقب فى المناقب /291؛ الخرائج و الجرائح 53/2؛ دلائل الامامه /139.
3. فى حدیث طویل قالتعلیها السلام: یا أبت فدیتُک ما الذى أبکاکَ؟ فذکر لها ما نزل به جبرئیل من الآیتین المتقدّمتین «و انّ جهنّم لموعدهم أجمعین لها سبعه أبواب لکلّ باب منهم جزءٌ مقسوم» ... فسقطت فاطمه(ع) على وجهها و هى تقول: الویل ثم الویل لمن دخل النّار.
بحار الانوار 88/43 .
4. شغلنى عن مسئلته لذّه خدمته، لا حاجه لى غیر النظر الى وجهه الکریم فى دار السلام.
الخصائص الفاطمیه 385/2.
5. من أصعد الى اللّه خالص عبادته، اهبط اللّه إلیه أفضل مصلحته.
بحار الانوار 184/68؛ عده الداعى /218؛ چشمه در بستر /203-202.
6. عن فاطمه بنت رسول اللّهصلى الله علیه وآله : انّها قالت: ما یضع الصائم بصیامه إذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه.
بحار الانوار 295/93؛ جامع أحادیث الشیعه 246/9؛ دعائم الاسلام 268/1.
7. عن الرضاعلیه السلام فى حدیث: معاشر شیعتى إذا أطلع هلال شهر رمضان فلا تشیروا إلیه الأصابع، و لکن إستقبلوا القبله و ارفعوا أیدیکم إلى السّماء، و خاطبوا الهلال و قولوا: «ربُّنا و ربُّک اللّهُ و ربُّ العالمینَ، اللهم أجْعَلْهُ علینا هلالاً مبارکاً و وفقنا لصیام شهر رمضان و سلّمنا فیه و تَسَلَّمْنا منهُ فى یُسْرٍ و عافیةٍ، و استعملنا فیه بطاعتک، إنّک على کل شىءٍ قدیر.»
ثم قال: و لقد کانت فاطمه سیده نساء العالمینعلیها السلام تقول ذلک سنه.
صحیفه الرضاعلیه السلام /194؛ صحیفه الزهراء /158؛ فضائل الاشهر الثلاثه /99.
8. فاطمه زهرا(س)، شادمانى دل پیامبر(ص) /444.
9. حبّب إلىّ من دنیاکم: ... تلاوه کتاب اللّه.
صحیفه الزهراء /276.
10. سلمان: فسمعت فاطمه تقرأ القرآن من جوّا.
بحار الانوار 46/43؛ الثاقب فى المناقب /291؛ الخصائص الفاطمیه 629/1؛ دلائل الامامه /139؛ مناقب ابنشهرآشوب 116/3.
11. عن فاطمه علیها السلام : قارىء «الحدید» و «إذا وقعت» و «الرحمن» یُدعى فى ملکوت السماوات و الارض ساکن الفردوس.
الجامع الصغیر 234/2؛ الدرّ المنثور 140/6؛ شرح احقاق الحق 503/25 .
12. بیّنةٌ بصائرهُ و آى فینا منکشفةٌ سرائره و برهان منجلیةٌ ظواهره. مدیم البریةِ اسماعُه. قائدٌ الى الرضوانِ اتّباعُهُ مؤدٍّ إلى النجاة استماعُهُ.
بحار الانوار 241/29؛ بلاغات النساء /16؛ شرح احقاق الحق 298/10؛ قاموس الرجال 318/12؛ مناقب اهل البیت /419؛ ترجمه از دکتر سید جعفر شهیدى است.
13. الاحتجاج 134/1؛ بحار الانوار 223/29؛ شرح احقاق الحق 164/19؛ صحیفة الزهراء /222؛ اللمعة البیضاء /521 ؛ ترجمه از دکتر شهیدى است.
14. اذا انامتُّ ... فاکثر فى تلاوه القرآن و الدعاء، فإنّها ساعة یحتاج المیت الى أنس الاحیاء.
15. بحار الانوار 87/43 .
16. چشمه در بستر /190.
17. همان.
18. ما کان فى الدین اعبد من فاطمه کانت تقوم حتى تتورّم قدماه.
بحار الانوار 76/43.
19. بحار الانوار 81/43؛ علل الشرائع 182/1؛ کشف الغمه 96/2.
20. فانشدک اللّه أن قمت الى الصلوه فنعبد اللّه تعالى هذه اللیله.
شرح احقاق الحق 489/23.
21. اقبال الاعمال 321/3؛ بحار الانوار 10/94؛ جامع احادیث الشیعه 39/9؛ دعائم الاسلام 282/1.
22. بحار الانوار 22/80؛ الصلاه فى الکتاب و السنه /132؛ فلاح السائل /22؛ مستدرک الوسائل 24/3.
23. بحار الانوار 1/81؛ عیون اخبار الرضاعلیه السلام 30/1؛ وسائل الشیعه، چ اسلامیه 320/8.
24. بحار الانوار 304/87؛ جمال الاسبوع /70؛ مستدرک الوسائل 371/6.
25. ششصد پرسش و پاسخ ... /455-454.
26. پاک و منزه است دارندهی عزت والاى پیروز، پاک و منزه است دارندهی برترین شکوه و جلال بزرگ، پاک و منزه است دارندهی حکومت ارزندهی جاوید، پاک و منزه است آن کسى که لباس و جامهی زیبایى و طراوت پوشیده، پاک و منزه است کسى که جامهی نور و وقار بر تن کرده، پاک و منزه است کسى که رد پاى مورچه را بر سنگ صاف مىبیند، پاک و منزه است کسى که جایگاه پرنده را در فضا مىبیند، پاک و منزه است کسى که این چنین است و غیر از او کسى چنین نیست.
27. اى کسى که غیر از او پروردگارى نیست که خوانده شود! اى کسى که برتر از او خدایى نیست که از او ترسیده شود! اى کسى که غیر او حکمرانى نیست که از او پرهیز شود! اى کسى که وزیرى ندارد که از رهگذرش نزد او روند! اى کسى که حاجب و دربانى ندارد که رشوه به او بدهند! اى کسى که نگهبانانى ندارد که در پس پرده نگهدارى شود! اى کسى که زیادهخواهى و بسیارى سؤال و گدایى از درگاهش، جز بر جود و کرم او، و کثرت گناهان جز بر عفو و بخششش نیفزاید! بر محمد و آل محمد درود بفرست و [حاجتت را مىخواهى و مىگویى] این کارها را برایم انجام ده!
28. عن زین العابدین علیه السلام قال: ضَمَّنى والدى إلى صدره یوم قُتِلَ و هو یقول:
یا بُنَىَّ! إحْفِظْ عَنّى دُعاءً عَلَّمْتَنیهِ فاطمةُ وَ عَلَّمَها رَسولُ اللّهِ وَ عَلَّمَهُ جبرئیلُ فى الحاجةِ وَ الهمُّ وَ الغَمُّ و النازِلةِ إذا أنْزَلَتْ وَ الأمرِ العَظیمِ الفادِحِ.
قالَ ادْعُ: بِحَقِّ یس وَ القرآنِ الکریمِ وَ بحقِّ طه وَ القرآنِ العظیمِ یا مَن یَقْدِرُ عَلى حَوائِجِ السّائِلینَ، یا مَن یَعْلَمُ ما فى الضّمیرِ، یا مُنَفِّساً عَنِ المَکروبینَ یا مُفَرِّجاً عَن المَغمومینَ، یا راحِمَ الشَیخِ الکَبیرِ، یا رازِقَ الطِّفلِ الصّغیرِ، یا مَن لا یَحتاجُ إلى التَّفسیرِ، صلِّ عَلى محمّدٍ وَ آلِ محمّدٍ وَ افْعَلْ بِى کَذا وَ کَذا.
بحار الانوار 196/92؛ الدعوات /54 .
29. اللهمّ قنّعنى بما رزقتنى؛ وَ أُسْتُرْنى وَ عافِنِى أبَداً ما أبْقَیتَنِى وَ أغْفِرلى وَ أرْحَمنى إذا تَوَفَّیتَنى.
اعیان الشیعه 323/1؛ بحار الانوار 406/92؛ اللمعه البیضاء /287.
30. احى قلبى؛ و اشرح صدرى؛ و اصلح شأنى.
بحار الانوار 182/88؛ المصباح /303.
31. یا ربّ لیست من أحدٍ غیرک تثلج بها صدرى و تسرّ بها نفسى و تقرّ بها عینى و یتهلّل بها وجهى ... و یطمئن بها قلبى و یتباشَرُ بها سایرُ جسدى یغبطنى بها من حضرنى مِن خلقک ... .
بحار الانوار 67/83؛ فلاح السائل /173.
32. لا تُشمت بى عدوّاً و لا حاسداً.
همانها.
33. سبحان من یَعلم جوارح القلوب.
سبحان من یُحصى عدد الذنوب.
سبحان من لا یخفى خافیة فى الارض و لا فى السماء.
بحار الانوار 85/83؛ فلاح السائل /202.
34. اللهم انزع العُجْب و الرّیاء و الکبر و البغى و الحسد و الضعف و الشک و الوهن و الضُرّ و الاسقام و الخذلان و المکر و الخدیعة و البلیّة و الفساد من سمعى و بصرى و جمیع جوارحى و خذ بناصیتى إلى ما تحبّ و ترضى یا أرحم الراحمین.
بحار الانوار 86/83؛ فلاح السائل /203.
35. و اسئلک القصد فى الفقر و الغنى.
بحار الانوار 87/83؛ فلاح السائل /202.
36. تبارکت یا مَحْصى قِطَرِ المَطَر وَ ورقِ الشجر ... سبحانک یا ذا الجلال و الاکرام؛ ما فعلتَ بالغریب الفقیر إذا أتاک مستجیراً مستغیثاً؟
ما فعلتَ بمَن أناخ بفنائک و تعرّض لرضاى و غدا إلیک فجثا بین یدیک یشکو الیک ما لا یخفى علیک؟
فلا یکوننّ یا ربّ حظّى من دعائى الحرمان و لا نصیبى ممّا ارجو منک الخذلان.
بحار الانوار 103/83؛ فلاح السائل /239.
37. اللهم إذا طال یومُ القیامه على المجرمین فقصّر طولَ ذلک الیومِ علینا کما بین الصّلاة الى الصّلاة.
اللهم إذا دنت الشّمس من الجماجم و کان بینها و بین الجماجمُ مقدار سبیلٍ و زیدَ فى حرّها حَرُّ عشرِ سنینَ، فانّا نسئلک أن تظلّنا بالغمام ... .
بحار الانوار 103/83؛ فلاح السائل /238.
38. بحار الانوار 269/86؛ دلائل الامامة /71؛ معانى الاخبار /400.