نویسنده



پذیرش یا انکار؟ ( قسمت دوم)

چکیده

تفاوت‌های موجود بین زن و مرد از جمله مباحث مطرح در حوزه‌ی مطالعات زنان است. زن و مرد در دو نظام تکوین و تشریع تفاوت‌هایی دارند. تفاوت‌های تکوینی در سه بعد بیولوژی، روحی‌ ـ‌ روانی و عقل و استعداد نمود می‌یابد. در نظام تشریع و قانون-گذاری نیز تفاوت یا عدم تفاوت زن و مرد معرکه‌ آراء است. فمینست‌ها ـ با شاخه‌ها و گرایش‌های مختلفی که دارند ـ برخی از تفاوت‌ها را در دو نظام تکوین و تشریع پذیرفته‌اند و برخی را نپذیرفته‌اند و برآنند که بین زن و مرد به‌ویژه در نظام تشریع فرقی نیست؛ اما دین اسلام به تفاوت‌های زن و مرد در نظام تکوین اذعان دارد و به تبع آن در نظام تشریع تفاوت‌هایی را برای دو جنس قائل شده است که البته این تفاوت‌ها به معنای برتری جنسی بر جنس دیگر نیست.

در قسمت اول مقاله تفاوت‌های زن و مرد در نظام تکوین، تفاوت‌های بیولوژی زن و مرد، تفاوت‌های روانی زن و مرد، تفاوت در هوش و استعداد، تفاوت زن و مرد در نظام تشریع، پذیرش یا انکار تفاوت-ها؟، روی‌کرد فمینیستی‌ به تفاوت زن و مرد مورد بحث قرار گرفت و در این قسمت نیز نظریه‌ی اسلام درباره‌ی تفاوت زن و مرد، اسلام و تفاوت زن و مرد در عقل و استعداد به تفصیل بحث خواهد شد:

نظریه‌ی اسلام درباره‌ی تفاوت زن و مرد

با تأمل در آیات و روایات چنین به نظر می‌رسد که زن و مرد در اصل هویت انسانی و ویژگی‌های لازم نوع انسانی برابرند؛ اما تفاوت‌های زیستی، روانی و احساسات در زن و مرد وجود دارد. به دلیل همین تفاوت‌های تکوینی، تشابه حقوقی این دو جنس امکان-پذیر نیست و در مقام تشریع نیز با هم تفاوت خواهند داشت.

استاد مطهری در این‌باره می‌گوید:

از نظر اسلام هرگز مطرح نیست که آیا زن و مرد دو انسان متساوی در انسانیت هستند یا نه. از نظر اسلام زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی متساوی بهره‌مندند. آن چه از نظر اسلام مطرح است این است که زن و مرد به دلیل این‌که یکی زن است و دیگری مرد، در جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند، جهان برای آن‌ها یک‌جور نیست، خلقت و طبیعت آن‌ها را یک‌نواخت نخواسته است و همین جهت ایجاب می‌کند که از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازات‌ها وضع مشابهی نداشته باشند.23

از دیدگاه اسلام خدای حکیم به مقتضای بقای نسل، انسان را به دو صنف زن و مرد تقسیم کرده است و تفاوت در برخی خصلت‌ها لازمه‌ی چنین تقسیمی است.24

بی‌شک اختلاف در خلقت وجود دارد؛ همان‌طور که خداوند می‌فرماید: «وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوارا؛25 در حالى که شما را در مراحل و حالاتى گوناگون آفریده‏». خداوند خلقت و طبیعت زن و مرد را یک‌نواخت نخواسته است. از منظر دین مقدس اسلام این تفاوت‌ها به هیچ وجه نقص برای دو جنس نیست؛ بلکه تناسب است. در برخی امور مرد نیازمند زن و در پاره‌ای از امور نیز زن نیازمند مرد است.

پیش‌تر هم  اشاره شد، که این دو موجود از منظر اسلام در بُعد عاطفی نیز با هم متفاوت هستند؛ همان‌گونه که مولای متقیان علی(ع) در توصیف روحیات زن می‌فرماید: «اَلْمَرْاَةُ تَکْتُمُ الْحُبَّ اَرْبَعینَ سَنَةً، وَ لاتَکْتُمُ الْبُغْضَ سَاعَةً واحِدَةً»26 زن چون کانون حیا است عشق و محبّت را ممکن است چهل سال در دل پنهان نگه‌دارد؛ امّا ناراحتی و کینه را یک ساعت هم تحمل نمی‌کند چون کانون عاطفه است.

شهید مطهری در این زمینه می‌فرماید:

زن از جنبه‌ی مالی و مادی نیازمند به مرد آفریده شده است و مرد از جنبه‌ی روحی. زن بدون اتکاء به مرد نمى‏تواند نیازهاى فراوان مادى خود را- که چندین برابر مرد است- رفع کند.27 به هر حال تفاوت‌های زن و مرد تناسب است؛ نه نقص و کمال. قانون خلقت خواسته است با این تفاوت‌ها تناسب بیشتری میان زن و مرد - که قطعاً برای زندگی مشترک ساخته شده‌اند و مجرد زیستن انحراف از قانون خلقت است– به وجود آورد.28

تفاوت ظاهری و جسمی زن و مرد، نشان از آن دارد که آن دو با تقسیم کار میان یکدیگر و هم‌افزایی در رشد و توسعه نهاد خانواده و نهاد جامعه همکاری کنند و همان‌گونه که در نظام خانواده برخی فعالیت‌های زن و مرد اختصاصی و برخی مشترک می‌باشد در نظام اجتماعی نیز با توجه به ویژگی‌های جسمی و روحی زن و مرد؛ برخی عرصه‌ها اختصاصی است و برخی کارها با همدلی و همراهی و تعاون انجام می‌پذیرد. چرا باید تفاوت‌ها را مبنی بر نقص یکی و کامل‌تر بودن دیگری تفسیر کرد؟ مثل این می‌ماند که چون چشم متفاوت از گوش است، چشم را عضوی ناقص و گوش را کامل بدانیم! حال آن‌که هریک از این دو، کارکرد و وظایف متفاوتی دارند و در صورت نبود هریک خللی بر پیکره‌ی‌ اصلی انسان وارد می‌شود. هر انسان عاقلی باور دارد که با وجود تفاوت‌های جسمی و روحی باید تکالیف و حقوق نیز متفاوت و متناسب با استعدادها باشند؛ از این‌رو در اسلام احکام و قوانین ویژه‌ای و گاه متفاوتی برای زن و مرد یا پدر و مادر تعیین شده است.

آن چه آمد تفاوت‌های تکوینی در دو بعد جسمی و روانی زن و مرد بود که در نهایت به این نتیجه می‌رسیم که طبق نظر اسلام تفاوت جسمی و روحی در زن و مرد وجود دارد و این تفاوت «تناسب است نه نقصان».

بررسی نظر اسلام درباره‌ی تفاوت هوش و استعداد زن و مرد نیز به بحث جداگانه‌ای نیاز دارد که به آن می‌پردازیم.

اسلام و تفاوت زن و مرد در عقل و استعداد

این بحث از این جهت بیشتر مورد توجه نظریه-پردازان قرار گرفته است که در برخى از منابع روایی به ظاهر سخن از نقصان عقلى زنان به میان آمده است. در میان احادیث، سخن امام على امیرالمومنین(ع) در خطبه‌ی هشتادم نهج‏البلاغه معروف‏تر از دیگر روایات است، حضرت در این خطبه می‌فرماید: «مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُول....؛29 مردم! ایمان زنان ناتمام است، بهره‌ی آنان ناتمام و عقل و خرد ایشان ناتمام است...».

درباره‌ی این دسته از روایات سخن بسیار گفته شده است. برخی از بزرگان همچون آیت‌الله جوادی آملی برآنند که این روایات طبق شرایط خاصی صادر شده-اند و نباید این‌ها را قضیه‌ کلی دانست.30

ایشان می‌فرماید: اگر در شرایط خاصی در بعضی احادیث از گروه مخصوصی مدحی یا قدحی به عمل آمده است، نباید این‌ها را قضایایی طبیعی یا حقیقی تلقی کرد یا مبنای اصلی از اصول کلی و اساس اندیشه‏ای اسلامی قرار داد و تشخیص این احادیث به عهده فقیه اسلام‏شناس است.31

برخی نیز سند این روایات را چنان دارای اشکال دانسته‌اند که حتی آن‌ها را مجعول خوانده و ادعا کرده‌اند این روایات از اسرائلیات به شمار می-روند.32

عده‌ای از صاحب‌نظران نیز ضمن پرداختن به این روایات گفته‌اند:

در اصطلاح عقل به یکى از سه معناى زیر به‏کار رفته است که در حقیقت سه بُعد از فعالیّت قوه‌ی عاقله‏اند:

1. عقل نظرى: مراد از عقل نظرى قوه‏اى است که متکفل درک انسان از جهان واقع است که از جمله درک بدیهیات و ترتیب مقدمات براى استنتاج امور نظرى است.

2. عقل عملى: عقل عملى به معناى درک حسن و قبح اشیا است؛ به کمک عقل مى‏توان خیرات را از شرور تشخیص داد.

3. عقل ابزارى: قدرت برنامه‏ریزى و تمشیت امور براى رسیدن به هدف مطلوب را عقل ابزارى یا عقل معاش گفته‏اند.

نقص عقل در این‌جا بدان معناست که قدرت مدیریت و برنامه‏ریزى و تدبیر امور به حسب غالب، در مردان بیشتر است. شاید فضیلتى که در قرآن براى مردان ذکر شده و آن را علّت سرپرستى مرد در خانواده شمرده است، اشاره به همین عقل ابزارى باشد.33

سخنان دیگری نیز مانند تفاوت حجم مغز و جمجمه‌ی زن و مرد یا سخنان دیگر نیز در توجیه این دسته از روایات صادر شده است که ذکر و تحلیل آن‌ها نیازمند پژوهش‏هاى مفصل‏تر و مجالى وسیع‏تر است و از پرداختن به آن‌ها می‌پرهیزیم.

با اشاره به این نظریه‌ها درمی‌یابیم که نظریه-پردازان مسلمان، به صورت مطلق نقصان عقلی زن را نمی‌پذیرند و این وجه مشترک بین همه‌ی نظریه-پردازان است. چه بسا مواردی باشد که قدرت عقل زن بیشتر از عقل مرد باشد؛ همان‌گونه که علامه طباطبایی می‌فرماید:

یک زنى که درجه‏اى از درجات بالاى ایمان را دارد، و یا سرشار از علم است، و یا عقلى پخته و وزین دارد، و یا سهم بیشترى از فضائل اخلاقى را داراست، چنین زنى در اسلام ذاتاً گرامى‏تر و از حیث درجه بلندتر از مردى است که هم‌طراز او نیست؛ حال آن مرد هر که مى‏خواهد باشد، پس هیچ کرامت و مزیتى نیست، مگر تنها به تقوا و فضیلت.34

این‌که گفته شد چنین روایاتی قضایای شخصیه‌اند، شاید نظر حضرت آیت‌الله جوادی آملی، درباره‌ی این روایت خاص باشد و با وجود روایات‌ گوناگون دیگر، باز شبهه‌‌ی نقصان عقل زن باقی است که باید به آن پرداخت؛ از این‌رو خود ایشان نیز در کتاب زن در آیینه جلال و جمال به آن اشاره کرده است.

درباره‌ی سند این روایات‌ ـ‌‌‌‌ با وجود جای بحث تخصصی درباره‌ی سند و تأمل سندی ‌ـ می‌توان گفت که تعدد این دسته از روایات، ما را وامی‌دارد تا درباره‌ی محتوای این روایات سخن بگوییم و همه‌ی صورت مسئله را پاک نکرده و با مخدوش جلوه دادن سند از محتوای آن‌ها دست نکشیم.

درباره‌ی سخن برخی از صاحب‌نظران هم که در ضمن تقسیم عقل به نظری و عملی و ابزاری، تفاوت زن و مرد را در عقل ابزاری دانسته‌اند؛ باید گفت که تقسیم عقل به سه شاخه، مناسب به نظر نمی‌رسد؛ به تعبیر دیگر عقل ابزاری قسیم عقل عملی و نظری نیست، بلکه عقل از منظر نظری و عملی به دو دسته‌ی عملی و نظری تقسیم می‌شود.

عقل نظری همواره کلیات را ادراک می‌کند؛ چه کلیاتی که مربوط به اعمال و افعال اختیاری انسان است؛ مانند حسن عدل و قبح ظلم و چه کلیات مربوط به نظر و واقعیات نفس‌الامری، مانند خدا و صفات ذاتی الهی. کار عقل عملی نیز، اندیشه در امور جزئی است برای استفاده عملی از آن. نتیجه چنین دیدگاهی این است که انسان دو قوه دارد: قوه‌ای که مخصوص ادراک کلیات است (عقل نظری) و دیگری قوه‌ای که مربوط به جزئیات عملی است (عقل عملی).35

درباره‌ی این روایات نیز احتمال دارد که مراد از نقصان عقل در آن‌ها عقل عملی باشد؛ نه عقل نظری، البته این ادعا نیز موجبه کلیه نیست؛ زیرا همان-طور که در فرمایش علامه طباطبایی گذشت، در برخی از موارد قدرت تعقل زن می‌تواند بیشتر از مرد باشد. در متون دینی نیز این‌گونه نیست که زنان به صورت کلی ناقص العقل معرفی شده باشند. حضرت علی(ع) در سخنی می‌فرماید: «إِیَّاکَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ إِلَّا مَنْ جَرَّبْتَ بِکَمَالِ عَقْلٍ...؛36 برحذر می دارم تو را از مشورت با زنان، مگر آن زنانی که به دارا بودن کمال عقل تجربه شده‌اند...». از این روایت استفاده می‌شود که زنان همیشه و به صورت کلی ناقص العقل معرفی نشده‌اند.

از طرفی نیز جملاتی دیگر از حضرت علی(ع) وجود دارد که مؤید این معناست که بشر با رفتارهای ارادی خود قادر است عقل خویش را تکامل بخشیده و نقص آن را برطرف سازد. از آن حضرت روایت شده که: «الْعِلْمُ یَدُلُّ عَلَى الْعَقْلِ فَمَنْ عَقِلَ عَلِمَ فَمَنْ عَلِمَ عَقِل‏37؛ علم دلالت بر عقل می‌کند، پس هر که خرد بورزد آگاه می‌شود و هر که عالم است صاحب عقل می باشد».

با توجه به این‌که مطابق کلام پیامبر(ص) طلب علم بر هر زن و مرد مسلمانی واجب شمرده شده است: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَه»،38 اگر زنان به فرمان رسول خدا(ص) گوش داده و علم بیاموزند، عاقل نیز خواهند بود. در روایت دیگری حضرت امیرالمومنین(ع) می‌فرماید: «حَدُّ الْعَقْلِ الِانْفِصَالُ عَنِ الْفَانِی وَ الِاتِّصَالُ بِالْبَاقِی‏؛39 بالاترین میزان عقل، انفصال از فانی و اتصال به باقی است». اگر نگوییم که زنان به دلیل لطافت روحی خویش، استعداد بیشتری در «فصل» از فانی و «وصل» به بقا دارند باید گفت زنان و مردان در این امر دارای استعداد یک‌سانی دارند.

در آخر باید گفت که معیار برتری عقلانی، عقلی است که روایات ترسیم کرده‌اند: «العقل ما عُبِدَ بِه الرّحمنُ و اکتُسِبَ به الجَنانُ؛40  عقل آن چیزى است که به سبب آن خداى متعال عبادت شده و بهشت کسب شود». عقلی که برای عبادت، تقوا، قرب الهی و کمالات معنوی و روحی است، مایه‌ی برتری است. این نوع عقل نیز به روح انسانی و قابلیت آن باز می-گردد و از این جهت، زن و مرد همانند و مشترکند.

روایات فراوان دیگری نیز معیار سنجش عقل انسان-ها را اموری چون حسن خلق41، میانه‌روی، اطاعت الهی، تقوا و ...42 قرار داده که زن و مرد در کسب آن برابرند و چیز دیگری غیر از این‌ها مایه برتری نیست.

غالب مردان نیز زمانی که تحت تاثیر عواطف شدیدی چون غم، شادی، غضب، شهوت و ترس قرار می گیرند، قدرت تفکر، دوراندیشی و داوری صحیح را از دست می دهند. همه‌ی سخن این است که دست آفرینش، برای مکمل بودن دو جنس زن و مرد تفاوت‌هایی در خلقت ایجاد کرده است. همان‌گونه که ضعف عاطفی مرد امری مسلم است و نقصی برای مرد یا کمالی برای زن به حساب نمی‌آید، ضعف عقلی زن نیز، نقصی برای او و کمالی برای مرد شمرده نمی شود.

خالق حکیم، از خلقت انسان یک هدف دارد و خصوصیات زن و مرد در رسیدن به آن، مشترک است و همین‌طور از خلقت جنس زن و مرد غرض ویژه‌ای دارد. مرد را برای مقصود خاص آفریده و اندام مناسب، و قدرت لازم و عقل متناسب با آن را در اختیار او قرار داده است؛ به همین شکل زن را نیز برای غرضی آفریده و اندام مناسب، روحیه، عاطفه و سایر خصوصیات لازم را به او عطا فرموده است.

این‌گونه است که هیچ‌کدام از این ویژگی‌ها نقص شمرده نمی‌شود؛ بلکه می‌توان در آن‌ها نهایت تناسب را دید.

23. مطهری مرتضی، «مجموعه آثار» ج19، ص137.

24. مهریزی مهدی، «شخصیت و حقوق زن در اسلام»، ص68.

25. نوح71، آیه‌ی 14

26. ابن ابی الحدید، «شرح نهج البلاغه» ج20، ص291.

27. مطهری مرتضی، «مجموعه آثار» ج19، ص223.

28. مطهری مرتضی، همان، ص175.

29. سید رضی «نهج‌البلاغه»، خطبه‌ی 80.

30.  مثل همین روایت مذکور که در جریان جنگ جمل از حضرت امیرالمومنین(ع) صادر شده است.

31. جوادی آملی، عبدالله «زن در آینه‌ی جلال و جمال» ص332.

32. کدیور جمیله، «زن»، ص57.

33. ر.ک: زیبایى‏نژاد محمدرضا و سبحانى محمدتقی «درآمدى بر نظام شخصیت زن در اسلام (بررسى مقایسه‏اى دیدگاه اسلام و غرب)» ص73 و 72.

34. طباطبایی محمدحسین «المیزان فی تفسیر القرآن» ج‏2، ص270.

35. مصباح یزدی محمد تقی، «فلسفه اخلاق»، ص96.

36. مجلسی «بحار الانوار» ج 100 ص253؛ و کراجی ابوالفتح «کنزالفوائد» ج1، ص376.

37. تمیمى آمدى عبد الواحد،‏« تصنیف غرر الحکم و درر الکلم‏ » ص43.

38. پاینده‏ ابوالقاسم «نهج الفصاحه» ص557.

39. تمیمى آمدى عبد الواحد،‏« تصنیف غرر الحکم و درر الکلم‏ » ص51.

40. شیخ کلینی، «اصول کافی» ج1، ص11.

41. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:أَکْمَلُ النَّاسِ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً. (اصول کافی باب عقل و جهل)

42. قال رسول الله(ص): أَکْمَلُ‏ النَّاسِ‏ عَقْلًا أَخْوَفُهُمْ لِلَّهِ وَ أَطْوَعُهُمْ لَهُ وَ أَنْقَصُ النَّاسِ عَقْلًا أَخْوَفُهُمْ لِلسُّلْطَانِ وَ أَطْوَعُهُمْ لَه‏ تحف العقول، النص، ص50.