نگاهی نو به زندگی و شخصیت فاطمهی زهرا(س)
ب . سیماى حقیقى
سفید
ارجمندى
الف. نزد خداوند (سیماى فاطمه در قرآن)
1. آیه قربى
ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ قُلْ لا أسْألُکُمْ عَلَیْهِ أجْراً إلّا المَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً إنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ × أمْ یَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِباً فَإنْ یَشَأِ اللّهُ یَخْتِمْ عَلَى قَلْبِکَ وَ یَمْحُ اللّهُ الْبَاطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ إنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ؛ این همان چیزى است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، به آن نوید مىدهد. بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىکنم جز دوست داشتن نیکانم [= اهل بیتم]؛ و هر کس کار نیکى انجام دهد، بر نیکىاش مىافزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
آیا مىگویند: او بر خدا دروغ بسته است؟! در حالى که اگر خدا بخواهد بر قلب تو مُهر مىنهد (و اگر خلاف بگویى قدرت اظهار این آیات را از تو مىگیرد) و باطل را محو مىکند و حق را به فرمانش پا بر جا مىسازد؛ چرا که او از آن چه درون سینههاست آگاه است.1
پاداش رسالت
در این آیهی شریفه، خدا به پیامبر برگزیدهاش فرمان داده است تا به امّت بگوید: براى انجام رسالت خویش، پاداشى از شما نمىخواهم، مگر آن که شما باید با نزدیکان من بر اساس محبت و مهربانى رفتار نمایید.
علاوه بر سخنان امامان و معصومان، انبوه روایات در کتابهاى تشیع و تسنن بیانگر این است که منظور از واژه «قربى»، نزدیکان پیامبر است. آنها نامهاى نزدیکان حضرت(ص) را ذکر کردهاند. سخنان «زمخشرى» در کشّاف و «واحدى» در أسباب النزول تأیید این ادعاست.
شأن نزول
ابنعباس درباره شأن نزول آیات فوق که به «آیات مودّت» شهرت یافته، مىگوید:
پس از آن که اسلام پس از هجرت پیامبر به مدینه، استحکام یافت، انصار گفتند: نزد پیامبر برویم و بگوییم در گرفتارىهاى که پیش مىآید، اموال ما در اختیار توست و مىتوانى در جهت پیشبرد دین از آنان استفاده کنى. آیه شریفه نازل شد و پیامبر آن را در پاسخ آنان تلاوت فرمود.
منافقان مانند همیشه که در صدد تضعیف رسول اللّه(ص) بودند، اظهار داشتند: او در همان مجلس این سخن را ساخت تا ما را پس از خود نزد خویشانش ذلیل و خوار گرداند. آن گاه آیه دوم نازل شد: «آیا بر خداوند دروغ و افترا مىزنید؟»
دقت کافى در روایات متواترى که از طریق شیعه و سنى از پیامبر(ص) نقل شده و مردم را در فهم قرآن و معارف دین و اصول و فروع و حقایق آن به اهل بیت(ع) ارجاع مىدهد، مانند حدیث «ثقلین» و حدیث «سفینه»، نشانگر آن است که واجب نمودن دوستى اهل بیت پیامبر و آن را پاداش رسالت قرار دادن، تنها وسیلهاى است براى آن که مردم به عنوان رهبران دینى به آنان ارجاع مراجعه کنند.
بنابراین، محبت و دوستى آنان حتى اگر به عنوان پاداش رسالت مطرح باشد، امرى فراتر از دعوت به دین با هدف بقا و استمرار آن نیست. پس آیه شریفه با آیات دیگرى که پاداش خواستن براى رسالت را از سوى پیامبر نفى مىکند، منافاتى ندارد.
واژهی «قربى» در سخنان امامان و انبوه روایات
معصومان(ع) در مواردى بدین آیه استشهاد نمودهاند و خود را از مصادیق آن معرفى کردهاند.
1. حضرت امام على(ع) فرمود: در سورهی مبارکهی شورى، در مورد ما خاندان رسالت آیهاى موجود است که به دلالت آن، هر انسان باایمانى محبت و مودت ما را راه و رسم خویش قرار مىدهد. آن گاه حضرت به تلاوت این آیه پرداخت.
2. حضرت امام حسن مجتبى(ع) فرمود: من از همان خاندان وحى و رسالتى هستم که خداوند مهر ورزیدن به آنان و فرمانبردارىشان را بر همه ایمانآورندگان واجب ساخته است.
3. حضرت امام زینالعابدین(ع) را پس از حادثه عاشورا اسیر کردند و به شام بردند. آن حضرت کنار درِ مسجد اموى بود که مردى شامى از کنار آن حضرت گذر کرد و به ایشان گفت: سپاس خداى را که شما را نابود ساخت. آن حضرت فرمود: هان اى بنده خدا! آیا این آیه را نخواندهاى: «قُلْ لا أسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أجْراً إلّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى»؟ آن گاه فرمود: ما خاندانى هستیم که این آیه در مورد ما نازل گریده است.
4. جابر بن عبداللّه انصارى مىگوید: مردى صحرانشین به محضر پیامبر شرفیاب شد و عرض کرد: محمد! اسلام را براى من بیان نما.
پیامبر(ص) فرمود: گواهى بده که جز خداى یکتا خدایى نیست و محمد بنده و فرستاده اوست.
آن مرد گفت: آیا در برابر این ایمان و اسلام، پاداشى از من خواهى خواست؟
پیامبر(ص) فرمود: نه، تنها محبت ورزیدن به خویشاوندانم را مىخواهم.
پرسید: کدام خویشاوندان؟ خویشاوندان تو یا من؟
پیامبر فرمود: خویشاوندان من.
آن مرد گفت: بیا تا با تو دست بیعت دهم. از این پس بر آن کس که بر تو و خویشاوندانت مهر و محبت نورزد، نفرین خدا باد!
پیامبر گرامى(ص) فرمود: آمین.
علّامهی امینى نام چهل و پنج نفر از حدیثگران و دانشمندان اهل سنت را در «الغدیر» آورده که همگى این آیهی شریفه را در مورد امیرمؤمنان(ع)، فاطمهی زهرا(ع) و حسن و حسینعلیهما السلام دانستهاند.
2. آیهی مباهله
تَعالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا وَ أبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبِین2؛ بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
آیهی مباهله، دربارهی مسیحیان نجران نازل شده است؛ آنان که عیسى را فرزند خدا مىدانستند و تولد فرزندى بدون پدر را باور نمىکردند و به سخنان پیامبر اسلام(ص) دربارهی تولد حضرت عیسى(ع) اعتراض مىکردند.
پیامبر(ص) به مسیحیان نجران فرمود: «طرفین، دست به سوى آسمان بلند کنیم و از خداوند بخواهیم که جبهه حق را پیروز گرداند و جبههی باطل و دروغگو را ریشهکن نماید.»
چنین دعوتى از سوى پیامبر(ص) دلالت بر اطمینان آن حضرت به حقانیت خویش و پیروزى در این هماورد دارد. پس از قرار مباهله، اسقف نجران به نمایندگان خود گفت: «اگر مشاهده کردید که محمد با فرزندان و اهل بیتش آمده، از مباهله با او خوددارى کنید.»
مسیحیان در روز موعود در محل مورد نظر و در بیابان حاضر شدند و دست على(ع) را در دست پیامبر(ص)، و حسن(ع) و حسین(ع) را در حالى که مقابل آن حضرت حرکت مىکردند و فاطمه(ع) را که پشت سرشان حرکت مىکرد، مشاهده کردند. پیامبر(ص) عرض کرد: «اللّهم هؤلاء أهلى»؛ پروردگارا، اینان اهل بیت من هستند.
پس رو به آنان کرد و فرمود: «هنگامى که من دعا کردم شما آمین بگویید.»
زمانى که همراهان پیامبر(ص) به رئیس گروه علماى نجران معرفى شدند، ترس سراسر وجودش را فراگرفت و چون آن حضرت را به شیوهی پیامبران در مجلس مباهله یافت، به همراهان خود گفت:
اى جماعت نصرانیان! صورتهایى را مىبینم که اگر از خدا بخواهد کوهى را از زمین بر کَنَد، به دعاى آنان بر مىکَنَد. با اینان مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و تا روز قیامت دیگر نصرانى بر روى زمین باقى نخواهد ماند.
فخر رازى ضمن نقل این ماجرا مىگوید: «مفسران در صحت این حدیث اتفاق نظر دارند.»
پس از امتناع اهل نجران از مباهله، مصالحهاى مبنى بر پرداخت خراج از سوى آنان به پیامبر اسلام(ص) انجام گرفت.
در پایان بحث، نکاتى را یادآور مىشویم:
1. پیامبر اکرم(ص) با آوردن حضرت زهرا(ع) در این واقعهی مهم اجتماعى، به خصوص با توجه به وضعیت اسفبار زنان در میان اعراب، نقش حضور زنان در صحنههاى مهم اجتماعى را یادآور مىشود.
2. نفرین پیامبر(ص) و نزول عذاب الهى پس از طى مراحلى از تبلیغ دین، موعظه و اقامهی دلیل و برهان انجام مىگیرد.
3. استدلال پیامبر(ص) با مخالفان، پس از تعلیم از جانب خداوند صورت مىگیرد و پیامبر(ص) بدون تعلیم الهى چیزى از خود ندارد.
4. این آیه یکى از دلایلى است که اثبات مىکند امام حسن و امام حسینعلیهما السلام هر چند از ناحیه دختر به پیامبر(ص) منتسباند، اما فرزندان آن حضرت محسوب مىشوند، چنان که از آیهی صد و سیزدهم سورهی نساء و هشتاد و چهار و هشتاد و پنج سورهی انعام استفاده مىشود که حضرت عیسى(ع) که از ناحیهی مادر به حضرت ابراهیم(ع) منتسب است، باز از تبار حضرت ابراهیم(ع) است. از این رو، اشکالى که برخى از مخالفان اهل بیت پیامبر(ص) مطرح کردهاند که چرا حسن(ع) و حسین(ع) را فرزند پیامبر(ص) مىخوانید، پاسخ داده مىشود.
5 . حضور بانو در مباهله، نشانگر جایگاه والا و مستجاب الدعوه بودن ایشان است.
افزون بر منابع شیعى، اشاره به شأن نزول این آیه در حق فاطمه(ع)، دست کم در صد و سى و هفت منبع اهل سنت آمده است.3
3. آیه برّ
إنَّ الأبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً × عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیراً × یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یُوماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً × وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أسیراً4؛ به یقین ابرار (و نیکان) از جامى مىنوشند که با عطر خوش آمیخته است، از چشمهاى که بندگان خاص خدا از آن مىنوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مىسازند. آنان به نذر خود وفا مىکنند، و از روزى که شر و عذابش گسترده است مىترسند، و غذاى (خود) را با این که به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» مىدهند.
سورهی «دهر» - یا لااقل هجده آیه اوّل آن - در مدینهی منوره بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است و شأن نزول آن، که بسیارى از مفسران شیعه و سنى بر آن اتفاق نظر دارند، گواه بر این مطلب است.
بیمارى فرزندان حضرت زهرا(ع)
ابنعباس مىگوید:
دو فرزند گرانمایهی حضرت زهرا(ع) بیمار شدند. پیامبر اکرم(ص) همراه گروهى از یاران به دیدار آنان آمد و ضمن گفتوگو فرمود: «اى اباالحسن! زیبنده است براى شفاى فرزندانت نذر کنى.»
حضرت على(ع) همراه حضرت زهرا(ع) (و بنا به نقلى امام حسن و امام حسینعلیهما السلام) و به پیروى از آنان، فضّه (زن شایسته و شاگرد صدیقهی طاهره)، نذر کردند که در صورت بهبود و شفاى آن دو، سه روز روزه بگیرند. پس از مدتى کوتاه، آن دو بزرگوار شفا یافتند و به نذر خویش وفا کردند. در شرایط سخت اجتماعى و اقتصادى آن روز جامعه، چون در منزل آذوقهاى نداشتند، على(ع) سه من نان جو قرض گرفت. فاطمه(ع) ثلث آن را آسیاب کرد و به تعداد اعضاى خانواده پنج قرص نان پخت و آن را در سفرهی افطار نهاد.
قبل از افطار، گدایى به در خانه آمد و صدا کرد: «سلام بر شما! اى اهل بیت محمد! مسکینى از مساکین مسلمانم؛ اطعامم کنید که خدایتان از مائدههاى بهشتى اطعام کند.»
آنان او را بر خود مقدم داشتند و غذاى خود را به او دادند و با آب افطار کردند. فردا نیز روزه گرفتند. بار دیگر هنگام افطار، یتیمى بر درِ خانه آمد، آنان باز هم ایثار کردند و هر کدام قرص نان خود را به او دادند و با آب افطار کردند. روز سوم نیز اسیرى نزد آنان آمد و آنان باز هم به همین رسم عمل کردند. روز بعد، هنگام صبح على(ع) در حالى که دست فرزندانش حسن و حسین را به دست داشت، نزد رسول اللّه(ص) رفت. چشم پیامبر که بر آنان افتاد دید که از شدت گرسنگى بر خود مىلرزند، فرمود: «چقدر ناراحت مىشوم که شما را این چنین مىبینم.»
آن حضرت برخاست و به همراه آنان به خانهی دخترش آمد، فاطمه(ع) را در حالى که شکمش از شدت گرسنگى به پشت چسبیده و چشمانش گود رفته بود، در محراب عبادت دید. در این حال جبرئیل نازل شد و عرضه داشت:
اى محمد! خداوند به تو دربارهی خاندانت تبریک مىگوید.
سپس آن حضرت را به خواندن این سوره واداشت.
خداوند در این سوره، اقسام نعمتهاى بهشتى را که «ابرار» از آن بهرهمند خواهند شد، یادآورى مىکند.
این ماجرا، از نظر شیعه مسلّم است و بسیارى از مفسران اهل سنت نیز آن را نقل کردهاند. مرحوم علّامهی امینى(ره) نام سى و چهار تن از آنان را که در شأن نزول این سوره، این ماجرا را با تفاوتهاى اندکى نقل کردهاند، در «الغدیر» آورده است.5
4. آیهی تطهیر
إنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتَ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً6؛ خداوند اراده کرده پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
آیهی تطهیر به صریحترین وجه و با تأکیدهاى فراوان، به طهارت اهل بیت(ع) گواهى مىدهد. روایات بسیارى بر طهارت و عصمت اهل بیت(ع) شهادت مىدهد.
در میان آیاتى که شخصیت والا و الهى اهل بیت(ع) را به امّت اسلامى معرفى مىکند، آیهی تطهیر جایگاه ویژه و بسیار قابل توجهى دارد. طهارت روحى به معناى خاص آن که چیزى جز مقام عصمت نیست، محور اساسى در این آیه است، و این مسئلهاى بسیار اساسى در معرفى اهل بیت(ع) بهویژه حضرت فاطمه(ع) و ملاک مهمى در مرزبندىهاى کلامى و اعتقادى است.
امام على(ع) با استناد به آیهی تطهیر، عصمت و طهارت زهراى مرضیه(ع) را یادآور مىشود. پس از آن که خلیفهی اوّل با فاطمه(ع) به منازعه برخاست و فدک را که در اختیار آن حضرت بود، مصادره کرد و اعتنایى به دعاوى آن حضرت نکرد و شاهدانش را قبول ننمود، حضرت على(ع) فرمود:
«اگر کسى ادعا کند که [نعوذ باللّه] زهرا مرتکب «منکر» شده است و بر ادعاى خود شاهدانى هم بیاورد و تو او را تصدیق کنى، کتاب خدا را تکذیب کردهاى، زیرا آیهی تطهیر، شهادت خدا بر طهارت زهراست.»7
این طهارت، افزون بر طهارت روحى، شامل انواع طهارتها و پاکیزگىهاى جسمى نیز مىشود.
یکى از پژوهشگران معاصر در تحقیق خود به 1300 عنوان کتاب مراجعه و عصمت بانو را با کمک آیهی تطهیر و حدیث کساء ثابت کرده است.
تحقیقات پردامنه و دقیقى که مفسران، محدثان و دانشمندان علوم و معارف اسلامى در کتابهاى مبسوط اعتقادى و بر اساس اسناد و مآخذ معتبر انجام دادهاند، نشان مىدهد که هدف و منظور آیهی شریفه از اهل بیت، پنج تن از یاران کساء از دودمان عترت و رسالتاند؛ یعنى رسول خدا(ص)، على بن ابىطالب، فاطمه، حسن و حسینعلیهم السلام و نه دیگران. نگاهى به منابع معروف و معتبر دانشمندان نامآور شیعه و اهل سنت، نکات مهمى را در این زمینه روشن مىسازد؛ از جمله جلالالدین سیوطى دانشمند بزرگ اهل سنت در تفسیر معروف الدُرّ المنثور، در تفسیر و توجیه این آیهی شریفه، بیش از بیست حدیث از راههاى مختلف آورده که ثابت مىکند منظور از اهل بیت همان پنج بزرگوار از اهل کساء هستند.
دیگر دانشمند اهل سنت، ابنجریر طبرى، بیش از پانزده حدیث نقل کرده که منظور این آیه از «اهل بیت»، همان پنج بزرگوار هستند؛ روزى که آنان اجتماع نورانى یاران کساء را تشکیل دادند، پیامبر اسلام(ص) دست به دعا برداشت و به درگاه خداوند متعال عرض کرد: «خداوندا! اینان اهل بیت من هستند؛ بدى را از آنان دور ساز و آنها را پاک و پاکیزه بدار.»
امسلمه، یکى از همسران با فضیلت رسول خدا(ص) به استناد کتب و تواریخ معتبرى که مورد توجه عموم علما و محققان اسلامى قرار دارد، در این باره مىگوید:
«اجتماع این پنج تن نورانى و بزرگوار در خانه من بود. هنگامى که آن روز، دعاى رسول خدا را دربارهی اهل بیت رسالت شنیدم، در محضر مقدس پیامبر عرض کردم: من هم از اهل بیت هستم؟ آیا دعاى رسول اللّه شامل من نیز مىشود؟ رسول خدا در پاسخ من عباى خود را بر سر یاران کساء کشید و با لحنى محکم و استوار، فرمود: اى امسلمه، البته تو در مسیر حق هستى، اما خدا گواه است مشمول اهل بیت نیستى.»
آرى، احادیث و اخبار فراوانى در این باره از اهل بیت عصمت و طهارت و رسالت نقل شده است که از سویى نشان مىدهد شایستگى اهل بیت بودن تنها به آن بزرگواران اختصاص دارد و از سویى سایر اعضاى خانواده و وابستگان پیامبران، حتى همسران رسول خدا را اهل بیت، - به معناى الهى و آسمانىاش که منظور و مراد آیهی شریفه است - نمىداند.
محدثان بزرگ و نامدارى از اهل سنت نیز، در حد تواتر، روایاتى در این باره نقل کردهاند. در این روایات آمده است که پس از نزول آیهی شریفه بر قلب مبارک پیامبر اسلام(ص) صبحگاهان که آن حضرت از خانه بیرون مىآمد، به هنگام عبور از مقابل خانه فاطمه(ع) به صداى بلند اهل آن خانه را فرامىخواند و فرمود:
«الصّلوه! الصّلوه! أهلَ البَیت، إنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذهبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أهلَ البَیْت وَ یُطَهِّرَکُم تَطْهیراً ...
نماز! نماز! ... خاندان رسالت خداوند اراده کرده است که شما را پاک و پاکیزه گرداند و از بدىها و پلیدىها دور سازد ... .»
این عمل رسول اللّه(ص) و تکرار عبارات مزبور از شش تا هشت یا نُه ماه (با توجه به اختلاف در روایات) ادامه داشت و در طول این مدت، هر روز به هنگام سحرگاهان، این عمل و بیان همین کلمات از سوى ایشان تکرار مىشد.
از آن جا که این آیه از سویى با حضرت زهرا(ع) و از سویى دیگر با حدیث کساء پیوند خورده است، و برخى در سند یا متن این حدیث کیمیاگر تردید مىکنند، تأکید مىکنیم که روایتهایى که دربارهی حدیث کساء وجود دارد، از راههاى گوناگونى نقل شدهاند. مثلاً روایت امام على(ع) از این رخداد تاریخى، حداقل در 8 منبع اهل سنت آمده است.8 همچنین روایت انس بن مالک، دست کم در 35 منبع9، روایت عایشه حداقل در 43 منبع10، روایت امسلمه از این واقعه دست کم در 93 منبع11، روایت ابوسعید خدرى حداقل در 47 منبع12، روایت واثلة بن اصقع دست کم در 15 منبع13، روایت ابنعباس حداقل در 6 منبع14، روایت ابوالحمراء دست کم در 25 منبع15، روایت عمر بن ابىسلمه از این ماجرا حداقل در 15 منبع16، روایت عامر بن سعد دست کم در 9 منبع17 و روایت سعد بن مالک حداقل در 6 منبع18 آمده است.
ضرورى است یادآورى کنیم تقریباً تمامى این منابع که در این روایات آیهی تطهیر و حدیث کساء را در مورد آن بانو نقل کردهاند، از اهل سنت هستند.19
در یک جمعبندى باید گفت درباره حدیث کساء سه دیدگاه مطرح شده است:
1. این حدیث جعلى است و بعدها پدید آمده است.
2. اصل اجتماع پنج بزرگوار زیر این پوشش مسلّم است؛ اما متن حدیث کساء، متنى نیست که در پایان مفاتیح الجنان آمده؛ بلکه به طور پراکنده و گسسته در کتابهاى حدیثى نقل شده است.
3. نه تنها اصل این رخداد تاریخى مسلّم است، بلکه متن صحیح هم همین متن پایانى مفاتیح الجنان است.
حضرت آیت اللّه مکارم شیرازى در فرجام کتاب مفاتیح نوین در این باره مىنویسد:
«اصل حدیث کساء میان شیعه و اهل سنت بسیار مشهور و معروف است و جاى هیچ گونه تردیدى نیست که رسول خدا(ص) در منزل حضرت زهرا(ع) و یا در خانه خودش زیر پارچهاى شبیه عبا قرار گرفت و حضرت على و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسینعلیهم السلام را زیر آن جاى داد و از آنان به عظمت و بزرگى یاد نمود و آن جمع را مصداق آیه «إنّما یریدُ اللّه لیُذهبَ عنکمُ الرّجسَ أهلَ البیتِ و یطهّرکم تطهیراً؛ همانا خداوند مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد» معرفى کرد.
آن چه در این جا به عنوان حدیث کساء نقل مىشود، حدیث مشروح و مفصلى است که برابر روایتى، خواندن آن به این نحو، داراى پاداش و آثار و برکات فراوانى است. و در ذیل آن آمده است: «در هر محفلى که شیعیان و علاقهمندان ما این حدیث را بخوانند، رحمت الهى بر آنان نازل مىشود، فرشتگان براى آنها استغفار مىکنند، اندوه غمزدگان برطرف مىشود و حاجات روا خواهد شد.»
این حدیث نخستین بار در کتاب منتخب طریحى (متوفاى 1085ق) از علماى قرن یازدهم آمده است. محدّث بزرگوار، مرحوم حاج شیخ عباس قمى، در منتهى الآمال، در شرح زندگانى امام حسین(ع) پس از بیان این نکته که «حدیث اجتماع خمسه طیبه(ع)» تحت کساء از احادیث متواتره است، مىنویسد: «اما حدیثِ معروف به حدیث کساء که در زمان ما شایع است، به این کیفیت در کتب معتبر و معروف و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثین دیده نشده، مىتوان گفت از خصایص کتاب منتخب است.»
از این رو، جناب ایشان آن را در مفاتیح الجنان نیاورده است و ناشران بر خلاف میل آن بزرگوار آن را در پایان مفاتیح اضافه کردهاند.
پس از کتاب منتخب، این حدیث در کتاب عوالم آمده است. صاحب کتاب عوالم (شیخ عبداللّه بحرانى) از شاگردان مرحوم علّامه مجلسى و از علماى قرن دوازدهم است. در این کتاب براى این حدیث سندى ذکر کرده است که از جهاتى جاى تأمل دارد:
الف) سند این حدیث مطابق نسخه خطى موجود در کتابخانه یزد، در متن کتاب نبوده است، بلکه در حاشیهی آن آمده است و خط آن نیز با خط متن که دستخط صاحب عوالم است، متفاوت است.
ب) برخى از افراد سلسله سند، حدود هشتاد سال با یکدیگر فاصله دارند که قاعدتاً یکى از آنها نمىتواند از دیگرى نقل حدیث نماید.
ج) بعضى از افراد این سند در کتب رجالى توثیق نشدهاند.
ولى از آن جا که محتواى حدیث اشکال خاصى ندارد و بعضى از علما به قرائت آن اهمیت مىدادند و با توجه به «احادیث من بلغ» مىتوان آن را به «قصد رجا و به امید برآورده شدن حاجات خواند.»
محوریت حضرت زهرا(ع) در این حدیث، آگاهى بىواسطه ایشان از گفت و گوى میان پروردگار، فرشتگان، ساکنان آسمان، دیدن جبرئیل، شنیدن سخنان جبرئیل و پیامبر(ص) و ... بخشى از معارف بلند این حدیث است.
پاىبندى آیاتى چون فاضل قفقازى (پدر آیت اللّه فاضل لنکرانى)، قاضى طباطبایى (البته با رعایت آدابى خاص هنگام تلاوت)، گلپایگانى، بهاء الدینى و ... در قرائت این حدیث و نقل آن از سوى معاصرانى مانند آیت اللّه مرعشى نجفى در ملحقات احقاق الحق و پیش از او آیت اللّه سید محمدکاظم یزدى در عروه الوثقى، به اطمینان انسان مىافزاید.
درخور یادآورى است که کساء در زبان عربى نوعى عباست که بر دوش اندازند و گاهى نیز به عنوان زیرانداز و روانداز از آن استفاده مىشود. این عبا را از «خیبر» براى پیامبر آورده بودند. از آن رو که در این حدیث، لفظ کساء و داستان کساء بر سر کشیدن آمده، آن را «حدیث کساء» نامیدهاند. چنان که سورهی مائده را از آن جهت که لفظ مائده در آن آمده بدین نام خواندهاند. نیز این پنج شخصیت نورانى پاک را «خمسهی طیبه» یا «پنج تن آل عبا» و حضرت حسین را «خامس آل عبا» لقب دادهاند.
این لقب نزد مسلمانان صدر اسلام و اصحاب رسول خدا شهرت داشته، چنان که جابر بن عبداللّه انصارى در هنگام زیارت امام حسین در روز اربعین، آن حضرت را به «خامس اصحاب الکساء» خطاب مىنماید.20
چه بسا این همه پاىفشارى بر خواندن این حدیث شریف در محافل دینى، به خاطر ابعاد گوناگون و سازندهی محتواى آن است که اگر همراه با خواندن به آنها توجه شود، در بهبود رفتارهاى آدمى در عرصههاى مختلف زندگى نقشى اساسى خواهد داشت. برخى از آن نکات عبارتاند از:
1. بر خلاف باور عمومى رایج در جوامع اسلامى امروز - تا چه رسد به هزار و چهار صد سال پیش - در این ماجرا، مرد بر زن (پیامبر(ص) و على(ع) بر فاطمه(س)) سلام مىکند، و این هم به خاطر مقام این بانوست و هم به خاطر این فرمان دینى که هر کس وارد جایى مىشود، باید بر کسى که در آن جاست سلام کند.
2. از نوع «برخورد» مادر با فرزندان و «پاسخ»هایش آشکار مىشود فضاى خانه آنان تا چه اندازه صمیمى بوده است (مثلاً هنگامى که حسن و حسین کوچک به مادر سلام مىکنند، مادر، افزون بر پاسخ، دو جمله عاطفى نیز بر آن مىافزاید و مىگوید: «درود بر تو اى روشنى چشم و میوه دل من.» و تأثیر جوشش محبت در خانه در رشد سالم شخصیت کودکان بر کسى پوشیده نیست).
3. همان گونه که در احادیث آمده، برخى از خوشبویى کوچه درمىیافتند پیامبر از آن جا عبور کرده است. همچنین فرزندان و همسر ایشان از بوى خوش خانه درمىیافتند پیامبر آن جا آمده است. و با توجه به اهمیت خوشبویى در روابط اجتماعى، این امر نشانگر جایگاه مهم آن در زندگى مسلمانان صدر اسلام - با وجود فقر اقتصادى - است.
4. بچهها با آن که کوچکاند (چهار یا پنج سال)، مىدانند براى ورود به حریم خصوصى افراد، باید اجازه بگیرند (خود امام على و حضرت زهرا(ع) نیز اجازه ورود مىگیرند).
5 . پاسخ پدربزرگ نیز تنها جواب سلام نیست، همراه با جملهاى عاطفى است.
6 . نوع برخورد عاطفى مادر با هر دو پسر، یکسان و به دور از تبعیض است.
7. رفتار زن و شوهر با یکدیگر هم خشک و رسمى نبوده و جملهاى به احوالپرسى افزوده شده که آن را تلطیف کرده است.
8 . از تعبیر رسول خدا(ص)، جایگاه امام على(ع) در نزد وى فهمیده مىشود.
9. فرستادهی خدا، با سخنى که دربارهی حسن، حسین، امیر مؤمنان و فاطمه(ع) مىگویند، همسانى آنان را با خود آشکار مىسازد و هر گونه مهربانى با آنها را مهربانى با خود و به خشم آوردن و نبرد با آنان را جنگیدن با خود اعلام مىکند؛ و چنین چیزى نمىتواند در منطق دینى درست باشد، مگر آن که آنان نیز «معصوم» باشند و آینهی خشم و مهر خداوندى.
10. محور هستى بودن این دُردانههاى آفرینش نیز از تعابیر خداوند فهمیده مىشود.
11. پیش از این آوردیم که آیهی تطهیر این پنج تن را فرامىگیرد.
12. تشویق - بلکه فرمان - به خواندن این حدیث ارزشمند در محافل دینى.
13. برکتها و خجستگىهاى قرائت این حدیث.
14. رستگارى شیعیان راستین و ... .
1. قرآن کریم، سورهی آل عمران، آیه 61 .
2. نگاه کنید به زندگانى حضرت زهرا(ع)، مترجم: علىآبادى /889-885 .
3. قرآن کریم، سورهی دهر (انسان)، آیات 5 به بعد.
4. الغدیر 107/3.
5. قرآن کریم، سورهی احزاب، آیه 33.
6. الاحتجاج 92/1.
7. زندگانى حضرت زهراعلیها السلام، محمدباقر مجلسى، مترجم و محقق: محمد روحانى علىآبادى /898 .
8. همان /900-898.
9. همان /901-900.
10. همان /905-901.
11. همان /907-905.
12. همان /907.
13. همان /908-907.
14. همان /909-908.
15. همان /909.
16. همان /910-909.
17. همان.
18. همان /910.
19. ششصد پرسش و پاسخ پیرامون حضرت زهرا /133-132.
20. قرآن کریم، سورهی کوثر، آیات 1 تا 3.