خاطر نازک گل (قسمت دوم)

نویسنده



نگاهی نو به زندگی و شخصیت فاطمه‌ی زهرا(س)

 

ب . سیماى حقیقى

 

     سفید

 

    ارجمندى

 الف. نزد خداوند (سیماى فاطمه در قرآن)

 1. آیه قربى

 ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ قُلْ لا أسْألُکُمْ عَلَیْهِ أجْراً إلّا المَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً إنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ × أمْ یَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِباً فَإنْ یَشَأِ اللّهُ یَخْتِمْ عَلَى قَلْبِکَ وَ یَمْحُ اللّهُ الْبَاطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ إنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ؛ این همان چیزى است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، به آن نوید مى‏دهد. بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست داشتن نیکانم [= اهل بیتم]؛ و هر کس کار نیکى انجام دهد، بر نیکى‏اش مى‏افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.

 آیا مى‏گویند: او بر خدا دروغ بسته است؟! در حالى که اگر خدا بخواهد بر قلب تو مُهر مى‏نهد (و اگر خلاف بگویى قدرت اظهار این آیات را از تو مى‏گیرد) و باطل را محو مى‏کند و حق را به فرمانش پا بر جا مى‏سازد؛ چرا که او از آن چه درون سینه‏هاست آگاه است.1

 پاداش رسالت

 در این آیه‌ی شریفه، خدا به پیامبر برگزیده‏اش فرمان داده است تا به امّت بگوید: براى انجام رسالت خویش، پاداشى از شما نمى‏خواهم، مگر آن که شما باید با نزدیکان من بر اساس محبت و مهربانى رفتار نمایید.

 علاوه بر سخنان امامان و معصومان، انبوه روایات در کتاب‏هاى تشیع و تسنن بیان‏گر این است که منظور از واژه «قربى»، نزدیکان پیامبر است. آن‏ها نام‏هاى نزدیکان حضرت‏(ص) را ذکر کرده‏اند. سخنان «زمخشرى» در کشّاف و «واحدى» در أسباب النزول تأیید این ادعاست.

 شأن نزول

 ابن‏عباس درباره شأن نزول آیات فوق که به «آیات مودّت» شهرت یافته، مى‏گوید:

 پس از آن که اسلام پس از هجرت پیامبر به مدینه، استحکام یافت، انصار گفتند: نزد پیامبر برویم و بگوییم در گرفتارى‏هاى که پیش مى‏آید، اموال ما در اختیار توست و مى‏توانى در جهت پیشبرد دین از آنان استفاده کنى. آیه شریفه نازل شد و پیامبر آن را در پاسخ آنان تلاوت فرمود.

 منافقان مانند همیشه که در صدد تضعیف رسول اللّه‏(ص) بودند، اظهار داشتند: او در همان مجلس این سخن را ساخت تا ما را پس از خود نزد خویشانش ذلیل و خوار گرداند. آن گاه آیه دوم نازل شد: «آیا بر خداوند دروغ و افترا مى‏زنید؟»

 دقت کافى در روایات متواترى که از طریق شیعه و سنى از پیامبر(ص) نقل شده و مردم را در فهم قرآن و معارف دین و اصول و فروع و حقایق آن به اهل بیت‏(ع) ارجاع مى‏دهد، مانند حدیث «ثقلین» و حدیث «سفینه»، نشانگر آن است که واجب نمودن دوستى اهل بیت پیامبر و آن را پاداش رسالت قرار دادن، تنها وسیله‏اى است براى آن که مردم به عنوان رهبران دینى به آنان ارجاع مراجعه کنند.

 بنابراین، محبت و دوستى آنان حتى اگر به عنوان پاداش رسالت مطرح باشد، امرى فراتر از دعوت به دین با هدف بقا و استمرار آن نیست. پس آیه شریفه با آیات دیگرى که پاداش خواستن براى رسالت را از سوى پیامبر نفى مى‏کند، منافاتى ندارد.

 واژه‌ی «قربى» در سخنان امامان و انبوه روایات

 معصومان‏(ع) در مواردى بدین آیه استشهاد نموده‏اند و خود را از مصادیق آن معرفى کرده‏اند.

 1. حضرت امام على(‏ع) فرمود: در سوره‌ی مبارکه‌ی شورى، در مورد ما خاندان رسالت آیه‏اى موجود است که به دلالت آن، هر انسان باایمانى محبت و مودت ما را راه و رسم خویش قرار مى‏دهد. آن گاه حضرت به تلاوت این آیه پرداخت.

 2. حضرت امام حسن مجتبى‏(ع) فرمود: من از همان خاندان وحى و رسالتى هستم که خداوند مهر ورزیدن به آنان و فرمانبردارى‏شان را بر همه ایمان‏آورندگان واجب ساخته است.

 3. حضرت امام زین‏العابدین‏(ع) را پس از حادثه عاشورا اسیر کردند و به شام بردند. آن حضرت کنار درِ مسجد اموى بود که مردى شامى از کنار آن حضرت گذر کرد و به ایشان گفت: سپاس خداى را که شما را نابود ساخت. آن حضرت فرمود: هان اى بنده خدا! آیا این آیه را نخوانده‏اى: «قُلْ لا أسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أجْراً إلّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى»؟ آن گاه فرمود: ما خاندانى هستیم که این آیه در مورد ما نازل گریده است.

 4. جابر بن عبداللّه انصارى مى‏گوید: مردى صحرانشین به محضر پیامبر شرفیاب شد و عرض کرد: محمد! اسلام را براى من بیان نما.

 پیامبر(ص) فرمود: گواهى بده که جز خداى یکتا خدایى نیست و محمد بنده و فرستاده اوست.

 آن مرد گفت: آیا در برابر این ایمان و اسلام، پاداشى از من خواهى خواست؟

 پیامبر(ص) فرمود: نه، تنها محبت ورزیدن به خویشاوندانم را مى‏خواهم.

 پرسید: کدام خویشاوندان؟ خویشاوندان تو یا من؟

 پیامبر فرمود: خویشاوندان من.

 آن مرد گفت: بیا تا با تو دست بیعت دهم. از این پس بر آن کس که بر تو و خویشاوندانت مهر و محبت نورزد، نفرین خدا باد!

 پیامبر گرامى‏(ص) فرمود: آمین.

 علّامه‌ی امینى نام چهل و پنج نفر از حدیثگران و دانشمندان اهل سنت را در «الغدیر» آورده که همگى این آیه‌ی شریفه را در مورد امیرمؤمنان(‏ع)، فاطمه‌ی زهرا(ع) و حسن و حسین‏علیهما السلام دانسته‏اند.

 

 2. آیه‌ی مباهله

 تَعالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا وَ أبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبِین2؛ بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

 آیه‌ی مباهله، درباره‌ی مسیحیان نجران نازل شده است؛ آنان که عیسى را فرزند خدا مى‏دانستند و تولد فرزندى بدون پدر را باور نمى‏کردند و به سخنان پیامبر اسلام(‏ص) درباره‌ی تولد حضرت عیسى‏(ع) اعتراض مى‏کردند.

 پیامبر(ص) به مسیحیان نجران فرمود: «طرفین، دست به سوى آسمان بلند کنیم و از خداوند بخواهیم که جبهه حق را پیروز گرداند و جبهه‌ی باطل و دروغگو را ریشه‏کن نماید.»

 چنین دعوتى از سوى پیامبر(ص) دلالت بر اطمینان آن حضرت به حقانیت خویش و پیروزى در این هماورد دارد. پس از قرار مباهله، اسقف نجران به نمایندگان خود گفت: «اگر مشاهده کردید که محمد با فرزندان و اهل بیتش آمده، از مباهله با او خوددارى کنید.»

 مسیحیان در روز موعود در محل مورد نظر و در بیابان حاضر شدند و دست على(‏ع) را در دست پیامبر(ص)، و حسن‏(ع) و حسین(‏ع) را در حالى که مقابل آن حضرت حرکت مى‏کردند و فاطمه‏(ع) را که پشت سرشان حرکت مى‏کرد، مشاهده کردند. پیامبر(ص) عرض کرد: «اللّهم هؤلاء أهلى»؛ پروردگارا، اینان اهل بیت من هستند.

 پس رو به آنان کرد و فرمود: «هنگامى که من دعا کردم شما آمین بگویید.»

 زمانى که همراهان پیامبر(ص) به رئیس گروه علماى نجران معرفى شدند، ترس سراسر وجودش را فراگرفت و چون آن حضرت را به شیوه‌ی پیامبران در مجلس مباهله یافت، به همراهان خود گفت:

 اى جماعت نصرانیان! صورت‏هایى را مى‏بینم که اگر از خدا بخواهد کوهى را از زمین بر کَنَد، به دعاى آنان بر مى‏کَنَد. با اینان مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و تا روز قیامت دیگر نصرانى بر روى زمین باقى نخواهد ماند.

 فخر رازى ضمن نقل این ماجرا مى‏گوید: «مفسران در صحت این حدیث اتفاق نظر دارند.»

 پس از امتناع اهل نجران از مباهله، مصالحه‏اى مبنى بر پرداخت خراج از سوى آنان به پیامبر اسلام(‏ص) انجام گرفت.

 در پایان بحث، نکاتى را یادآور مى‏شویم:

 1. پیامبر اکرم(‏ص) با آوردن حضرت زهرا(ع) در این واقعه‌ی مهم اجتماعى، به خصوص با توجه به وضعیت اسفبار زنان در میان اعراب، نقش حضور زنان در صحنه‏هاى مهم اجتماعى را یادآور مى‏شود.

 2. نفرین پیامبر(ص) و نزول عذاب الهى پس از طى مراحلى از تبلیغ دین، موعظه و اقامه‌ی دلیل و برهان انجام مى‏گیرد.

 3. استدلال پیامبر(ص) با مخالفان، پس از تعلیم از جانب خداوند صورت مى‏گیرد و پیامبر(ص) بدون تعلیم الهى چیزى از خود ندارد.

 4. این آیه یکى از دلایلى است که اثبات مى‏کند امام حسن و امام حسین‏علیهما السلام هر چند از ناحیه دختر به پیامبر(ص) منتسب‏اند، اما فرزندان آن حضرت محسوب مى‏شوند، چنان که از آیه‌ی صد و سیزدهم سوره‌ی نساء و هشتاد و چهار و هشتاد و پنج سوره‌ی انعام استفاده مى‏شود که حضرت عیسى‏(ع) که از ناحیه‌ی مادر به حضرت ابراهیم(‏ع) منتسب است، باز از تبار حضرت ابراهیم(‏ع) است. از این رو، اشکالى که برخى از مخالفان اهل بیت پیامبر(ص) مطرح کرده‏اند که چرا حسن‏(ع) و حسین(‏ع) را فرزند پیامبر(ص) مى‏خوانید، پاسخ داده مى‏شود.

 5 . حضور بانو در مباهله، نشانگر جایگاه والا و مستجاب الدعوه بودن ایشان است.

 افزون بر منابع شیعى، اشاره به شأن نزول این آیه در حق فاطمه(‏ع)، دست کم در صد و سى و هفت منبع اهل سنت آمده است.3

 

 3. آیه برّ

 إنَّ الأبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً × عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیراً × یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یُوماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً × وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أسیراً4؛ به یقین ابرار (و نیکان) از جامى مى‏نوشند که با عطر خوش آمیخته است، از چشمه‏اى که بندگان خاص خدا از آن مى‏نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مى‏سازند. آنان به نذر خود وفا مى‏کنند، و از روزى که شر و عذابش گسترده است مى‏ترسند، و غذاى (خود) را با این که به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» مى‏دهند.

 سوره‌ی «دهر» - یا لااقل هجده آیه اوّل آن - در مدینه‌ی منوره بر پیامبر اکرم(‏ص) نازل شده است و شأن نزول آن، که بسیارى از مفسران شیعه و سنى بر آن اتفاق نظر دارند، گواه بر این مطلب است.

 بیمارى فرزندان حضرت زهرا(ع)

 ابن‏عباس مى‏گوید:

 دو فرزند گرانمایه‌ی حضرت زهرا(ع) بیمار شدند. پیامبر اکرم(‏ص) همراه گروهى از یاران به دیدار آنان آمد و ضمن گفت‌وگو فرمود: «اى اباالحسن! زیبنده است براى شفاى فرزندانت نذر کنى.»

 حضرت على(‏ع) همراه حضرت زهرا(ع) (و بنا به نقلى امام حسن و امام حسین‏علیهما السلام) و به پیروى از آنان، فضّه (زن شایسته و شاگرد صدیقه‌ی طاهره)، نذر کردند که در صورت بهبود و شفاى آن دو، سه روز روزه بگیرند. پس از مدتى کوتاه، آن دو بزرگوار شفا یافتند و به نذر خویش وفا کردند. در شرایط سخت اجتماعى و اقتصادى آن روز جامعه، چون در منزل آذوقه‏اى نداشتند، على(‏ع) سه من نان جو قرض گرفت. فاطمه(‏ع) ثلث آن را آسیاب کرد و به تعداد اعضاى خانواده پنج قرص نان پخت و آن را در سفره‌ی افطار نهاد.

 قبل از افطار، گدایى به در خانه آمد و صدا کرد: «سلام بر شما! اى اهل بیت محمد! مسکینى از مساکین مسلمانم؛ اطعامم کنید که خدای‌تان از مائده‏هاى بهشتى اطعام کند.»

 آنان او را بر خود مقدم داشتند و غذاى خود را به او دادند و با آب افطار کردند. فردا نیز روزه گرفتند. بار دیگر هنگام افطار، یتیمى بر درِ خانه آمد، آنان باز هم ایثار کردند و هر کدام قرص نان خود را به او دادند و با آب افطار کردند. روز سوم نیز اسیرى نزد آنان آمد و آنان باز هم به همین رسم عمل کردند. روز بعد، هنگام صبح على(‏ع) در حالى که دست فرزندانش حسن و حسین را به دست داشت، نزد رسول اللّه‏(ص) رفت. چشم پیامبر که بر آنان افتاد دید که از شدت گرسنگى بر خود مى‏لرزند، فرمود: «چقدر ناراحت مى‏شوم که شما را این چنین مى‏بینم.»

 آن حضرت برخاست و به همراه آنان به خانه‌ی دخترش آمد، فاطمه(‏ع) را در حالى که شکمش از شدت گرسنگى به پشت چسبیده و چشمانش گود رفته بود، در محراب عبادت دید. در این حال جبرئیل نازل شد و عرضه داشت:

 اى محمد! خداوند به تو درباره‌ی خاندانت تبریک مى‏گوید.

 سپس آن حضرت را به خواندن این سوره واداشت.

 خداوند در این سوره، اقسام نعمت‏هاى بهشتى را که «ابرار» از آن بهره‏مند خواهند شد، یادآورى مى‏کند.

 این ماجرا، از نظر شیعه مسلّم است و بسیارى از مفسران اهل سنت نیز آن را نقل کرده‏اند. مرحوم علّامه‌ی امینى‏(ره) نام سى و چهار تن از آنان را که در شأن نزول این سوره، این ماجرا را با تفاوت‏هاى اندکى نقل کرده‏اند، در «الغدیر» آورده است.5

 

 4. آیه‌ی تطهیر

 إنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتَ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً6؛ خداوند اراده کرده پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

 آیه‌ی تطهیر به صریح‏ترین وجه و با تأکیدهاى فراوان، به طهارت اهل بیت(‏ع) گواهى مى‏دهد. روایات بسیارى بر طهارت و عصمت اهل بیت‏(ع) شهادت مى‏دهد.

 در میان آیاتى که شخصیت والا و الهى اهل بیت(‏ع) را به امّت اسلامى معرفى مى‏کند، آیه‌ی تطهیر جایگاه ویژه و بسیار قابل توجهى دارد. طهارت روحى به معناى خاص آن که چیزى جز مقام عصمت نیست، محور اساسى در این آیه است، و این مسئله‏اى بسیار اساسى در معرفى اهل بیت(‏ع) به‌ویژه حضرت فاطمه(‏ع) و ملاک مهمى در مرزبندى‏هاى کلامى و اعتقادى است.

 امام على‏(ع) با استناد به آیه‌ی تطهیر، عصمت و طهارت زهراى مرضیه(‏ع) را یادآور مى‏شود. پس از آن که خلیفه‌ی اوّل با فاطمه(‏ع) به منازعه برخاست و فدک را که در اختیار آن حضرت بود، مصادره کرد و اعتنایى به دعاوى آن حضرت نکرد و شاهدانش را قبول ننمود، حضرت على‏(ع) فرمود:

 «اگر کسى ادعا کند که [نعوذ باللّه] زهرا مرتکب «منکر» شده است و بر ادعاى خود شاهدانى هم بیاورد و تو او را تصدیق کنى، کتاب خدا را تکذیب کرده‏اى، زیرا آیه‌ی تطهیر، شهادت خدا بر طهارت زهراست.»7

 این طهارت، افزون بر طهارت روحى، شامل انواع طهارت‏ها و پاکیزگى‏هاى جسمى نیز مى‏شود.

 یکى از پژوهشگران معاصر در تحقیق خود به 1300 عنوان کتاب مراجعه و عصمت بانو را با کمک آیه‌ی تطهیر و حدیث کساء ثابت کرده است.

 تحقیقات پردامنه و دقیقى که مفسران، محدثان و دانشمندان علوم و معارف اسلامى در کتاب‏هاى مبسوط اعتقادى و بر اساس اسناد و مآخذ معتبر انجام داده‏اند، نشان مى‏دهد که هدف و منظور آیه‌ی شریفه از اهل بیت، پنج تن از یاران کساء از دودمان عترت و رسالت‏اند؛ یعنى رسول خدا(ص)، على بن ابى‏طالب، فاطمه، حسن و حسین‏علیهم السلام و نه دیگران. نگاهى به منابع معروف و معتبر دانشمندان نام‏آور شیعه و اهل سنت، نکات مهمى را در این زمینه روشن مى‏سازد؛ از جمله جلال‏الدین سیوطى دانشمند بزرگ اهل سنت در تفسیر معروف الدُرّ المنثور، در تفسیر و توجیه این آیه‌ی شریفه، بیش از بیست حدیث از راه‏هاى مختلف آورده که ثابت مى‏کند منظور از اهل بیت همان پنج بزرگوار از اهل کساء هستند.

 دیگر دانشمند اهل سنت، ابن‏جریر طبرى، بیش از پانزده حدیث نقل کرده که منظور این آیه از «اهل بیت»، همان پنج بزرگوار هستند؛ روزى که آنان اجتماع نورانى یاران کساء را تشکیل دادند، پیامبر اسلام‏(ص) دست به دعا برداشت و به درگاه خداوند متعال عرض کرد: «خداوندا! اینان اهل بیت من هستند؛ بدى را از آنان دور ساز و آن‏ها را پاک و پاکیزه بدار.»

 ام‏سلمه، یکى از همسران با فضیلت رسول خدا(ص) به استناد کتب و تواریخ معتبرى که مورد توجه عموم علما و محققان اسلامى قرار دارد، در این باره مى‏گوید:

 «اجتماع این پنج تن نورانى و بزرگوار در خانه من بود. هنگامى که آن روز، دعاى رسول خدا را درباره‌ی اهل بیت رسالت شنیدم، در محضر مقدس پیامبر عرض کردم: من هم از اهل بیت هستم؟ آیا دعاى رسول اللّه شامل من نیز مى‏شود؟ رسول خدا در پاسخ من عباى خود را بر سر یاران کساء کشید و با لحنى محکم و استوار، فرمود: اى ام‏سلمه، البته تو در مسیر حق هستى، اما خدا گواه است مشمول اهل بیت نیستى.»

 آرى، احادیث و اخبار فراوانى در این باره از اهل بیت عصمت و طهارت و رسالت نقل شده است که از سویى نشان مى‏دهد شایستگى اهل بیت بودن تنها به آن بزرگواران اختصاص دارد و از سویى سایر اعضاى خانواده و وابستگان پیامبران، حتى همسران رسول خدا را اهل بیت، - به معناى الهى و آسمانى‏اش که منظور و مراد آیه‌ی شریفه است - نمى‏داند.

 محدثان بزرگ و نامدارى از اهل سنت نیز، در حد تواتر، روایاتى در این باره نقل کرده‏اند. در این روایات آمده است که پس از نزول آیه‌ی شریفه بر قلب مبارک پیامبر اسلام(‏ص) صبحگاهان که آن حضرت از خانه بیرون مى‏آمد، به هنگام عبور از مقابل خانه فاطمه‏(ع) به صداى بلند اهل آن خانه را فرامى‏خواند و فرمود:

 «الصّلوه! الصّلوه! أهلَ البَیت، إنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذهبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أهلَ البَیْت وَ یُطَهِّرَکُم تَطْهیراً ...

 نماز! نماز! ... خاندان رسالت خداوند اراده کرده است که شما را پاک و پاکیزه گرداند و از بدى‏ها و پلیدى‏ها دور سازد ... .»

 این عمل رسول اللّه(‏ص) و تکرار عبارات مزبور از شش تا هشت یا نُه ماه (با توجه به اختلاف در روایات) ادامه داشت و در طول این مدت، هر روز به هنگام سحرگاهان، این عمل و بیان همین کلمات از سوى ایشان تکرار مى‏شد.

 از آن جا که این آیه از سویى با حضرت زهرا(ع) و از سویى دیگر با حدیث کساء پیوند خورده است، و برخى در سند یا متن این حدیث کیمیاگر تردید مى‏کنند، تأکید مى‏کنیم که روایت‏هایى که درباره‌ی حدیث کساء وجود دارد، از راه‏هاى گوناگونى نقل شده‏اند. مثلاً روایت امام على‏(ع) از این رخ‌داد تاریخى، حداقل در 8 منبع اهل سنت آمده است.8 همچنین روایت انس بن مالک، دست کم در 35 منبع9، روایت عایشه حداقل در 43 منبع10، روایت ام‏سلمه از این واقعه دست کم در 93 منبع11، روایت ابوسعید خدرى حداقل در 47 منبع12، روایت واثلة بن اصقع دست کم در 15 منبع13، روایت ابن‏عباس حداقل در 6 منبع14، روایت ابوالحمراء دست کم در 25 منبع15، روایت عمر بن ابى‏سلمه از این ماجرا حداقل در 15 منبع16، روایت عامر بن سعد دست کم در 9 منبع17 و روایت سعد بن مالک حداقل در 6 منبع18 آمده است.

 ضرورى است یادآورى کنیم تقریباً تمامى این منابع که در این روایات آیه‌ی تطهیر و حدیث کساء را در مورد آن بانو نقل کرده‏اند، از اهل سنت هستند.19

 در یک جمع‏بندى باید گفت درباره حدیث کساء سه دیدگاه مطرح شده است:

 1. این حدیث جعلى است و بعدها پدید آمده است.

 2. اصل اجتماع پنج بزرگوار زیر این پوشش مسلّم است؛ اما متن حدیث کساء، متنى نیست که در پایان مفاتیح الجنان آمده؛ بلکه به طور پراکنده و گسسته در کتاب‏هاى حدیثى نقل شده است.

 3. نه تنها اصل این رخ‌داد تاریخى مسلّم است، بلکه متن صحیح هم همین متن پایانى مفاتیح الجنان است.

 حضرت آیت اللّه مکارم شیرازى در فرجام کتاب مفاتیح نوین در این باره مى‏نویسد:

 «اصل حدیث کساء میان شیعه و اهل سنت بسیار مشهور و معروف است و جاى هیچ گونه تردیدى نیست که رسول خدا(ص) در منزل حضرت زهرا(ع) و یا در خانه خودش زیر پارچه‏اى شبیه عبا قرار گرفت و حضرت على و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین‏علیهم السلام را زیر آن جاى داد و از آنان به عظمت و بزرگى یاد نمود و آن جمع را مصداق آیه «إنّما یریدُ اللّه لیُذهبَ عنکمُ الرّجسَ أهلَ البیتِ و یطهّرکم تطهیراً؛ همانا خداوند مى‏خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد» معرفى کرد.

 آن چه در این جا به عنوان حدیث کساء نقل مى‏شود، حدیث مشروح و مفصلى است که برابر روایتى، خواندن آن به این نحو، داراى پاداش و آثار و برکات فراوانى است. و در ذیل آن آمده است: «در هر محفلى که شیعیان و علاقه‏مندان ما این حدیث را بخوانند، رحمت الهى بر آنان نازل مى‏شود، فرشتگان براى آن‏ها استغفار مى‏کنند، اندوه غم‏زدگان برطرف مى‏شود و حاجات روا خواهد شد.»

 این حدیث نخستین بار در کتاب منتخب طریحى (متوفاى 1085ق) از علماى قرن یازدهم آمده است. محدّث بزرگوار، مرحوم حاج شیخ عباس قمى، در منتهى الآمال، در شرح زندگانى امام حسین‏(ع) پس از بیان این نکته که «حدیث اجتماع خمسه طیبه(‏ع)» تحت کساء از احادیث متواتره است، مى‏نویسد: «اما حدیثِ معروف به حدیث کساء که در زمان ما شایع است، به این کیفیت در کتب معتبر و معروف و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثین دیده نشده، مى‏توان گفت از خصایص کتاب منتخب است.»

 از این رو، جناب ایشان آن را در مفاتیح الجنان نیاورده است و ناشران بر خلاف میل آن بزرگوار آن را در پایان مفاتیح اضافه کرده‏اند.

 پس از کتاب منتخب، این حدیث در کتاب عوالم آمده است. صاحب کتاب عوالم (شیخ عبداللّه بحرانى) از شاگردان مرحوم علّامه مجلسى و از علماى قرن دوازدهم است. در این کتاب براى این حدیث سندى ذکر کرده است که از جهاتى جاى تأمل دارد:

 الف) سند این حدیث مطابق نسخه خطى موجود در کتابخانه یزد، در متن کتاب نبوده است، بلکه در حاشیه‌ی آن آمده است و خط آن نیز با خط متن که دستخط صاحب عوالم است، متفاوت است.

 ب) برخى از افراد سلسله سند، حدود هشتاد سال با یکدیگر فاصله دارند که قاعدتاً یکى از آن‏ها نمى‏تواند از دیگرى نقل حدیث نماید.

 ج) بعضى از افراد این سند در کتب رجالى توثیق نشده‏اند.

 ولى از آن جا که محتواى حدیث اشکال خاصى ندارد و بعضى از علما به قرائت آن اهمیت مى‏دادند و با توجه به «احادیث من بلغ» مى‏توان آن را به «قصد رجا و به امید برآورده شدن حاجات خواند.»

 محوریت حضرت زهرا(ع) در این حدیث، آگاهى بى‏واسطه ایشان از گفت و گوى میان پروردگار، فرشتگان، ساکنان آسمان، دیدن جبرئیل، شنیدن سخنان جبرئیل و پیامبر(ص) و ... بخشى از معارف بلند این حدیث است.

 پاى‏بندى آیاتى چون فاضل قفقازى (پدر آیت اللّه فاضل لنکرانى)، قاضى طباطبایى (البته با رعایت آدابى خاص هنگام تلاوت)، گلپایگانى، بهاء الدینى و ... در قرائت این حدیث و نقل آن از سوى معاصرانى مانند آیت اللّه مرعشى نجفى در ملحقات احقاق الحق و پیش از او آیت اللّه سید محمدکاظم یزدى در عروه الوثقى، به اطمینان انسان مى‏افزاید.

 درخور یادآورى است که کساء در زبان عربى نوعى عباست که بر دوش اندازند و گاهى نیز به عنوان زیرانداز و روانداز از آن استفاده مى‏شود. این عبا را از «خیبر» براى پیامبر آورده بودند. از آن رو که در این حدیث، لفظ کساء و داستان کساء بر سر کشیدن آمده، آن را «حدیث کساء» نامیده‏اند. چنان که سوره‌ی مائده را از آن جهت که لفظ مائده در آن آمده بدین نام خوانده‏اند. نیز این پنج شخصیت نورانى پاک را «خمسه‌ی طیبه» یا «پنج تن آل عبا» و حضرت حسین را «خامس آل عبا» لقب داده‏اند.

 این لقب نزد مسلمانان صدر اسلام و اصحاب رسول خدا شهرت داشته، چنان که جابر بن عبداللّه انصارى در هنگام زیارت امام حسین در روز اربعین، آن حضرت را به «خامس اصحاب الکساء» خطاب مى‏نماید.20

 چه بسا این همه پاى‏فشارى بر خواندن این حدیث شریف در محافل دینى، به خاطر ابعاد گوناگون و سازنده‌ی محتواى آن است که اگر همراه با خواندن به آن‏ها توجه شود، در بهبود رفتارهاى آدمى در عرصه‏هاى مختلف زندگى نقشى اساسى خواهد داشت. برخى از آن نکات عبارت‏اند از:

 1. بر خلاف باور عمومى رایج در جوامع اسلامى امروز - تا چه رسد به هزار و چهار صد سال پیش - در این ماجرا، مرد بر زن (پیامبر(ص) و على(‏ع) بر فاطمه(‏س)) سلام مى‏کند، و این هم به خاطر مقام این بانوست و هم به خاطر این فرمان دینى که هر کس وارد جایى مى‏شود، باید بر کسى که در آن جاست سلام کند.

 2. از نوع «برخورد» مادر با فرزندان و «پاسخ»هایش آشکار مى‏شود فضاى خانه آنان تا چه اندازه صمیمى بوده است (مثلاً هنگامى که حسن و حسین کوچک به مادر سلام مى‏کنند، مادر، افزون بر پاسخ، دو جمله عاطفى نیز بر آن مى‏افزاید و مى‏گوید: «درود بر تو اى روشنى چشم و میوه دل من.» و تأثیر جوشش محبت در خانه در رشد سالم شخصیت کودکان بر کسى پوشیده نیست).

 3. همان گونه که در احادیث آمده، برخى از خوش‏بویى کوچه درمى‏یافتند پیامبر از آن جا عبور کرده است. همچنین فرزندان و همسر ایشان از بوى خوش خانه درمى‏یافتند پیامبر آن جا آمده است. و با توجه به اهمیت خوش‏بویى در روابط اجتماعى، این امر نشانگر جایگاه مهم آن در زندگى مسلمانان صدر اسلام - با وجود فقر اقتصادى - است.

 4. بچه‏ها با آن که کوچک‏اند (چهار یا پنج سال)، مى‏دانند براى ورود به حریم خصوصى افراد، باید اجازه بگیرند (خود امام على و حضرت زهرا(ع) نیز اجازه ورود مى‏گیرند).

 5 . پاسخ پدربزرگ نیز تنها جواب سلام نیست، همراه با جمله‏اى عاطفى است.

 6 . نوع برخورد عاطفى مادر با هر دو پسر، یکسان و به دور از تبعیض است.

 7. رفتار زن و شوهر با یک‌دیگر هم خشک و رسمى نبوده و جمله‏اى به احوال‏پرسى افزوده شده که آن را تلطیف کرده است.

 8 . از تعبیر رسول خدا(ص)، جایگاه امام على(‏ع) در نزد وى فهمیده مى‏شود.

 9. فرستاده‌ی خدا، با سخنى که درباره‌ی حسن، حسین، امیر مؤمنان و فاطمه(‏ع) مى‏گویند، همسانى آنان را با خود آشکار مى‏سازد و هر گونه مهربانى با آن‏ها را مهربانى با خود و به خشم آوردن و نبرد با آنان را جنگیدن با خود اعلام مى‏کند؛ و چنین چیزى نمى‏تواند در منطق دینى درست باشد، مگر آن که آنان نیز «معصوم» باشند و آینه‌ی خشم و مهر خداوندى.

 10. محور هستى بودن این دُردانه‏هاى آفرینش نیز از تعابیر خداوند فهمیده مى‏شود.

 11. پیش از این آوردیم که آیه‌ی تطهیر این پنج تن را فرامى‏گیرد.

 12. تشویق - بلکه فرمان - به خواندن این حدیث ارزشمند در محافل دینى.

 13. برکت‏ها و خجستگى‏هاى قرائت این حدیث.

 14. رستگارى شیعیان راستین و ... .

 

1. قرآن کریم، سوره‌ی آل عمران، آیه 61 .

2. نگاه کنید به زندگانى حضرت زهرا(ع)، مترجم: على‏آبادى /889-885 .

 3. قرآن کریم، سوره‌ی دهر (انسان)، آیات 5 به بعد.

 4. الغدیر 107/3.

5. قرآن کریم، سوره‌ی احزاب، آیه 33.

 6. الاحتجاج 92/1.

 7. زندگانى حضرت زهراعلیها السلام، محمدباقر مجلسى، مترجم و محقق: محمد روحانى على‏آبادى /898 .

 8. همان /900-898.

 9. همان /901-900.

 10. همان /905-901.

 11. همان /907-905.

 12. همان /907.

 13. همان /908-907.

 14. همان /909-908.

 15. همان /909.

 16. همان /910-909.

 17. همان.

 18. همان /910.

 19. ششصد پرسش و پاسخ پیرامون حضرت زهرا /133-132.

 20. قرآن کریم، سوره‌ی کوثر، آیات 1 تا 3.