The impact of the gender on formulation of women`s identity چکیده       سؤالات «من که هستم؟»، «من چه کسی می‌توانم بشوم؟» و «من از عهده‌ی انجام چه شغلی برمی‌آیم» پرسش‌هایی اساسی در شکل‌گیری هویت هر فرد هستند. پاسخی که به این سؤالات داده می‌شود متأثر از عوامل متعددی از جمله «جنسیت» است. در طول تاریخ جنسیت به‌عنوان عامل تفکیک‌کننده و توزیع‌کننده‌ی نقش‌های اجتماعی افراد، تأثیری اساسی داشته است. اخیراً، با افزایش گرایش زنان به حضور در عرصه‌های سازمانی، این تفکیک‌سازی جنسیتی نقش‌ها، به سطح سازمان‌ها تسری یافته است و موجبات شکل‌گیری دو دسته از مشاغل را فراهم آورده است؛ مشاغل زنانه (منشی‌گری، آشپزی، پرستاری، مربی مهدکودک) و غیرزنانه و یا به‌اصطلاح مشاغل مردانه (خلبانی، مکانیکی، لوله‌کشی، امور نظامی و حتی متأسفانه مدیریت عالی سازمان‌ها) اما آیا صرف زن بودن و یا مرد بودن این هویت‌های متفاوت و به تبع آن تفکیک-سازی‌های جنسیتی مشاغل و نقش‌ها را رقم می‌زند یا عوامل دیگری در این امر دخیل‌اند. مقاله‌ی حاضر از طریق مطالعه‌ی جامع نظریه‌های موجود در این خصوص، نظیر «نظریه‌ی هویت زیستی» فروید، هورنی، چادورو، کاچاک، «نظریه‌ی یادگیری اجتماعی»، «نظریه‌های شناختی» و «نظریه‌ی نقش‌های اجتماعی»، در صدد پاسخ‌گویی به این پرسش است.  1. تئوری‌های شناختی34: تمرکز این دسته از تئوری‌ها بر چگونگی اندیشیدن در مورد جنسیت و تأثیر این شیوه‌ی اندیشیدن بر رفتار است. دو دسته از مهم‌ترین این تئوری‌ها، تئوری توسعه‌شناختی35 «کولبرگ»36 و تئوری‌های طرح‌واره‌ی جنسیتی37 «بم»38، «مارتین» و «هالورسان»39 هستند. 6-1) تئوری توسعه‌شناختی: طبق تئوری توسعه‌شناختی، آگاهی در مورد جنسیت، با شناخت کلی کودکان از جهان، در ارتباط است. کودکان بعد از درک شناختی جنسیت، رفتارهای متناسب با جنسیت خود را شکل می-دهند و بعدها این مسئله به ساخت فعالانه‌ی درک شخصی فرد از جنسیت کمک می‌کند. لذا کودکان نه منفعلانه از طریق نیروهای زیستی، هویت جنسیتی خود را می‌شناسند و نه منفعلانه از طریق الگوبرداری از نیروهای محیطی به این شناخت نائل می‌شوند. کولبرگ تئوری توسعه-شناختی جنسیت را با الهام از نظریه‌ی رشدشناختی پیاژه ارائه نمود. براساس نظریه‌ی پیاژه، شناخت کودک در مراحل اولیه‌ی رشد، متکی بر ویژگی‌های ظاهری پدیده‌ها است. برای نمونه زمانی که به یک کودک زیر پنج سال گربه‌ای را نشان می‌دهند، وی به‌درستی گربه را شناسایی می‌کند. اما در صورتی که بر صورت گربه، نقابی بزنند و آن را شبیه سگ بکنند، کودک حیوان را سگ شناسایی می‌کند. در پنج سالگی کودکان به ماهیت واقعی اشیاء توجه نشان می‌دهند و علی‌رغم تغییر در ظاهر گربه، آن را همچنان گربه شناسایی می‌کنند. کولبرگ این اصول رشدشناختی را وارد بحث جنسیت کرد. وی مهم‌ترین مسئله در شکل‌گیری هویت جنسیتی را درک «ثبات جنسیت»40 می‌داند. منظور از درک ثبات جنسیت، درک این مسئله است که جنسیت افراد ثابت است و به سادگی از طریق تغییر مدل مو، نوع پوشش و یا نام فرد تغییر نمی‌کند. کولبرگ درک ثبات جنسیت و به-دنبال آن، شکل‌گیری هویت جنسیتی در کودکان را شامل سه مرحله می‌داند: 1) هویت جنسی: در این مرحله که در حدود دو سالگی رخ می‌دهد کودکان به تشخیص‌هایی درباره‌ی جنسیت خود می‌رسند. کودک متوجه می‌شود که دو جنس زن و مرد وجود دارد و از این رو قادر است هویت پدر و مادر خود را شناسایی کند. اما این تشخیص و شناسایی، وابسته به ویژگی‌های ظاهری است. برای نمونه اگر زنی موهایش را کوتاه کند و کت و شلوار بپوشد وی را مرد شناسایی می‌کند. 2) پایداری جنسی: کودکان در سنین 3-4 سالگی در این مرحله قرار می‌گیرند. در این حالت کودک متوجه می‌شود که جنسیت در طی زمان پای‌دار باقی می‌ماند. اما هنوز جنسیت را در موقعیت‌های مختلف ثابت نمی‌داند. برای مثال فکر می‌کنند که اگر پسری با عروسک ‌بازی کند ممکن است دختر شود. 3)  ثبات جنسی: در 5 سالگی، کودک متوجه می‌شود که جنسیت در موقعیت‌های مختلف و با بروز رفتارهای متفاوت تغییر نمی‌کند. برای مثال یک زن با کوتاه کردن موهایش مرد نمی‌شود. زمانی که کودکان به ثبات جنسی رسیدند، شروع به ارزش‌گذاری رفتارهای همجنسان خود کرده،  نقش‌های ویژه‌ی جنس خود را درونی می‌کنند. 6-2) تئوری طرح‌واره‌های جنسیتی: این نظریه حاصل گسترش نظریه‌ی رشدشناختی است. طرح‌واره، ساختـاری شناختی و شبکه‌ای ارتباطی است که ادراکات فرد را سازمان‌دهی و هدایت می‌کند. طرح‌واره یک چارچوب یا فیلتر ذهنی است که بخشی از روش توجه، دست‌رسی و سازمان‌دهی اطلاعات جدید را تشکیل می‌دهد. ذهن هر فردی مملو از طرح‌واره‌های مختلف درباره‌ی کارهایی است که انجام می‌دهد؛ خانواده‌اش، کتاب‌هایی که دوست دارد بخواند، افرادی که با آن‌ها در تعامل است و... همچنین هر فردی مجموعه‌ای از «طرح‌واره‌های خود»41 را در ذهن دارد که چارچوب و ساختاری شناختی از اطلاعات دریافتی در مورد «خود» است. طرح‌و‌اره‌های خود در رابطه با جنسیت، نژاد، مذهب، سن، وزن و ... است. اهمیت و شدت این طرح‌واره‌ها در افراد مختلف، متفاوت است. فــردی که طرح‌واره‌ی جنسیتی قوی‌ یا گرایشات مردسالارانه یا زن‌سالارانه داشته باشد، گرایش بیشتری به سازمان‌دهی اطلاعات دریافتی در مورد خود، حول مفهوم جنسیت دارد تا اطلاعاتی در مورد سن، وزن و یا مواردی از این قبیل. فرض تئوری طرح‌واره‌ی جنسیتی این است که علت بسط رفتارهای جنسیتی در کودکان، به شکل‌گیری طرح‌واره-هایی مربوط می‌شود که آن‌ها را به سوی چنین رفتارهایی سوق می‌دهد. در این دیدگاه آشکارشدن رفتارهای جنسیتی تنها در نتیجه‌ی رشد شناختـی حاصل نمی‌شود بلکه به دلیــل آن است که کودک خود را بــا طـــرح‌واره‌های خاص مربوط به جنسیت، تطبیق می‌دهد. بر اساس این تئوری، فرهنگ نقش مهمی در رشد جنسیت دارد. این نقش از طریق فراهم آوردن مرجعی برای شکل-دادن طرح‌واره‌های جنسیتی انجام می‌شود. کودکان نه فقط آماده‌ی کدگذاری و سازمان‌دهی اطلاعات در رابطه با جنسیت هستند، بلکه آن‌ها این فرآیند پردازش اطلاعات را در محیط اجتماعی که برای زنانگی و مردانگی تعریف متفاوتی دارد، انجام می‌دهند. کودکان به موازات رشدشان طرح‌واره‌هایی را کــه شناخت مربوط به جنسیت را هدایت می‌کند کسب مـی‌کنند. این طرح‌واره-ها پــردازش اطلاعات و قدرت حـل مسئله در حافظه را تحت تـأثیر قـرار داده، رفتارها را سازمان می‌دهند؛ به‌طوری که در برخورد با اطلاعات جدید، به شکل گزینشی عمل می‌کنند و اطلاعاتی را که با طرح‌واره‌ی موجود در ذهن همخوان باشد به دقت پــردازش می‌کنند و اطلاعات ناهمخوان را نادیده می‌گیرند. طرف‌داران این نظریه معتقدند که کودکان طرح‌واره‌ها را برای توسعه‌ی مفهوم خود در مقابل دیگران به کار می‌برند. طرح‌واره‌های جنسیتی الگوی راه‌نمایی را برای مفاهیم شخصی مردانگی و زنانــگی فراهم می‌آورند. نمودار 1 نمونه‌ای از طرح‌واره‌های جنسیتی کودکان را نشان می-دهد.        تحقیقات نشان می‌دهد که بالغین و کودکان، نگرش مثبتی نسبت به ویژگی‌های مربوط به جنسیت خودشان دارند (McAninch , Manolis , Mich & Harries , 1993) . کودکان بعد از این که متوجه می‌شوند که عضوی از یکی از گروه‌های جنسیتی هستند، تمایل به برقراری ارتباط با همجنسان خود و اسباب بازی‌های متناسب بـا جنسیت-شان نشان می‌دهند .(Martin & Little , 1990) تئوری طرح‌واره‌های جنسیتی بیان می‌کند که رفتارهای جنسیتی زمانی تغییر می‌کند که فرهنگی که این رفتارها در آن شکل گرفته‌اند تغییر کند. در تئوری توسعه‌ی شناختــی کولبرگ، کودکان بــه صورت «درونــی» برانگیخته می‌شوند تا رفتارهای سازگار با شناخت‌شان از جنسیت داشته باشند. امــا در تئوری طرح‌واره‌های جنسیتی کودکان به‌صورت «بیرونی» برانگیخته می‌شوند تا رفتارهای سازگار با سایر افراد عضو طبقه‌ی جنسیتی‌شان و همچنین با مفهوم‌سازی-های فرهنگی از طبقه‌های جنسیتی داشته باشند.    نمودار1: تئوری طرح‌واره‌ی جنسیتی در عمل  (Martin, Halverson, 1987; Rider, 2000 ,p75) 2.تئوری نقش‌های اجتماعی42: این تئوری در سال 1987 توسط «آلیس ایگلی»43 به‌منظور تشریح تفاوت رفتار اجتماعی زنان و مردان ارائه گردید. ایگلی معتقد بود نقش‌های بزرگ‌سالان بیش از آن که به اجتماعی شدن-های اولیه‌ی فرد در کودکی یا ویژگی‌های زیستی بستگی داشته باشد به تفاوت‌های جنسیتی در رفتارهای اجتماعی بزرگ‌سالان بستگی دارد. به عبارت دیگر تأثیر نقش‌های اجتماعی در تفاوت‌های جنسیتی به مراتب بیشتر از تأثیر الگوهای اجتماعــی شدن در کودکی یــا تفاوت‌های زیستی است. نمودار 2 تئوری نقش‌های اجتماعی ایگلی را نشان می‌دهد. تفاوت‌های جنسیتی با تقسیم کار بین زنان و مردان آغاز می‌شود. تئوری نقش-های اجتماعی در مورد ریشه‌های این تقسیم کار متفاوت بین زنان و مردان چیزی بیان نمی‌کند اما ایگلی گمان می‌کند که تفاوت‌های زیستی بین مردان و زنان – مانند بارداری زنان یا مراقبت از کودکان توسط زنان – بر ایجاد نقش‌های کاری متفاوت در محیط‌های اجتماعی و اقتصادی تأثیر دارد. تفاوت در تقسیم کار منجر به تفاوت در انتظارات از نقش جنسیتی می‌شود. برای مثال از زنان انتظار می‌رود که بیشتر به دیگران توجه کنند. این توجه به دیگران با ویژگی‌هایی نظیر مراقبت، مهربانی، یاری‌گری، عطوفت و حساسیت نسبت به دیگران نمود می‌یابد. از مردان نیز انتظار می‌رود که نیرومندتر، قاطع‌تر و مستقل‌تر از زنان باشند. تقسیم متفاوت کار بین زنان و مــردان سبب شکل‌گیری بـاورها و مهارت‌های متفاوت بیــن آن دو می‌شود. در نهایت، انتظارات نقش جنسیتی و مهارت‌ها و باورهای جنسیتی سبب ایجاد تفاوت‌های جنسیتی در رفتارهــای اجتماعی نظیر تأثیرپـذیری، رفتـارهای غیر کلامی، پرخاش‌گری و یاری‌گری می‌شود. نمودار2 : تئوری نقش اجتماعی ایگلی (Eagly, 1987; Rider, 2000, p78) نتیجه‌گیری نظریات متنوعی در خصوص چگونگی تاثیر‌گذاری جنسیت بر هویت افراد مطرح شده است. فروید ضمن تبیین لزوم گذر از مراحل مشخص روانی- جنسی جهت رسیدن به رشد مطلوب، معتقد است تاثیرگذاری جنسیت بر هویت، ریشه‌ی زیستی دارد. ادعای فروید در مورد طی ناقص مراحل جنسی- روانی توسط زنان، انتقادات بسیاری را به همراه داشت. نظرات کارن هورنی، الین کاچاک و نانسی چادورو از جمله برجسته‌ترین این انتقادات است. آلبرت باندورا با بیان نظریه‌ی یادگیری اجتماعی خود، تفاوت بین هویت زنان و مردان را ناشی از عوامل محیطی دانسته است و کولبرگ، بم، مارتین وهالورسان این تفاوت و به تبع آن تفاوت در رفتارهای زنان و مردان را ناشی از شناخت آن‌ها از جنسیت خود و شیوه‌ی اندیشیدن‌شان در مورد رفتارهای متناسب با این جنسیت دانسته‌اند. آلیس ایگلی نیز با ارائه‌ی نظریه‌ی نقش‌های اجتماعی خود، نقش تفاوت-های جنسیتی در نقش‌ها و رفتارهای بزرگ‌سالان در شکل‌گیری هویت افراد را به مراتب پررنگ‌تر از نقش الگوهای اجتماعی شدن ( نظریه‌ی یادگیری اجتماعی)، شناخت از جنسیت ( نظریه‌های شناختی) و عوامل زیستی دانسته است. 34- Cognitive Theories 35- Cognitiv developmental theory 36- Kohlberg 37- Gender Schema theories 38- Bem 39- Martin and Halverson 40- Gender Constancy 41- Self – Schemas 42- Social Role Theory 43- Alice Eagly « منابع فارسی » 1. خسروی، زهره، رفعتی، مریم، فروزش، سیده نورا، 1382، «مبانی روان‌شناختی جنسیت»، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دفتر برنامه‌ریزی/اجتماعی و مطالعات فرهنگی، تهران. 2. رضائیان، علی، 1381، «مبانی مدیریت رفتار سازمانی»، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، تهران. 3. شمس اسفندآبادی، حسن، 1384، «روان‌شناسی تفاوت‌های فردی»، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، تهران. 4. مرتضوی، شهرناز، 1383، «رابطه‌ی فرهنگ با نقش‌های جنسیتی و مشارکت»، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی تهران. 5. نوابی نژاد، شکوه، 1379، «روان‌شناسی زن»، انتشارات جامعه‌ی ایرانیان، تهران. 6. Barnes, Andrea, 2005, "The handbook of women, psychology and the low", Jossey-Bass, CA. 7. Block, J.H, 1984, "Psychological development of female children and adolescents", In J.H Block, Sex role identity and ego development, San Francisco: Jossey-Bass. 8. Caplan, P.J and Caplan, J.B, 1999, "Thinking critically about research on Sex and Gender", New York: Longman. 9. Eagly, A.H, 1987, "Sex differences in social behavior: A social role Interpretation", Hillsdale, NJ: Erlbaum. 10. Eagly, A.H, and Mladinic, A, 1994, "Are people prejudiced against women?", European review of social psychology, Vol5, pp1-35. 11. Feingold, A, 1994, "Gender differences in personality: A meta-analysis", psychological bulletin, 116, pp429-296. 12. Gerds, E, 1995, "Women preparing for traditionally male professions: psychical and psychological symptoms associated with work and stress", Sex Roles, 32, pp787-807. 13. Kinicki, Angelo and Kreitner, Robert, 2008, "Organizational behavior: Key concepts, Skills and best practices", Mc Graw-Hill, Irwin. 14. Lips, Hillary. M, 2006, "A New psychology of women, Gender, Culture and Ethnicity, 3rd Ed, Mc Graw-Hill, New York. 15. Martin. C and Halverson. C, 1987, "The roles of cognition in Sex-roles and Sex-typing". In D.B carter (Ed), Current conception of Sex-roles and Sex-typing: theory and research. Prayer. 16. Martin. C and Little. J, 1990, "The relation of gender understanding to children's Sex-typed preferences and gender stereotypes", Child development, vol 61, pp1429-1439. 17. McAninch, C.B, Manolis, M.B, Mich. R and Harris, M.J, 1993, "Impression formation in children: Influences of Gender and expectancy", Child development, Vol 64, pp1442-1506. 18. McCobby, E.E and Jacklin, C.N, 1974, "The psychology of sex differences", Stanford, CA: Stanford university press. 19. Rider, Elizabeth. A, 2000, "Our Voices: Psychology of woman", Wadsworth, USA. 20. Schermerhorn, John R.et al, 1994, "Managing organizational behavior: measurement and application", The Guliford press, New York.