در قسمت گذشته وراثت به‌عنوان یکی از عوامل اجتماعی عفّت مورد بررسی قرار گرفت و کارکردهای آن در این رابطه به طور اجمال بیان گردید. در این قسمت به بررسی نقش محیط و برخی از مصادیق آن پرداخته می‏شود.

ب: محیط

یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار در عفت افراد؛ محیط است. محیط عبارت است از تمام چیزهایی که فرد می‌بیند، می‌شنود، احساس می‌کند، می‌بوید، می-چشد، می‌خورد، می‌نوشد، تجربه می‌کند و یاد می-گیرد؛ از جمله عوامل محیطی هستند. به عبارت دیگر به جز ظرفیت‌های ژنتیکی فرد، متغیرهای گوناگونی که از لحظه‌ی انعقاد نطفه تا پایان عمر او را احاطه کرده و بر او تأثیرمی‌گذارد. باید از جمله عوامل محیطی به‌حساب آورده شود.1

در تعریف دیگر آورده است: «تمام متغیرهای خارج از وجود فرد که از آغاز باروری و انعقاد نطفه تا هنگام تولد و سپس تا مرگ انسان را دربرگرفته و بر او تأثیر می‌گذارد و یا تأثیر می‌پذیرد؛ از عوامل محیطی است.»2

براساس این تعریف تمام چیزهایی که از آغاز انعقاد نطفه تا هنگام مرگ انسان را احاطه کرده و به‌نحوی در او تأثیر می‌گذارد. از جمله عوامل محیطی شمرده  می‌شود.

1- محیط پیش از تولد

دوره‌ی انعقاد نطفه تا زمان تولد از مهم‌ترین و حساس‌ترین دوره‌های رشد است. چرا که بخش قابل ملاحظه‌ای از ساختمان روانی و جسمانی کودک در این دوره پی‌ریزی می‌شود. از این رو می‌توان گفت که این دوره در فرایند تربیت نقش اساسی دارد. 3 روان‌شناسان نیز به اهمیت این دوره از رشد تأکید داشته و نقش آن را در فرایند رشد انسانی اساسی دانسته‌اند، محیط پیش از تولد محدود به عوامل محدودی است. ولی تأثیرات آن بر موجود درون رحمی پایا و تا حد زیادی غیرقابل جبران است. در این دوره، محیط تأثیرات بیشتر یک سویه و از محیط بیرون به سوی موجود درون رحمی در جریان است. عوامل مؤثر بر رشد که در این محیط وجود دارد شامل اکسیژن، مواد غذایی، حرارت، حالات روانی مادر، عوامل بیماری‌زایی که بتواند از جفت عبور کرده و سیستم گردش خون کودک را تحت تأثیر قرار دهد. تشعشع و ضربه‌هایی که با عبور از سپرهای ایمنی، موجود درون رحمی را متأثر سازد.4 از نظر روان‌شناسان تأثیر عوامل محیطی پیش از تولد به رشد کودک زیاده قابل توجه است. آنان معتقدند که درجه‌ی رشد و سرعت نموی جنین به‌شدت تحت تأثیر شرایط محیطی جنین از لحاظ جسمانی و روانی مادر قرار دارد. چنان که بسیاری از ناهنجاری‌های عقلانی، روانی و بدنی او نتیجه‌ی شرایط محیطی جنین در رحم مادر است.5 بنابراین تغذیه‌ی مادر، بیماری و سلامتی مادر حالات نفسانی و روانی مادر، تأثیرات و انفعالات روحی مادر همگی می‌تواند بر جنین اثر گذاشته و پیامد مثبت یا منفی به‌دنبال داشته باشد. با توجه به همین امر است که اسلام به این دوره‌ی از رشد انسان عنایت کافی مبذول داشته و از آغاز تا انجام آن را مورد توجه قرار داده است. توصیه‌های اسلام در باب زناشویی مانند داشتن وضو هنگام مباشرت با همسر، بردن نام خدا و خواندن دعاهای ویژه، انجام دادن عمل زناشویی در ساعت-های مخصوص و دادن غذاها و میوه‌های خاص به خانم باردار و... همگی نشان‌دهنده‌ی اهمیت اسلام به این دوره از رشد انسان است. در قرآن کریم نیز ضمن نقل داستان مادر حضرت مریم(ع) به تأثیرگذاری روحیات مادر در شخصیت جنین اشاره شده است. چنان که می‌فرماید: «اذ قالت امراه عمران ربّ انّی نذرت لک ما فی بطنی محرّراً فتقبّل منّی .....و انّی سمّیّتها مریم و انّی اعیذها بک و ذریّتها من الشیطان الرجیم .فتقبّلها ربّها بقبول حسن و انبتها نباتاَ حسناً؛6 به یادآور هنگامی را که همسر عمران گفت: خداوندا آن چه را در رحم دارم برای تو نذر کردم که محّرر آزاد برای خدمت به تو باشد. از من بپذیر که تو شنوا و دانایی... من او را مریم نام گذاردم و او فرزندانش را از وسوسه‌های شیطان رانده شده، در پناه تو قرار می‌دهم. خداوند مریم را به طرز نیکویی پذیرفت و به شکل شایسته‌ای او را رویاند و پرورش داد.

واژه‌ی «نذر» به این معناست که انسان چیزی را که برای او واجب نیست بر خود واجب کند.

کلمه‌ی «محرّر» که از ماده‌ی «تحریر» است به معنای آزادشدن از قید و زنجیر است. از این رو آزادکردن برده را «تحریر» می‌گویند. تقبل به-معنای قبول کردن و پذیرفتن با رضا و رغبت است. «اذ قالت امراه عمران...»7 آیه‌ی شریفه دلالت دارد که این مناجات زمانی صورت گرفته است که فرزندش حامله بوده و حملش از عمران بوده است. از این مناجات این نکته نیز استفاده می شود که خود عمران در آن روزها زنده نبوده وگرنه مادر حق نداشته فرزند شکم خود را بدون اجازه  شوهر تحریرکند.8

واژه‏ی «تحریر» در این آیه به معنی آزاد کردن برده نیست چرا که دختر عمران برده نبوده، تا مادرش او را آزاد کند. بنابراین منظور از تحریر در آیه آزاد کردن فرزند از قید ولایتی است که والدین بر فرزند خود دارد و با داشتن آن ولایت او را تربیت کرده و در مقاصد خود به کار می‌برد. و اطاعت‌شان نیز بر فرزند از این بابت واجب است.

نتیجه «تحریر» این است که فرزند از تسلط پدر و مادر بیرون می‌شود و پدر و مادر او را به خدمت نمی‌گیرند. اگر این عزیز به‌وسیله‌ی نذر و به‌خاطر خدا انجام شود معنایش آن است که این فرزند در ولایت خدا داخل شده و تنها او را بپرستد و به او خدمت نماید. خدمت خدا کردن به این است که در مسجد، کلیسا و اماکن مقدسه‌ای که مختص خدا است خدمت نمایند.9 فنصلها ربّها....خدا او را قبول کرد. نتیجه‌ی این عبادت همان اصطفا و برگزیدن مریم است که در آیه‌ی دیگر به آن اشاره شده است.10 مراد از این که فرمود: «او را به انبات نیکو  می‌رویانیم» این است که رشد و پاکیزگی به او و ذریه‌ی او دادیم و به او و به هر یک از ذریه و شاخه‌ای که از تنه‌ی درخت وجود او می‌روید حیاتی اضافه کردیم که آمیخته با القا است شیطان و پلیدی و وسوسه‌های او نباشد.11 از این آیه‌ی شریفه به‌خوبی استفاده می-شود روحیات، باورها، آرزوها و اهداف مادر تکوین شخصیت جنین و سرنوشت آینده‌ی او نقش سازنده تأثیرگذار دارد. دعای یک مادر باردار برای جنین در مصون‌ماندن او از لغزش و وسوسه‌های شیطان اثرگذار است. آن گاه که مادر مریم فهمید فرزندش دختر است در حق او چنین دعا کرد: «انّی سمّیتها مریم و انّی اعیدها بک و ذریتها من الشیطان الرحیم؛12من او را مریم نهادم او و نسل او را از شر شیطان در پناه تو قرار دادم.» واژه‌ی مریم در لغت به معنای زن عابد و خدمت‌کار است. از آن جا که این نام‌گذاری به وسیله‌ی مادرش بعد از وضع حمل انجام شد، نهایت عشق و علاقه‌ی این مادر باایمان را به وقف فرزندش در مسیر بندگی و عبادت خدا نشان می‌دهد. به همین دلیل او پس از نام‌گذاری، نوزادش را و فرزندانی که در آینده از او به‌وجود می‌آیند، در برابر وسوسه‌های شیطان به خدا سپرد.13

2- محیط پس از تولد

محیط بعد از تولد، محیطی گسترده با عوامل متنوع را دربر می‌گیرد، که می‌توان آن را به دو بخش محیط طبیعی و اجتماعی تقسیم کرد.

محیط طبیعی

یکی از اقسام محیط پس از تولد محیط طبیعی است. مقصود از محیط طبیعی عواملی مانند آب و هوا، تغذیه و منطقه‌ی جغرافیایی که کم و بیش بر ابعادی از رشد انسان مانند بعد جسمی و صفات تأثیر می‌گذارد. در این تحقیق درصدد بیان همه‌ی مصادیق محیط طبیعی نیستیم و تنها به نقش تغذیه در عفت افراد اشاره خواهد شد.

محیط اجتماعی

محیط اجتماعی از روابط میان افراد یک خانواده آغاز می‌شود و شامل مدرسه، همسن و سالان، جامعه، فرهنگ، مذهب، وسایل ارتباط جمعی، شغل، مؤسسات، انجمن‏ها، محافل مذهبی و.... بر می‌گردد.

در این تحقیق چند مصداق از محیط اجتماعی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

خانواده:

نخستین عامل تأثیرگذار در تربیت فرزند پس از تولد، محیط خانواده است، از آن جا که خانواده یکی از عوامل اساسی و تأثیرگذار در تربیت فرزند است و از طرف دیگر بحث آن نیز گسترده است، نقش خانواده در عفت فرزندان به طور جداگانه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

دوستان:

یکی از عوامل اجتماعی که در عفت‌مداری فرد یا بی‌عفتی او دخالت دارد دوستان و همسالان است. بعد از خانواده همسالان مؤثرترین عامل اجتماعی است که در رشد عاطفی، اجتماعی و شخصیت فرد تأثیر می‌گذارد. ویژگی‌های مشترک بسیاری در میان همسالان وجود داردکه سبب می‌شود تا یک‌دیگر را الگو قرار دهند. کودکان و نوجوانان به‌دلیل این که وقت زیادی را در گروه می‌گذرانند از طریق تبادل ارزش‌ها مطالب بسیاری می‌آموزند.14 احساس تعلق و وابستگی به دیگر انسان‌ها از اساسی‌ترین نیازهای فردی است که در زمینه‌های مختلفی از جمله روابط با همسالان بروز می‌کند و بر رشد روانی، جسمی و اجتماعی فرد تأثیر می‌گذارد. افراد گروه همسال از طریق معاشرت با ارزش‌های گوناگون آشنا شده و از راه تبادل ارزش‌ها، مسایل فراوانی را یاد می‌گیرند.15 دوستان و همسالان تأثیر زیادی بر رشد شخصیت و اخلاق افراد دارد. این تأثیر بر نوجوان و جوان بیش از دیگر افراد است. گروه همسالان، دوره‌ی نوجوانی از افراد تشکیل می‌شود که از نظر سن و سال و نیروی عقلی به هم نزدیک هستند. این گروه در رفتار هر یک از افراد گروه تأثیر زیادی دارد. گاهی اثر آن در این دوره‌ی از زندگی بیش از خانه و مدرسه است.16 نوجوانان در میان خود یک وحدت ناگستنی ایجاد کرده و به‌شدت تحت تأثیر گروه قرار می-گیرند. نوجوان تلاش می‌کند در لباس، زبان، لهجه، الفاظ و اسلوب و روش زندگی از دوستانش تقلید می‌کند.

بر اساس دیدگاه روان‌شناسان یکی از نیازهای نوجوان عضویت درگروه همسالان است. چرا که نوجوان در این دوره‌ی سنی نه کودک است و نه بالغ. به همین سبب به گروه و جمعیتی نیازمند است که به سطح رشد و فهم او پاسخ دهد. آن‌ها را بفهمد تا فرد مقام واقعی خود را در میان دوستانش دریابد. گروه همسال به این معنا یکی از عوامل ضروری برای رشد و تکامل اجتماعی نوجوان است و اهمیت آن در تربیت فرد از والدین و معلمان بیشتر است.17 همان طور که مواد غذایی تأثیر لازم را در جسم و جان انسان‌ها می‌گذارد، دوستان نیز در روحیه، اخلاق و رفتار انسان تأثیر چشمگیر و انکارناپذیر می‌گذارد. تأثیرپذیری از دوستان آن چنان عمیق و اثرگذار است که از آن به «حدت و امتزاج دوستان» تلقی و تعبیر می‌گردد.18 امام علی(ع) نیز در این خصوص می‌فرماید: «الاصدقاء نفس واحده فی جسوم متفّرقه؛19 دوستان یک روح در چند پیکرند.»

معاشرت با دوستان بر شکل‌گیری شخصیت فرد، نوع رفتار، اخلاق و نگرش تأثیر می‌گذارد. اثر معاشرت و رفاقت امری است غیرقابل انکار. چنان که پیامبر(ص) فرمود: «المرأ علی دین خلیله فینظر من یخالل؛20 انسان به دین و روش دوست عقد است.» پس باید بنگرد که با چه کسی دوست است. مخالطت و آمیزش با دیگران بسیاری از مظاهر اخلاقی و عادات را در انسان ایجاد و یا دگرگون می‌سازد. دوستان به طور معمول می‌تواند گروه باشند. گروهی دارای اخلاق و روحیات و رفتار مثبت و نیکو هستند. و گروه دیگر دارای صفات، رفتار و اخلاق منفی و زشت هستند. در تأثیرگذاری هر گروه و طیف از دوستان همان ویژگی‌ها و خصلت-های خاص خود را به دوستان منتقل می‌کنند انسان-های نیکوکار دارای صفات و اخلاق نیک و ویژگی‌های مثبت اخلاقی و باورهای صحیح دینی را به دوستان خود انتقال می‌دهند. در حالی که افراد آلوده و منحرف خصلت‌ها و رفتارهای زشت و ضداخلاقی خود را به دوستان و همسالان خود منتقل می‌کنند. همسالان از عوامل مهمی هستندکه الگوهای رفتاری جامعه-اند و مثبت و یا ضداخلاقی را به یک‌دیگر می-آموزند.

بنابراین نوع تأثیر به نوع دوستان و همسالان بستگی دارد. اگر دوستان خوب باشند، تأثیر آن‌ها مثبت و اگر دوستان ناشایست باشند، تأثیر آن‌ها نیز منفی خواهد بود. چنان که امام علی(ع) فرمود: «لاتصحب الشریراً فانّ طبعک یسرق من طبعه شراً و انت لا تعلم؛21 با آدم‌های بد مصاحبت نکنید زیرا طبع تو از طبع او بدی می‌گیرد بدون آن که تو متوجه شوی.» امام صادق(ع) فرمود: «من یصحب صاحب السوء لا یسلم؛22 آن که با بدان بنشیند سالم نمی‌ماند.»

قرآن کریم نیز سرنوشت کسانی را که در انتخاب دوست دقت نکرده و از دوستان فاسد و منحرف پیروی نموده‌اند، به تصویر می‌کشد و حسرت و ناله-ی آن‌ها را منعکس می‌کند. و زبان حال آنان را این گونه بیان می‌دارد: «یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلاناً خلیلاً لقد أضلّنی عن الذکر بعد اذ جائنی وکان الشیطان للا نسان خذولاً؛23 وای بر من ای کاش فلان مرد کافر و فاسق را دوست نمی‌گرفتم. رفاقت او مرا از پیروی از قرآن و رسول حق منحرف کرده و گمراه گردانید.» آری دوستی شیطان (انسی وجنی) برای انسان مایه‌ی خذلان و گمراهی است. دوستان و همسالان از چند راه می‌توانند بر رفتار، نگرش و شخصیت فرد تأثیر بگذارد. که مهم-ترین آن از راه الگو دادن فرد با دیدن رفتار و گفتار دوستان خود تلاش می‌کند رفتار وگفتار خود را با آن‌ها همانند سازد. گاه آن چنان تحت نفوذ گروه دوستان خود قرار می‌گیرد که نوع لباس پوشیدن، آرایش و طرز سخن گفتن آن‌ها را نیز تقلید می‌کند.24 بنابراین اگر دوستان انسان دارای رفتار پسندیده و اخلاق نیک باشند او نیز آن‌ها را الگوی خود قرار داده و به سمت نیکی گرایش می‌یابد. چنان که اگر افراد آلوده و منحرف باشند به سمت بدی‌ها انحراف تمایل پیدا خواهد کرد. راه دیگری که دوستان از طریق آن می-توانند بر افراد گروه خود تأثیر بگذارند، تقویت و تنبیه است. گروه دوستان و همسال با تقویت یا تنبیه رفتارهای فرد می‌توانند بر رفتار او تأثیر بگذارند. رفتاری که گروه آن را تقویت کند در خود تثبیت می‌شود و رفتاری را که گروه تأیید نکنند و فرد را به سبب آن مسخره کنند انجام نمی‌دهند.25 براساس این دو راه‌ گروه دوستان می‌توانند بر عفت یا بی‌عفتی اعضای خود تأثیر بگذارند به این صورت که گروه همسال و دوستان از افراد عفیف و پاک شکل گرفته باشد رفتار عفیفانه‌ی آن‌ها بر فرد اثر گذاشته و او آنان را الگوی خود قرار داده و به سوی عفت-مداری تمایل پیدا خواهد کرد. در حالی که اگر گروه از افرادی آلوده و غیر عفیف تشکیل شده باشد فرد گروه نیز تحت تأثیر آنان قرار گرفته و به سمت انحراف و آلودگی سوق داده خواهد شد. پس علاوه بر آن اگر گروه همسال از افراد شایسته و نیک  شکل گرفته باشد در صورت لغزش فردی از گروه و ارتکاب رفتار غیرعفیفانه گروه او را تنبیه نموده و از ادامه‌ی انحراف او جلوگیری می-نمایند. در حالی که اگر گروه از انسان‌های آلوده و فاسد شکل گرفته باشد، رفتار ضدعفت اعضای خود را تقویت نموده و او را در ادامه‌ی راه مصمم‌تر می‌سازد.

معلمان

یکی از عوامل اجتماعی که در عفت محصلان و دانش-آموزان نقش دارد معلمان است.

معلم از ارکان اصلی مدرسه بوده و در پیشرفت تحصیلی و رشد اجتماعی، عاطفی و اخلاقی کودکان تأثیر به‌سزایی دارد. معلم با شیوه‏ی مختلف می-تواند به دانش‌آموزان خود اثر بگذارد. معلم پس از آشنایی با شاگردان خود از آنان انتظاراتی دارد بر رشد آینده‌ی کودک تأثیر مناسب می‌گذارد و می‌تواند مانع رفتارهای نامطلوب و نابه‌هنجار دانش‌آموزان شود و رفتار نامطلوب آن‌ها را اصلاح کند.26

شخصیت مطلوب معلم سبب ایجاد تفاهم و ارتباط صمیمی و عاطفی بین او و دانش‌آموز می‌شود. معلم نه تنها در پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان تأثیرگذار است بلکه می‌تواند دانش‌آموز خود را به محیط مدرسه و جامعه روابط اجتماعی و آداب صحیح تربیتی و اخلاقی علاقه‌مند سازد.27

معلم می‌تواند بر اندیشه، باورها و رفتار دانش-آموز اثر بگذارد.

رفتار معلمان سرمشق رفتار کودکان است. معلمان می‌توانند به طور با توجه کردن به کودک هنگام رفتار مطلوب و بی‌توجهی به هنگام انجام ندادن رفتار بسیاری از جنبه ‌ های رفتار کودکان را تغییر دهند.28

نقش الگویی معلم

طبیعت انسان چنان است که از رفتار دیگران بیش از گفتارشان تأثیر می‌پذیرد.

در متون اسلامی بر این موضوع تأکید شده و روایات اسلامی به صورت‌های مختلف و گوناگونی آمده است که در دعوت دیگران تنها به سخن گفتن اکتفا نشود بلکه از ابزار عمل و رفتار بیش از سخن استفاده شود.

چنان چه امام صادق(ع) در این رابطه فرمود: «کونوا دعاه الناس بغیر ألسنتکم لیروا منکم الورع و الاجتهادو الصدق و الورع.؛29 مردم را به غیر زبان خود دعوت کنید تا آنان از شما، کوشش و تلاش و راست‌گویی را ببینند.

یادگیری از طریق مشاهده‌ی رفتار دیگران در تربیت دینی که با هدایت رفتار و نگرش و شخصیت انسان سروکار دارد. نقش بسیار مهمی دارد. این نقش در بعد عبادی و اخلاقی که جلوه‌های رفتاری بیشتری دارد، بسیار حیاتی از دیگر ابعاد دین است.30

روش اصلی آموزش معارف عبادی با حدیث، آموزش آداب و احکام، روش عملی است. روش اصلی معصومان برای آموزش نماز و عبادات دیگر روش عملی بود. با این مضا که به جای توضیح شفاهی چگونگی نماز خواندن آن را در برابر مخاطبان انجام می‌دادند و از آن‌ها می‌خواستند تا مانند آن‌ها را انجام دهند. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «صلّوا کما رایتمونی اصلی؛ آن گونه که من نماز می‌خوانم، نماز بگذارید.»31

به نظر می‌رسد این روش در مقایسه با روش بیان شفاهی مؤثرتر و کم‌هزینه‌تر است. زیرا در توضیح شفاهی ممکن است مخاطب مراد گوینده را به درستی در نیابد یا مربی نتواند مراد خود را به‌درستی بیان کند. در حالی که آموزش عملی میزان نارسایی به حداقل می‌رسد.32 پیامبر اکرم(ص) در آموزش اعمال حج به مسلمانان از همین روش بهره گرفت. چنان که نقل شده است: «انّ البنی حجّ وتحته رحل رث...و طاف علی راحلته لینظر الناس الی هیئته و شمائله و قال: خذو ا عنّی مناسککم؛33 پیامبر مناسک حج را انجام داد در جایی که بر ناقله سوار بود و در حالی که بر راحله‌ی خود سوار بود طواف نمود تا مردم به سوی او نگاه کرده و دو شیوه‌ی انجام طواف و سایر اعمال حج را یاد بگیرند و فرمود: مناسک خود را از من فرا بگیرید.»

در مورد معلمان نیز این مطلب صادق است. نه تنها سخنان و آموزش‌های شفاهی آنان بلکه رفتار و منش آن‌ها نیز در تربیت دینی دانش‌آموران و محصلان مؤثرتر است. از این رو اگر معلمان، دانش-آموزان را به رفتارها، صفات و نگرش‌های خاصی دعوت کند ولی خود در عمل و رفتار به آن‌ها پای-بند نباشد، آموزش‌های شفاهی آنان نیز تأثیر نخواهد داشت.34 چنان که در روایت از معصوم(ع) آمده است: «انّ العالم اذا لم یعمل بعلمه زلت  موعظته عن القلوب کما تزلّ مطر عن الصفا؛.35 هرگاه عالم به علم خود عمل نکند سخنان او در دل‌ها نفوذ نمی‌کند، چنان که باران به سنگ صاف می‌لغزد و در آن نفوذ نمی‌کند.»

رسول خدا(ص) فرمود: «مثل الذی یعلّم الخیر و لا یعمل به مثل السراج یضیئی الناس و یحرق نفسه؛36 کسی که رفتار نیک را به دیگران آموزش می‌دهد ولی خود به آن عمل نمی‌کند مانند چراغی است که به دیگری نورافشانی می‌کند ولی خودش را می‌سوزاند.

از آن چه بیان گردید، استفاده می‌شود که یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در تربیت افراد معلمان است. معلمان علاوه بر بیان شفاهی نقش الگویی نیز برای شاگردان خودشان دارند. آنان می‌توانند با رفتار مناسب خودشان، روش درست زندگی را به دانش‌آموزان بیاموزند. معلمان می‌توانند با رعایت حجاب و عفت پیشگی بر اخلاق و رفتار محصلان اثر گذاشته و آنان را به سمت عفت و پاکی سوق دهند. معلمان می‌توانند با رفتار نادرست خودشان زمینه‌ساز آلودگی و انحرافات اخلاقی آن‌ها را فراهم آورند.

معلم علاوه بر این که خود الگو هستند، می‌توانند الگوهای دیگری را نیز برای دانش‌آموزان معرفی نمایند. برای نمونه می‌توانند جای‌گاه نماز را در زندگی بزرگان دین از قبیل پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت صحابه، علما و شخصیت‌های برجسته بیان نمایند. در باب حجاب و عفاف می‌تواند شخصیت‌های بزرگی مانند حضرت فاطمه(ص) زینب کبری و بسیاری از زنان بزرگ تاریخ را برای دانش‌آموزان خود مثال و الگو بیاورد.

معلمان افزون بر این که می‌توانند با رفتار مناسب خودشان الگوی مناسبی را برای دانش‌آموزان ارائه دهند و علاوه بر این که می‌توانند الگوهای مثبتی را برای شاگردان خود در زمینه‌های مختلف عبادی و اخلاقی معرفی نمایند می‌توانند الگوسازی نمایند. به این صورت که برخی دانش‌آموزانی را که از نظر علمی، دینی و اخلاقی برجستگی‌هایی دارند به‌عنوان دانش‌آموز الگو و نمونه برای دیگران معرفی نمایند. این کار می‌تواند در ضمن مراسم خاصی که  همه‌ی اولیای مدرسه و والدین دانش‌آموزان حضور داشته باشند انجام شود. این اقدام باعث می‌شود که دانش‌آموزان مذکور الگوی سایر دانش‌آموزان شوند.37

در پایان، با توجه به این نکته لازم است که دانش‌آموزان معلمانی را الگوی خود قرار  دهند، که مقبول و مورد اعتماد آنان باشند. مقبولیت و اعتماد حاصل معلول دو ویژگی است. نخست این که معلم باید توانایی علمی قابل قبولی داشته باشند به گونه‌ای که بتواند از عهده‌ی تدریس درس خود برآمده و پرسش‌های دانش‌آموران را به‌خوبی پاسخ داده آن‌ها را قانع کند.

دیگری این که رفتار و گفتارش با یک‌دیگر تطابق داشته باشد. به عبارت دیگر نمونه‌ای قابل قبول از یک فرد دین‌دار باشد.38

بنابراین معلمی که دانش‌آموزان را به حفظ حجاب و عفت دعوت می‌کند، باید خود نمونه‌ی خوبی از انسان‌های عفیف و محجبه باشد و در رفتار، پوشش مناسب اسلامی را رعایت نماید. از عفت در گفتار برخوردار باشد و جز سخنان نیک و پسندیده از زبان او بیرون نشود. در رفتار خود عفت‌مدار باشد. از مال حرام پرهیز نماید. نگاه و گوش داشته باشد. چنین معلمی می‌تواند در پرورش عفت در وجود دانش‌آموزان نقش داشته باشد.

 

پی نوشت

1- سوسن سیف و دیگران، روان‌شناسی رشد، ج1، ص40.

2- ناصر بی‌ریا و همکاران، روان‌شناس رشد، قم، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، چاپ اول 1374، ج1، ص219.

3- محمدباقر حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، ج1، ص145.

4- ناصر بی‌ریا و همکاران، روان‌شناسی رشد، ج ا، ص219.

5- محمدباقر حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، ج1، ص145.

6- آل عمران،آیه‌ی 35.

7- آل عمران،آیه‌ی 35.

8- محمدحسن طباطبایی، المیزان، مترجم محمدباقر موسوی، ج3، ص226.

9- همان، ص267.

10- همان.

11- همان، ص272.

12- آل عمران آیه‌ی 36.

13- ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج2، ص396.

14- جواد زارعان و همکاران، روان‌شناسی رشد، ج1، ص221.

15- علی‌اکبر شعاری‌نژاد، روان‌شناسی رشد، ص568.

16- همان، ص569.

17- همان.

18- محمد عاقلی، شیوه‌های کنترل و هدایت غریزه‌ی جنسی (پایان نامه)، ص86.

19- محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ترجمه‌ی رضا شیخی، ج 5، ص296.

20- همان، ص297.

21- ابن الی الحدید، شرح نهج البلاغه‌ی اسماعلیان، 1406ه ق، ج020ص 272.

22- محمدباقرمجلسی، بحارالانوار، ج75، ص261.

23- فرقان آیه‌ی30.

24- محمد داوودی، نقش معلم در تربیت دینی، ص109.

25- همان.

26- ناصر بیر‌یا، روان‌شناسی رشد، ج2، ص923.

27- همان، ص924.

28- پاول هنری ماسن، رشد و شخصیت کودک، ص591.

29- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج67، ص309.

30- محمد داوودی، نقش معلم در تربیت، ص217.

31- ابن ابی جمهور احسایی، عوالی الئالی، ج4، ص198.

32- محمد داودی، پیشین، ص215.

33- ابن ابی جمهور احسایی، پیشین،  ج4، ص24.

34- محمد داودی، پیشین، ص207.

35- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، بیروی موی الوفاء 1402ه.ق، ج2، ص39.

36- همان، ص38.

37- محمد داودی، نقش معلم در تربیت، پیشسن، ص209.

38- همان، ص209.