از حجابت بوی هستی می‌وزید،

ترانه‌ی سبز حقیقت زندگی

من تو را در دست نوازش‌گر ایمان دیدم

آنگاه که در پیچ و تاب پریشان سرگشتگی، گم نشدی

فراوان و زوال ناپذیر،

درخشیدی

به دور از هرگونه خللی و نقصانی

تو را در آیه‌های وجودت یافتم

بی‌ادعا و بارانی

درخشیدی در فضای مه گرفته‌ی وجودم

تو را یافتم و هوای ایمان در من وزیدن گرفت

من به همه‌ی آن‌ چه از تو دارم مباهات می‌کنم

به همه‌ی آن چه از تو آموختم

از حجاب تو، ای زلال تابناک

می‌خواهم مثل تو باشم، پس می‌شتابم تا ادراک کمال

با ترانه‌های ناب،

با عطر اهورایی،

و در خلوت خدایی

می‌خواهم با تو باشم

ای عنصر حیات‌بخش جهان هستی