به درختی لبریز از شکوفه های گیلاس

در بهاری ترین جمعه دل

خواهم خواند تمامی خاطرات تنهایی را

و روشن خواهم ساخت

نگاه منتظرم را

بر گوشه گوشه آسمان هایی از با تو بودن

فریاد می‌زنم

می نالم

تمام بی تو بودن را

در روزگارانی دهشتناک

و تو

آسمانی ترینی

و من

زمینی ترین

چگونه بشکنم

تمام فاصله های مانده ام را

مولای من!

فردا بهاری ترین روز دل من خواهد بود

شعله زار ندبه ام

شمعستان کمیلم

شوق آباد عهدم

منتظرند

ای سپیدترین معنی بودن

طلوع فردا را با عشقی سرشار از امید با تو بودن، آغاز خواهم کرد

تا هیچ غروبی نتواند حرفی از بی تو بودن بزند!