فقط دو کلمه؛ دو کلمهای که میتواند تمام زندگی و هستیات را روبهراه کند و یا آتش به اعتقاداتت بزند. وقتی قرار باشد به سبک زندگی ایرانی اسلامی خودت به عنوان یک مادر، پدر، فرزند، همسر، همسایه، دوست، همکار، آشنا، شهروند و... بیتوجه باشی؛ سبک زندگی غربی، خودش خواهی نخواهی سر از تمام دین و دنیای تو درمیآورد و میشوی همانی که خودت هم با خودت، غریبه میشوی. آن چنان درگیر تجملات، مدپرستی، خرافهپرستی و... میشوی که رفتارها و نگرشهای فرهنگی و اجتماعی جدیدی به سرعت در اندیشهات لانه میکند و تبدیل به یکی از مصرفکنندههای محصولات غربی با تمام مظاهر آن میشوی.
میدانی، خوب میدانی که با وجود سبک زندگی مدرن، آسایش بیشتر شده است؛ آسایشی که باید برای داشتنش، آرامشت را از دست بدهی. روزبهروز ضخامت دیوار خانهها کمتر میشود؛ اما دلها فاصله بیشتری از هم میگیرند و کسی از حال همسایهاش خبر ندارد. انواع وسایل زندگی جدید در فروشگاهها خودنمایی میکنند؛ که میتوانی با آنها راحتتر زندگیات را بچرخانی؛ اما چرخش ناموزون وام خرید و اقساط آنها، زندگیات را فلج میکند.
درست است که با تغییر نیازهای فردی و اجتماعی، سبک زندگی نیز دچار تحولاتی شود. پیشرفت لازمهی زیستنی پویاست؛ اما نه پیشرفتی که تو را از فهم، درک و عمق معنای زندگی بازدارد و چشم و دلت را فقط به ظواهر خوش کند. چهقدر با زبان دینت، با زبان کشورت، و یا زبان روز دنیا آشنا هستی که دلت میخواهد شیوهی زندگیات درست برگرفته از آموزههای وارداتی باشد و حتی رنگ پادری خانهات همانی باشد که دیگران برای تو انتخاب کردهاند؛ تا بتوانند بهتر تولیدات خودشان را از در خانهات به درون زندگی تو پرتاب کنند.
تو زنی، تو مادری، تو دختری، تو خواهری، تو جنسی از نوری، تو همرنگ برگ بهاری، تو دلت به نرمی و نازکی گلبرگهای یاس است؛ دلت نخواهد که ناگهان بخواهی، خودت را، دینت را، فرهنگ و داشتههای سالیان گذشتهات را به یکباره فراموش کنی تا زنی امروزی و مدرن شوی. تو همیشه امروزی خواهی بود اگر بخواهی، تمام آیینها و اعتقادات را با زبان روز و همگام با پیشرفت علم و صنعت برای خودت تفسیر کنی؛ و سبکی برای زندگیات برگزینی که به روشنی آسمان آبی، به زلالی آب، به شفافیت آیینه، و به پاکی دل دریاییات باشد.
سردبیر