فرمود فاطمه مهین بانوی زنان در دو جهان است. فرمود فاطمه پارهی تن من است. فرمود او جان و دل من است که در سینه قرار دارد. فرمود او نور چشم و میوهی دل من است. فرمود و هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است. هر گاه فاطمه را دید؛ همه را متوجه دیدار کرد؛ دیدار! دیدار، یعنی شهود! دیدار، یعنی اشراق! دیدار، یعنی عشق؛ یعنی حضور؛ یعنی تجلی؛ یعنی ظهور!
همانگونه که گفتهاند، معرِف باید بالاتر از معرَف باشد، تا بتواند او را به خوبی بشناساند. تنها مقام شامخ نبوت و صاحب ولایت میتوانست و میتواند نسبت به بانوی باوقار مدینه سخن بگوید. آنچه آمد، تنها نکاتی اندک از سخنان رسول خدا(ص) دربارهی حضرت زهرا(س) است. برای پیامبر(ص) دیدن علی و زهرا، یک عبادت است، ثواب است؛ ثوابی که مسیر پیامبر(ص) را به درب خانهی دخترش میرساند. حضرت فاطمه (س) در چند فضیلت از همگان برتری داشت و این همگان تنها زنان و دختران پیامبر(ص) نبودند؛ بلکه از تمام خویشان و اصحاب و یاران پیامبر(ص)، به جز مولای متقیان حضرت علی(ع) بافضیلتتر بود.
پندار حضرت زهرا(س)
چه کسی میتواند برای زهرای مرضیه(س) دوران خوش کودکی را معنا کند؟ گویی او برای همیشه بزرگ و سترگ آفریده شده است! آنگاه که هم سن و سالانش آزادانه بازی میکردند؛ او و خانوادهاش در ازدحام خشم شیاطین، به فرجام اسلام میاندیشیدند. بسیاری از احادیث تنها انعکاسدهندهی رفتار پیامبر(ص) با حضرت زهرا(س) در مدینه و بعد از ازدواج او با حضرت علی(ع) هستند؛ اما عشق پیامبر(ص) به زهرا(س)، نمیتواند بعد از هجرت اتفاق افتاده باشد. اصلاً تصور تکامل زمانی و جسمی برای حضرت صدیقه(س) نمیتواند مصداق درستی باشد؛ چرا که باید تکامل فکری او را در حد و اندازه خود ایشان بررسی کرد. شخصیتی که جزء معصومین است باید به علم «لدنی» هم دسترسی داشته باشد! معصوم یک واژهی انتزاعی نیست که در جنسیت مختلف، متفاوت عمل کند؛ بلکه به دلیل بهرهمندی از یک منبع فیض فراتر از زمان و مکان، جنس و جسم و موقعیت و وضعیت، عمل میکند. ایمان حضرت زهرا(س)، از بطن مادر تا بطن خاک، همانی بود که خداوند مقدر فرموده بود و عشق پیامبر(ص) از ازل تا ابد نسبت به حضرت زهرا(س) همان بود که همیشه مزهی «لولاک لما خلقت الافلاک» داشت. پندار توحیدی حضرت زهرا(س) از جنس تعلیم بشری نبود؛ چرا که یک نفر آن هم در هفت سالگی با تعلیم و تعلم به آنچنان مقام والا نمیرسد.
ایمان توحیدی، عبادت، نجابت، عصمت، عفت، شجاعت، غیرت دینی، سخاوت، عطا و ... چیزهایی نبودند که آنها را حضرت در طول نُه سال آموخته باشد، بلکه با جان و دل او، با ذرهذره وجود او آمیخته شده بود. شاکله وجودش بازتاب آیهی تطهیر بود؛ آیهای که بزرگترین سند افتخار اسلام در بازشناسایی فطرت آدمی، فراتر از ابعاد جسمی و جنسیتی اوست . به خاطر همان موضوع پیامبر(ص) حدیث ثقلین را فرمود و عترت خود را در کنار قرآن معرفی کرد . آنان صورت عملی اسلام و چهرهی واقعی قرآن بودند. حضرت زهرا(س) جوهرهی اصلی شریعت نبوی و ولایت علوی است؛ نه امتیازهایی که به واسطهی قرابت یا عبادت برای ایشان فرض کردهاند.
رفتار فردی حضرت زهرا(س)
تربیت فرزندان توسط حضرت زهرا(س) به عنوان یک بانوی برآمده از متن اسلام، خود یک الگو برای آموزش نسلهای بعد بود؛ تا برحسب آموزههای وحیانی و قرآنی زندگیکنند. زندگی خانوادههای شهرنشین در عصر ظهور اسلام، متأثر از شرایط سیاسی اجتماعی عصر خود بود و فقدان دانشگرایی در عربستان، آنها را به سمت فریب و زیرکی، تجارت، خشونت، و امارت و حکومت، سوق میداد. عمدهی اشخاص حاضر در شهرها را افراد زیرک و باهوش که تاجر و اهل حساب و کتاب بودند؛ تشکیل میداد و افراد عشیرهنشین و صحرانشین را افراد خشن،کمطاقت و کممعلومات! تقریباً همه یا سیاه بودند یا خاکستری و تنها افراد سفید قریش، طایفهی بنی هاشم بود که آبا و اجدادی پیرو دین حنیف ابراهیمی، و موحد بودند و در آنها نیز فقط اخلاق حسنه و فتوت، امتیاز چشمگیری به شمار میآمد.
تنها خانوادهای که به نص قرآن کریم از تمام آلودگیهای ظاهر و باطن برکنار بودند، همانا خانوادهی پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) و فرزندان ایشان است. خانهی حضرت زهرا(س)، تنها خانهای بود که جز مهر و عطوفت و جز شوقِعبادت، هیچ یک از عوارض دنیاطلبی را نداشت. از قناعت تا انفاق از کرامت تا سخاوت، از عصمت و عفت تا حکمت و رحمت؛ گویی تمام فضایل اخلاقی را تنها خداوند به این خانواده داده است؛ از بذل تبسم تا رفع حاجت، از نیکخواهی تا نیکگویی، از صداقت تا هدایت!
بانویی با ده سال سن، چنان از کمال و آراستگی معنوی بهره میبرد که در همسایگی مسجد، همانند مسجد مقدس میشود. آن هم زمانی که تنها پنج سال از جامعیت دین اسلام میگذرد و مدینهای که آکنده از اقوام مختلف است و هر روز افراد تازهای را به خود میبیند و عدم بهرهمندی آن از یک فرهنگ و رفتار اجتماعی الگو، سبب شده تمام نگاهها به سوی عترت حضرت رسول(ص) باشد. در جامعهای که دهها سال با خشونت، خشم و دشنام زندگی کرده و زنان را حتی کمتر از احشام خود فرض کرده است؛ خانوادهای آمد که کرامت زن خانواده نه تنها به اندازهی مرد،که بالاتر از او و والاتر از هر کسی جز پیامبر(ص) است. بانویی ده یا پانزده ساله که قرآن را تفسیر کند؛ علم و اخلاق را تعلیم دهد؛ شوهرداری و بچهداری کند؛ تمام کارهای منزل را خودش انجام دهد؛ اهل رعایت حقوق خدا و خلق خدا باشد و حق پیامبر(ص) و حق وصی(ع)، فرزند، اقوام و همسایه را درست به جا آورد؛ کار خود را با کنیزش تقسیم کند. در نهایت جوانی و طربناکی خویشتندارترین دختر و همسر روزگار باشد؛ به جای اینکه او به زندگی مادی دیگران رشک برد، دیگران به زندگی معنوی او رشک برند؛ چنان زندگی خویش را مدیریت کند که هم پدر از او راضی باشد، هم شوهر، هم فرزندان از او خشنود باشند، هم خویشان و زیردستان، شاهکار خلقت عالم است.
فاطمه(س) دختر فرمانروای شهر است؛ اما به کسی فرمان نمیدهد و برای امور شخصی خویش به کسی یا کسانی امر نمیکند. اگر بخواهد تمام شهر در اختیارش است؛ اما برای جلب رضایت خدا و پیامبرش نهایت دقت و مراقبت را دارد. بالاترین عظمت دخت پیامبر(ص) اخلاق کریمهی اوست. اخلاقی که از لحاظ معنوی، آموزشگارش خداوند، قرآن کریم و حالات و روحیات زهرایی اوست. اگر او یکی از مطرحترین چهرههای اسلام است، تنها به واسطهی قرابت نیست. تواناییهای فردی او، نه تنها از اجتماع درس نمیگیرد که به اجتماع برای رسیدن به کمال، درس میدهد.
رفتار اجتماعی حضرت زهرا(س)
از لحاظ رفتار سیاسی، حضرت زهرا(س) را میتوان یکی از بزرگترین زنان سیاسی جهان اسلام نامید. مردم پیش از جریان سقیفه، حضرت زهرا(س) را به عنوان دخت پیامبر(ص) و همسر امیرمؤمنان و امام حسن و حسین(ع) میشناختند و شناختشان محدود به اعمال عبادی و اخلاقی و نجابت نژادی حضرت میشد؛ اما بعد از جریان سقیفه دیگر صحبت حضرت زهرا (س) از حقوق خود و از اطرافیان نبود، بلکه این بار، حق خداوند از زبان یک زن جاری میشد؛ زن کاملهای که بهتر از تمام صحابی از حق خدا و رسولش آگاه بود. حضرت فاطمه(س) از «آگاهترین مردمان» زمان خود نسبت به حقایق اسلام بودند.
ما حضرت فاطمه(س) را «الگو» معرفی میکنیم و سیرهی ایشان را به نفع افکار و اعتقادات خود، مصادره میکنیم؛ در صورتی که سیره و رفتار و کردار ایشان فراتر از باورهای محدود امروزی و دیروزی ماست. ایشان را نسبت به عملکرد همانندش باید سنجید، در جایی که کمترین شخص را در قرون اعصار میتوان یافت که «قرین» ایشان باشد. به همین خاطر است که «سیده نساءالعالمین» است. ایشان در رفتار و کردار نسبت به آحاد مردم جهان برتری و سروری دارند. اگر چنین نبود، رسول خدا(ص) دستهای او را نمیبوسید و خطاب به او نمیفرموند: «فداها ابوها!»
ولایت ایشان در رفتار و پندار و کردار سایه بر همه دارد؛ نه جنسیت خاص و نه سن خاص! حضرت زهرا(س) به عنوان یکی از معصومین(ع) از منزلتی برخوردارند، که جایگاه هیچ یک از مخلوقات زمینی و آسمانی نیست! عنصر وجودی ایشان برتر از عناصر اربعه است و «نور» تنها جوهر خلقت اوست! اگر چنین نبود، «آب» مهریهی او نمیشد! اگر چنین نبود، «خاک» مزار فرزندش، مهر نماز نمیشد! اگر چنین نبود، «آتش» بر او حرام نمیشد. اگر چنین نبود، «باد» عطر عصمتش را در بهشت نمیپراکند! و جهان شیعه بامدادان و شامگاهان، لب به ترنم دل انگیز «حی علی خیرالعمل» نمیگشود.
کوردلان جاهلیت که نمیتوانستند شاهد اوجگیری نام حضرت فاطمه(س) در آسمان دلها باشند. حضرت فاطمه(س) را تنها با چند نخل خرمای «فدک» میسنجند؛ غافل از آن است که آفاق خاکی و افلاکی؛ حتی عاجز از تصور شکوه حضرت فاطمه(س) و فرزندان اویند. جایی که قرآن در شأن آنها میگوید: «ان الله یامر بالعدل والاحسان و ایتاء ذی القربی» وقتی دربارهی این آیه از امام محمدباقر(ع) سؤال شد، ایشان فرمودند: «عدل یعنی وجود مبارک رسول خدا(ص) و احسان یعنی حضرت علی(ع) و ذیالقربی حضرت فاطمه(س) و فرزندان بینظیر ایشان است.» همچنین دربارهی آیه «الذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین وجعلنا للمتقین اماما» حضرت امام صادق(ع) میفرمایند: «منظور آیه ما اهل بیت هستیم.» آری، تنها این واژهی لولاک نیست که مقدسترین وظیفه را به عهده گرفته است؛ آنچه از درخت و گیاه تا ستاره و ماه، در ملکوت است، ضمن تسبیح آفریدگار حیات، به تعظیم و تکریم مقام شامخ اهل بیت(ع) میپردازند. فاطمه ذات تمام خوبیها و مادر تمام نیکیهاست. فاطمه، فقط «فاطمه» است ...
منابع:
-العطاردی، عزیزالله، مسند فاطمه الزهرا(س)، انتشارات عطارد، 1412.
-قمی، حاج شیخ عباس، منتهی الامال، ج اول، چاپ پانزدهم، انتشارات هجرت،1382.