بررسی پیدایش عرفانهای نو در سبک زندگی
جنگ جهانی دوم نه تنها تحولات سیاسی و اقتصادی فراوانی را در غرب به دنبال داشت، بلکه منشأ تغییرات فکری و فرهنگی بسیار گستردهای نیز گردید. انسانهایی که با کنار زدن دین از صحنهی زندگی فردی و اجتماعی و تنها با اتکای به عقل خویشتن و علوم تجربی آرامش و رفاه روحی و جسمی خویش را طلب میکردند، اینک خسته و ناامید از تحقق انتظاراتشان، باید برای درمان دردها و بحرانهای روحی و فکری خویش به دنبال راهی نو بودند؛ راهی فراتر از آنچه که علم و عقل بشری در پیش پایشان گذاشته بود . از طرفی مسئولین این جوامع نیز دریافته بودند، چنانچه مردم را در مسیر این جستوجو آزاد گذارند، راه برای بازگشت مجدد دین به عرصهی زندگی آنان باز خواهد شد . در این میان دین اسلام به دلیل بهترین و کاملترین پاسخی که به این نیاز فطری بشر داده است، بیشترین امکان گزینش را خواهد داشت . لذا برای جلوگیری از گرایش دوبارهی مردم به مذهب و خصوصاً دین اسلام، زیرکانه این احساس نیاز عمیق روحی به معنویت را با نوعی نیاز سطحی و بیاساس به آرامش جایگزین کرده و برای پاسخگویی به آن در ربع قرن گذشته، نزدیک به 2500 گروه غیرمتداول به نام گروههای مذهبی در آمریکا و اروپا به وجود آمد. در حال حاضر تقریباً هر دو هفته یک فرقهی جدید معنوی و مذهبی در دنیا پدید میآید. در حالی که این فرقهها نه تنها پیروانشان را به سوی مذهب سوق نمیدهند، بلکه بیشتر این گروهها به نام معنویت و رستگاری، دست به انجام کارهای مبتذل و غیراخلاقی زیادی میزنند؛ به گونهای که حتی اکثر کشورهای اروپایی مخصوصاً فرانسه، آلمان، روسیه و بلژیک نیز این گروهها را امتداد توسعه و نفوذ فرهنگی آمریکا در این کشورها قلمداد کرده و برای جلوگیری از نفوذ آن ها در کشورهایشان اقدامات ویژهای اعمال کردهاند.
نفوذ فرقههای نوظهور در ایران
کشور ما نیز علیرغم داشتن سابقهی کهن فرهنگ و تمدن غنی ایرانی اسلامی، به جهت ویژگیهای خاص عاطفی و اخلاقی، کثرت جمعیت جوان و فعالیتهای گستردهی استعمار فرهنگی، قابلیت تأثیرپذیری از فرقهها و گروههای نوظهور را دارد . به همین جهت استعمارگران تلاش میکنند با عوض کردن سبک زندگی و اندیشه برخی از مردم؛ با سوق دادن آنان به سوی فرقههای منحرف، مبلّغ ادیان نوظهور باشند.
این جنبشها از دههی 1360 به بعد آغاز و در دهههای 1370 و 1380 افزایش یافت. ضعف ایمان، استعداد بالای تغییر اعتقاد و پذیرفتن آیینهای جدید در برخی از جوانان؛ و نیز شکستهای زندگی، فقدان هم صحبت و احساس تنهایی، اوصاف بد و رذایل اخلاقی برخی از به ظاهر دینداران و ریاکاری و بیعاطفگی آنها و علاقه به داشتن رابطهای نزدیک با خدا و در مقابل کمبود معنویت در فضای زندگی را میتوان از جمله علل گرایش جوانان به این گونه فرقهها دانست.
همچنین تلاش برای ایجاد دهکدهی جهانی و برقراری ارتباط حداکثری از طریق رسانهها و تبلیغات فراوان فرقهها با استفاده از جذابیتهای مدرن ادبی و هنری و در نهایت جهل و بیاطلاعی افراد از اعتقادات و رفتارهای انحرافی این گونه فرقهها، از جمله مهمترین عوامل گرایش برخی از افراد در کشور ما به سمت این گونه از معنویتهاست. لذا اتخاذ تدابیر مناسب جهت مقابله با اینگونه انحرافات نه تنها از سوی ارکان جامعه، بلکه از سوی تکتک خانواده ها نیز بسیار ضروری است. آگاهی از این امر مهم که آشنایی با برخی از این گروهها اگر چه در بدو امر ممکن است، تنها نوعی سرگرمی ساده برای پرکردن اوقات فراغت جوانان و در قالبهایی چون خواندن رمان، انجام ورزش یا تمرینات سادهی روانشناسی به نظر آید؛ لیکن آنچه آرام و بهتدریج حاصل میشود، تهدیدی است که متوجه مفهوم دین و جایگزینی خودمحوری و انسانمحوری و سکولاریسم به جای خدامحوری است. به علاوه انحرافاتی چون اطاعت بیچون و چرای اعضا از رهبران خود، بریدن اعضای فرقه از جامعه، گرفتن پولهای کلان از مریدان توسط رهبران و بیبند و باری جنسی نیز به فراوانی در این گروهها مشاهده میگردد.
مهمترین فرقههای نوپدید در دوران معاصر
به طور کلی فرقههای جدید و نوپدید معنوی در دوران معاصر را به دستههای زیر میتوان تقسیم کرد:
1- گروههای الحادی و منکر خدا مانند: کلیسای شیطانپرستی.
2- گروههایی که منشأ شرقی داشته و تبلیغات آنها ظواهر مذهبی دارند، مانند: سای بابا، اشو و سیک.
3- گروههایی که به ظاهر با تبلیغ روشها و آیینهای مذهبی منافاتی ندارند، مانند: فالون دافا، یوگا، تی ام، اکنکار.
4- گروههایی که از مذاهب اسلامی انشعاب یافتهاند، مانند: بهائیت و وهابیت.
5- گروههایی که زیر شاخههای مسیحیت و یهودیتاند.
همچنین این دسته از گروهها و فرقههای جدید دارای ویژگیها و مشخصههایی خاص خود هستند؛ از جمله آنکه اعضای فرقههای جدید، به اعتقادات خویش دلبستهتر و پایبندتر و متعصبترند. عضوگیری اعضا در این فرقهها، به صورت زیرزمینی و مخفیانه انجام میگیرد. رهبران فرقههای نوظهور در زندگی فردی، حتی غذا، لباس و همسر اعضای فرقه دخالت میکنند و همهی آنها بدون دلیل ادعا میکنند که راه سریعتر و روشنتری به سوی حقیقت دارند.
نتیجه آنکه با وجودی که ادعای غایی آیینهای جدید و معنویتهای نوپدید، ایجاد نوعی تحول و دگرگونی فردی است؛ ولی آنچه که در عمل به ارمغان میآورند، دوری از خدامحوری است که با شیوههایی مانند مدیتیشن یا تمرکز فکر، فاصله گرفتن از ادیان سنتی، تفاسیر آزاد از متون دینی و خالی نمودن دین از مناسک و شعایر دینی و با تعابیری مانند غیبگویی و تسخیر نفوس، آزاد کردن نیروهای عظیم نفسانی بشر و نهایتاً رسیدن به آرامش و رهایی از رنج و سختی دنبال میشود.
معنویتهای نوپدید در ایران معاصر
گروههای مختلفی را که به عنوان معنویتهای نوپدید هماکنون در ایران مشغول فعالیت هستند؛ می توان تحت عنوان عرفانهای التقاطی بومی، آیینهای شرقی، آیینهای آمریکایی، معنویتهای فرا روانشناختی و عرفانهای دینی مسیحی، یهودی و... تقسیمبندی کرد و به اختصار به نقد و بررسی اعتقادات برخی از مهمترین آنها پرداخت.
آیینهای شرقی مطرح در ایران
هند بزرگترین کشور جهان واقع در جنوب آسیاست که مرکز ادیان و مذاهب گوناگون به شمار میرود. مهمترین عرفانهای هندی مطرح در ایران عبارتاند از: بودیسم، سیک، اشو، سای بابا، رام الله، کریشنا و یوگا.
جریان عرفانی یوگا در قرن حاضر، بهویژه در سالهای اخیر بیشتر مطرح شده است. در حال حاضر بیش از 250 عنوان کتاب و 399 مقاله و پایاننامه دربارهی یوگا در کتابخانهی ملی ایران ثبت شده است. به علاوه بیش از دو میلیون و 50 هزار یافته به زبان فارسی در اینترنت پیرامون یوگا میتوان دریافت کرد. اگر چه یوگا در ایران بیشتر به عنوان ورزشی که بر تمرکز تأکید دارد، شناخته شده است؛ اما اهتمام بیش از حد به آن در سالهای اخیر، میتواند زنگ خطر و نشاندهندهی موضوعی فراتر از توجه به نوعی ورزش باشد. چنانچه امروزه یوگاکارها با نفوذی گسترده در ایران از یوگا به عنوان راه حقیقتخواهی و طریق ورود به عالم معنا نام میبرند و از تأثیرات مثبت آن بر زندگی سخن میگویند. رویکرد عرفانی یوگا و تنوع موضوعات آن علت اصلی نفوذ یوگا در ایران بوده است؛ تقریباً در تمام کتابهای یوگا به «عرفان بودن یوگا» اشاره شده است و در برخی از آنها نیز خدایان باستانی هند و آیینهای شرکآلود هندی تقدیس شدهاند. نگاه ورزشی به یوگا از نظر پدیدآورندگان آن بزرگترین توهین به یوگا است، زیرا یوگا در دیدگاه آنها یک آئین عرفانی و معنوی است. یوگا در واقع بخش عملی یکی از مکتبهای فلسفی هند است که به جهت پالایش ذهن و درون و تسلط روح بر بدن انجام میگیرد. نفوذ تدریجی یوگا در بین جوانان، نه تنها مکتب فلسفی و اعتقادات خاص مربوط به آن را به ارمغان میآورد، بلکه سبب تزلزل عقاید دینی آنان نیز میگردد.
یوگا به زیر شاخههای متعددی انشعاب پیدا کرده است، که یکی از مهمترین شاخههای آن به نام «یوگا پاتانجلی» هماکنون در ایران آموزش داده میشود. در این نوع یوگا هشت مرحله که با زیر مجموعههای خود نزدیک به چهل مرحله میشود، شامل تکنیکهای فراوان نشستن، خم شدن، خوابیدن، راه رفتن، ایستادن و غیره میباشد. مرحلهی هشتم یوگا «نیروانا» نام دارد که در آیین بودا به معنای رسیدن به اوج معنوی و یا حالت خاموشی درون یا سکوت باطنی است که این خود نشاندهندهی نگاه معنوی به آن است. همچنین در یوگا عقیده بر این است که کیهان سراسر انرژی است، انسان نیز به عنوان جزئی از کیهان از این قاعده مستثنی نبوده؛ لذا به اعتقاد آنان انسان دارای هفت کالبد انرژی است که در هم تنیده شده و هر کالبد بر کالبدهای پایینتر احاطه و اشراف دارد. کمترین حجم از انرژی مربوط به کالبد اول و بالاترین میزان انرژی مربوط به کالبد هفتم یا کالبد نیروانی است که مساوی با انرژی کل کیهان است، بنابراین هر فرد میتواند انرژی کل کیهان را در خود جای دهد. هر چه انسان بتواند به کالبدهای بالاتری دست یابد از هوش، ادراک و معرفت بیشتری برخوردار میشود. بنابر آنچه که این سیستم ارائه میدهد، کسی باهوشتر، بامعرفتتر و عارفتر است که در اصطلاح انرژیمندتر باشد، در حالی که در عرفان دینی کسی عارفتر محسوب میشود که مقربتر باشد و به درگاه آفرینندهی کل هستی نزدیکتر و این است تفاوت عرفان زمینی و عرفان الهی و ماورایی.
در یوگا اعتقاد بر این است که در هر انسان علاوه بر اینکه هفت کالبد انرژی موجود است، یک منبع عظیم انرژی نیز نهفته است که از آن رگهایی، انرژی را به تمام بدن رسانده و مازاد آن را به صورت هالهای به اطراف بدن منتقل میکنند. همچنین محل تقاطع سه تا از مهمترین این رگها، هفت منطقه از انرژی در بدن به نام چاکرا را تشکیل میدهد. چاکرا نیز یکی از مهمترین و کلیدیترین اصطلاحات در یوگا به شمار میرود. نکتهی محوری در این اعتقادات آن است که همهی نیروهای درونی پیش گفته در انسان، به دو صورت خفته و فعال وجود دارد و مراکز انرژی انسانها معمولاً خفته است و به همین دلیل است که اکثر انسانها بیحس، بیحال و کمتحرک هستند. اگر به کتابهای تألیف شده در باب یوگا مراجعه شود، مهمترین کاربردی که برای یوگا مطرح شده است، احساس رسیدن به آرامش است. علاوه بر آن فواید متعدد جسمانی نیز برای یوگا بیان شده از جمله صاف شدن سینوسهای صورت و پیشانی، صاف شدن شکم، تناسب اندام، تقویت مفاصل، پیشگیری از بروز پوکی استخوان در دوران کهنسالی، پیشگیری از خوابهای پریشان، سالمسازی پوست و غیره و بدین ترتیب یوگا توانسته است در متن زندگی انسانها قرار گیرد. این دریافتها اگر چه در ظاهر ممکن است مقبول و پسندیده باشد، لیکن مهمترین دلیل نقد اعتقادات یوگا این است که آموزههای یوگا با هیچ یک از دلایل عقلانی، وحیانی و علوم تجربی قابل اثباتپذیری و دفاع نیست و تنها در حد یک ادعاست. اگر تمام متون گذشته و حال یوگا مورد بررسی قرار گیرد، حتی یک استدلال عقلی و فلسفی به نفع یوگا پیدا نمیشود، همچنین در هیچ یک از منابع دینی در مورد یوگا، یک آیه، حتی از تورات نیز یافت نمیشود. بنابراین راه اثبات وحیانی نیز مسدود خواهد بود.
سؤال مهمتری که در اینجا مطرح است این است که رابطهی یوگا با عرفان چیست؟ فواید و آثاری که عمدتاً برای یوگا مطرح میشود، حتی در صورتی که درست هم باشد! فوایدی جسمی، عصبی و حداکثر ذهنی است که هیچ ارتباطی با عرفان ندارد. بنابراین باید حد یوگا را دانست و آن را با عرفان خلط ننمود. عرفان تقرب به درگاه الهی است که با یوگا حاصل نمیشود. در یوگا نیز مانند سایر مکاتب هندی نه تنها سخنی از خدا نیست، بلکه سخنی از معاد و سرانجام زندگی انسانها هم نیست؛ بنابراین یوگا را میتوان تنها مجموعهای از تکنیکها دانست که نهایت آرمان آن به زندگی دنیوی انسان، در این جهان منحصر میگردد.
منابع
- خسروپناه، عبدالحسین، جریانشناسی ضدفرهنگها، تعلیم و تربیت اسلامی، تهران، 1390.
- شریفی دوست، حمزه، کاوشی در معنویتهای نوظهور، صهبای یقین، 1391.
- فعالی، محمدتقی، آفتابها و سایهها، نجمالهدی، تهران، 1386.