کارشناس ارشد اطلاعرسانی، سطح دو حوزه
انفجار ارتباطات در عصر اطلاعات
وقتی در عصری به نام عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات زندگی میکنیم، رسانههای جمعی نیز ارتباط اجتنابناپذیری با صحنهی مناسبات اجتماعی انسانها پیدا میکنند. صحنهی ارتباطات اجتماعی انسانها از گذشته تاکنون به قدری تغییر و تحول یافته است که بشر را با انقلاب ارتباطی نیز روبهرو کرده است. ارتباطات رو در روی انسانها در گذشته نمیتوانست زندگی و آداب و رسوم اجتماعی آنها را با تغییر و تحول چشمگیری روبهرو کند؛ اما امروزه به دلیل فراوانی ارتباطات انسانی به کمک تکنولوژی و فناوری، زندگی انسان همواره رو به تغییر است. در گذشته، انتقال افکار و از جمله رونق و ترویج روشهای گوناگون زندگی به دلیل محدود بودن ارتباط و وسایل ارتباط جمعی با روندی بسیار کُند و ضعیف همراه بود؛ ولی امروزه با توجه به فناوریهای نوین، بهجرأت میتوان گفت که جوامع بشری بهصورت روزانه با هم در ارتباط هستند و همین رابطه باعث شده تا سبکها و روشهای زندگی جدید با شتاب بیشتری در سطح دنیا در حال چرخش و تغییر باشد. در حال حاضر با پیشرفت ارتباطات، جوامع دستخوش تغییرات بسیاری شدهاند و رسانههای همگانی مانند تلویزیون، ماهواره و بهخصوص اینترنت جایگاهی دارند که پیش از این کسی تصور آن را نداشت.
آشتی با سبک زندگی ایرانی اسلامی
سبک زندگی، همان شیوهی زندگی یا چگونگی زیستن است. سبک زندگی یک فرد یا یک گروه در برگیرندهی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی است از موسیقی گرفته تا هنر و دکوراسیون منزل و پوشش شخصی، رفتارهای اجتماعی، تفریحات، سرگرمیها و حتی معاشرت با دیگران. آنچه که در چند سال اخیر بیش از پیش خودنمایی میکند، توجه به شیوههای اصیل زندگی است. شیوه و سبکی از زندگی ایمانی در یک جامعه موحد و ایرانی چه جایگاهی دارد؟ چرا رهبر معظم انقلاب بارها و بارها در سخنان خود به لزوم توجه به سبک زندگی ایمانی اشاره کرده و میکند؟ چرا بسیاری از اقلام مصرفی ما از هویت ایرانی و ملی برخوردار نیستند؟ چرا استفاده از اقلام مصرفی بیگانه نوعی حس رضایت و خوشایندی به ما میدهد؟ آنها با فرهنگ مصرفی ما چه کردند که با اجناس ملی خود بیگانه شدیم؟ نقش رسانه در آشتی با تولیدات ملی و اقلام ایرانی چیست؟ مگر نه این است که رسانهها از شدت نفوذ فرهنگی بالایی برخوردار هستند و بر فرهنگ رفتاری و به عبارتی سبک زندگی ما مؤثر هستند؛ پس ارائهی دستورالعملهای کاربردی سبک و شیوهی زندگی دینی، ایرانی و ایمانی ما چه زمانی در دستور کار رسانههای مکتوب و تصویری، در رأس آنها تلویزیون و رادیو قرار خواهد گرفت؟
این ره که به ناکجا میرود!
برخوردهای خشک و تئوریک با فرهنگ و زندگی اسلامی در رسانههای جمعی نمیتواند نقش مهمی در اشاعهی تفکرات دینی و ایرانی ما ایفا کند؛ و تنها منجر به کسالت و دلزدگی از این مفاهیم در رسانهها خواهد شد. شیوههای صحیح زندگی اسلامی موضوع مهمی است که نیاز به آن به شدت در جامعه احساس میشود. وقتی منابع دینی ما سرشار از دستورالعملهای مؤثر و سازنده نسبت به سبک زندگی و راهکارهای زندگی دینی است؛ چرا برنامههای تلویزیونی و سینمایی ما فاقد ارزشهای لازم برای برخورداری از یک سبک زندگی ایمانی است؟ چرا در صدا و سیما تفکرات فمینیستی افراطی که بر علیه مردان تبلیغ میشود، اشاعه داده میشود؟ چرا در برنامههای تصویری تلویزیون سبک زندگیای تبلیغ میشود که با دستوارت دینی ما مطابقت لازم را ندارد؟ چرا در انتخاب برنامههای تصویری خارجی سیما دقت لازم صورت نمیگیرد و آنها به مبلغینی برای ترویج سبک زندگی غربی تبدیل میشوند؟ نمونهی این موارد فیلمهایی نظیر «چه رویاهایی که میآیند» است که در آن نگاه به آخرت مبتنی بر باورهای شرقی مائوییسم است و میگوید که هر گونه به قیامت اعتقاد داشته باشی، آن دنیا برایت همانگونه خواهد بود! البته در سیما سعی میشود که بعد از نمایش آثار اینچنینی به نکات شبههانگیز در آثار اشاره شود؛ اما مگر چند درصد مخاطبان بعد از نمایش یک فیلم، به تفسیرهای بعد از آن توجه میکنند!
وسایل ارتباط جمعی، یا محور شکلدهی به اندیشه
بسیاری از اندیشمندان، وسایل ارتباط جمعی را محور شکلدهی به اندیشه میدانند. «مارشال مک لوهان» نظریهپرداز معروف معتقد است: «هر کس وسایل ارتباط جمعی را در اختیار داشته باشد، فرهنگ عام را تحت نفوذ دارد. وی گفته است که اگر ارشمیدس نقطهی اتکایی میخواست تا جهان را دگرگون کند؛ من رسانهها را میخواهم تا جوامع را دگرگون سازم!» تلویزیون و ماهواره در رأس رسانههای جمعی، بر شیوههای زندگی و سلیقههای عموم مردم جامعه تأثیر میگذارند. این اثرگذاری نیز به دلیل استفاده اغلب مردم از آنهاست که حساسیت و همچنین کارایی آنها را بیشتر میکند. طی چند دههی گذشته رسانههای جمعی بینندگان زیادی را به سوی خود جذب کردهاند. خصوصاً اینکه در چند سال اخیر به دلیل ماهیت دیجیتالی شدن رسانهها و افزایش تعداد کانالهای ماهوارهای و تلویزیونی، بر تعداد بینندگان آنها و مدت زمانی که صرف تماشای برنامههای رسانهای میشود، افزوده شده است. با این اوصاف، موضوع سبک زندگی خواه ناخواه با آنها پیوند تنگاتنگ پیدا کرده است.
سبک زندگی اختیاری یا اجباری
رسانهها، دارای اثرات وسیع و گوناگونی هستند؛ از تأثیرات روانی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تا دخالت در تغییر عقاید، ارزشها، مهارتها و سلیقهها و در کل تغییر سبک زندگی. بیشتر مردم معتقدند خود باید آزادانه سبک زندگیشان را انتخاب کنند و این جزو اختیارات و حقوق قانونی آنهاست؛ اما آیا این مسأله در دنیای کنونی اتفاق میافتد؟ در این زمینه «آنتونی گیدنز» جامعهشناس انگلیسی مینویسد: «ظهور تلویزیون بر الگوهای زندگی روزانه بهشدت تأثیر گذارده است، زیرا بسیاری از مردم فعالیتهای دیگر را پیرامون برنامههای تلویزیونی معینی تنظیم میکنند.» دستاندرکاران رسانهها اغلب میگویند که این خود مردم هستند که سبک زندگی خود را برمیگزینند؛ آنان میگویند که به طور مرتب از مخاطبان خود نظرسنجی میکنند و برای عقیدهی ایشان احترام قائل میشوند و به آنها اطمینان میدهند که برنامههایشان بر اساس نظر مخاطبان تولید میشود؛ اما آیا این تولیدات به گونهای هست که سلایق گوناگون را ارضا کند؟
سریالهای تلویزیونی به اندازهی کافی از کار کارشناسی در زمینهی مسائل روانشناسی، مذهبی، اخلاقی، اجتماعی و غیره برخوردار هستند؟ فیلمهای سینمایی تولیدات سرزمین اسلامی و شیعی ایران، نمایانگر فرهنگ دینی واقعی ما هستند؟ فیلمهای ما اخلاقی هستند یا خیر؟ لباسهای زننده و منافی فرهنگ دینی و در عین حال رنگ و لعاب شدید بازیگران فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی بیانگر چه فرهنگی است؟ روابط نمایش داده شده میان زن و مرد به عنوان همکار، همدانشگاهی، همکلاسی، همسری و مصادیق دیگر در رسانهی ملی، روابطی اخلاقی و متشرعانه است؟ معنا و مراد از نمایش برنامههای تلویزیونی و سینمایی چیست؟ مگر نه این است که فرهنگ اصیل دینی ایرانی در جامعهی موحد ایرانی پیاده شود و به نوعی با فرهنگ سکولار هالیوودی مبارزه شود، آیا این هدف، تحقق یافته است؟ البته در برخی آثار تلویزیونی سعی شده با وجود برخی از کاستیها به سبک زندگی دینی و ایمانی توجه شود؛ به عنوان مثال در سریال تلویزیونی «زمانه» سعی شده بود به نکات اخلاقی زیادی پرداخته شود. این اثر در قالب یک برنامهی تلویزیونی بلندمدت مخاطبین زیادی را جذب کرد؛ زیرا به مسائل پیرامون ازدواج و آشنایی پیش از ازدواج، شکستهای زندگی، مسأله دروغ و نقش مخرب آن در زندگی و موارد مثبت دیگر نیز پرداخت. با این وجود باز هم مواردی از شیوهی زندگی غیردینی در این سریال به وفور مشاهده میشد؛ نمونهی آن تابلوهای کوچک و بزرگ از تصاویر عروس و داماد خانواده بود که تقریباً در قطعهای مختلف در منزل هر یک از بستگان آن زوج مشاهده میشد؛ فارغ از اینکه این مسأله با شیوه و فرهنگ دینی ما فاصله بسیار دارد. نمونهی دیگر این ادعا هم سریالی چون «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» است که تلاش دارد به طریق نمایشی، سبک زندگی ایمانی و اسلامی را رواج دهد؛ هر چند در این راه ممکن است با برخی کاستیها هم روبهرو شود.
رسانهها چگونه خبررسانی میکنند؟
کارشناسان ارتباطات با ذکر برخی روشهای رسانهها در خبررسانی، از چگونگی تأثیر رسانهها بر نگرش مردم پرده برمیدارند. روشی به نام «دروازهبانی خبر» وجود دارد که بر اساس آن حق انتخاب به رسانه داده میشود. به این ترتیب که رسانهها، همه چیز را نمیگویند، بلکه برخی مسائل را که با راهبردهای آنها همخوانی دارد، پخش و منتشر میکنند. روش دیگری به نام «برجستهسازی» نیز وجود دارد که بر اساس آن، رسانهها از میان همهی مطالب و اخبار، برخی مسائل را برجستهتر میکنند؛ این در حالی است که در واقعیت ممکن است آنقدر هم مهم نباشد. مهمتر از این دو شیوهی جهتدهی خبر، روش سومی است که به آن «چارچوبسازی» گفته میشود. در این روش رسانهها چارچوبی مفهومی برای مخاطب میسازند که همهی مسائل را در آن قالب برای مخاطب تفسیر میکنند. به این ترتیب مخاطب پس از مدتی با رسانه «هم تحلیل» میشود و از آن چارچوب فکری- معرفتی به دنیا مینگرد.
حرفشنوی از رسانه بدون دیالوگ
افراد معمولاً چگونه اوقات فراغت خود را سپری میکنند؟ چرا مخاطبین به رسانهها اعتماد میکنند؟ مخاطب چگونه راضی میشود که رسانه برای او چیزی را انتخاب کند؟ با وجود اینکه بین مخاطبین و رسانهها معمولاً دیالوگی وجود ندارد یا خیلی کم است، علت این اعتماد چیست؟ افراد چون رسانهها را برآورنده نیازهای گوناگون میبینند، آنها را در حکم یک همراه و مشاور امین برمیگزینند و بدون اینکه با آن دیالوگ برقرار کنند، از آن حرفشنوی دارند. البته عدهای میگویند که بیننده، رفتاری مبتنی بر هدف و تا حدودی انتخاب کننده دارد و برنامههای تلویزیونی را بر مبنای نیازهایش انتخاب میکند. آنان میگویند به ندرت اتفاق میافتد مردم بدون فکر پای تلویزیون بنشینند و هر آنچه را که تلویزیون پخش میکند، تماشا کنند. تحقیقات نیز نشان میدهد که تماشای تلویزیون به دو گونه هدفمند و غیرهدفمند تقسیم میشود و آنها که بدون هدف به تماشای تلویزیون مینشینند، دلبستگی بیشتری به آن دارند و بیشتر هم تحت تأثیر قرار میگیرند. این دلبستگی و تحت تأثیر رسانه بودن است که به تغییر سبک زندگی منجر خواهد شد. با این اوصاف طبیعی است که تماشاگر بیهدف تلویزیون تحت تأثیر رسانههای ماهوارهای غرب نیز قرار بگیرد. رسانههایی که غرب حامی آنهاست منادی فرهنگی هستند که در آن تفکر لیبرال یا سکولار تبلیغ میشود، به همین دلیل میبینیم سریالی چون «پزشک دهکده» که از سیمای جمهوری اسلامی با اصلاحهای بسیار پخش شد، نوع زندگی مبتنی بر تفکر سکولار را تبلیغ میکند. در همین راستا، در این دهکده احتیاج به دین جزء ضروریات نیست و این دانش پزشک دهکده است که مشکلات مردم را حل میکند. البته در این میان سریالهای کرهای نیز نقش مهمی دارند که معمولاً با وجود پیامهای اخلاقی که در این آثار موجود است، دین و مسألهی توحید نقش کمرنگی دارد و اغلب مشکلات به کمک جادوگران و انواع و اقسام جادوها حل میشوند. خوشبختانه طی چند سال اخیر با راهاندازی شبکههای مختلفی همچون آی فیلم، نمایش، پویا، تماشا، مستند، ورزش و غیره تا حد زیادی از گرایش به ماهواره کم شده است و مردم میتوانند به واسطهی کانالهای داخلی اوقات فراقت خود را پر کنند که این خود جای تشکر و قدردانی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران دارد.
عمق تأثیر رسانهها بر سبک زندگی
رفتارشناسان میگویند که رسانهها بر شیوهی رفتاری، نحوهی سلوک و سلیقههای عمومی در جامعه و هنجارهای مردم اثر میگذارند. شواهد تجربی نشان میدهد که مخاطبان، فعالانه محتوای رسانهها را پردازش میکنند و این پردازش تحت تأثیر انگیزههای فرد است. علاوه بر این عواملی چون نگرشها، هنجارها و روابط خانوادگی و اجتماعی فرد ممکن است بر چگونگی پردازش محتوای رسانهها اثر بگذارد. به این ترتیب میبینیم که رسانهها تا حدود زیادی در شکلگیری نظام فکری و نظری افراد مؤثر است و در نهایت این نظام فکری است که پایههای سبک زندگی را مشخص میکند. از سوی دیگر، رسانهها و بهویژه رسانههای تصویری به طور مداوم در حال آموزش سبک زندگی هستند؛ اینکه مردم چگونه اوقات فراغتشان را سپری کنند، چیدمان منزلشان چگونه باشد، قرارهای گفتوگو را در کجا برگزار کنند و یا سفر را کجا و با چه کسانی بروند. نوع روابط، نوع پوشش، دیالوگ میان افراد، چیدمان منزل، آرایش ظاهری افراد، توجه به خط قرمزها بدون بررسی کارشناسانه پیرامون محتوای آنها و اثرات زیانبار آن بر مخاطبین، زندگی در خانههای تجملی، تفریحات و سرگرمیهای آنچنانی، رستورانهای مجلل و بسیاری موارد دیگر که به مردم نوع زندگی خاص با سبک و شیوهای متفاوت از فرهنگ ملی ما را القا میکند. این موارد به هیچ وجه با سبک و شیوهی زندگی و آداب و رسوم ایرانی و احکام غنی دینی ما سازگار نیست. امید است این وضعیت رو به بهبود رفته و از این پس با وجود تأکیدهای مکرر پیرامون سبک زندگی دینی شاهد برنامههای رسانهای مفید با محتوای دینی و ملی باشیم.