حرف‌های خودمانی


کارشناس ‌‌ارشد روان‌شناسی

از شما می‌پرسیم، موضوع تلخ اجتماعی این روزها برای اکثر مردم جامعه‌ی ما چیست؟ دغدغه‌ی اصلی شما خواننده‌ی عزیز، برای تربیت فرزندان‌تان کدام است؟ نگرانی اصلی شما برای حضور فرزندتان در جامعه چیست؟ بهنظر شما، مسئله‌ی اصلی جوانان این مرز و بوم کدام است؟ بی‌شک، بی‌توجهی به مقدسات و منکرات، با هر توجیهی که باشد، برای مردمی که از جنس ایمان‌اند و اهل دل، تلخ و دردناک است. موضوع این سال‌ها، که دغدغه‌ی همه‌ی آدم‌های عمیق و اهل فکر بوده و هست؛ بی‌اعتنایی عملی به ممنوعیت‌های قانونی و شرعی از سوی بعضی از افراد اجتماع است. به پدیده‌ی بی‌توجهی به‌منکرات و محرمات، و مباح دانستن آن‌ها، «اباحه‌گری» می‌گویند. در واقع، اباحه‌گری، همان لاابالی‌گری است که قدیمی‌ها، به رفتارهای ناهنجار می‌گفتند. قبل از بحث کارشناسی درباره‌ی علل و عوامل اباحه‌گری، خواستیم گوش شنوایی برای دل‌گفته‌های مردم داشته باشیم. به‌همین‌منظور، به کوچه و بازار رفتیم و با مردم مختلف، با تجربه‌های متفاوت، در کسوت‌ها و مشاغل متنوع به گفت‌وگو نشستیم.

سؤال مشترکی که از همه‌ی مصاحبه‌شونده‌ها پرسیده شد، این بود که: «به‌نظر شما علت کم‌رنگ شدن بعضی از ارزش‌های اجتماعی چیست و چرا برخی از مردم  و به‌ویژه جوانان رفتارهایی انجام می‌دهند که از نظر شرع و قانون و حتی عرف جامعه پسندیده نیست؟» حرف‌های مردم، نکته‌های شنیدنی بسیاری داشت که حکایت از عمق تفکر و نگاه مردم این سرزمین دارد... آن‌چه در ذیل می‌آید، چکیده‌ای از دل‌گفته‌های مردم این اجتماع است که خواندنش خالی از لطف نیست.

منیره اشتیاقی، 27 ساله، دانشجوی ارشد مهندسی برق: به‌نظر من، اباحه‌گری یا بی‌توجهی به ارزش‌ها، بیش‌تر در بین جوانانی دیده می‌شود که والدین آن‌ها نقش خودشان را در پرورش فرزندان، دست کم گرفته‌اند و ساده‌انگارانه فکر می‌کنند که می‌توانند به‌جای وقت گذاشتن برای تربیت و پرورش بچه، نقش خودشان را به مهدکودک، مدرسه و دانشگاه واگذار کنند. درحالی‌که، این‌ها بیش‌تر مراکز علمی هستند و تمرکز اصلی‌شان، بر یادگیری مباحث علمی است، نه درونی کردن ارزش‌ها و هنجارها. نمی‌خواهم منکر تأثیر این مراکز در تربیت اجتماعی شوم؛ اما چون والدین این نگاه را دارند، بعد از چند سال، حاصل زحمات خودشان را رضایت‌بخش نمی‌بییند و شاهد تفاوت نسلی و شکاف عمیق اعتقادی، بین خودشان و فرزندان‌شان هستند.

مریم فرهادی، 39 ساله، پزشک متخصص و جراح عمومی: من ریشه‌ی اصلی این ناهنجاری‌ها را در خانواده می‌بینم. به‌نظر می‌رسد خانواده‌های امروزی بیش‌تر به‌فکر تأمین معاش و پرورش جسم بچه‌ها هستند و آن‌قدر که بابت این‌ها نگران هستند برای پرورش روح کودک کم‌تر نگرانی دارند. متأسفانه، وجود ماهواره در بعضی خانه‌ها و تماشای صحنه‌های مبتذل آن از طرف والدین، گواه این ادعا است. این بی‌توجهی‌های والدین، بسیاری از خط‌قرمزها را برای بچه، بی‌رنگ می‌کند.

صدیقه قدیمی، 53 ساله، تحصیلات ابتدایی: 20 سال پیش اصلاً این‌طور نبود. مردم، اهل مراعات بودند. اکثراً نماز‌خوان بودند و روزه می‌گرفتند. خیلی کم بودند آدم‌هایی که نماز نمی‌خواندند یا واجبات را انجام نمی‌دادند؛ حتی این افراد از مردم خجالت می‌کشیدند که نماز نخواندن‌شان رو شود یا مردم بدانند اهل روزه نیستند. متاسفانه حالا کسی‌که دین ندارد، فکر می‌کند باکلاس شده است! درد امروز ما این است.

علیرضا باقریان، 42 ساله، کارشناس ارشد مدیریت: من خیلی روزنامه می‌خوانم، برنامه‌ها و گزارش‌های رادیو و تلویزیون را زیاد دنبال می‌کنم؛ اما این اولین بار است که می‌بینم یک رسانه، این‌قدر جرأت پیدا کرده که درباره‌ی اباحه‌گری صحبت کند. متأسفانه ما فکر می‌کنیم اگر درباره‌ی زشتی‌ها صحبت کنیم آن را تکثیر می‌کنیم؛ اما واقعیت این است که چون درباره‌ی زشتی‌ها صحبت نمی‌شود رواج می‌یابند و عادی می‌شوند. به‌نظرم، مهم‌ترین وظیفه‌ی همه‌ی رسانه‌ها، پاسداشت ارزش‌هاست و برای آن، باید بی‌پرده و باصراحت با مردم صحبت کنیم.

اعظم بیطرفان، 40 ساله، دیپلم: من علت را در بی‌توجهی مردم به نهی از منکر می‌دانم. اگر امروز، جلوی یک عمل زشت گرفته نشود و مردم با تذکر، آن را خاموش نکنند، عمل زشت عادی می‌شود و فردا دامن فرزند ما و حتی خودمان را می‌گیرد.

ریحانه منفرد، 22 ساله،  دانشجوی معماری: به‌نظر من، هم‌سن و سالان  و دوستان فرد، بیش‌تر از هرکس دیگری بر رفتار و حتی عقاید فرد تأثیر دارند. مثلاً خود من، در دوره‌ی دبیرستان، دوستان مذهبی داشتم و خیلی روی من تأثیر داشتند؛ اما با ورود به دانشگاه، از آن‌ها فاصله گرفتم و دوستان و هم‌کلاسی‌های دانشگاهی‌ام، کم‌تر به مسایل دینی توجه دارند و من هم، این سست شدن را در خودم می‌بینم.

سمیرا جوکار، 31 ساله، دیپلم: من فکر می‌کنم تقصیر اصلی، به گردن خانواده‌هاست؛ چون می‌بینم در بعضی خانواده‌ها، پدر و مادر، مذهبی و اهل رعایت خیلی از اصول هستند؛ اما بچه‌ی آن‌ها خیلی با خودشان فرق دارد. در مورد این خانواده‌ها، عقیده‌ی من این است که این‌جور پدر و مادرها، اصلاً در درست بودن عقیده‌ی خودشان شک دارند و در برابر فرزندشان کم آورده‌اند و فکر می‌کنند که بچه‌شان از خودشان بیش‌تر می‌فهمد.

باقر حسن‌زاده، 56 ساله، سیکل: کار من در بازار است و با قشر بازاری سروکار دارم. سی‌سال پیش وقتی درباره‌ی همکاران‌مان صحبت می‌کردیم، می‌گفتیم همه‌ی اهل بازار، پول‌شان و زندگی‌شان پاک است به‌غیر از چند نفر انگشت‌شمار، که اهل نزول و ربا هستند؛ اما حالا با این صراحت نمی‌توانیم درباره‌ی پاکی معاملات اکثریت صحبت کنیم! برای این‌که با نزول‌دهندگان آن روز برخوردی که باید می‌کردیم، نکردیم. باید کاری می‌کردیم که دیگر کسی نزول دادن و گرفتن به ذهنش خطور نکند. باید طردشان می‌کردیم؛ اما نکردیم.

فاطمه بیگ‌محمدی، 34 ساله، کارشناس فلسفه‌ی ادیان: اصلاح امور جامعه، فقط و فقط با ایجاد سبک زندگی اسلامی توسط همه‌ی ما ممکن است. مسئله این است که از سبک زندگی اسلامی دور شدیم. سال‌ها پیش، خانم‌ها خیلی به همسران‌شان احترام می‌گذاشتند و انجام هرگونه خدمت به همسر را با پاداش بسیار از سوی خداوند همراه می‌دانستند. هم نشاط در زندگی‌ها بیش‌تر بود و هم دوام بیش‌تری داشت؛ اما امروز، خانم‌ها تحت‌تأثیر غرب، از حقوقی دم می‌زنند که  نه‌تنها نشاط را از خانم‌ها گرفته؛ بلکه خانواده را هم متزلزل کرده است.

مهدی انصافی، 31 ساله، روحانی: اشکال در این است که خانواده و مراکز فرهنگی و مسئولین جامعه‌ی ما نتوانسته‌اند ارزش‌ها را در افراد درونی کنند و چون ارزش‌ها سطحی و ظاهری در افراد شکل گرفته در برابر آسیب‌هایی مثل مد، تهاجم فرهنگی، دوستان ناباب و... فرو می‌ریزد.

زیبا عسگری، 19 ساله، دانشجوی روان‌شناسی: نباید از ظاهر آدم‌ها، باطن و اعتقادات آن‌ها را حدس بزنیم. شاید ریشه و علت بعضی از رفتارهای ناپسند در جامعه، برخورد و رفتار مذهبی‌ها باشد که نتوانسته‌اند ایجاد جذابیت کنند!

منظر عبداللهی، 48 ساله، دیپلم: علت کم‌رنگ شدن ارزش‌ها این است که باور و یقین نداریم که دین برای هدایت انسان آمده است. به‌همین‌دلیل، اگر هم عبادت می‌کنیم، یا از ترس جهنم است یا طمع بهشت. اگر باور قوی باشد و به دین اطمینان داشته باشیم که برای هدایت ماست و خیر ما را در دنیا و آخرت تضمین می‌کند، چه در خلوت و چه در جمع، تابع مطلق دین می‌شویم.

حمیدرضا نجفی، 22 ساله، کاردانی حسابداری: هرچه در اجتماع دیده می‌شود، برآیند خانواده‌هایی است که به‌عنوان کوچک‌ترین گروه، جامعه را تشکیل می‌دهند. اگر شیوه‌ی زندگی فرد در خانواده ارزشی باشد و اگر قوانین خانه، قوانین منطبق بر عقل و شرع باشد، فرزند مجهز وارد جامعه می‌شود و هیچ دوست ناخلف و هیچ گروهی نمی‌تواند او را از عقیده و رفتارش جدا کند.

ربابه دلجو، 64 ساله، بی‌سواد: این برمی‌گردد به این‌که احترام کوچک‌تر و بزرگ‌تر از بین رفته است. قبلاً وقتی بزرگ‌تر حرفی می‌زد، حتی اگر غریبه بود، جوان اجازه‌ی سرپیچی و گستاخی به‌خودش نمی‌داد؛ اما حالا جوان‌ها، فقط خودشان را قبول دارند. به‌خاطر همین است که نمی‌شود تذکر داد و امر به معروف کرد. اگر احترام بود که این‌قدر بی‌حجابی عادی نمی‌شد.

سارا صانعی، 23 ساله، دانشجوی داروسازی: علت اصلی این است که جامعه خطا و گناه را بد نمی‌داند. اولین مرحله‌ی امر به معروف، این است که با رفتارمان به‌شخص خاطی نشان دهیم که رفتارش اشتباه است. خیلی از ما حاضر نیستیم همین قدر هم، امر به معروف یا نهی از منکر کنیم. من نوع پوشش و حجابی را که در شهر قم رایج است، بسیار می‌‌پسندم. این فضا، به‌خاطر این سالم است که مردم این شهر برای فضای اجتماعی شهرشان ارزش قائل‌اند و به هرکس اجازه‌ی آلوده کردن آن را نمی‌دهند. وقتی جامعه سالم باشد، خانواده نیز سالم می‌ماند.  

پس از شنیدن صحبت‌های مردم، به‌سراغ خانم «مریم طباطبایی»، مدرس جامعه‌شناسی در دانشگاه و پژوهش‌گر مسایل اجتماعی می‌رویم تا نظرهای ایشان را هم در ارتباط با این موضوع بشنویم.

*از دیدگاه جامعه‌شناسی اباحه‌گری را چه‌طور می‌شود تفسیر کرد؟

 در جامعه‌شناسی، از اباحه‌گری، به ناهنجاری یا رفتار ناهنجار تعبیر می‌شود. ارزش‌های اجتماعی، شامل همه‌ی امور مطلوبی است که مورد پذیرش همه‌ی افراد جامعه است. این ارزش‌ها، ممکن است ارزش‌های دینی، اخلاقی، قانونی و غیره باشند. هنجارها، شیوه‌های رفتاری معینی هستند که بر اساس ارزش‌ها شکل می‌گیرند و در جامعه، متداول می‌شوند؛ مثلاً حجاب در جامعه‌ی اسلامی، یک ارزش است و داشتن پوشش در اجتماع، یک رفتار هنجاری است. اباحه‌گری در جامعه‌شناسی؛ یعنی انجام عمل ضدارزش و ضدهنجار.

* اهمیت و جایگاه ارزش‌ها یا هنجارهای اجتماعی در جامعه چیست؟

 مهم‌ترین اهمیت هنجارها و عمل به هنجارهای اجتماعی، این است که جامعه انتظام و نظم پیدا می‌کند. بارها شنیده‌ایم که قانون بد از بی‌قانونی بهتر است. فلسفه‌ی این سخن، در نظمی است که یک قانون و به تبع آن یک هنجار ایجاد می‌کند. اصطلاح «شهر هرت» به شهر بی‌قانون و بی‌هنجار گفته می‌شود که اساساً وجود خارجی ندارد و هیچ اجتماعی نیست که بی‌قانون و بی‌هنجار باشد. رعایت هنجارهای اجتماعی، نوعی سازگاری و هم‌نوایی با جامعه است. در بسیاری موارد، هم‌نوایی بر اساس تمایل و دل‌بستگی فرد، به ارزش‌های اجتماعی است و گاهی براساس «اجبار اجتماعی».

* بر این اساس، (اجبار اجتماعی) آیا می‌توانیم بگوییم که امر به معروف یا نهی از منکر در علم جامعه‌شناسی، جایگاه تعریف شده‌ای دارد؟

بله. در جامعه‌شناسی که اساساً غربی‌ها پایه‌گذار آن بوده‌اند، امر به معروف و نهی از منکر، جایگاه «اجبار اجتماعی» را ایفا می‌کند. کنترل اجتماعی؛ یعنی راه‌هایی که بر رفتار افراد اثر می‌گذارد تا آن‌ها را به پیروی از هنجارها و ارزش‌ها وادار کند. در صورتی که رفتار فرد، مخالف ارزش‌ها و هنجارها باشد از طرف گروه و جامعه، مورد سرزنش قرار می‌گیرد. در مراتب امر به معروف و نهی از منکر، معنای کنترل اجتماعی دقیقاً برداشت می‌شود و به‌صراحت می‌بینیم که امر به معروف و نهی از منکر هم مورد تأیید علم است و هم شرع. البته امر به معروف در جامعه‌ی ما بیش‌تر از نهی از منکر اجرا می‌شود؛ چراکه رسانه‌ها و نهادهای فرهنگی سعی دارند معروف‌ها را معرفی کنند؛ اما در اجرای نهی از منکر هم از سوی مردم و هم نهادها، کاستی‌ها بسیار است.

* منظورتان این است که نهی از منکر باید نهادی و سازمانی باشد؟

بله. نهادهای فرهنگی باید هم روحیه‌ی انجام نهی از منکر را و هم روحیه‌ی انتفادپذیری را در مردم زنده کنند. ضمن این‌که هر نهادی باید برای خودش قوانین اخلاقی و ارزشی داشته باشد و برای پاسداری از آن تلاش کند.

* با قوانین نهادی و سازمانی چگونه می‌توانیم از اشاعه‌ی اباحه‌گری جلوگیری کنیم؟

بنده دانشگاه را مثال می‌زنم. یادم هست در سفری به مالزی، برای بازدید یکی از دانشگاه‌های شهر کوالالامپور رفته بودم که شاهد ممانعت نگهبان از ورود یک دانشجو بودم. وقتی علت را جویا شدم دیدم که دانشجوی پسر که البته ایرانی هم بود با لباس آستین کوتاه، قصد ورود به دانشگاه را دارد و این نوع ظاهر در دانشگاه آن‌ها ممنوع بود. خیلی برایم جالب بود. مالزی کشوری مسلمان است؛ اما بیش از سی درصد جمعیت مالزی از سایر ادیان هستند و حجاب، در این کشور کاملاً آزاد است. زنان بی‌حجاب نیز در این کشور، بسیار زیاد هستند. این در حالی ا‌ست که در دانشگاه‌های تهران در همان زمان، نه تنها شاهد حضور دانشجویان پسر با لباس آستین کوتاه بودم؛ بلکه دختران دانشجو با ناخن‌های لاک‌زده، آرایش و پوشش زننده در کلاس دانشگاه حضور پیدا می‌کردند و کم‌ترین تذکری هم در کار نبود. ببینید وقتی دانشجوی ما ظاهر تعریف نشده‌ای ندارد، آرام‌آرام برای خواهر و برادرهای کوچک‌تر این دانشجو، برای بچه محل‌های این دانشجو، این‌طور جا می‌افتد که باید این‌گونه بود. و وقتی به خودمان می‌آییم می‌بینیم که از ارزش‌ها فاصله گرفته‌ایم و باید از اباحه‌گری صحبت کنیم. البته منظور بنده ایجاد لباس فرم برای دانشجو نیست. منظور این است که هر نهادی کاردکردی دارد که باید کارکرد خودش را حفظ کند. در این مثال، دانشگاه به‌عنوان یک نهاد علمی برای این‌که دچار حاشیه و کژکارکردی نشود، باید برای تثبیت و قدرت‌مندی کارکرد علمی‌اش، تلاش فرهنگی بیش‌تری کند.    

* آیا می‌توانیم یکی از دلایل رواج  اباحه‌گری را در کم‌رنگ شدن نهی از منکر بدانیم؟

دقیقاً یکی از علل اصلی اباحه‌گری همین مسئله است. فردی خلافی انجام می‌دهد هیچ تذکر و نصیحتی نمی‌شنود دوباره و سه‌باره این کار را انجام می‌دهد و صدای مخالفی نمی‌شنود و به‌این‌ترتیب، عمل خلاف برایش عادی می‌شود. وقتی انجام عمل خلاف شرع و قانون، برای چند نفر عادی شد و بر ادامه‌ی آن اصرار ورزیدند، به دیگران نیز تسری پیدا می‌کند و به تبع، آن‌ها خود را مجاز به‌انجام عملی مشابه می‌ببینند. به‌این‌ترتیب، شاید بعد از چند سال یک ارزش به ضدارزش مبدل شود.

* آیا مسئله‌ی امر به معروف و نهی از منکر با آزادی مغایرت ندارد؟

اتفاقاً آزادی و امر به معروف و نهی از منکر در بخش‌های زیادی با هم اشتراک دارند. آزادی نسبی است و هیچ‌کس نمی‌تواند آزادی مطلق داشته باشد. در حقیقت ما تا جایی آزاد هستیم که به آزادی و آرامش دیگران لطمه نزنیم. با امر به معروف و نهی از منکر می‌توانیم از آزادی خود صیانت کنیم. مثلاً، ما حق داریم در محیط منزل‌مان آرامش داشته باشیم. بنابراین همسایه‌ی ما حق ندارد با بلندکردن صدای موسیقی یا رفت و آمدهای پرسر و صدا حق ما را از بین ببرد، پس در این‌جا، با نهی از منکر است که می‌توانیم آزادی و آرامش خود را مطالبه کنیم.

 * مسئله‌ی اباحه‌گری عمدتاً مسئله‌ی جوانان است و در بخشی از نسل جوان کشور این عارضه اتفاق افتاده است، انتقال فرهنگ به این گروه چه کاستی‌هایی داشته است؟

اگر انتقال فرهنگ سطحی و ظاهری باشد، به آن «جامعه‌پذیری» می‌گوییم؛ و اگر عمیق و درونی باشد، به آن«فرهنگ‌پذیری» می‌گوییم. راه حل در فرهنگ‌پذیری افراد جامعه است. راه حل این است که ابتدا یک جوان از ریشه و در خانواده، بر اساس قوانین و تربیت اسلامی و اجتماعی تربیت شود و در مدرسه و دانشگاه هم همان‌ها را ببیند و بشنود تا رفتار به‌هنجار و نابه‌هنجار برایش معنا و مفهوم اصیلی داشته باشد. خانواده‌ای که از اصول فاصله می‌گیرید، والدینی که مطابق مد، تجملات و چشم و هم‌چشمی زندگی می‌کنند و گاهی نمادهای تهاجم فرهنگی، مثل ماهواره را در محیط خانواده وارد می‌کنند، تقریباً غیرممکن است که بتوانند تربیت ارزشی داشته باشند. خانواده‌های ما باید بدانند تربیت ارزشی و اسلامی کودک امروزشان، سرمایه‌گذاری بزرگی است که برای آینده‌ی کودک انجام می‌دهند و به‌این واسطه، فرزندشان را از بسیاری آسیب‌های اجتماعی و البته روحی حفظ می‌کنند و هم‌چنین  آرامش خانواده و سلامت جامعه را تضمین می‌کنند.

* خانواده چگونه می‌تواند فرهنگ و ارزش‌ها را در فرزند درونی کند؟

مرحله‌ی اول، درونی‌سازی ارزش‌ها در خانواده است؛ اما تنها جای ارزش‌پذیری، خانواده نیست. مدرسه، هم‌سالان، مسجد، دانشگاه و همه باید دست‌به‌دست هم دهند و هم‌نوا باشند. این‌که خانواده چه‌طور می‌تواند را باید از متخصصان علوم تربیتی جویا شد؛ اما اصل کلی این است که کودک ما، بر اساس دیدن رفتارهای ما تربیت می‌شود، نه با شنیدن حرف‌های ما.

* با تشکر از شما که این فرصت را به ما دادید.