عنوان فیلم: هیس دخترها فریاد نمیزنند
فیلمنامهنویس و فیلمساز: پوران درخشنده
نقشآفرینان: طناز طباطبایی، مریلا زارعی، شهاب حسینی و بابک حمیدیان
* شیرین، در روز عروسیاش مرتکب قتل میشود و به زندان میافتد. تلاشهای بازپرس پرونده و دیگران به نتیجه نمیرسد و او حاضر نیست دربارهی دلیل ارتکاب قتل، با کسی صحبت کند؛ تا اینکه بالأخره خانم وکیلی که به اصرار پدر و مادر شیرین، وکالت او را پذیرفته موفق میشود با او صحبت کند. شیرین، اعتراف میکند که در کودکی بارها مورد آزار جنسی قرار گرفته و بههمیندلیل، مشکلات روحی فراوانی برای او بهوجود آمده و در روز عروسیاش، وقتی متوجه شده که نگهبان ساختمان، دختربچهای را آزار میدهد، از خود بیخود شده و او را به قتل رسانده است. دادگاه، شیرین را مقصر تشخیص داده و به اعدام محکوم میکند. تلاشهای وکیل و امیرعلی، نامزد شیرین، برای پیدا کردن ولیّدم مقتول، بالأخره نتیجه میدهد و آنها برادر مقتول را پیدا میکنند. درست در آخرین لحظه، او که یک معتاد تزریقی است، اوردوز میکند و میمیرد و شیرین اعدام میشود.
***
تجاوز و سوءاستفادهی جنسی از کودکان، در همهی جوامع، همواره یکی از معضلها و دغدغههای مهم و آزاردهنده برای والدین بوده و هست. از این رو، مطرح کردن چنین موضوعی و به چالش کشیدن آن لازم و ضروری است و از این منظر، باید به «پوران درخشنده» بهخاطر شجاعت و جسارتش در انتخاب این مضمون، برای تازهترین اثرش، آفرین گفت. «درخشنده»، همواره در آثارش، دغدغههای خاص اجتماعی با محوریت کودکان را پیگیری کرده و تلاش کرده به مشکلاتی که زیر پوست جامعه جریان دارد بپردازد. کودکان استثنایی، ایدز، بزهکاری اجتماعی و... و این بار سوءاستفادهی جنسی از کودکان. شاید یکی از دلایلی که موجب شده هیس... با اقبال تماشاگران ـ خصوصاً پدر و مادرها ـ مواجه شود، مضمون تازه و جسارتآمیز آن است. اما... راه رفتن روی لبهی تیغ و پرداختن به موضوعات ملتهب اجتماعی، خود ممکن است به معضلی جدید تبدیل شود. غلطیدن در دام شعارزدگی و بیانیه صادر کردن. معضلی که فیلمنامهی هیس... هم از آن در امان نمانده است. «درخشنده»، داستان را کوبنده آغاز میکند. عروس و داماد و آتلیه و فضا و رنگهای شاد... و ناگهان، نگاه متعجب و شوکزدهی داماد و عکاس به نقطهای خارج از قاب... و بالأخره عروس با لباسهای خونآلود... فیلمساز در سکانس افتتاحیه، با مطرح کردن سؤالهایی بیپاسخ، تماشاگر را با خود همراه میسازد. معمایی که در ذهن تماشاگر شکل گرفته، رفتهرفته گستردهتر میشود. شیرین در روز عروسیاش، مرتکب قتل شده است. همین کافی است تا تماشاگر، روی صندلی میخکوب شده و برای دنبالکردن داستان ترغیب شود. ماجرا وقتی پیچیدهتر میشود که بازپرس، اطلاعاتی به امیرعلی - نامزد شیرین- میدهد که هم تماشاگر و هم امیرعلی را شگفتزده میکند. نامزدیهای قبلی و اقدام به خودکشی شیرین... تا اینجای داستان، همهچیز خوب پیش میرود. مهرهها درست چیده شدهاند. معمای مورد نظر کارگردان، مطرح شده و اطلاعات قطرهچکانی، مخاطب را با خود همراه میکند؛ اما بهتدریج، سررشتهی کار از دست کارگردان خارج میشود و فیلمساز، روایت قوی و محکم داستانی را که بسیار خوب و دراماتیک آغاز شده بود، فدای پیامی که میخواهد بدهد کرده و شروع به شعاردادن میکند. همینجاست که آه از نهاد تماشاگر برمیآید! ای کاش، «درخشنده» کمی بیشتر مخاطب را جدی میگرفت و به هوش و شعور او احترام میگذاشت. متأسفانه، او از صحنههای دادگاه به بعد، لذت کشف و رمزگشایی را از تماشاگر گرفته و همهچیز را توی صورت او فریاد میزند. شتابزدگی و پیرنگ ضعیف داستان در سکانس دادگاه و حوادث پس از آن، از صحبتهای روانشناس و وکیل و ماجرای ولیّدم و تعلیق اجباری سکانس جستوجوی امیرعلی و وکیل و اوردوز کردن او و... که به زور به پیکرهی داستان سنجاق شده و چون وصلهای ناجور بهنظر میرسد، به کلیت اثر لطمه زده است. گذشته از آنچه گفته شد و کلیشهها و گافهایی نظیر، پرواز کبوتران سفید از روی سیمخاردار در زندان که بارها و بارها در فیلمهای مختلف دیدهایم... کنار هم قراردادن دوربین عکاسی که متعلق به دههی هفتاد و هشتاد میلادی است و مدتهاست منسوخ شده با کفپوشهایی که حداکثر پیشینهای دهساله دارد در فلاشبک پارک مربوط به کودکی شیرین... اسلوموشنهای بیربط و زیادی در سکانس دادگاه و... البته این فیلم، در مرحلهی اجرا و کارگردانی، یک سر و گردن بالاتر از فیلمهای قبلی «درخشنده» است. میزانسنهای دقیق و حسابشده، بازی خوب و قابل قبول بازیگرها، بهخصوص بازی فوقالعادهی طناز طباطبایی و بابک حمیدیان، استفاده از رنگهای گرم و شاد در سکانسهای ابتدایی (لباسهای شیرین و امیرعلی، لباس سفید عروس، سیب قرمز و گلهای رنگارنگی که امیرعلی برای شیرین میفرستد و... ) و جایگزینی رنگهای سرد خاکستری و آبی از نیمهی اثر به بعد (در و دیوار و فضای زندان، لباسهای زندانیان، لباس سر تا پا مشکی بازپرس و...) تدوین روان و یکدست، تصویربرداری خوب و استفادهی بهجا و درست از دوربین روی دست، در صحنههای پرالتهاب بازپرسی و فلاشبکهای مربوط به تجاوز به شیرین 8 ساله، (دقت کنید به سکانسهای مربوط به زندان و بازپرسی که استفاده از نماهای بسته، با زاویهی تند دوربین در آنها بهخوبی خفقان موجود در فضا را به بیننده منتقل میکند.) همه و همه نشان دهندهی کارگردانی خوب و قابل قبول «هیس...» است. با وجود این و بهرغم تلاش قابل تقدیر «درخشنده» برای کارگردانی این فیلم، ضعف و کاستیهای موجود در فیلمنامه نامنسجم و آشفتهی آن (بهخصوص از نیمهی داستان به بعد) باعث شده فیلم در یک قدمی تبدیلشدن به اثری درخشان و ماندگار متوقف شود. شخصیتهای اثر خوب پرداخت شدهاند؛ اما فقط تا جایی که واکنشهایشان واقعی و از دل اتفاقهای درام بیرون میآید و داستان، درست از زمانی که کارگردان سعی میکند پیام فیلم را از زبان شخصیتهایش بیان کند، بهشدت افت میکند. آدمها یکییکی بیانیههایشان را ایراد میکنند و از صحنه بیرون میروند و لذت کشف و رمزگشایی از تماشاگر دریغ میشود و فیلمی که میتوانست بهعنوان اثری خوشساخت و تأثیرگذار، تا مدتها در ذهن تماشاگر رسوب کند در یکقدمی تبدیلشدن به اثری ماندگار، متوقف شده؛ و اگر چیزی از آن در ذهن تماشاگر باقی میماند، نه بهجهت تأثیرگذار بودن داستان و فرم، که بهدلیل مضمون تازه و خط قرمزی آن است. با این وجود، «هیس...» اثری آبرومند از سینمای بدنه است و باید به خانم «درخشنده» برای انتخاب چنین موضوعی آفرین گفت. شاید پرداختن به چنین موضوع ملتهبی، تنها از عهدهی کارگردانی با پیشینه و تجربهی «پوران درخشنده» برمیآمد.