تا به کوثر وصل شد این جویبار

نویسنده


زینب! ای محبوب و مفتونِ حسین

زینب! ای اشکِ تو چون خونِ حسین

زینبا! ای اسوه‌ی صبر و ثبات

زینبا! ای اشکِ تو آبِ حیات

زینبا! ای بر تو عقل و عشق، مات

ای به حیرت بسته چشمِ کائنات

ای محمّد را تداوم در پیام

ای علی را وارثِ مُلکِ کلام

ای نگه‌دارنده‌ی دین رسول

ای تجسّم بخشِ فریاد بتول

ای گلِ گلزارِ نابِ بوتراب

ای کلامت معنیِ فصل‌الخطاب

ای زبان تو، زبان ذوالفقار

در بیان، نطقت علی را یادگار

زینب! ای جانِ امیرالمؤمنین

دست‌یار و یار زین‌العابدین

ای کلامت دل‌نشین معنای عشق

ای بیانت معنیِ شیوایِ عشق

راه حق با خطبه‌ی تو باز شد

این تداوم، هم ز تو آغاز شد

در دل خلق از کلام دل‌نشین

پایه افکندی برای کاخ دین

ریختی هر اشک، مروارید شد

نی، که هر اشک تو یک خورشید شد

سر زد از هر قطره اشکت صد بهار

تا به کوثر وصل شد این جویبار

دشت عشق، اینک بهارستان توست

این ابد سرسبز، جاویدانِ توست

شاهبازِ عزم تو بر اوج عشق

کشتی نوحت، سوارِ موج عشق

خانه‌ی عشق ابد دربست توست

این کلید پُربها در دست توست

عشق، حیران و گریبان چاک توست

عقل هم، وامانده‌ی ادراک توست

عشق، شمعِ بزمِ دل افروز توست

چشمه‌ی خورشید، داغِ سوز توست

باغ هستی، خرّم از باغ شماست

هست هرجا لاله‌ای، داغ شماست