عدم توجه به مبانی شرعی، موجب پوچ‌گرایی می‌شود


گفت‌وگو با علی سعادت‌شایسته، وکیل و مشاور خانواده

علی سعادت‌شایسته، وکیل پایه‌یک دادگستری است و هفت سال سابقه‌ی کار حقوقی و فعالیت تخصصی در حوزه‌ی خانواده دارد. با او راجع به اباحه‌گری، اخلاق‌ستیزی  یا  پوچ‌گرایی اخلاقی صحبت می‌کنیم و می‌خواهیم به‌عنوان یک وکیل که در حوزه‌ی خانواده سابقه‌ی فعالیت دارد، به سؤال‌های ‌ما پاسخ دهد.

* در شروع درباره درگیری خانواده‌ها با موضوع اخلاق‌ستیزی و پوچ‌گرایی برای‌مان بگویید.

مطابق با ماده‌ی 1103 ماده‌ی مدنی، زوجین مکلف به حسن معاشرت با هم‌دیگر شده‌اند؛ اما متأسفانه ضمانت اجرایی این ماده، به‌صورت فرهنگی کم‌تر در خانواده‌ها نهادینه شده است. به نظر من، آن‌چیزی که به‌صورت کاملاً سنتی نهادینه شده، ماده‌ی 1105 ماده‌ی مدنی است که گفته، ریاست در خانواده از خصایص شوهر است. فقط و فقط به این مطلب با روی‌کردی کاملاً متضاد با روح قانون و هدف شارع مقدس پرداخته شده است، به‌نحوی که خیلی بعید نیست اگر بگوییم بسیاری از مسائل از همین‌جا نشأت می‌گیرد.

اما مسئله‌ی پوچ‌گرایی، دقیقاً ناشی از عدم توجه به دستورات شارع مقدس است. مطابق اصل اصولی «کلٌ ما حکم به العقل حکم به الشرع» از لحاظ منطقی، به این نتیجه می‌رسیم که پوچ‌گرایی در خانواده‌ها وجود دارد -که آمار طلاق و سبک و سیاق پرونده‌ها این را تأیید می‌کند- . لذا نتیجه می‌گیریم که آن‌چه «حکم به الشرع» بوده رعایت نگردیده است.

به شخصه در دادگاه‌ها، موارد عدیده‌ای از سرگردانی زوجین را دیده‌ام، سرگردانی در موقعیت بسیار خطرناکی که عمدتاً مسیری جز طلاق ندارد. بسیاری از مواقع، هدف زوجین از مراجعه به دادگاهها فقط حرف زدن است. حرف زدن راجع به دردها و زخم‌ها. لیکن متأسفانه به‌دلیل عدم وجود تدابیر لازم در این خصوص و اوقات محدود قضات رسیدگی‌کننده، امکان پرداختن به این مطالب وجود ندارد، هرچند اگر وجود داشته باشد نیز از ناحیه‌ی یک قاضی‌ست که صرفاً با منطق حقوقی به قضیه می‌نگرد.

خوش‌بختانه در قانون جدید حمایت خانواده مصوب 1/12/1391، فصل دوم این قانون، ماده‌ی شانزده تا نوزده قانون را اختصاص داده به مرکز مشاوره‌ی خانوادگی و تدابیری در این خصوص اتخاذ گردیده است؛ مثلاً در ماده‌ی هفده قانون که به اعضای مراکزمشاوره‌ی خانواده می‌پردازد، می‌گوید: «اعضا از کارشناسان رشته‌های مختلف، مانند مطالعات خانواده، مشاوره، روان‌شناسی، روان‌پزشکی، مددکاری اجتماعی، حقوق و فقه و مبانی حقوق اسلامی انتخاب شده و حداقل نصف اعضای هر مرکز باید از بانوان واجد شرایط باشد که این مطلب، جای بسی امیدواری دارد و از آن‌جا که قید موجود در ماده‌ی هفده، قید تمثیلی است نه حصری، می‌توان امید داشت که هم‌زمان با تغییرات جامعه، کارشناسان تخصص‌های مختلف نیز به دایره‌ی کارشناسان این ماده اضافه شود.

 * از منظر شما درگیری جامعه‌ی زنان با مسئله‌ی پوچ‌گرایی به چه صورتی است؟

زنان به دو شکل با این مسئله درگیرند. پوچ‌گرایی خودشان و پوچ‌گرایی همسرشان که نتیجه‌ی هر دو یکی‌ است و به طلاق می‌انجامد.

گاهی اوقات، خود زن‌ها فریفته‌ی ظواهر دنیای مدرن می‌شوند که در دهه‌های اخیر، سیر صعودی داشته است. به نسبتی که به ظواهر دنیای مادی نزدیک می‌شوند، به همان نسبت از ارزش‌های خانواده دور می‌شوند. خیلی از این زن‌ها که من با بسیاری از آن‌ها به‌صورت مستقیم در مراجعه به دادگاه‌ها برخورد داشته‌ام، استدلال می‌کنند که می‌خواهند آزاد باشند و خانواده دست‌ و پای آن‌ها را می‌بندد. اینان، هیچ‌چیزی در خانواده نمی‌بینند که جذب‌شان کند یا چیزی در خانواده وجود ندارد؛ یا آن‌چیزی که این زنان می‌خواهند در جایی غیر از کانون خانواده یافت می‌شود و این استدلال مبنای فکری جدایی‌شان می‌شود. از طرف دیگر، مردها نیز به‌نوعی درگیر این مسئله هستند و با همین استدلال که می‌خواهند آزاد باشند، خواهان جدایی می‌شوند و متأسفانه هر دو حالت این مسئله در دهه‌های اخیر سیر صعودی داشته و به‌عنوان یکی ازمهم‌ترین دلایل طلاق خودنمایی می‌کند.

زمانی که دلیل طلاق ازجمله دلایل غیرپوچ‌گرایی‌ است قابلیت بازگشت به زندگی بیش‌تر است. مثلاً در اعتیاد با رفع اعتیاد، امکان جلوگیری از طلاق وجود خواهد داشت یا در موارد دیگر رفع دلیل ساده‌تر است؛ اما در پوچ‌گرایی این‌گونه نیست، چراکه اولاً مخاطب ما نه‌تنها خود را پوچگرا نمی‌داند؛ بلکه خود را عمیقاً متفکر و صاحب عقیده می‌داند و تغییر این حالت مستلزم تغییر تفکر است و متأسفانه تا زمانی که این تفکر موجود از طرف مخاطب ما تجربه نشود، امکان تغییر آن وجود ندارد. چون عقیده است و تغییر عقیده به این راحتی امکان‌پذیر نیست. مثلاً زمانی که یک مرد اعتیاد دارد، می‌داند که این اعتیاد، نادرست است و باید رفع شود؛ اما زمانی که پوچ‌گراست، نه‌تنها اعتقاد دارد که این حالت درست نیست، بلکه بر این عقیده است که کاملاً هم درست است و این حال، حال خطرناکی است و متأسفانه دامن‌گیر طرف مقابل هم می‌شود. مثلاً در حالتی که مرد اعتقاد دارد که باید آزاد باشد و از قید خانواده رهایی یابد هر قدر هم که زن تلاش کند که به وی، عکس این حالت را بفهماند قبول این مطلب، برای مرد سخت خواهد بود و باکمال تأسف، زن قربانی پوچ‌گرایی مرد می‌شود.

* باتوجه به تجربه‌ها و سابقه‌ی کاری‌تان، بیش‌تر در چه محدوده‌ی سنی این رفتارها بروز می‌کند؟

عموماً می‌توان گفت در سنین پایین‌تر این اتفاق می‌افتد و یکی از علت‌های آن این است که سن ازدواج پایین آمده - برخلاف آن‌چه تصور می‌شود- و دختران به‌علت فشارهای مختلف از جانب خانواده، به‌ناچار به ازدواج در سنین پایین تن می‌دهند، بعد در مواجهه با دوستان خود، متوجه بعضی آزادی‌های دوستان‌شان و قیود خودشان می‌شوند. مهم‌ترین دلیل طلاق در سن پایین پوچ‌گرایی‌ست، مثلاً در حدود سن 18 تا 22سال. در سنین بالاتر، دلیل طلاق بیش‌تر به‌سمت اعتیاد و فقر سوق پیدا می‌کند، درحالی‌که در این سن، عموماً پسران هنوز زیر چتر حمایتی پدر و مادر خود هستند، مسائل مالی خیلی خودش را نشان نمی‌دهد ولی از طرف دیگر، پوچ‌گرایی به‌شکل فزاینده‌ای خودنمایی می‌کند.

* چه شاخه‌ای از پوچ‌گرایی در جامعه‌ی امروز فراگیرتر است؟

 حداقل در مواردی که به این‌جانب مراجعه شده یا در مواجهه‌ی مستقیم با آن بوده‌ام، عدم توجه به مبانی شرعی خانوادگی است. هیچ‌کدام از طرفین، حاضر به پذیرش مبانی شرعی خانواده نیستند و همواره طرف مقابل را مقصر می‌دانند و فلسفه‌ی رفتار خود را رفتار دیگری می‌دانند. درحالی‌که این دور تسلسل، ریشه در یک‌چیز دارد و آن تفکر و اعتقاد است. زن، دلیل بی‌حجابی خود را توجه شوهرش به زن‌های بی‌حجاب می‌داند و مرد، دلیل توجه به زن‌های دیگر را عدم خودآرایی همسرش می‌داند؛ یا عدم تشابه همسر خود با زن‌های مدرنیزه شده و این دور تسلسل ادامه دارد. درحالی‌که دلیل رفتار هر دوی این‌ها، تفکرخودشان است، نه نوع رفتار طرف مقابل. البته این حالتِ غالب است و حالت خلاف این نیز در استثناها دیده شده است.

* با تشکر از شما که در این فرصت کوتاه پاسخ‌گوی سوال‌های ما بودید.