کارشناسارشد روانشناسی
بسیاری از والدین، عشق به فرزند را بالاترین تجربهی عشق در زندگی خود قلمداد میکنند؛ اما تعداد کمتری از والدین، همیشه، همهجا و تحت هر شرایطی، عشق به کودک را حفظ میکنند. این تعداد، با مشاهدهی کمترین رفتار اشتباه از سوی فرزند، جای عشقشان را به داد و فریادها و گاه تنبیههای نابهجا نمیدهند. چنین والدینی، توانایی تربیت فرزندان موفق و رشدیافته را دارند؛ چراکه عشق آنها نه عشق مشروط که «عشق بیقید و شرط» نام دارد.
آنچه بیش از همه میتواند به فرزندان صدمه بزند، ناتوانی ما در ابراز عشق و محبت به آنهاست. هر کودکی، نیازمند آن است که عشق والدینش را فقط از یک راه -راه بیقید و شرط- دریافت کند. بهترین راه تعریف عشق بیقید و شرط، این است که نشان دهیم صرفنظر از شکل ظاهری کودک، صرفنظر از قابلیتهای او، کاستیها و ضعفهایش، به او عشق میورزیم. صرفنظر از اینکه انتظار داریم وی چه باشد و از همه مهمتر و دشوارتر، صرفنظر از رفتار کودک، او را دوست داریم.
این بدان معنی نیست که همه رفتارهای او را دوست داریم. بدان معناست که ما در همهی اوقات، به کودکمان عشق میورزیم و محبتمان را ابراز میکنیم؛ حتی موقعی که رفتار او ناخوشایند است. آیا این، یعنی بازگذاشتن دست کودک تا هر کاری که میخواهد بکند؟ خیر. این، یعنی والدین با عشق بیقید و شرط قدم اول را بردارند. قبل از اینکه هر روش تربیتی یا انضباطی را در مورد کودکمان بهکار بگیریم باید مخزن عاطفی او پر شود. کودکی که مخزن عشقش پر شده باشد بدون ناراحتی و انزجار به راهنماییهای والدین پاسخ میدهد. بعضی والدین، میترسند که این کار کودک را «لوس» کند؛ اما اشتباه میکنند. کودک بر اثر عدم تربیت صحیح یا محبت بیجایی که آموزش غلط میدهد لوس میشود، نه عشق بیقید و شرط. با تمرین میتوانید مزایای عشق بیقید و شرط را ببینید. عشق شما، همان چیزی است که کودک سالم و شاد را از کودک عصبانی، بدرفتار و فاقد احساس امنیت و پختگی جدا میکند. برای اجرای عشق بیقید و شرط، لازم است هر از گاهی چند نکتهی بدیهی را دربارهی کودکان به خودمان یادآوری کنیم:
*آنها کودک هستند و همچون کودک عمل میکنند. بهیاد داشته باشیم که آنها از افراد بزرگسال و بالغ کوچکترند؛ پس میتوانیم انتظار داشته باشیم که گاهی خطا کنند.
*اگر ما فقط وقتی به کودکانمان محبت کنیم که رضایتمان را جلب کرده باشند (عشق مشروط) و فقط در اینگونه مواقع دوستشان داشته باشیم، آنها واقعاً احساس محبت نخواهند کرد. این، به تصویری که آنها از خود دارند لطمه میزند، در آنها احساس ناامنی ایجاد میکند و عملاً مانع از آن میشود که کنترل رفتار خود را بهدست گیرند و در آینده پختهتر عمل کنند
*اگر فقط وقتی کودکمان را دوست بداریم که نیازها یا انتظارات ما را برآورده کند، احساس بیلیاقتی خواهد کرد و به این باور میرسد که تلاش و کوشش او بیفایده است. در این صورت همیشه احساس عدم امنیت، اضطراب و خشم خواهد کرد و عزت نفساش پایین خواهد آمد. نوجوانی که از عشق بیقید و شرط در کودکی بی بهره بوده و عشق دریافتی او از نوع مشروط بوده است، احتمال اینکه در نوجوانی برای کسب تأیید همسالان ناباب، دست به رفتارهای ناهنجار و مصرف مواد مخدر بزند؛ بسیاربسیار بیشتر است.
*اگر ما کودکمان را بیقید و شرط دوست بداریم، آنها در مورد خودشان احساس آرامش خواهند کرد و قادر خواهند بود اضطراب و طرز رفتار خود را در مسیر رشد بهسوی بزرگسالی کنترل کنند.
معیارهایی برای سنجش عشق بیقید و شرط
آنچه گفته شد، ضرورت و اهمیت عشق بیقید و شروط را یادآوری میکرد؛ اما این عشق رشدیافته چه شاخصههایی دارد؟
مهربانی: حتی مواقعی که کودکمان عصبی و پرخاشگر است با او با مهربانی صحبت کنیم. وقتی کسی فریاد میکشد، اولین غریزهی ما این است که ما هم فریاد بزنیم؛ اما کاری که پدرها و مادرها در این مواقع باید تمرین کنند، این است که باصدای ملایم حرف بزنند و پاسخ بچهها را بدهند. داد زدن سر بچه، تنها موقعی جایز است که او در خیابان جلوی ماشین بدود، وگرنه فریاد زدن و جیغ کشیدن، هرگز الگوی رفتاری یک پدر و مادر مهربان نیست. این، عادتی است که بهراحتی ممکن است گرفتارش شویم؛ اما داد زدن سر بچه صرفاً باعث ایجاد انزجار در او میشود.
صبر: صبر فضیلت اصلی والدین است. چه منتظر باشیم کودک دوسالهی ما جورابش را بپوشد و چه منتظر باشیم که فرزند هفدهسالهی ما تفریح سالماش را بکند، مصداق صبوری کردن است. صبر، در حوزهی پدر و مادری کردن برای بچهها وقتگیر است. بچهها، ذرهذره یاد میگیرند که رفتار خوب، سودمند است و رفتار بد، زندگی را دشوارتر میکند. پدر و مادری که به این روند، صبوری نشان میدهند عشق خود را متجلی میسازند.
بخشش: برای والدین مهربان، بخشش یک خیابان دوطرفه است و وقتی فرزند ما معذرت میخواهد ما او را میبخشیم و وقتی خودمان با او بدرفتاری کردیم معذرت میخواهیم. بعضی از والدین از معذرتخواستن از فرزندشان اکراه دارند و میترسند که اگر معذرت بخواهند فرزندشان دیگر به آنها احترام نگذارد. اما عکس این صادق است و وقتی والدین از فرزند معذرت بخواهند فرزندشان بیشتر به آنها احترام میگذارد و بیشتر یاد میگیرد که رشد، رابطهی مستلزم معذرتخواهی و بخشش است.
ادب: آداب نزاکت را باید آرامآرام از کودکی آموخت. وقتی کودک بزرگ میشود یکدفعه و بهخودیخود، مبادی آداب نمیشود. والدین مهربان، با همان احترامی که نسبت به دوستانشان دارند با فرزندانشان رفتار میکنند. والدین، هرگز نباید اقتدارشان را در رابطه با فرزند از دست بدهند؛ اما باید به کودک نشان داد که انسان ارزشمندی است و احساساتش مهم است. اقتدار، بهمعنای ثابتقدم بودن در تفکر و تربیت است و هرگز با تندی و خشونت هم داستان نمیشود.
فروتنی: فروتنی واژهای است که در بیشتر کتابهای راهنمای والدین نمیتوانید آن را پیدا کنید. ما والدین را اشخاص صاحب اقتدار میدانیم و ظاهراً فروتنی با این تصویر جور نیست؛ اما فروتنی و اقتدار عاشقانه با هم، همراه هستند. ما برای رشد کودکمان، باید آماده باشیم تا نیاز خودمان، به تأییدشدن یا تحسینشدن را کنار بگذاریم. مثلاً فرزند شما در جمع خانوادگی یا جمع دوستانتان، ناخودآگاه، چیزی بهسمت کودک دیگر پرت میکند، شاید دیگران انتظار رفتاری سخت از سوی شما داشته باشند. فروتنی، مستلزم این است که ما از آسانترین دام دنیای پدر و مادرها اجتناب کنیم. در این موقعیت، اقتدار در کلام شما تعیینکننده است. با صدا زدن نام فرزندتان، با اقتدار به او بگویید، نکن؛ فقط همین. او را به نزد خود بیاورید، با مهربانی و خیلی کوتاه، ارزش دوستداشتن و دوستی را برایش شرح و از عواقب کارش و تنها ماندن آدمهای بداخلاق صحبت کنید. مطمئن باشید آرامش او باز میگردد و از کودک دیگر معذرت میخواهد. بخشندگی: بخشش و سخاوت، از همان روز تولد فرزندمان آغاز میشود و یک عمر بهطول میانجامد. وقتی عشق، شیوهی فرزندپروری ما باشد، بخشندگی بهیکی از معمولترین اعمال در خانه، بدل میشود. سخاوت، بهاین معنا نیست که هرچه فرزندمان میخواهد را در اختیار او بگذاریم. در زندگی روزمره، تشخیص اینکه چهموقع به فرزندمان بگوییم نه دشوار است. بنابراین، از خودمان بپرسیم آیا من به نفع خودم «نه» میگویم یا به نفع فرزندم؟ صداقت: جورج برنارد شاو معتقد است: «بچههایی بهتر از همه بار آمدهاند که والدینشان را صادق دیدهاند». ریاکاری، جزء رفتار والدین خوب نیست. والدین هوشمند، برای پوشاندن خطای خودشان یا خروج از وضعیتهای دشوار، به فرزندانشان دروغ نمیگویند. گفتار، کردار و نگرش والدین صادق در درون و بیرون خانه یکی است. اگر شما به قولتان برای بردن بچه، به شهربازی عمل نکنید و بهدروغ، به او بگویید که در ترافیک بودید، یا اگر بیحوصله و خسته هستید و بهدروغ بیماری را بهانه کنید، مطمئناً به فرزندتان یاد خواهید داد که برای حمایت از خودش، اشکالی ندارد که دروغی سرهم کند. یادمان باشد، ما اولین کسی در دنیا هستیم که فرزندمان بهاو اعتماد میکند. منبع: - چاپمن، گری (1389)، وقتی عشق شیوهی زندگی است، ترجمهی سیمین موحد، تهران، نشر ویدا.