گفتوگو با زهرا آیتاللهی، مدیر گروه مطالعات زنان و خانواده
«زهرا آیتاللهی» مدیر گروه مطالعات زنان و خانوادهی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی و مؤلف چندین کتاب و مقاله است. وی مدیر انجام طرحهای پژوهشی متعدد با موضوع زن، خانواده، سن ازدواج دختران و... است و تحقیقهای بسیاری در زمینهی مسائل اجتماعی جوانان انجام داده است.
*مسائل بین زوجهای جوان، آنها که ازدواج دانشجویی کردند، انگیزهی تدوین کتاب اخلاق خانواده و تدریس آن در دانشگاه بود؟
بله. دختران و پسران شاید بهدرستی ندانند چه چیزهایی باعث گرمشدن یک خانه و تعامل بهتر و بیشتر با همسر است. اگر با همسرشان به مشکلی برخوردند یا با مشکلی بیرون از خانه مواجه شدند، نمیدانند چهطور باید آن را مدیریت کنند؟ کی و کجا این آموزشها را به جوانانمان میدهیم؟ با توجه به شکاف بین نسلی، آنها نمیدانند با خانوادهی همسرشان چهطور برخورد داشته باشند. نداشتن دانش برای شرایطی که پیش رویشان است شاید بهسمت رفتارهای پرخطا سوقشان دهد. این آسیبها از طریق دانشجویان به ما منتقل شد. آنها گفتند: در درس تنظیم خانواده روشهای پیشگیری از بارداری را میآموزیم، در صورتی که هیچ اطلاعی از اصل ماجرا که ازدواج است نداریم. خیلی از ما حتی مسائل ابتدایی را هم نمیدانیم و نمیتوانیم از کسی بپرسیم.
*واقعاً دانشجویان این سؤالها را مطرح کردند؟
متأسفانه بله! قبلاً پدر و مادر وظیفهی خود میدانست اطلاعات و تجربههایش را به فرزندان منتقل کند؛ ولی حالا بچهها قبول ندارند که آنها بیشتر از خودشان اطلاعات دارند. بر اساس این ضرورت برای گنجاندن مبحث ازدواج و انتخاب همسر، اقدام کردیم که نتوانستیم در درس تنظیم خانواده مؤثر باشیم. مخالفتهایی که صورت گرفت ما را بر آن داشت تا از طریق درس معارف که زیر نظر دفتر نهاد رهبری است اقدام کنیم و درس اخلاق خانواده را اضافه کنیم. برای انتخاب سرفصلها و نظامنامهی درسی، کار بین اساتید مجرب و کارشناسان مسائل اجتماعی تقسیم شد.
*با تأکید روی سبک زندگی؟
بله. ما مسیر تحولهای فرهنگی- اجتماعی را خوب رصد نمیکنیم. برای همان بخشی هم که تحقیق میکنیم برنامهریزی درستی نداریم. باید برحسب نیازهای جامعه و در شرایط فعلی کار کنیم. ما در مقابل یک هجمهی بزرگ با امکانات بسیار گسترده و حرفهای ظاهرفریب که فرهنگ و سبک زندگی را هدف قرار داده روبهرو هستیم. بدون شک، نیاز به همدلی و وفاق داریم تا با این تهاجم مقابله کنیم. جوانان خوبی داریم که از روح پاک و آمادگیشان برای کسب فضائل اخلاقی استفاده نمیکنیم. اساتید با معلومات و خداشناسی که با زبان این نسل آشنا باشند باید آنها را تحتتأثیر معارف و اخلاق اسلامی قرار دهند. ما انتظار تحول ناگهانی از نسلی که اینهمه تحتتأثیر تبلیغهای غربی است نداریم؛ اما برای اصلاح سبک زندگی امید به قشر تحصیلکرده است که جامعه او را الگو میداند.
* سبک زندگیمان در زمینهی ازدواج از کجا تغییر کرد؟
چیزی که مشخص است الآن تعاملهای جنس مخالف با بیستسال پیش تغییر کرده است. در گذشته، رابطهی دختر و پسر جوان سرشار از حیا و عفاف بود. اخلاق، نجابت و اظهار لطف و مهربانی معیار بود. حالا عشوهگری دختر و پولداری پسرها در انتخابها نقش دارد. قبلاً اگر پسر میفهمید این دختر دوستپسر داشته احتمال اینکه سراغش برود کم بود. حالا خیلی از پسرها با آگاهی این کار را میکنند.
*فکر نمیکنید باور شعاری سالهای ابتدای انقلاب دربارهی ازدواج، به طلاق در سالهای 67-68 رسید؟ آمار طلاق به این ادعا صحه میگذارد.
آمار طلاق با توجه به افزایش جمعیت روبهرشد است. دربارهی شعار هم عرض کنم خیلی از همنسلهای ما باتوجه به همین دیدگاه شعاری که میگویید ازدواج کردند و به طلاق هم نینجامید؛ چون شعور هم پشت آن بود. درک عمیقی بر اساس اعتقادهایشان دربارهی ازدواج داشتند. در گذشته ارتباطهایی که الآن میبینید نبود. خیلی از زنان و مردان بهقول خودشان، فقط باهم ارتباط عاطفی دارند! اینها اگر جوان باشند، دیگر سراغ ازدواج میروند؟ قبلاً اگر زوجین در زندگی با مشکل روبهرو میشدند، به این فکر میافتادند چهطور همسرشان را تغییر دهند و بسازند. به این فکر میکردند ببینند همسرشان چه میخواهد و چه دوست دارد تا همانطور باشند و او را تحتتأثیر بگذارند؛ اما خیلیها الآن میگویند اگر همسرم آنطور که میخواهم نشد، نمیمانم. مهم من هستم که باید به خواستههایم برسم؛ وگرنه با او ادامه نمیدهم! در گذشته حفظ زندگی ارزش بود. گذشت، ایثار و مدیریت خانه، ارزش بود. فردی که این خصلتها را داشت مورد حمایت بود؛ اما حالا... .
*این خصوصیتها در زنها بود که میسوختند و میساختند؛ چون طلاق بد بود!
این خصلت در کسانی بود که بیشتر میفهمیدند و درک درستتری از زندگی مشترک داشتند. استحکام خانواده بهعهدهی کسی است که زندگی را «زندگیمان» میدانند نه «زندگی خودم». آن که آگاهتر است صبورتر و سازندهتر است. نباید «بسوزند» باید زندگیشان را «بسازند». طرفین باید گذشت فعال داشته باشند. نه اینکه نمیتوانند مقابله کنند، گذشت کنند! چون توانایی دارند، سکوت میکنند. نه اینکه نمیتوانند، اعتراض کنند. اگر فرزانگی داشته باشند، زندگی را میسازند.
*در این حالتها طلاق عاطفی رخ نمیدهد؟
خیر. آدم معتقد، آگاهانه صبوری میکند. باید خوبیها و زیباییهای زندگی را کشف کرد؛ یعنی گشتن و پیدا کردن، نه فقط دیدن. حتماً همسران در یکدیگر عیبهایی میبینند؛ اما باید بگردند خوبیها و زیباییها را کشف کنند. مثلاً طی یک هفته بنویسند که او چه کارهای خوبی کرده! شاید کار سادهای در حد بردن سطل زباله در آخر شب، یا خرید نان و... باشد! باید جزیی بنگریم تا به کشف برسیم. عموماً همهی مردان برای زندگی در تلاشاند و زنها هم باآبرو زندگی را حفظ میکنند.
*ماهواره را چهقدر در سست شدن بنیان خانواده مؤثر میدانید؟
فرم و سبک زندگی برخی، تحتتأثیر برنامههای ماهواره است. مخاطبان بدون تحلیل و بررسی، بیشتر مورد هجوماند. در برخی کشورها جریانهای خانوادهگرا سواد رسانهای مخاطبان را ارتقا میدهند و آنها تماشاگر برنامههای مضر نیستند و آن را ضدارزش میدانند. خانوادهای که نماز میخواند، برای امامحسین(ع) سیاه میپوشد، فیلمهای مستهجن تماشا میکند! متأسفانه آنهم در حضور پسر و دختر نوجوان و جوانشان!
آگاه کردن خانوادهها با انتقال ارزشهای درست و اصیل، نشاندادن درست ارزشهای دین، دینی که مطابق و سازگار با نیازهاست، چارهی کار است. مردم دین را درست نشناختهاند. اسلام برای تمامی لحظهها و شرایط ما برنامه دارد. با عملکردن به آن بهسوی آرامش، کمال و ثبات در زندگی میرویم. ما از خود دور افتادهایم.
*کدام نهادها بیشتر مسئول این عدم آگاهیاند؟
همه مسئولیم؛ حوزه، دانشگاه، رسانه، آموزش و پرورش، سیاستگذاران فرهنگی و... . اگر به جوان بگوییم اسلام با واقعیتهای سن تو و نیازهایت آشناست و برای پاسخگویی به آن راهکار دارد، دیگر گریزان از ازدواج و خواهان ارتباطهای غیرمعمول نمیشود. حدیثی خواندم با این مضمون «اگر عاشق شدی و عفت پیشه کردی، اجر تو بهشت است.» دین نمیگوید عشق حرام است و میل به جنس مخالف گناه دارد. میگوید عفیف باش. جوان اگر بفهمد دین راهکاری دارد که در توان اوست، به آن عمل میکند. باید درک درست از دین به مخاطب القا شود تا او به دستورها عمل کند. ازدواج بهموقع یکی از راهکارهایی است که سلامت جامعه را تضمین میکند.
*توصیهیتان به والدین جوان در تربیت فرزند چیست؟
میگویید والدین، یعنی تأکید بر انتخاب درست همسر و ضرورتهای ازدواج کردهاید. داشتن اطلاعات در تربیت فرزند اهمیت زیادی دارد. خوب است به اندازهی سالمبودن به صالحبودن فرزند هم بپردازیم. او را از کنار مادربزرگ و پدربزرگی که از شهرستان آمدهاند، بهبهانهی اینکه فردا نمیتواند بیدار شود و به مهدکودک برود جدا نکنیم. والدین اگر سبک زندگی درست را بدانند، در تربیت خردسالان دقت میکنند و میفهمند کودک از طریق آموختن نابهنگام، فرهنگ بیگانه را هم میآموزد. میفهمند گذاشتن تکفرزند به مهدکودک، آن هم در خردسالی، چه اثرهای بدی روی احساسهای عاطفی او میگذارد. حضور طولانیمدت خردسالان در مهد به بحرانهای عاطفی در نوجوانی میانجامد. به دلنبستن عمیق نسبت به همسر میانجامد! به ترک راحت والدین برای مهاجرت میانجامد! به ترک والدین قبل از ازدواج میانجامد و... .
*تبعات زندگی مجردی برای جوانان و خانوادهها چیست؟
بحرانهای عاطفی، ناتوانی تأمین هزینه در دوری از خانواده و... رفتارهای مخاطرهآمیز را سبب میشود. یک دختر پانزدهساله اگر ازدواج کند، یک زندگی مستقل دارد؛ اما یک دختر چهلسالهی ازدواج نکرده، نهتنها از نظر خانواده مستقل نیست، بلکه استقلال کمتری دارد. هرچه سن بر اثر تحصیل یا اشتغال بالا برود و ازدواج دیرتر رخ بدهد انتخاب سختتر و محدوتر میشود. فرصتها از دست میرود و قدرت انتخاب محدود میشود. معیارهای اصلی کمتر قابل حصول میشود و معیارهای فرعی پررنگ. هرچه دیرتر ازدواج صورت بگیرد توقع از زندگی بالاتر میرود و تصور میکنند با ازدواج به یک شرایط گل و بلبل میرسند. در صورتی که زندگی متأهلی در کنار شیرینیهایش، تلخیها و مسائلی دارد که باید مدیریت شود. با دیر ازدواجکردن، ترس از مشکلهای عظیم و پیدا کردن راهحل هم مشکلتر میشود.
*این آسیبها شامل دختران نخبهای که دیر ازدواج میکنند هم میشود؟
دختری که سالهای اوج را پشت سر گذاشته با پسری که اهمیتی به تحصیل او نمیدهد، چهطور زندگی کند؟ چه کسی باید بهفکر پیدا کردن همکفو برای دختر نخبه باشد؟ قبلاً خانواده، فامیل، اهل محل، اهل مسجد و... در این کار خیر دخالت میکردند؛ اما با تغییر در شکل و شرایط جامعه، اینهم خود دلیلی بر دیر ازدواجکردن جوانان است. باید با شیوهی نیمه سنتی- نیمه مدرن برای این مشکل راهحل پیدا کرد. همینطور جوانان سالم با یک معلول چطور باید زندگی کنند؟ تعداد زیادی از معلولان ما از زندگی متأهلی محروم هستند. ما باید برای کسانی که بهدلایلی تنها زندگی میکنند، راهکارهای دینی ارائه دهیم تا جامعه با مشکل لاینحلی روبهرو نباشد.