ازدواجی عاشقانه داشته باشیم

نویسنده


طلبه­ی رشته‌ی معارف

«دوستت دارم» زیباترین جمله ‌ای است که یک مرد می‌تواند به همسر خود بگوید، و در عین حال«من به تو افتخار می‌کنم» بهترین جمله‌‌ی عاشقانه‌ای است که زنی می‌تواند به همسرش هدیه دهد. شکوه زندگی در این است که انسان به دیگران احتیاج داشته و آرامش خود را در عشق ‌ورزیدن به دیگری بیابد؛ بتواند به کسی بگوید«به تو نیاز دارم» و با شکوه تر آن‌‎که، بداند دیگری نیز به وجود او احتیاج داشته و حضورش برای «دیگری مهم» بسیار ارزش‌مند است. در حقیقت، انسان عاشق، کسی است که نیازهای خویش را فراموش نکند؛ نیاز به توجه و دوست داشته شدن. همه‌ی انسان ها در تلاش هستند کاری انجام دهند که دوست‌داشتنی باشند و از راه های مختلف سعی می‌کنند به این هدف برسند؛ به عبارتی، انسان‌ها عاشقِ «بودن» هستند و می‌خواهند در اذهان باقی بمانند. به خاطر همین است که به «دیگریِ مهم» هدیه‌ می‌دهند، به‌رسم یادبود برایش چیزی می‌نویسند، به او لبخند نثار می‌کنند و رفتاری از خود نشان می‌دهند که به‌یادماندنی باشند و عاشق جلوه کنند. از طرفی انسان‌ها، نیازمند «با هم بودن» هستند. آن‌چه که به باهم بودن معنی می دهد، «عشق» است، نیاز به عشق خصیصه‌ای است که در همه‌ی انسان‌ها وجود دارد و در واقع، عشق یک انسان به انسان دیگر نشانه‏اى از عشق به کمال مطلق است. عشقی که خداوند در قلب مهربان انسان‌ها به ودیعه نهاده است.

انسان از طریق مشاهده، تفسیر و ارزیابی کردن خود با دیگران ارتباط برقرار می‌کند، به عشق می‌اندیشد، ازدواج می‌کند و عشق، جزئی از وجودش می‌شود. انسان عشق را می‌آفریند و حاصل آفرینش را از طریق کلامی، جسمانی و یا عاطفی در «کنشی متقابل» به دیگران انتقال می‌دهد.

دلایل اساسی افراد برای ازدواج

تحقیق‌ها نشان می‌دهد که سه دلیل عمده برای ازدواج و تشکیل خانواده وجود دارد: عشق، مصاحبت و هم‌دلی و در نهایت انتظار تکامل و تأمین نیازها.

 عشق : دامنه‌ی تعریف عشق از فلسفه گرفته تا الهیات و علوم اجتماعى، تعاریف متعددى دارد؛ اما آن‌چه که به آن نیاز داریم و در پى تشریح آن در قالب ازدواج هستیم «چیره گردیدن دوستى بر کسى، تعلق قلبى به کسى، به حد افراط دوست داشتن، در گذشتن از حد دوستى»(دهخدا 1377، 15900) است، درواقع، آن‌چه که منجر به باهم بودن و گریز از تنهایی فرد می‌شود. جامعه‌شناسان معتقدند «عشق، بیان‌کننده‌ی دل‌بستگى فیزیکى و شخصى متقابلى است که دو نفر نسبت به یک‌دیگر احساس مى‏کنند. این روزها بسیارى از ما ممکن است درباره‌ی این نظر که عشق «همیشگى» است تردید داشته باشیم؛ اما معمولاً فکر مى‏کنیم که عاشق شدن از احساس‌ها و عواطف عام انسانى ناشى مى‏گردد. براى زوجى که عاشق مى‏شوند کاملاً طبیعى به‌نظر مى‏رسد که بخواهند زندگى مشترکى را آغاز کنند و در رابطه‌ی‏شان با یک‌دیگر در جست‌وجوى ارضاى شخصى و جنسی باشند... عشق در بهترین حالت، یک ضعف اجتناب‏ناپذیر و در بدترین حالت، نوعى بیمارى روانى تلقى مى‏شود»(گیدنز، 1381، 32). هرچند معانی گوناگونی در اذهان افراد مختلف دارد؛ ولی به‌طور کلی می‌توان آن را مجموعه‌ای از احساس‌های مثبتِ عمیق نسبت به فرد دیگر تعریف کرد. این احساس‌ها عبارت است از: احساس تعلق و وابستگی، توجه و مراقبت، صمیمیت و نزدیکی، به‌هیجان آمدن، رابطه‌ی مطلوب، شهوت و در عین حال، رنج بردن.

مصاحبت و هم‌دلی : هم‌دلی احساس محبت و علاقه‌ انسان با کسانی است که زندگی اش عمیقأ با آن‌ها درهم تنیده است؛ و شامل تبادل تجربه‌ی خاص بین دو نفر می‌گردد که رابطه‌شان بر مبنای عشق و علاقه استوار است.

انتظار تکامل و تأمین نیازها : مرد و زن به‌دلیل نیل به اهداف و انتظارهای خود که طرف مقابل می‌تواند آن‌ها را برآورده سازد، ازدواج می‌کنند. آن‌ها به‌دنبال مکمل خود هستند تا به یک زندگی شاد و رشدیافته‌ دست یابند.

عشق، زمینه‌ساز ازدواج

عشق کیفیتی است که به‌علل مختلف به‌وجود می آید، رشدونمو و تحول می‌یابد و کمال می‌پذیرد. کمال عشق نیز در شناخت و وحدت روحی و جسمی دو فرد است. عشقِ قبل از ازدواج، اگر توأم با شناخت عشق‌‍‌های واقعی باشد و ازدواج با توجه به رعایت کردن معیارها و ارزیابی‌های دقیق و حساب‌شده صورت گرفته باشد، زندگی را لذت‌بخش می ‌سازد؛ ولی در غیر این صورت هم‌چون طوفانی سهمگین، مخرب زندگی است. روان‌شناسان توصیه می‌کنند که همیشه به‌خاطر بسپارید، هر زمان عاشق کسی شدید، او را فراموش کنید، وی موضوع عاشقانه ی شما هست؛ ولی طرف ازدواج شما نمی‌تواند باشد. با کسی ازدواج کنید که هنگام ارتباط اولیه، حال شما خوب است، حال او هم خوب است. اگر او را ندیدید، اتفاقی نمی‌افتد. اگر توجهی به شما نکرد، دچار افسردگی نمی‌شوید. این وضعیت، حال خوب شما را می‌رساند. در ازدواجی که زمینه‌ی آن عشق است، باید مراقبت‌های ویژه‌ای اعمال شود. در این‌جا ذکر دو نکته که سبب حساسیت و موقعیت ویژه‌ در ازدواج می‌شود، مطرح می‌شود:

نکته‌ی اول: عشق، نوعی پدیده‌ی روحی است که قرار و آرام را از عاشق باز پس می‌ستاند؛ ولی زندگی خانوادگی همانند منشوری است که دارای ابعاد بسیار فراوان است و هرگز نمی‌توان صرفاً با تکیه بر این پدیده و حالت روحی، بنیاد زندگی متعالی و هماهنگی را بنا نمود؛ بلکه برای کسب موفقیت، باید اخلاق، دیانت، تعقل و سایر ارزش‌ها را نیز در خدمت عشق گرفت. تکیه و اعتماد بر عشق و غفلت از سایر عوامل موفقیت در زندگی، سبب می‌شود تعادل و توازن از بنیان خانواده بازستانده شود و استعدادهای مختلف به‌تناسب رشد نکند و این زندگی ناموزون، به‌آرامی دچار تغییر و دگرگونی شود.

نکته‌ی دوم: عشق دارای حالت‌های نوسانی فراوان است و به‌تعبیری، مجذوبیت شدید و تمایل‌های وافری را در فرد نمایان می‌سازد. اگر بنا باشد هر یک از طرفین عشق، جهت‌گیری‌های خود را بر اساس حالت‌های نوسانی عشق تنظیم کنند، اندک‌اندک در روابط ایشان اختلال‌هایی حاصل می‌شود و هماهنگی و نظم خانواده مخدوش می‌گردد؛ زیرا افراط و تفریط در هر یک از ابعاد زندگی حتماً زیان‌هایی را در پی خواهد داشت.

عشق پس از ازدواج

عشق واقعی، در حقیقت، عالی‌ترین و نهایی‌ترین هدفی است که انسان در آرزوی آن است. در این‌جاست که به‌معنای بزرگ‌ترین هدف پس از ازدواج، نمود پیدا می‌کند. عشق ورزیدن، یعنی پیش‌قدم شدن در انجام کاری برای دیگری که دوستش داری، در واقع عشق ورزیدن در این‌جا «یک مبادله‌ی اجتماعی که تداوم حمایت اجتماعی را بر مبنای اصل «دگردوستی» تضمین می‌کند»(ستوده، 1386، 42) بسیاری در زندگی مشترک فقط طالب عشق هستند و منتظر عشق‌ورزی، بدون آن‌که هیچ‌گاه خودشان در این امر، پیش‌قدم بوده باشند. هریک می‌خواهند دوست‌‌داشتنی باشند، بدون آن‌که دیگران را دوست بدارند.

تفاوت عشق مرد و زن

دکتر «استل نپتی» معتقد است «در زندگی زناشویی، عشقی قابل تقدیر است که آرام و طبیعی رشد کند، عشق های انفجاری همانند تب تند است که زود عرق می کند. هرگز نباید به‌خاطر عشق کاذب، ازدواج کرد» و «عشق با این ویژگی‌ها شناخته می‌شود: عمق ارتباط، سرزندگی و نشاط هر دو طرف.»

 مردان، سریع و عمیق عشق می‌ورزند و در پای عشق، جان‌فشانی می‌کنند. زنان، بیش‌تر عشق می‌ورزند و عشق‌ زیاد، تند و سریع دارند. مردان در حالت عشق و نفرت، و دوست‌داشتن و دوست نداشتن، بیش‌تر باقی می‌مانند. اگر کسی طالب زیستن در عشق است، باید با عشق زندگی کرده باشد و برای عشق ورزیدن در وجودش عشق موج زند، کسی نمی‌تواند چیزی را که مالک آن نیست، ببخشاید برای بخشایش عشق، باید عاشق بود و برای تشخیص عشق، باید پذیرای آن شد. بعضی دختران و پسرانی که ازدواج را به قول خودشان با عشق شروع می‌کنند، چون شناخت کافی و تفکر لازم در این امر ندارند، اغلب دچار مخمصه می‌شوند؛ زیرا به واسطه‌ی‌ِ ناپختگی، ناآگاهی و یا احساساتی شدن، معشوق خود را دارای عالی‌ترین صفت‌ها و درجه‌های اخلاقی گمان می‌کنند. وقتی هم پرده‌ی عشق کاذب از جلوی چشمان آن‌ها به یک‌سو می‌رود، همان صفت‌ها و خصوصیت‌های عالی تبدیل به صفت‌های بد و زشت می‌شود. شهید مطهری درباره‌ی عشق می‌گوید: «اثر عشق این است که انسان را از حال عادی خارج می‌کند؛ خواب و خوراک را از او می‌گیرد؛ توجه را منحصر به همان معشوق می‌کند؛ یعنی یک‌نوع توحّد و تأحد و یگانگی در او به‌وجود می‌آورد، یعنی او را از همه‌چیز می‌برد و تنها به یک‌چیز متوجه می‌کند؛ به‌طوری که همه چیزش او می‌شود»(مطهری، 1369، 90).

عشق، پیامد مهم ازدواج

عشق و محبت، پایه و اساس زندگی است. زندگی را باید عاقلانه و آگاهانه شروع کرد؛ اما بعد از شروع زندگی محور زندگی عملی انسان عشق است، که قرآن کریم از آن به‌مودت و رحمت یاد می‌کند. اساس زندگی از نظر قرآن، عشق و مودت است، چراکه اگر غیر از محبت چیزی جای‌گزین آن شود، زندگی را به فضای بی‌روح تبدیل می‌کند. یکی از اصلی‌ترین اهداف ازدواج، وصول به نوعی سکون و آرامش تکوینی است که در اثر آمیزش روح و جسم زن و مرد حاصل می‌شود. این نوع سکون و آرامش نیز نتیجه‌ی حصول مودّت و رحمت بین زوجین است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «و از نشانه‌های او این است که برای شما از جنس خودتان، همسرانی قرار داده تا بدان‌ها آرام گیرید و بین شما و ایشان، مودت و رحمت قرار داد»«(روم، آیه‌ی21). مودت و مهربانی، عشق را برای همیشه تازه نگه ‌می‌دارد و دور شدن از من و نزدیک شدن به ما را عمق و ژرفا می‌دهد. محبت، چون به منتهای درجه‌ی خود رسد از آن تعبیر به عشق می‌شود، و عشق از محبت بالاتر می‌رود.

 اریک فروم معتقد است: «ژرف‌ترین نیاز انسان، غلبه بر جدایی و باز کردن در زندانِ تنهایی است» و مودت و مهربانی زمانی میسر است که انسان شادی و آرامش را به «دیگریِ مهم» انتقال دهد و آن را با عشق تقسیم کند و شریک زندگی خود را با رفتار دل‌نشین طبیعی خویش همیشه تازه نگه ‌دارد. آن‌چه باعث حیات، روح، دوام و قرار زندگی است، عشق است. در روایت آمده است که روزی فردی نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: یا رسول‌الله(ص)! تعجب می‌کنم، مرد و زنی که هرگز یک‌دیگر را ندیده و نشناخته‌اند، هنگامی که بین آن‌ها مناکحتی پدید می‌آید و یک روز با یک‌دیگر صحبت می‌کنند، چنان یک‌دیگر را دوست می‌دارند که گویی دوستی‌ای عظیم‌تر از آن وجود ندارد. رسول خدا(ص) فرمود: این امر از سوی خداوند متعال است و آن‌گاه آیه‌ی اخیر را به­عنوان استشهاد بر این معنی ذکر فرمود (خزاعی نیشابوری، ج15، ص234). آن‌چه روابط خانواده را محکم‌تر می‌سازد و آن را به‌صورت یک کانون صفا و صمیمیت و مکتب انسانی و سعادت درمی‌آورد، مهر و محبت است. پیشوایان بزرگ اسلام در این زمینه برای جلب محبت مرد و زن نسبت به یک‌دیگر دستورهای اخلاقی و روانی سودمند بیان کرده‌اند. امام صادق(ع) می‌فرمایند در دنیا چیزی بهتر از همسر شایسته وجود ندارد. در جای دیگر می‌فرمایند مرد برای این‌که علاقه و محبت همسر خود را جلب کند ناچار باید سه کار انجام دهد: با او موافقت و سازش داشته باشد، با زن خوش ‌اخلاق بوده و با شیوه‌ی نیکویی نسبت به او اظهار میل و علاقه کند و سوم در مورد مخارج و لوازم، زندگی او را توسعه دهد و نیز زن برای این‌که دل شوهر را در دام محبت و دوستی مهار کرده و پیوند مودت خود را با شوهر محکم‌تر کند و سرانجام خانه را به‌صورت کانونی گرم و باصفا درآورد، باید این سه برنامه را اجرا کند: «خود را از هرگونه آلودگی‌های ظاهری و باطنی حفظ نموده تا در همه‌حال، مورد اعتماد و اطمینان شوهر واقع شود. نسبت به مال و آبروی شوهر وفادار و امین و نگهبان باشد. رسماً با زبانی نرم و ملایم و در عین حال، متین و سنگین به شوهر اظهار عشق و علاقه کند، این‌ها راه و رسم‌های عاقلانه‌ی جلب محبت و عشق و دوستی در کانون خانواده است. رسول اکرم(ص) فرمود: اگر مرد به زن خود بگوید تو را دوست دارم، این سخن به‌طور عمیق در قلب زن نقش می‌بندد و محبت مرد هرگز از دل زن بیرون نمی‌رود، قرآن کریم همه‌ی وظایف مرد را که باعث راحتی خود و آسایش زن و سعادت یک خانواده است در یک جمله خلاصه کرده می‌فرماید: با زنان به نیکویی رفتار کنید»(ربانی، 1389، 89-90) .

منابع:

- قرآن کریم

- دهخدا، على‏اکبر (1377)، لغت‌نامه‌ی دهخدا، ج 10، چاپ دوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

-گیدنز، آنتونى (1981)، جامعه‏شناسى، ترجمه: منوچهر صبورى، چاپ هشتم، تهران، نشر نى.

- ستوده، هدایت‌الله؛ بهاری، سیف‌الله (1386)، آسیب‌شناسی خانواده، تهران، انتشارات ندای آریانا.

- خزاعی نیشابوری، حسین‌بن‌علی، «تفسـیر روض‌الجنـان و روح‌الجنـان»، مشـهد، بنیـاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، بی‌تا.

-ربانی، ابراهیم (1389)، «ازدواج از منظر قرآن و احادیث»، رشت، انتشارات دهسرا.

- مطهری، مرتضی (1369)، فطرت، تهران، انتشارات صدرا.