شعر


مسیحای فال‌ها

زیبا طاهریان

باید بیایی و دل ما را صفا دهی

یک تکه از بهشت برین هم به ما دهی

سطح توقعات دلی پا به خاک را

تا آسمان هفتم خود ارتقا دهی

قدری به اصل حادثه نزدیک‌تر شوی

چندی به عشق‌های مجازی فضا دهی

فاتح‌تر از تمام پلنگان پیش از این

در بازی مقابله با ماه، وا دهی

چشم انتظار زخم زبانت نشسته‌ایم

شاید سکوت مزمن ما را شفا دهی

در نقش بی‌بدیل مسیحای فال‌ها

جانی به ما، به ما به زمین خورده‌ها دهی

شکل من است آدم فنجان قهوه‌ات

طرحی است محو و خام، که باید جلا دهی

محصول دست‌های تو نامی است منحصر

کاش امتیاز داشتنش را به ما دهی

زخم‌های شکفته

زهرا طهماسبی

نه قصه‌های قدیمی، نه شعر تکراری

نه حرف سُست و غزل‌های کوچه بازاری

برای عشق، فقط باید از دوباره سرود

دوباره مثل تپش‌های رودها، جاری

و از کنار همه چون غریبه رد شد و رفت

چنان که متهمم من به نابهنجاری

غزل، شکستگی و التهاب می‌خواهد

و زخم‌های شکفته، زعمق جان، کاری

مرا به خلسه‌ی سیر و سلوک چشمانت

ببر؛ رها شده از بند هرچه بیداری

مرا همیشه از این عاشقانه‌ها پر کن

دگر تهی سبدم را ز شعر مگذاری

شبی به قطعه‌ی ابری دلم به‌حسرت گفت:

خوشا به حال تو که تا به صبح می‌باری!

همیشه منتظر یک سلام خواهم ماند

خودت که بهتر از این ماجرا خبر داری

سروده‌های مرا بی‌بهانه باور کن

که تار و پودش از احساس توست انگاری

بهشت زیر عبا

 برای پیامبر اکرم(ص)

علی‌اصغر شیری

چهل شبانه شده کوه نور محو نگاهت

شده است آینه‌گردان نور جلوه‌ی ماهت

انار ماه، ترک خورده با اشاره‌ات ای عشق!

کشیده نقشه‌ی شق‌القمر دو چشم سیاهت

علی است آینه‌ی تو، تویی هر آینه چون او

که آفرینش‌تان بوده است غرق شباهت

هنوز لحظه‌ی تحویل سال هجرت عشق است

هنوز اهل مدینه نشسته بر سر راهت

بهشت زیر عبایت دلیل حسرت ما شد

حدیث اهل کسا خوانده‌ام به شوق پناهت

قسم به سوره‌ی اسرا که بود در شب معراج

ستاره واله چشمت، ستاره محو نگاهت

شور زندگی

علی‌رضا حضرتی

ای هم‌نفس! ای هم‌قدم! ای شعر شور زندگی

با عشق رویت می‌کنم هر دم مرور زندگی

همواره ای دلبر مرا غرق نگاه خویش کن

از چشم تو بر قلب من، تابیده نور زندگی

دنیا شده با تو بهشت، دل‌شادم از این سرنوشت

هر لحظه‌ام زیباست با لبخند حور زندگی

من هستی‌ام با هست توست، جان و دلم سرمست توست

خوش‌بختی‌ام در دست توست، یار صبور زندگی!

تو آن نسیم رحمتی، باران مهر و رأفتی

سیر گلستان کردن است با تو عبور زندگی

دلدار دیرینم تویی، لیلای شیرینم تویی

با تو شده فرهاد را شیرین شور زندگی