فوت و فن فناوری(10)

یک ساعتی از باز شدن کافی‌نت می‌گذشت و هنوز خیلی از میزها خالی بود. آقاچنگیز بعد از سر و کله‌زدن و دست‌و‌پنجه نرم‌کردن با بیماری، چند کیلویی هم لاغر شده بود و با چند روزی که در منزل استراحت کرده بود، حالا کمی سرحال‌تر از قبل به سرِ کار آمده بود.

هفته‌ی قبلی که با پدرم به عیادتش رفته بودیم، از هر دری، صحبت کردند که صد البته یکی از آن صحبت‌های مهم، گله و شکایت از کوتاهی‌های کادر بیمارستانی بود که آقاچنگیز آن‌جا بستری شده بود. یعنی همان حرف‌های افسرخانم با شرح و بسط بیش‌تر. پدرم هم که خودش چند سال پیش این مشکل را تجربه کرده بود، گفت: «درسته چنگیزجان! من که با گذشت چند سال از بستری شدنم، هنوزم هروقت یادش می‌افتم تن و بدنم می‌لرزه و دعا می‌کنم که هیچ بنده ‌خدایی گیر دوا و درمون نیفته. همیشه ما می‌شنیدیم که مریض فقط باید تنها مشکلش مریضی‌اش باشه؛ ولی این‌جور که به‌نظر میاد، مریض رو کاریش می‌کنن که مشکل مریضی‌اش می‌شه آخرین مشکلش.»

سارینا انگار مهمان داشت و گفته بود کمی دیرتر سر کار می‌آید. من مشغول چک‌کردن شبکه‌ی یکی از سیستم‌ها بودم که صدایی از پشتِ سرم، توجهم را جلب کرد. «سلام خانم! ببخشید مزاحم‌تون شدم.» برگشتم. خانمی بود حدوداً چهل‌ساله که ظاهری موقّر و متین داشت. گفتم: «سلام! خواهش می‌کنم. امرتون.»

- خواهش می‌کنم. اون خانومی که قسمت فروش هستن، نیومدن؟

- ایشون نه هنوز نیومدن. کمی دیرتر می‌آن. اگه چیزی لازم دارین من خدمت هستم.

- راستش، دخترم چند باریه که برای تحقیق و کارهاش می‌آد کافی‌نت شما. یک‌بار که با هم صحبت می‌کردیم، دخترم حرف این خانم رو پیش کشید و خیلی از همکارتون تعریف کرد و می‌گفت که خانم خوش‌برخوردیه. منم که همه‌ی حواسم به این‌طرف و اون‌طرفمه که یه دختر خوب و باخانواده برا پسرم پیدا کنم، به‌فکر افتادم که بیام و یه‌نظر ایشون رو ببینم و با خانواده‌ی هم آشنا بشیم. شاید اگه نامزد نداشته باشه و خدا بخواد، قسمت پسرم همین خانم باشه.

از این‌که زن آن‌طور با صراحت درباره‌ی سارینا حرف می‌زد، یک‌لحظه شوکه شده بودم که جواب خانم را چطور بدهم. هم خوش‌حال شده بودم و هم ناراحت. خوش‌حال از این‌که برای یکی از بهترین دوستانم خواستگار پیدا شده و ناراحت از این‌که شاید با ازدواج سارینا، من و سارینا از هم دور شویم. فقط با دستپاچگی گفتم: «ان‌شاءالله که خیر باشه! بذارین خود ساریناجان بیان باهاش صحبت کنین.»

- پس اسمش سارینا خانمه!

سارینا اگر این موضوع را می‌شنید، کلی هیجان‌زده می‌شد و سروصدا به‌پا می‌کرد؛ ولی به جای سارینا، من هول شده بودم. به فکر افتادم که یک پیامک به او بدهم که کمی از موضوع باخبر بشه که مثل من قاطی نکنه و دقیقاً می‌توانستم تصور کنم که او با دیدن پیامک چه‌کار می‌کند. شاید هنوز دو دقیقه نگذشته بود که پیامک سارینا آمد که نوشته بود: «اگه می‌خوای با این کلک منو زودتر بکشونی اون‌جا، کور خوندی؛ ولی به اطلاعت برسونم که خودم داشتم می‌اومدم، لازم نبود این همه به مغزت فشار بیاری و منو سرِکار بذاری.» دقیقاً برعکس تصوّرم. من هم که دیدم سارینا این‌طور فکر کرده، پیش خودم گفتم: «باشه، خودت این‌جوری خواستی.» و یک پیامک دادم: «یه بارم من خواستم به تلافی شوخیای تو، اذیتت کنم نشد.»

یک‌ربع، بیست دقیقه‌ای گذشته بود که دیدم سارینا از در وارد شد و با آقاچنگیز سلام و احوال‌پرسی کرد و همین‌که داشت به‌سمت من و خانمی که کنارم نشسته بود، می‌آمد، سرِ جایش خشکش زد. من هم با نگاهم به او فهماندم خودش نخواسته است موضوع را جدی بگیرد. قیافه‌ی سارینا مبهوت و کمی خنده‌دار شده بود و من هم خوش‌حال بودم که بالأخره یکی از شوخی‌هایش را تلافی کرده‌ام. می‌دانستم که یکی به حسابم گذاشته و در موقع لزوم، حسابی از خجالتم درمی‌آید.

سارینا آمد و بعد از سلام و احوال‌پرسی رسمی با خانم و کمی کم‌محلی به من، کنار من و خانم نشست. من که شدیداً منتظر بودم ببینم بین آن‌ها چه حرف‌هایی رد و بدل می‌شود، یکی از کاربرهایی که تازه مشغول شده بود، برایش مشکلی پیش آمده بود و من را صدا کرد. با دلخوری تمام و معذرت‌خواهی از خانم به‌طرف کاربر رفتم.

- خسته نباشی خانم. من این فلش رو ویروس‌کشی کردم؛ ولی حالا هیچ فایلی توش نیست. یعنی همه‌ی فایلا پاک شده. وای! اگه پاک شده باشه، بیچاره می‌شم. تموم فایلای پروژم توش بوده، شما می‌تونی کاریش بکنی. وای! تو رو خدا.

-عزیزم! این‌قده هول نشو. به احتمال زیاد می‌شه فایلاش رو دید. بذار ببینم چه‌کارش می‌شه کرد.

نشستم جلوی رایانه و ادامه دادم: «ببین من برات مراحل کار رو توضیح می‌دم که اگه بازم این مشکل برات پیش اومد، خودت بتونی حلش کنی. اول باید بدونی که بعضی از ویروس‌ها از این ترفند برا اذیت کردن کاربرا استفاده می‌کنن؛ ولی نگران نباش! چون با چند خط دستور ساده می‌تونی فایلا رو دوباره ببینی؛ چون در واقع اونا مخفی شدن. البته همون‌طور که گفتی قبل از هر کاری باید فلش رو با یک آنتی‌ویروس خوب ویروس‌کشی بکنی. بعد فلش، موبایل، هارد اکسترنال یا وسایل دیگه رو به رایانه وصل می‌کنی. به قسمت Run در استارت ویندوز می‌ری و عبارت CMD رو در اون تایپ می‌کنی و کلید Enter رو می‌زنی.

بعد از بازشدن CMD عبارت attrib -s -h -r E:/*.* /s /d رو در اون می‌نویسی. این دستور برا حافظه‌ایه که به درایو E وصل شده و اگه غیر از این بود باید، نام همون درایو در دستو بیاد. کلید enter رو می‌زنی و تا اجرا شدن دستور صبر می‌کنی که شاید چند دقیقه‌ای طول بکشه.»

دل توی دل خانم کاربر نبود و تمام حواسش به رایانه بود که ببیند در آخر فایل‌ها را می‌شود دید یا نه. من هم دل تو دلم نبود تا بدانم آن زن به سارینا چه می‌گوید.

- خب، حالا فلش رو باز می‌کنیم ببینیم چی شده.

نمایان شدن فایل‌ها همان، و بالا و پایین پریدن و خوش‌حالی خانم کاربر هم همان. خودم هم خوش‌حال بودم که توانستم کاری برایش انجام دهم. بعد به او گفتم: «همیشه مواظب باش و فلش رو به سیستمی که به اون اطمینـان نداری وصل نکــن؛ اگه مجبوری که این کار رو بکنی، قبلـش روی یکی از درایوای My Computer راست‌کلیک کن. اگه در منوی باز شده گزینه‌ی Autoplay رو دیدی، رایانه به‌احتمال زیاد ویروسیه. یه کار دیگه اینه که قبل از وصل‌کردن فلش به رایانه، کلید Shift رو بگیری و هیچ‌وقت با دوکلیک فلشت رو باز نکنی و همیشه از قسمت Run استفاده کنی.»

در حین توضیح دادن برای خانم کاربر، چندباری نگاهی به سارینا و خانم خواستگار کردم. حسابی صحبت‌شان گل انداخته بود و گرم صحبت بودند. من که دیگر سارینا را ازدست رفته می‌دیدم. آقاچنگیز هم حساس شده بود که چرا سارینا سرِ کارش نیست.

رو به خانم کاربر کردم و گفتم: «حالا برا این‌که کم‌تر گیر ویروس‌ها بیفتی، یه راه برا پاک کردن اونا برات می‌گم. ویروسای جدید انگار باهوش‌ترن و تا وارد رایانه می‌شن خودشون رو از دید اون و آنتی‌ویروس مخفی می‌کنن، طوری‌که با آنتی‌ویروسای قوی هم قابل دیدن و حذف نیستن؛ حتی با عوض‌کردن ویندوز هم مشکل حل نمی‌شه. این به‌خاطر اینه که آنتی‌ویروس، اجازه‌ی دسترسی  به  فایلای حفاظت‌شده‌ی سیستمی رو نداره و موقع جست‌وجو، ویروسای با مشخصات فایل سیستمی رو تشخیص نمی‌ده. چون این ویروسا خیلی هوشمندانه برنامه‌ریزی شدن  و خودشون رو به‌صورت فایلای حفاظت‌شده‌ی سیستم عامل در می‌آرن و مخفی می‌شن.

با یه ترفند ساده، به آنتی‌ویــروسا اجازه می‌دیم که  به‌سراغ  فایلای سیستـمی هم برن و اونـا رو اسکن کنن. اول  به My computer برو و در Toolbar گزینــه‌ی Tools رو انتخــاب کن. در منوی Tools گزینه‌ی Folder Option رو انتخاب کن. بعد  به  سربرگ View برو. در بخش Hidden files and folders این تنظیما رو انجام بده:

گزینه‌ی Show hidden files and folders رو انتخاب کن؛ چون خیلی از ویروسا Hidden هستن. تیک گزینه‌ی Hide extensions for known file types رو برا نمایش پسوند فایلا بردار. معمولاً پسوند ویروسا exe است. تیک گزینه‌ی Hide protected operating system files رو برا نمایش فایلای حفاظت‌شده‌ی سیستمی بردار و اخطاری رو که می‌ده تأیید کن. بعد هم Ok رو بزن و  از  Toolbarخارج شو. حالا دیگه با یک آنتی‌ویروس به‌روزشده، هارددیسک، فلش و حافظه‌های جانبی خودت رو اسکن کن تا سیستمت از بلای این ویروسای مخفی و هوشمند کاملاً پاک بشه. برا این‌که مشکلی پیش نیاد، بعد از تموم شدن اسکن و پاک‌کردن ویروسا، باید تنظیما رو به حالت اول برگردونی.»

خانم کاربر هم به‌خاطر برگرداندن فایل‌های فلشش و هم به‌خاطر توضیحاتی که برایش داده بودم چندین بار تشکر کرد و از این‌که در برخورد با رایانه‌های ویروسی، کمی مجرب شده خوش‌حال بود. چند دقیقه‌ای بود که اصلاً حواسم به سارینا نبود. آمدم که برگردم و به میزی که آن‌ها نشسته بودند، نگاه کنم دیدم یک چیزی محکم خورد به پشت کمرم. حس کردم که باید کار سارینا باشد و برای این‌که عقده‌اش را خالی کند، چیزی به‌طرفم پرت کرده؛ برگشتم که دیدم سارینا با قیافه‌ای جدی و با یک خط‌کش بلند و محکم دارد به‌طرفم می‌آید.