نویسنده

نوع نگاه به زندگی

«زندگی» هدیه‌ی خداوند به انسان‌هاست و «شیوه‌ی زندگی» هدیه‌ی انسان‌ها به خداوند. چنین شیوه‌ای محصول بینش افراد نسبت به هستی و هستی‌آفرین است. برخی زندگی را عرصه‌ی «لذت‌بردن» می‌دانند و بس؛ و می‌گویند: «زندگی مثل یک بستنی است، از آن لذت ببرید پیش از آن‌که آب شود»(آنتونی‌رابینز). گاه زندگی را «عکس‌العمل افکار و رفتار» آدمی دانسته و معتقدند: «زندگی تابلوی نقاشی است، شما نقاش آن هستید و از پاک کن خبری نیست»(هارولد کلمب). عده‌ای زندگی را جدی‌تر دیده که نیاز به «تفکر و تمرکز» دارد و بر این باورند: «زندگی سخت‌ترین تست هوش است و همانند قفل رمزداری است که هدف شما باید یافتن اعداد درست و ترتیب صحیح آن‌ها باشد تا بتوانید به هرچه که می‌خواهید برسید»(الکس فریزر). افرادی نیز تمامی شادی‌ها و خوشی‌های زندگی را نادیده گرفته از اندوه و دلهره‌ی آن در لحظه‌های گوناگون سخن گفته‌اند، مانند: «زندگی هم‌چون بادکنکی است در دستان کودکی که همیشه ترس از ترکیدن آن، لذت داشتنش را از بین می‌برد.»

اندیشمندانی نیز بوده‌اند که از سر قله‌ی بلندهمتی به زندگی نگریسته‌اند و تلخ و شیرین آن را مرهون چشمان بیننده دانسته‌اند و گفته‌اند: «زندگی تراژدی است برای کسی که احساس می‌کند و کمدی است برای آن که می‌اندیشد.» سختی‌ها و تلخی‌ها لازمه‌ی حیات طبیعی است و ما را به رشد رسانده و زیبایی‌ها را نمایان می‌سازد . بینشی این‌چنین باعث شده که صاحب‌نظران، توصیه‌های گران‌سنگی مطرح کنند و به شیفتگان آگاهی و هوشیاری در زندگی بگویند:

*اگر بازیگر زندگی خود نباشید، بازیچه‌ی آن می‌شوید.

*ما به دنیا آمدیم تا با زندگی کردن «قیمت» پیدا کنیم نه آن‌که به هر قیمتی زندگی کنیم.

*منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نباش، اشک‌هایت را خودت پاک کن.

*چنان زندگی کن که وقت مردن آرزو خواهی کرد و با هر کس چنان رفتار کن که از او توقع داری.

*در زندگی هر آن‌چه «لیاقتش»را داریم به ما می‌رسد نه آن‌چه «آرزویش» را.

*شادی در چیزها نیست در ماست. پس کلید شادی خود را در جیب دیگری قرار ندهید.

*فردا زیباتر از امروز نیست، اگر امروز شکوه‌مند و زیبا نباشد؛ نگران فردا نباشید، فردا خود مراقب خودش خواهد بود.

زندگی راحت و آسان؛ گام نخست

زندگی راحت و آسان به دور از درگیری، دل‌گیری و دل‌واپسی نیازمند «حرکت» و به‌دنبال آن «سرعت» و «سبقت» است؛ زیرا «ماندن» باعث «درماندن» می‌شود و فکر کردن به گذشته و حسرت خوردن به آن، مانند دویدن به‌دنبال باد است که نه‌تنها سودی ندارد، بلکه آینده‌ی انسان را نیز تباه می‌کند.

از این‌رو، چیزی بیش‌تر از زنده ماندن انجام بده، زندگی کن! چیزی بیش‌تر از لمس کردن انجام بده، احساس کن! چیزی بیش‌تر از دیدن انجام بده، نگاه کن! چیزی بیش‌تر از خواندن انجام بده، غرق شو! چیزی بیش‌تر از شنیدن انجام بده، گوش کن! و چیزی بیش‌تر از گوش دادن انجام بده، درک کن!

هرگاه به جای دیدن نگاه کنیم و حقایق هستی را دریابیم، هرگز به جای زندگی ، تنها «زنده» نخواهیم بود و یا «مردن»را در لحظه‌های زندگی تجربه نخواهیم کرد تا هر روز در غم و اندوه غوطه‌ور شویم و رنجی بی‌پایان ببریم. بدون تردید، برای رسیدن به زندگی راحت و آسان باید حرکت کرد، حرکت از خود برای پذیرش واقعیت‌های زندگی. «خدایا! به من «آرامشی» عطا فرما تا بپذیرم آن‌چه را نمی‌توانم تغییر دهم، «شجاعتی» تا تغییر دهم آن‌چه می‌توانم «بصیرتی» تا تشخیص دهم تفاوت این دو را»(جبران خلیل جبران).

اگر زندگی را آن‌طور که هست بپذیریم؛ از دیروز بیاموزیم برای امروز زندگی کنیم و به فردا امید داشته باشیم و در یک سخن، با واقعیت‌ها زندگی کنار بیاییم، در حقیقت نرمش قهرمانانه در زندگی فردی و اجتماعی از خود نشان داده‌ایم و به جای جدال با واقعیت‌های غیرقابل تغییر، به نوعی آرامش در زندگی می‌یابیم که ما را از غصه، افسردگی، اندوه و درماندگی نجات می‌بخشد. حساسیت بسیار نسبت به حوادث اطراف همانند مرگ و زندگی، دوستی و جدایی، موفقیت و شکست باعث می‌شود هر روز و هر لحظه نگران آدم‌ها و اتفاق‌های پیرامون خود باشیم و چونان افراد مضطرب از تصمیم‌گیری درست و اقدام به‌جا دور بمانیم.

به‌یقین، آشنایی با این سخنان حکمت‌آمیز آرامش از دست‌رفته را به ما برمی‌گرداند، وقتی بدانیم:

*اگر چیزهایی را که دوست داشته‌ایم به‌دست نیاورده‌ایم، چیزهایی را که به‌دست آورده‌ایم دوست بداریم.

*خوبی‌ها با خوشی‌ها فرق دارند، به‌خاطر خوبی‌ها باید از خیلی خوشی‌ها گذشت و این تصمیم، پذیرش سرنوشت نیست، بلکه انتخاب سرنوشت است که آدمی را از انباشت غم و غصه می‌رهاند و امید به آینده را در دل و دیده‌ی او پرفروغ می‌کند. اگر باور کنیم: «همیشه همه‌چیز طبق میل ما پیش نمی‌رود»، به‌سوی زندگی راحت و آسان حرکت کرده‌ایم و به‌دور از حساسیت‌های آزاردهنده، کودکی‌مان را استمرار بخشیده‌ایم با شادی بی‌دلیل، دوست داشتن بی‌دریغ و کنجکاوی بی‌نظیر!

«تغییر» امور واقعی، دومین حرکت ماست که علاوه بر «همت»، «شجاعت» می‌طلبد؛ آدمی را از بردگی عادت‌ها می‌رهاند و طعم تفاوت‌های شیرین را به انسان می‌چشاند؛ زیرا: «انسان‌های بزرگ شرایط را خلق می‌کنند و انسان‌های عادی همیشه تابع شرایط می‌شوند»(فرانسیس بیکن).

آنان که به‌دنبال تغییر امور غیرواقعی هستند، انرژی و اشتیاق خود را حفظ می‌کنند، احساس‌های منفی و منفوری چون حسادت، تنگ‌نظری، بدبینی و خودشیفتگی را در پایین حد ممکن نگه می‌دارند تا به‌دور از تأثیر آن‌ها، تصمیمی غیرمنطقی نگیرید و در مقابل با خشنودی و خوش‌بختی، نرمش و مدارا، صداقت و رفاقت روزگار را می‌گذرانند و از قدرت یا اعجاز خنده و لبخند غافل نمی‌مانند. همیشه در یاد دارند که: «در بازی زندگی اگر تغییر نکنیم، تعویض می‌شویم، باید مراقب زندگی‌مان باشیم.»

اینان شیوه‌های پیش‌رفت و پویایی را این‌گونه انجام می‌دهند:

*هر دقیقه را به‌حساب می‌آورند تا به‌جای آن که منتظر فرصت بمانند، فرصت را بسازند.

*اولویت‌بندی در کارها و تمرکز بر امور اصلی مدنظرشان است.

*به پیامد کارها و تصمیم‌ها توجه ویژه‌ای دارند و هرگز به‌دور از تدبیر وعاقبت‌اندیشی اقدامی انجام نمی‌دهند.

*همیشه یک شاگرد باقی می‌مانند؛ یعنی در حال آموختن، تقویت استعداد و حرکت به‌سوی رشد و شکوفایی خویشتن.

*کارها را به قسمت‌های کوچک تقسیم کرده، نخست کارهای سخت، سپس اموری که رغبت بیش‌تر نسبت به آن‌ها وجود دارد و...

*با اعتماد به‌نفس، تصمیم‌گیرنده‌ی اصلی سرنوشت خویش می‌شوند، تا بدین‌گونه فاصله‌ی دست‌یابی به راحتی و آسانی را در زندگی کم‌تر کرده و آرامش همراه با شیرینی و دل‌نشینی را با لذت هرچه تمام‌تر احساس کنند؛ آرامشی که در آن می‌آموزند:

*زندگی، گل سرخی است که گلبرگ‌هایش خیالی است و خارهایش واقعی!

*شناخت حدود و حریم افکار و افراد، سرعت‌گیر بلاها و بدبختی‌هاست.

*به جای آن‌که در هر جوابی به‌دنبال مشکلی باشیم، در هر مشکلی به‌دنبال جواب باشیم.

*همیشه شکرگزار خدا باشیم که شاید بدترین شرایط زندگی ما برای دیگران آرزو باشد.

*بر آن‌چه گذشت، آن‌چه شکست و آن‌چه نشد غصه نخوریم. اگر زندگی با مشکل‌ها همراه نبود، با گریه آغاز نمی‌شد.

*آرامش خیال، مساوی است با کوچک شمردن نگرانی‌ها و دلواپسی‌ها.

 *هیچ چشم‌داشتی به دیگران و یا انتظار و توقعی از اطرافیان نداشته باش، تا آرام و راحت زندگی کنی.

*خوش‌بختی یافتنی نیست، ساختنی است؛ پس سخت نگیریم. گاه دست از کار کشیدن و از سکوت لذت‌بردن است.

پس از «آرامش» برای پذیرش واقعیت‌های غیرقابل تغییر زندگی، و «شجاعت» برای تغییر امور غیرواقعی، نوبت به «بصیرت» برای تشخیص این دو در زندگی است. بصیرت که بنیان آرامش و شجاعت است، نوعی بینش درونی یا بینایی دل است که به انسان، دوراندیشی، تیزبینی و زیرکی مثبت و فهم حقایق هستی یا تیزهوشی می‌بخشد. نوعی نگاه با چشم دل و اندیشه است(راغب اصفهانی، ج1، ص277) که در پرتو دین‌شناسی دقیق، دوری از هواها و هوس‌های نفسانی و عمیق، پاکی از دل‌بستگی‌های دنیای پلید، نصیب انسان می‌شود.

علاوه بر آن، آشنایی با تاریخ گذشتگان و تجربه‌های آنان و ارتباط‌های معنوی، راز و نیاز و درخواست از خداوند مهربان، بصیرت‌آفرین می‌گردد. چنان‌که هنگام گفت‌وگو با پروردگار، به‌صورت دعا چنین می‌خوانیم: «خدایا! نور در دیدگانم و بصیرت و روشن‌بینی در دینم به من عطا فرما و بصیرت و تیزبینی هنگام شبیه‌شدن حق و باطل در فتنه‌ها و آشوب‌ها به من ارزانی دار»(کلینی، ج2، ص545). آشنایی با اسوه‌های صاحب بصیرت و دریافت راز سربلندی و موفقیت آنان از این طریق، عامل دیگر دست‌یابی به بصیرت است. چنان‌که صادق آل محمد(ص) درباره‌ی عموی عزیز خود حضرت اباالفضل(ع) می‌فرماید: «عموی ما، عباس، بصیرت نافذ و عمیقی داشت»(کرمی، 254).

آسیب‌شناسی، این نعمت نورانی نیز مددکار حفظ و حراست از بصیرت است، همان‌گونه که تغذیه‌ی فکری- فرهنگی با معارف نبوی، علوی و رضوی باعث بقای بصیری دانسته شده است که در حدیث می‌خوانیم. سخن امام رضا(ع) الهام‌بخش رشد و شکوفایی و بصیرت و بینایی است و یا امام علی(ع) غفلت و استمرار آن را در زندگی، کورکننده‌ی روشنای بصیرت بیان می‌کند. برای دست‌یابی به زندگی راحت باید از راحتی‌های مادی فراتر رفت و به‌دنبال راحتی فکری و تعالی معنوی بود تا قدرت تشخیص و قوت تغییر یا حکمت تطبیق یافت و با راحتی روح و آرامش روان به زندگی پرداخت.

منابع:

- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب‌القرآن، چاپ دوم، قم، اسماعیلی.

- کلینی، محمدبن یعقوب‌بن اسحاق (1362)، اصول کافی، چاپ دوم، تهران، اسلامیه.

- کرمی، علی، در سوگ امیر آزادی، قم، حاذق.