نویسنده

گفت‌وگو با مریم حاج عبدالباقی، مدرس حوزه و دانشگاه

فلسفه‌ی پوشش زن در اسلام، در اصل به‌معنای حفظ شخصیت و کرامت زن است و سلامت فرد، خانواده و اجتماع را در بردارد. مسئله‌ی رعایت پوشش مناسب یا حجاب ریشه در نظام فکری افراد دارد و در قالب لباس، به‌صورت یک رفتار عینی نمود می‌یابد. با این‌که خصلت انسانی یکی از فلسفه‌های اصلی پوشش آدمی بوده است و امری تصادفی یا خواستی فردی نبوده و آیینه‌ی تمام‌نمایی از تاریخ بشر است؛ این روزها از زوایای متعدد و از دیدگاه علوم امروزی مورد کند و کاو قرار گرفته و نقادی می‌شود. ما نیز در زمینه‌ی پوشش و آسیب‌شناسی آن در جامعه‌ی ایرانی گفت‌وگویی با خانم دکتر «مریم حاج عبدالباقی» مدرس حوزه و دانشگاه ترتیب دادیم که در ادامه به آن می‌پردازیم.

* با تشکر از این‌که وقت‌تان را در اختیار ما قرار دادید ! روند پوشش جامعه‌ی ایران را بعد از انقلاب تاکنون چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ما بعد از انقلاب با دو تیپ شخصیتی مردم روبه‌رو بودیم: اول کسانی که تحت‌تأثیر اندیشه‌های غرب، باور و ارزش‌های نظام شاهنشاهی بودند و اعتقادها و عادت‌های‌شان تغییر کرده بود، به پوشش اعتقادی نداشتند، چادر را کفن سیاه می‌دانستند و به‌طور کلی، مرد و زن این گروه، به‌شکل غربی‌ها شدن را نشانه‌ی پیش‌رفت می‌دانستند. تیپ دوم هم توده‌ی مردم که انقلاب کرده بودند و سیستم زندگی غرب‌زده و غیردینی را قبول نداشتند؛ اما خیلی هم نسبت به این‌که چرا چادر سرشان است شناخت نداشتند، بلکه به تبع دین فطری و عادت‌های صحیح خانوادگی، پوشش را رعایت می‌کردند. البته در این میان، تیپ آگاهی که مانند علما زندگی می‌کردند هم وجود داشت که البته تعدادشان خیلی‌کم بود. ما باید بعد از انقلاب برای این دو دسته‌ی عمده، برنامه‌ریزی می‌کردیم: به گروهی که غرب‌زده بود می‌بایست به منزله‌ی بیماری که باید درمان شود و نه به‌عنوان مجرم، نگاه می‌شد. امام فتوایی دارند مبنی بر این‌که اگر کسی سیگاری نباشد و الآن بخواهد سیگار را شروع کند، این فعل حرام است؛ اما اگر سیگاری باشد، هربار که سیگار می‌کشد کار حرام انجام نمی‌دهد. کسی که برای اولین بار بی‌حجاب می‌شود کار حرام می‌کند؛ اما فردی که مادرش بی‌حجاب بوده و در خانواده‌ی بی‌حجاب بار آمده و تصوری از پوشش درست ندارد یا فکر می‌کند کسی که حجاب دارد، حتماً ظاهرش یا موهایش مشکلی دارد و اگر موی قشنگی دارد حتماً باید درست کند و به‌نمایش بگذارد و عنادی با پوشش ندارد، نیاز به برخوردی درست دارد. به‌نظر می‌رسد غرب‌زدگی یک بیماری است. ما از ابتدا با این‌ها بد برخورد کردیم. مسلماً افراد مغرضی هم در این بین بوده‌اند که اطلاعات دینی داشته و می‌دانسته‌اند بی‌حجابی یا پوشش نامناسب چه تشنجی به جامعه وارد می‌کند و گناه است؛ اما تعمداً بر بی‌حجابی اصرار داشته‌اند.

من بعد از انقلاب با افرادی برخورد داشتم که شاید واقعاً ظاهر زننده‌ای در جامعه داشتند؛ اما نسبت به رفتارشان آگاهی نداشتند و به‌نظر من، باید به این گروه مثل معتادها نگاه کرد؛ یعنی ما باید با آن‌ها با ملاحظه و حمایت رفتار می‌کردیم. مجموعاً نه آن سخت‌گیری‌هایی که جایز بوده به‌موقع با آن‌ها شده و نه حمایت و خوش‌رفتاری لازم. به‌طور نسبی متعادل‌ترین برخورد اعم از کارهای تبیینی و تبلیغی را بعد از انقلاب روحانیون داشته‌اند و سخت‌گیری‌های غیرمنطقی را غیرروحانیون اعمال کرده‌اند که البته نتایج آن را در نسل جوان جامعه شاهدیم. در حال حاضر پژوهش‌ها و تحقیق‌های زیادی در زمینه‌ی حجاب و پوشش زنان انجام شده که در واقع، می‌توان با استناد بر آن‌ها به مسئله‌ی حجاب یا پوشش در جامعه رسیدگی کرد و محققین علاقه‌مند به این موضوع‌ها، مانند خانم دکتر روح‌افزا، نتایج بسیار جالبی به‌دست آورده‌اند. مثلاً بررسی تأثیر نگاه دوم (به‌معنای نگاه مردی غیر از نامزد یا همسر) بر سلامت روح و روان زنان و خانواده و موارد دیگر که می‌توان به‌منظور رفع ابهام‌ها و تبیین علمی مسئله‌ی پوشش از آن‌ها استفاده کرد. اگر در کل دنیا به جوامع بشری نگاهی داشته باشیم، می‌بینیم که حیا، غیرت و پوشش در یک حرکت جهانی، سیر نزولی داشته و به‌سمت بی‌غیرتی، عوض‌شدن جایگاه زن و مرد، کم‌رنگ شدن یا بی‌رنگ شدن پوشش در جامعه‌ی انسانی می‌رود؛ در این سیر جهانی، کشور ما، ایران هم مستثنا نیست و به‌طور نسبی دست‌خوش این تغییرهای جهانی می‌شود، تمام موج‌های مادی و معنوی جهان بر ما اثر می‌گذارد. فیلم‌ها، عکس‌ها، اینترنت و ماهواره. پس با در نظر گرفتن حمله‌های فرهنگی و نقشه‌های مغرضانه‌ی دشمنان و اتفاق‌هایی که افتاده، باز هم ما در نبرد رسانه‌ای و تبلیغی برای حفظ ارزش‌های‌مان پیروزیم. در عرض سی‌سال از منظر جهانی، زن به نقطه‌ای رسیده که هرچه بی‌حیاتر و برهنه‌تر در ملأ عام ظاهر شود، شایسته‌تر است و آیا جامعه‌ی ایران از تأثیر چنین نگاهی مصون است؟ پس با توجه به این شیوع بی‌عفتی جهانی، باز هم ما موفقیم. شاهد مثال این ادعا نتیجه‌ی تحقیقی است که به مقایسه‌ی روش قرآن با روش جمهوری اسلامی در طرح مسئله‌ی حجاب پرداخته است. من پس از تحقیق‌های بسیار و با توجه به آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب در قرآن «و قرن فی بیوتکن و لاتبرجن...» و آیه‌ی بعد از آن که می‌فرماید: «واذکرن مایتلی فی بیوتکن...» متوجه شدم که: آیه‌ی اول می‌گوید تبرج نداشته باشید و در خانه‌های‌تان آرام بگیرید و آیه‌ی بعد می‌گوید آیه‌های خدا و حکمت را در خانه‌ها متذکر باشید، یعنی درس بخوانید، به این معنی که فرهنگ و علم‌تان را بالا ببرید. از زمان پیامبر ص تا امروز، تنها جامعه‌ای که این دو آیه را باهم اجرا کرده، جمهوری اسلامی بوده است. مثلاً عربستان زن‌ها را در مکه و مدینه در خانه کرده؛ اما بی‌سواد و بی‌فرهنگ نگه داشته است. زمان قاجار زنان تَبرّج نداشتند؛ اما بلد نبودند حتی اسم‌شان را بنویسند. زمان شاه زنان ظاهراً به‌دنبال علم بودند؛ اما فساد، فحشا و تَبرّج هم زیاد بود. در جمهوری اسلامی تعداد زنان تحصیل‌کرده‌ی بدون تَبرّج زیاد شده. منظور از بدون تبرج نه آن‌گونه که حضرت زهرا(س) بپسندد، بلکه نداشتن تَبرّج در مقایسه با شرایط زنان جهان امروز مورد نظر است؛ یعنی زمینه برای رشد علمی، فرهنگی، هنری و اقتصادی زنان ایران با تبرج کم‌تر فراهم شده است. در عین این‌که ما با مشکل غرب‌زدگی هم‌چنان روبه‌رو هستیم، در حالی‌که پیامبر ص با این معضل روبه‌رو نبود.

*در ارتباط باپوشش زنان در ایران و سایر کشورهای مسلمان چه نظری دارید؟

به‌طور طبیعی، پوشش یعنی بدن فرد، پیدا و تحریک‌کننده نباشد و در هر کشوری با هر فرهنگی از کیمونو گرفته تا ساری و لباس زنان آفریقایی. مهم این است که تن و بدن پیدا نباشد و برای سایر افراد، تحریک‌کننده نباشد و در این زمینه، تفاوتی بین ایران و سایر کشورها وجود ندارد؛ اما در ایران، حجاب چادر دارای بحث سیاسی و اجتماعی است، گرچه هنوز هم برخی به چادر نگاه سنتی دارند نه نگاه دینی؛ یعنی چه مرد و چه زن از آن‌جا که نمی‌خواهند از سنت‌ها جدا شوند، بر چادر اصرار می‌ورزند. البته ما باید سنت‌های‌مان را نگه داریم و محافظ سنت‌های‌مان در برابر سنت‌های کشورهای دیگر باشیم؛ اما چرا باید دین را خرجش بکنیم. لازم است در مورد چادر سرکردن زنان ایران این را بگویم؛ در پاریس خانم‌هایی که با مانتو و روسری می‌رفتند پیش حضرت امام از ایشان می‌پرسیدند که آیا حجاب‌شان درست است یا نه؟ امام پاسخ می‌دادند: بله این حجاب درستی است؛ اما در ایران، چادر سر کنید و این مطلب اهمیت سیاسی و اجتماعی چادر را می‌رساند؛ گویی چادر یک روش مبارزه برای مخالفت با غرب‌زدگی است. بنابراین، این‌که ما حجاب زنان سایر کشورها را به‌جهت این‌که چادر بر سر ندارند مطرود و مردود بدانیم غلط است. در ایران برای آنانی که حجاب چادر را با آگاهی انتخاب کرده‌اند و برای اسلام رسالت سیاسی- اجتماعی هم قائل‌اند. در واقع، چادر حجاب قشر آگاه جامعه است. البته لازم به‌ذکر است که در مورد حجاب، هم زن در جامعه آسیب‌پذیر است و هم مرد؛ اما زنان به‌دلیل جنسیت، لطافت و قدرت بدنی آسیب‌پذیرترند؛ لذا مقدار محافظت زن در شریعت بیش‌تر است و مصونیت زن از طریق سه عامل: حجاب بیرونی یا همان پوشش ظاهری، حیا و عفاف درونی و غیرت مردان تحقق می‌یابد. غیرت مردان جامعه، یعنی حمایت و محافظت از زنان و نوامیس خود و دیگران نیز در جای خود نقش بسیار باارزشی دارد.

*آیا ما باید خود را به‌رنگ سیاه محدود کنیم و مانند زنان سایر کشورهای اسلامی از رنگ‌های شاد بهره نبریم؟

رنگ سیاه یک نوع بازدارندگی دارد. به‌نظر من، انتخاب رنگ سیاه، یعنی نگاه مردان دور باشد؛ اما معنی‌اش این نیست که در کشورهای دیگر، زنان مسلمانی که در حین پوشیدگی کامل، لباس‌های رنگی بر تن می‌کنند حجاب ندارند، بلکه حجاب آن است که مردان را کم‌تر به‌طمع وا دارد. چادر به‌خودی‌خود جلال، هیبت و ابهت دارد. در روایت‌های مربوط به سوره‌ی احزاب در آیه های جلباب داریم که پس از نازل شدن آیه‌های جلباب، زنان در حالی از خانه‌های‌شان بیرون آمدند که گویی کلاغی روی سرشان نشسته بود. حالا یا به‌دلیل مدل راه رفتن‌شان که با وقار باشند یا به‌خاطر پوشش سیاهی که روی سرشان انداخته بودند.

*یعنی شما معتقدید که آن جلباب سیاه رنگ بوده است؟

من اصلاً فکر نمی‌کنم که جلباب سیاه رنگ نبوده. چون اگر سیاه نبوده، این رنگ از کجا آمده است! زنان عرب در کل منطقه لباس‌شان سیاه است. اگر منظورتان کراهت لباس سیاه است، اولاً ممکن است یک مکروه در جایی واجب و یا مستحب شود. در آداب پوشش داریم که رنگ مشکی مکروه است مگر در لباس رو، عمامه و ردا. خوب لباس رو شامل چادر هم می‌شود؛ اما پوشیدن لباس سیاه در خانه مکروه است. رنگ مشکی نسبت به سایر رنگ‌ها حالت دفع‌کنندگی برای نامحرمان دارد؛ اما باز هم به این معنی نیست که اگر کسی رنگ دیگری پوشید، آن را بی‌حجاب بدانیم؛ اما اگر قرار است در موقعیت انتخاب قرار بگیریم، بهترین رنگ برای حجاب کامل، رنگ مشکی است.

*برای طراحان و تولیدی‌های لباس زنان چه توصیه‌ای دارید؟

ما باید حد تعادل را نگه داریم، یعنی نه آن‌قدر سخت بگیریم که هیچ بی‌حجابی تمایل به حجاب پیدا نکند و نه طوری رفتار شود که آن‌قدر عرضه‌ی مدل‌ها و رنگ‌ها را داشته باشیم که مفهوم حجاب و پوشش زن مسلمان در آن گم شود. صرف مشخص نبودن موی سر، در صورتی که تبرج وجود داشته باشد حجاب نیست. باید توجه داشته باشیم که پوشش، یک قسمت از فلسفه‌ی حجاب است و مسئله‌ی تبرج، یعنی جلب‌توجه کردن، بخش دیگری از آن است. پوشش بخشی از قضیه است؛ اما بخش اعظم حجاب به صیانت از خانواده و اجتماع برمی‌گردد. اصل این است که فرد قلباً با نامحرم حریم داشته باشد. به‌نظر من، حجاب یک نشانه است؛ یعنی من آن اصل را قبول دارم و شما نمی‌توانید با من هر رفتار و شوخی داشته باشید.

من فکر می‌کنم ما مشکل‌مان با تولیدی‌ها این است که آن‌ها دنبال تقاضای بازار هستند و تعهدی به درست‌بودن یا به‌عبارتی، شرعی بودن پوشش در جامعه‌ی اسلامی ندارند. از آن‌جا که جامعه‌ی کنونی ما اغلب نگاه غرب‌زده و مبتنی بر مد دارد، تولیدی‌ها هم همان را عرضه می‌کنند.

*فکر می‌کنید گذاشتن ناظری برای تولید و عرضه‌ی پوشاک مؤثر است؟

صد درصد. ناظری که نسبت به مسئولیت خود، آگاهی کامل داشته باشد و تحت‌تأثیر رشوه برای گذر از حد شرعی پوشش قرار نگیرد و ضمن تأیید پوشاک شیک و زیبا، لازمه‌های حجاب را یعنی تنگ‌ نبودن، کوتاه نبودن، باز نبودن و ... لباس را لحاظ کند، حتماً نقش مؤثری خواهد داشت. هم‌چنین کلاس‌های آموزشی برای طراحان لباس و آشنا کردن آن‌ها با حدود شرعی پوشش، کمک‌کننده است.

*نوع پوشش را در رسانه‌های مکتوب و تصویری چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به‌نظر می‌رسد رسانه‌های تصویری و به‌خصوص سیما به‌عنوان یک رسانه‌ی ملی تلاش خود را برای تحقق حجاب اسلامی به‌کار انداخته است. باید دید ما چه می‌خواهیم. آیا سطح حجاب همه‌ی افراد باید در سطح حجاب مانند حضرت زهرا(س) باشد؟ مجریان، لباس تنگ نمی‌پوشند، آرایش‌شان محدود است، حد پوشش دست رعایت می‌شود و با هم‌جنس خودشان مصاحبه می‌کنند. به‌نظرم حداقل شرع در تلویزیون به‌طور نسبی رعایت می‌شود و حداکثرها را باید در موارد دیگری به‌نمایش گذارد.

وضعیت فعلی گرچه ایده‌آل نیست، نسبت به آن‌چه قبل از انقلاب بوده و سیر تحول‌های همه‌ی جوامع بشری قابل تحمل است. به‌هر‌حال، سینما و تلویزیون اقتضاهای خودش را دارد. سی‌سال پیش در مورد پاییز صحرا از امام سؤال شد و ایشان به‌روشنی احکام مربوط را بیان کردند. نظر امام این بود که اگر خود هنرپیشه به حرام بیفتد، برایش حرام است؛ بیننده‌ای هم که می‌بیند اگر به گناه بیفتد، نباید ببیند. البته ممکن است خیلی‌ها با من مخالف باشند؛ اما در مورد ساخت فیلم‌های تلویزیونی و سینمایی من معتقدم ما باید برای کارگردانان کشور، هم‌چنین استادان دانشگاه‌ها و به‌طور کلی صاحبان صنایع مانند موسیقی، معماری و غیره، از لحاظ معارف و احکام توسط عالمان به این حوزه کارگاه‌های آموزشی بگذاریم و مجوز ساخت فیلم، ارتقای استادان و پروانه‌ی کار صاحبان صنایع را منوط به شرکت فعال در این کلاس‌ها بدانیم و به‌طور جدی پی‌گیر باشیم؛ چون بسیاری از مسائل از طریق فیلم‌ها، سریال‌ها، استادان و ... به مردم می‌رسد و گاهی اطلاعات غلطی در جامعه رواج می‌دهد. برای مثال، در بحث حضانت فرزند در فیلمی به‌دلیل این‌که باید زن بچه را به شوهرش می‌داد و دائماً در حال گریه و زاری بود با احساس‌های مردم بازی می‌شد، درحالی‌که اصل قضیه‌ی حکم حضانت به‌نفع زن است. بنابراین، اگر کارگردان خود در این امور مجاب باشد، اطلاعات درستی را در جامعه اشاعه می‌دهد. پس می‌ارزد که ما در زمینه‌ی افزایش اطلاعات دینی و پاسخ به شبهه‌های مربوط برای کارگردانان و استادان کشور سرمایه‌گذاری کنیم. البته کوتاه کردن دست آنان‌که با آگاهی و مغرضانه به شبهه‌ها دامن می‌زنند وظیفه‌ی دیگری است.

* از این‌که شما هم سهمی در بررسی پوشش زنان در «پیام زن» داشتید، سپاسگزاریم.