امیلی برونته
مترجم: زهره دربانی
کارشناس ارشد ادبیات فارسی
هیچ جای نومیدی نیست
تا زمانی که ستارگان در شب میدرخشند
و تا هنگامی که شب سکوتش را بر شبنمها مینشاند
و خورشید صبح طلایی را به ارمغان میآورد
جای نومیدی نیست، هرچند
اشکها چون سیل بر چهره جاری شود
آیا بهترین عاشق روزگار نیستند
آنان که همواره قلبت را احاطه کردهاند؟
آنها میگریند، تو گریه میکنی؛ اینچنین است که
وقتی تو آه میکشی، بادها نیز با تو همراهاند
و آنان نیز آه میکشند
و زمستان، غصههای خود را چون برف
بر برگهای پاییزی میبارد
و هنوز زمین، زنده است
و سرنوشت نیز.
سرنوشت تو، نمیتواند از سرنوشت زمین جدا گردد
پس سفر خود را ادامه بده
هرچند شادکام نباشی
و هرگز دلشکسته هم نباش.