گفتوگو با نرگس آبیار، نویسنده و کارگردان سینما
«نرگس آبیار» فارغالتحصیل کارشناسی ادبیات فارسی است. از سال 1376 فعالیت داستاننویسی خود را آغاز کرد و چهل کتاب در زمینهی رمان، مجموعه داستان نوجوان و بزرگسال و زندگینامههای داستانی دارد که برخی از آنها عبارت است از: «کوه روی شانههای درخت»، «اختر و روزهای تلواسه»، «قصهی زنی که همهاش یاسهای فلسفی داشت»، «پسربچهی کرم بدوش و خندق بلا»، «نه شب بود و نه روز»، «به کی میگن قهرمان»، «مجسمهی نمکی»، «عروس آسمان»، «روزی روزگاری»، «برای شبنم چه اتفاقی افتاد»، «قهرمان قصهی خل و چل»، «زندگی غمبار یک بت خوشبخت»، «بازآفرینی سلامان و ابسال»، «زندگی یک قطره آب»، «شکفتن بر هامون»، «یک ماهی سیاه آسمون جل»، «افسانهی چشمهی لاغرمردنی»، «مجسمهای که عاقبت بهخیر شد»، «کسی که هیچوقت گم نمیشود» و...
وی تا به حال در چندین جشنوارهی ادبی شرکت کرده و برندهی جایزهی بهترین رمان دفاع مقدس، جایزههای ادبی اصفهان، سلام بچهها، نویسا، بانوی فرهنگ و برگزیدهی جشنوارهی کتاب برتر بوده است. او که نوشتن چهار فیلمنامهی بلند سینمایی را در کارنامهی خود دارد، از سال 1384 به ساخت فیلمهای کوتاه و مستند روی آورد. نخستین تجربهی او «بنبست مهربان» برندهی بهترین فیلم کوتاه داستانی از جشنوارهی ستایش شد و در بخش مسابقهی چند جشنوارهی بینالمللی نیز بهنمایش در آمد.
«نرگس آبیار» تاکنون چندین فیلم داستانی و مستند با عناوین: «بنبست مهربانی»، «ننه مریم»، «چریکه بیرنگ»، «گلابی سیاه»، «چوب چرخ آتش»، «روایت یک داستان باورکردنی»، «یک روز پس از دهمین روز» (برندهی بهترین مستند جشنوارهی اسماعیلیهی مصر، جایزهی بزرگ جشنوارهی باتومی گرجستان، جایزهی موفقیت سینمایی جشنوارهی آزا یونان، دیپلم افتخار از جشنوارهی ایوگانی ایتالیا، بهترین مستند همایش تصویر عاشورا و شرکت در 35 جشنوارهی جهانی است.)، «روز پایان» (جایزهی بهترین مستند نیمهبلند جشنوارهی سینما حقیقت، جایزهی بهترین مستند جشنوارهی سوگوارههای عاشورایی)، «مادرِشهر» (جایزهی بهترین فیلم و بهترین فیلمنامهی نیمهبلند جشنوارهی ایثار یزد)، «ناسور» (جایزهی بهترین فیلم کوتاه جشنوارهی دفاع مقدس، بهترین فیلم جشنوارهی سه دهه حضور، حضور در جشنوارهی پلانت فوکوس یونان و داکا بنگلادش)، «شیرپوشان» (نامزد دریافت جایزهی بهترین مستند جشنوارهی گراندآف لهستان) ساخته است. دو فیلم سینمایی «اشیا از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند» (کاندید بهترین فیلم و جایزهی بهترین کارگردانی از جشنوارهی فیلم فجر بخش استانهای همدان، بهترین فیلم و کارگردانی از استان قم و حضور در بخش اصلی جشنوارهی بینالمللی فیلم شانگهای) و فیلم سینمایی «شیار143» که در جشنوارهی فیلم فجر امسال اکران میشود، از آثار بلند ایشان هستند.
*از ساخت اولین مستندتان که چندین جایزهی خارجی را کسب کرد، برایمان بگویید.
از سال 84 کار فیلمسازی را با فیلم کوتاه شروع کردم تاکنون ده مستند کارگردانی کردم. اولین مستند «یک روز پس از دهمین روز» دربارهی واقعهی عاشورا بود که از منظری متفاوت به اثرپذیری آدمها از عاشورا اشاره کردم. شخصیت اصلی این کار پیرمردی در یکی از روستاهای یزد است. او در ویرانههای باستانی بهتنهایی زندگی میکند و همهی عشق و زندگی و علاقهمندیاش یک شتر است. تیمارش میکند با او حرف میزند درد و دل میکند و... . پیرمرد هر سال شترش را برای شرکت در کاروانی که بهصورت نمادین اسرای شام را حمل میکند میفرستد. تا اینکه شتر را در مراسم قربانی میکنند. پیرمرد که میفهمد شوکه و بهتزده میشود. عکسالعمل پیرمرد بعد از سربریدن شتر، دیدنی است. همهی حرف فیلم همان لحظه است. مرد از نبود شتر غمگین است؛ اما بهخاطر اینکه او برای عزاداران کشته شده است صبوری میکند.
*در جشنوارهی مستند سینما، حقیقت همکاری در خصوص شمرخوان کهنسال یزدی داشتید، آیا مراسم عاشورا شکل خاصی در یزد دارد؟
موضوع آن کار، قومنگاری است. در یزد هم مراسم عاشورا بهنوعی نشاندهندهی ارادت ایرانیها به اهلبیت f است. این کار بهدلیل نشاندادن فضای ایران و نمادهای فرهنگی بهکار برده شده سمبل خوبی برای معرفی فرهنگ اصیل ما در مواجه با اسلام است. این مستند در بسیاری از جشنوارههای شرکت کرده و بهدلیل شناساندن فرهنگ ایران در مواجهه با اسلام و واقعهی عاشورا برگزیده شده است.
*از فیلمهای داستانیتان بگویید. مثلاً داستان فیلم «ننهمریم» یا «چریکه بیرنگ» چیست؟ ننهمریم پیرزنی است که دوران دفاع مقدس در خرمشهر میماند و در هتل کارون برای رزمندگان غذا میپزد و برایشان مادری میکند. زنی که سمبل زنان قهرمان و شجاع ما در مناطق جنگی است. «چریکه بیرنگ» هم دربارهی بمباران شیمیایی صدام در منطقهی سردشت است. این فیلم بیشتر دربارهی کودکانی است که آنجا آسیبهای جدی دیدند. فیلم تلخ نیست، چون از نگاه بچهها روایت ماجرا را میبینیم. بچهها تلخی را که ما میبینیم نمیبینند. * اولین کار سینماییتان هم دربارهی یک زن است؟ «اشیا از آنچه که در آینه میبینید به شما نزدیکترند» دربارهی زندگی یک زن و مسائل پیشپا افتاده است که او را درگیر کرده. ناگاه آرزوهای بزرگی در سرش شکل میگیرد و از حال و وضعیت یک زن خانهدار با همان حس و حالهای معمول بریده میشود. لیلا با همسر دانشجویش در یک خانهی کوچک زندگی میکند. قرار است برایشان مهمان بیاید او از همسایههایش که دو پیرزن کنجکاوند یک دست بشقاب امانت میگیرد و یکی از آنها میشکند و ... *کار دومتان به مسائل زنان در دفاع مقدس برمیگردد؟ بله؛ شیار 143 حول و حوش شخصیت یک مادر شهید در کرمان است که ... *شخصیتهای زن در فیلمهایتان تخیلیاند یا واقعی؟ پرداختن به جزئیات اشخاص فیلم را از تیپ به شخصیت بدل میکند. زنان فیلمهایم همشهریها و هموطنانم هستند. نهتنها آنها را دیدهام؛ بلکه رنجهایشان را حس کردهام. زندگی آدمها پر از اتفاقهای جالب و عجیب است که ما از دیدنشان، از درک عظمتشان غافلیم. زندگی زنهای جامعهی ما فرازهایی دارد که بیشتر بهچشم یک زن میآید. زوایایی در رنجهای روزمرهی یک زن وجود دارد که بهچشم یک زن آشناتر است. مخاطب من هم حتماً این زنان را در کوچه، در همسایگیاش در ادارهاش دیده و وقتی او را بر پردهی سینما یا تلویزیون میبیند بهنظرش آشنا میآید. دربارهی مردان هم سعی کردم روایتی مردانه و برخاسته از جامعه ارائه دهم. *پس اگر فیلمساز، همانی که در جامعه دیدهایم روی پرده نشانمان دهد چه هنری بهخرج داده است! فیلمساز چیزی را روی پرده میآورد که خودش کشف کرده، از میان آدمهای دور و برش پیدا کرده، همان چیزی که شما هم دیدید و از کنارش بیتفاوت عبور کردید را برایتان هویدا میکند. فیلمساز و هنرمند، این کار را براساس دیدگاه و جهانبینی خودش انجام میدهد و مخاطب را با کشف خودش همراه میکند. *بهعنوان فیلمساز و هنرمند از چه شخصیتی بیشترین تأثیر را گرفتید؟ زنهای زیادی بودند که با دقت در رفتار و گفتارشان تأثیرهای عمدهای از آنها گرفتهام. مادرم در ساختهشدن شخصیتم نقش داشت. در برههای از زندگی خالهام مؤثر بود و یکی از خانم معلمهای دوران تحصیلم... . زنان اصولاً تأثیرگذار و مهم هستند؛ از شخصیتهای دینی، از زنان قدرتمند و معصومی که پابهپای رنجهایشان اشک ریختم و از بودنشان حس غرور کردم، از کسانی که بندهی خوبی برای خدا بودند خیلی تأثیر گرفتم. *یک زن مسلمان و هنرمند زندگی عادی دارد؟ هنرمندان و دیگران را نمیدانم؛ اما من زندگی یکنواخت و معمولی و روزمره را هیچوقت دوست نداشتم. برای چیزهای معمولی تلاش نکردم. همیشه برای اوج قدم برداشتم. *جای پای این روحیه در آثار مکتوبتان بیشتر است یا آثار بصری؟ در آثاری که برای کودکان نوشتهام با توجه به دنیای فانتزی و تخیلی پرشهای بلندی را تجربه کردهام و از مخاطبم هم خواستم با من بپرد! با بال خیال، پرواز کردم و با عبور از روزمرگی امکان وقوع اتفاقهای خارقالعادهای را ایجاد کردم. داستان تأثیرگذاری در نوجوانی خواندم. «گومزگ» شهری بود که شخصیت داستان آرزو داشت هرچه زودتر آنجا برود. درسش تمام شد نتوانست برود. بعد رفت سرکار نتوانست برود. ازدواج کرد و گرفتار شد. تا اینکه یکروز توانست همسرش را راضی کند با هم به گومزگ بروند. بلیط خریدند و سوار قطار شدند. قطار در ایستگاهی توقف کرد. همسرش از سرسبزی و رود خروشان و آسمان آبی و... آنجا خوشش آمد و اصرار کرد همانجا بمانند. مرد هرچه تلاش کرد نتوانست او را متقاعد کند باید بروند. چون نتوانست از همسرش دل بکند پذیرفت و ماندند. آنها ماندند و قطار رفت. همیشه با عبور هر قطار داغ دل مرد تازه میشد و یاد گومزگ میافتاد. من نخواستم از رفتن به گومزگ خودم، محروم باشم. در داستانها و فیلمهایم به مخاطبانم یادآوری میکنم که رفتنشان را فراموش نکنند. گاهی در ایستگاه پیاده میشویم و یادمان میرود چرا سوار قطار شدیم! باید هماره تکرار کرد «آمدهایم که برویم.» نگاه مردسالارانهی حاکم در جامعه ممکن است قدمها را کند کند؛ اما دلیل اصلی نرفتن نیست. خیلی از زنها در شرایط فعلی در حال رفتن بهسوی کمال و خلاقیتاند و هدف اصلی را فراموش نکردند. زنهایی مقصرند که به چیزهای پیشپا افتاده توجه میکنند و با چیزهای معمولی سرگرم میشوند. زنان، باید از تواناییهایشان استفاده کنند هم خودشان وسعت دید و فکر پیدا کنند، هم زمینه را برای فرزندان و همسرانشان فراهم کنند. نباید اولویتها قربانی جزئیات شود. با کشف استعدادمان در هر زمینهای که هست برای آگاهی خودمان و جامعهمان اقدام کنیم. دیگران را هم برای کشف استعداهایشان آماده کنیم. زنان مسئولیتهای مهمی دارند. *شما محجبه و در عینحال شیکپوش هستید، بازتاب حضورتان در جوامع مختلف داخلی و خارجی با این ظاهر و نوع پوشش چیست؟ شاید خیلی جاها به جای سخنرانی باید وارد عمل شد. تبلیغ غیرمستقیم قطعاً مؤثرتر خواهد بود. من با استفاده از نشانههای سنتی و ایرانی و حدودی که دیدگاه مذهبیام به من میدهد تلاش میکنم آراستگی، هماهنگی و زیبایی را در پوششم رعایت کنم. این رعایت خیلی جاها مورد توجه دختران جوان که شاید اطلاع روشنی از دین ندارند قرار گرفته. باید به دختران جوانمان نشان دهیم خوشسلیقهگی تضادی با حجاب ندارد. بهنظرم در خارج از کشور هم میتوانیم نشان دهیم زن مسلمان محجبه به لباس و ظاهرش بیتوجه نیست. بهخصوص زنی که از چادر برای پوشش استفاده میکند باید دقت بیشتری به هماهنگی در رنگ و مدل داشته باشد. ما بهعنوان زن مسلمان نباید به آراستگی پوششمان بیتوجهی کنیم، وقتی که منع شرعی هم برای این کار نباشد.