قسمت ششم : اعتدال
ارزش هر صفتی به میانهروی در آن است. هرگونه افراط یا تفریط موجب میشود تا عنوان پسندیده و ممدوح بودن از یک صفت و یک کاری سلب شده، عنوان نکوهیده بر آن حمل شود.
صفتها و افعال نیکو تا زمانی آثار پسندیده و قابل قبولی بهدنبال دارند و برای فرد و جامعه سودمند هستند، که از حدّ اعتدال و میانهروی خارج نشوند، در غیر این صورت، نتایج زیانباری بر آنها مترتب خواهد گردید. بهعنوان مثال، افراط در بخشش به تبذیر و اسراف، و تفریط در آن به خسّت و بخل منجر خواهد شد. چنانکه در قرآن کریم نیز، مسلمانان از افراط و تفریط نهی شدهاند: «نه دست خویش را از روی خسّت به گردن ببند و نه بهسخاوت یکباره بگشای که در هر دو حالت ملامت زده و حسرت خورده بنشینی»(اسراء، آیهی29).
در منطق قرآن، انسان میانهرو کسی است که در انفاق، نه اسراف میکند و نه خِسّت به خرج میدهد، بلکه میان این دو راه، اعتدال را برمیگزیند(فرقان، آیهی67).
چنانکه زیادهروی در فروتنی، به خواری و ذلّت و تفریط در آن هم به تکبّر و خودبرتربینی تبدیل میگردد. «در زمینهی افعال نیز شخص باید اعتدال را نصبالعین خویش قرار دهد؛ مثلاً در معاشرت با دوستان از افراط و تفریط بپرهیزد. زیرا زیادهروی در انس گرفتن و شوخی، از قدر و منزلت فرد نزد دوستانش میکاهد و حتّی گاهی ملامت و سردی، جایگزین محبّت و دوستی شده، باعث میشود شخص به دوستان بد گرفتار آید. در مقابل، چنانچه در این امر سستی ورزد و بهمدّت طولانی از ملاقات و ارتباط با دیگران اجتناب کند، محبت و علاقه کاهش مییابد و شخص دوستان خود را از دست میدهد و آنها را از اطراف خویش پراکنده میکند. آدمی باید در شوخی و مزاح نیز حدّ وسط را برگزیند و از افراط در شوخی بپرهیزد؛ زیرا آن از ارزش شخص میکاهد. همچنین افراط در حزم و احتیاط موجب میشود، فرد به هیچکس اعتماد نکند»(آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت، ج1، ص39).
این تعادل در رفتار، عمل و مشی انسان در قرآن نیز مورد تأکید قرار گرفته است: «در رفتارت میانهروباش و بهآرامی سخن بگو»(لقمان، آیهی19).
در فرمایشهای پیامبر اسلام(ص) و اهلبیت گرامی ایشان هم توصیه به اعتدال و میانهروی بهعنوان یک اصل تربیتی مورد توجه قرار گرفته و از آن بهعنوان معیاری برای نحوهی عمل مؤمن یاد شده است: «سیره و روش مؤمن، تعادل در رفتار و کردار و کار او رشد و کمال است»(آمدی، 1366). از این بالاتر، پیامبر اسلام(ص) آن را یکی از اجزای نبوت دانسته، میفرمایند: «تعادل در راه و روش خوب و هدایت به راه شایسته، یک جزء از بیست و چند جزء نبوت است»(تنبیه الخواطر. ص131). در جای دیگر با تأکید، تکرار و اصرار از مسلمانان میخواهند که میانهروی را سیرهی خویش قرار دهند. «ای مردم! بر شما باد به اعتدال و میانهروی، به اعتدال و میانهروی»(الهندی، ج3، ص28). در سیره و روش تربیتی معصومین(ع) هم اعتدال در امر تربیت مردم، یک اصل فراموش ناشدنی و غیرقابل چشمپوشی است. آن حضرات هم در مقام ترغیب مردم به کارهای نیک، ثواب و وعدهی پاداش الهی و هم در مقام انذار و ترساندن ایشان از نافرمانی خدا و عذاب آخرت، از هرگونه افراط و تفریط پرهیز میکردند. بهعنوان مثال، نقل شده است که: «پیامبر(ص) مردی را دید که میگوید: خدایا گناهم را بیامرز اگرچه میدانم نمیبخشی. پیامبر(ص) به او فرمود: چرا به خدا بدگمانی؟ گفت: بهخاطر آنکه هم در جاهلیت و هم در اسلام گناه کردهام. پیامبر(ص) فرمود: گناهان دورهی جاهلیتت را ایمان از بین برده و گناهان دورهی اسلامت را نماز؛ زیرا نماز کفارهی گناهانی است که در فاصلهی بین دو نماز از نمازگزار سر میزند»(نوری، ج3، ص16، روایت10). چنانکه مشاهده میشود، پیامبر(ص) در مقام یک معلم و مربی بزرگ که مأموریت هدایت و جذب مردمان را بهسوی خداوند برعهده دارد، نهتنها با شنیدن انحراف یک گناهکار وی را از رحمت خداوند مأیوس نکرده و او را از خود نمیراند، بلکه با دادن وعدهی بخشایش الهی، زمینهی جذب و هدایت بیش از پیش وی را فراهم میکند و البته با پرهیز از هرگونه تفریط و سهلانگاری، شرط پذیرش گناهان او را اسلام و نماز میدانند. البته معصومین(ع) در باب بیان رحمت الهی، ترغیب و تبشیر نیز بهگونهای سخن نمیگفتند که کودکان و نوجوانان بهخیال بهرهمندی از رحمت واسعه و مغفرت همه جانبهی خداوند، خود را از قید بندگی رها دانسته، حریم محرّمات الهی را نادیده بگیرد. بهعنوان نمونه، مفادِ روایات متعددی حاکی از آن است که ائمهی معصومین(ع) شیعیان و محبّین خود را در روز قیامت شفاعت میکنند و خداوند نیز آنان را بهسبب شفاعت ایشان به بهشت برین وارد میسازد؛ اما در دستهای دیگر از روایات هم آمده است که مبادا شیعیان، از عمل به دستورها و فرامین الهی غفلت ورزیده یا مرتکب کوتاهی شوند. در حدیثی چنین آمده است: «عن ابیجعفر(ع): ای خثیمه! به دوستداران ما پیغام ما را برسان که ما چیزی را از خدا برای ایشان کفایت نمیکنیم مگر بهواسطهی عمل، و ایشان به ولایت ما نمیرسند مگر بهواسطهی ورع و تقوی»(همان، ج11، ص269، باب21 (باب وجوب الورع). در جای دیگر فرموده: «به خداوند سوگند! کسی به ولایت و دوستی ما نمیرسد؛ مگر بهواسطهی ورع و اجتهاد در دنیا و مواسات با برادران دینی در راه خدا»(همان، ج11، ص272). همچنین نقل شده است که «یکی از مسلمانان شهید شده بود، در حالیکه برای کاستن از شدت ناراحتیِ گرسنگی، سنگی به شکمش بسته بود. مادر شهید او را لمس کرد و گفت: پسرم! بهشت بر تو گوارا باد. پیامبر(ص) فرمود: این چه حرفی است؟ [از کجا میدانی او وارد بهشت میشود؟] شاید سخن بیهودهای گفته است»(همان، ج 9، ص35، روایت25). رعایت اعتدال، نهتنها در ترغیب و ترهیب که در انجام اعمال و تکالیف دینی نیز از جمله ضرورتهای امر تعلیم و تربیت است. واداشتن متربیّان به انجام تکالیف طاقتفرسا یا خارج از محدودهی توان جسمی و فکری آنان، بههمان اندازه بنیانهای تربیت دینی او را نابود و متزلزل میسازد که واگذاشتن او و بیتوجهی به انجام تکالیف، شخصیت دینی او را تخریب و ویران میکند. «بنابراین، مربیان در امر هدایت متربیان (دانشآموزان) بهسوی تربیت دینی باید توجه داشته باشند که از حدّ اعتدال و میانهروی خارج نشوند و مبادا که با تکالیف شاق و سخت و بهکار بردن روشهای سختگیرانه از یکسو، دچار افراط گردند و زمینهی رویگردانی از دین را در آنها مهیا سازند و یا در نقطهی مقابل آن، با فروگذاری و عدم توجه لازم به انجام تکالیف مورد نیاز از سوی دانشآموزان زمینهی بیتوجهی و بیتفاوتی را در آنان نسبت به امر تربیت الهی فراهم سازند؛ بنابراین، ضرورت دارد که مربیان در امر هدایت متربیان (کودکان و نوجوانان) به تربیت دینی، توجه اساسی را به این شاخص داشته باشند تا زمینهی لازم را برای گرویدن و التزام عملی در آنان فراهم آوردند. متأسفانه واقعیتهای موجود حاکی از آن است که عدم توجه کافی به این شاخص، و افراط در بهکارگیری روشهای سختگیرانهی همراه با تحمیل محتوای طاقتفرسا، بدون برنامهریزی مناسب و لازم در زمینهی اوقات فراغت و امر تفریح، نظافت، نشاط و شادابی افراد، بهخصوص در مواجهه با نسل نوجوان و جوان که بهدلیل اقتضاهای سنّی خویش نیازمند چنین اموری هستند، منجر به این برداشت ناصحیح گردیده است که پذیرش دین و تندادن به تکالیف دینی، باعث از دست دادن تمامی خوشیها و لذّات مفید دنیوی خواهد بود. در نتیجه، بین تکالیف دینی و لذّات دنیوی یکی را باید انتخاب کرد و یا اینکه چون ضعیف هستند و تاب مقاومت در برابر تکالیف را ندارند، پس بهتر است تعبّد به انجام تکالیف دینی را از زندگی خود حذف کنند که نتیجهی تمامی این برداشتها، منتج به نوعی بیتفاوتی و بیمبالاتی در افراد نسبت به فرایض دینی گردیده است»(کشاورز). اسلام دین سهله و سمحه است و در تمام موارد از افراط و تفریط بهدور است. امیرالمؤمنین علی(ع) افراط و تفریط را نشانهی جهالت تلقی کرده میفرمایند: «نادان یا افراط و زیادهروی میکند یا تفریط و کوتاهی»(نهجالبلاغه، حکمت70). در باب عبادتها نیز اسلام همین قاعده را رعایت کرده و پیروان خود را از افراط بر حذر داشته است. «یکی از یاران پیامبر(ص) میگوید: پیامبر(ص) مطلع شد که من روزها را روزه میگیرم و شبها نماز میخوانم. کسی را بهدنبالم فرستاد تا با او ملاقات کردم. پیامبر(ص) فرمود: آیا به تو نگویم که روزها را روزه میگیری و شبها را نماز میگذاری و نمیخوابی؟ برخی روزها را روزه بگیر و مقداری از شبها را عبادت کن که چشمت بر تو حق دارد و نفس تو و خانوادهی تو نیز بر تو حقی دارند»(صحیح بخاری، ج2، ص246).
منابع: قرآن کریم. نهجالبلاغه. آمدی، عبدالواحد (1366)، غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی. الهندی، المتقی (1993)، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسهی الرسالم. جمعی از نویسندگان، آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت. نوری، حسین، مستدرک الوسایل، قم، اسماعیلیان. کشاورز، سوسن، فصلنامهی تربیت اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.