نمازگزاری از دوران جنینی تا نوجوانی
نماز، ستون دین، بازدارنده از زشتیها، مایهی بخشش گناهان، نخستین پرسش قیامت، وسیلهی توسل به خداوند، به بیان احادیث است(محمدی ریشهری، ص3093). و از صبر و نماز یاری بگیرید(بقره/45). انسان امروز در احاطهی تکنولوژی و پیشرفتهای علمی به این مهم رسیده است که معنویت را نمیتوان از زندگی حذف کرد. روانشناسان طی پژوهشهای مختلف نشان دادهاند میان معنویت، هدف زندگی، رضایت از زندگی و سلامت، رابطه وجود دارد. همچنین میان معنویت و بیماری کمتر و عمر بیشتر رابطهای است. افراد با جهتگیری معنوی هنگام مواجهه با جراحت به درمان، بهتر پاسخ میدهند و به شکل مناسبتری با آسیبدیدگی بیماری کنار میآیند. میزان افسردگی در افراد معنوی کمتر است(عبداللهزاده، 76). بهدست آوردن ایمان مذهبی میتواند تا حدی امنیت روانی را در فرد ایجاد کند. دوران کودکی زمینهای مناسب برای تجارب معنوی است؛ این مهم نیز توسط مادران و پدران امکانپذیر است. باید اذعان داشت، حتی خانوادههای مذهبی نیازمند آموزش هستند تا بتوانند تجربهی معنوی را برای کودکان خود تسهیل کنند.
جنین: آرامش روانی، منجر به تعادل بین هورمونها و وضعیت جسمانی مادر میشود و خون مادر که تنها رابط جنین و مادر است، عاری از سموم ناشی از هیجانهای منفی است. پس از نیازهای اساسی کودک مانند: تغذیه، خواب و بهداشت، داشتن آرامش ناشی از منابع معنوی حتی میتواند تحمل ناملایمتها را برای مادر باردار تسهیل کند. افسردگی دوران بارداری از شایعترین اختلالهای روانی با ایجاد کارآمدی معنوی مادر باردار قابل پیشگیری است. کارآمدی معنوی؛ یعنی شخص با رفتارهای مذهبی و معنوی (ارتباط با سرچشمهی هستی) خود را به آرامش برساند. نیایشهای کوتاه شخصی با خدای متعال قابل دسترس برای هر مادری است. این تمرینها حتی هنگام زایمان نیز به او یاری میرساند تا دردها و نگرانیهای زمان زایمان را راحتتر تحمل کند. همراهی درد زایمان و احساس خوب آرامش، این پدیدهی طبیعی را به یک پدیدهی ماوراءالطبیعه (تجربهی معنوی مادر) تبدیل میسازد. نقش پدر بهعنوان کسی که نیازهای اولیهی همسر را فراهم میسازد، میتواند پررنگتر شود، اگر همزمان با دورهی بارداری همسر او نیز تجارب معنوی خود را داشته باشد. پدران نیز نیازمند آرامش روانی هستند، اگر بیاموزند ارتباط خود با خالق را برقرار سازند. آنان نیز بیشک بهرههای معنوی را کسب میکنند. نماز بهعنوان وسیلهی توسل متوسلان است. والدین نمازهای واجب را بخوانند و هرگاه احساس نیاز به قدرت حمایتکنندهی مهربان پیدا کردند با نماز خود را آرام کنند.
تولد تا دو سالگی: نیاز عاطفی کودک در این دوره به وابستگی و دلبستگی به والد است؛ با لبخندهای پیاپی اطرافیان را بهمراقبت از خویش ترغیب میکند. بنابر وظیفهی انسانی، مادر باید نسبت به احساسهای کودک خود حساس بوده و نیازهایش را با مهرورزی برآورده سازد. کودک در این دورهی سنی بهدنبال آرامش و مهر از سوی والدین است. همزمانی وقت نماز و نیازهای اساسی کودک (تغذیه، بهداشت، خواب) را میتوان با درجهی اهمیت حل کرد، اگر وقت نماز وسعت دارد «نیازکودک درجهی اهمیت بیشتری دارد»(خنیفر، 1388، 70)؛ و اگر نماز در حال قضاشدن است، میتوان نماز را کوتاه خواند و به کودک رسید. دورهای که کودک سینهخیز میرود باید مراقب مهر نماز بود، با در اختیار گذاشتن وسایل بازی و سرگرمکننده او را مشغول کرد. زمانی که میتواند روی دو پا بایستد و به مادر تکیه کند، نباید موقع نماز مادر یا پدر کودک را رها کنند؛ بلکه باید با ترفندی بر پشت خود سوار کنند. این تجربهی لذتبخش حرکت بین اعمال نماز برای کودک تجربهای است که حتی پیامبراکرم(ص) بدان توجه داشته و هرگز نوههای بزرگوارشان را از آن منع نمیکردند؛ بلکه نماز را ادامه میدادند. پدران در این دوره با توجه به حرکتهای کاوشگرانهی کودک در محیط، اگر همسران خود را در نگهداری فرزند در زمان نمازشان یاری دهند، بهرههای متعددی میبرند، مانند: رضای خدای متعال، علاقهمندی بیشتر همسر، فراهم آوردن زمینههای آرامش همسر، رفع نیازمندی و رشد عاطفی کودک به رابطهی پدر و فرزندی، رفع نیازمندی و رشد عاطفی پدر به رابطهی پدر و فرزندی، لذت دوسویهی این ارتباط بین پدر و فرزند.
دو تا پنجسالگی: نیاز عاطفی کودک در این دوره دلبستگی بیشتر است و در هرحال که باشد مادر خود را زیر نظر دارد. نزدیک کودک نماز خواندن، و اگر کودک خواست در حین نماز از مادر بالا برود و بازی کند (متناسب با توان مادر) بهترین خاطرههای کودک است. والدین در این دوره نقش الگوی مورد توجه و علاقهی کودک را بازی میکنند، اگر والدین، رفتار نماز خواندن خود را با توصیف پیامدهای خوش این رفتار همراه سازند. برای مثال به فرزندشان بگویند: «من وقتی نماز میخوانم آرام و شاد میشوم، باحوصله میشوم و تو میتوانی با من بازی کنی.» البته نباید به دروغ این حرفها را زد. والدین واقعاً باید این احساسها را در خود تجربه کنند؛ زیرا کودک مشاهدهگر دقیق پیامدهای رفتاری آنهاست.
پنج تا هفتسالگی: یادگیری قوانین و بازی از نیازهای کودک و والدین است. تعیین زمان بازی والد با کودک پس از خواندن نماز، بهشرط رعایت سکوت توسط کودک، این دو نیاز اساسی کودک و والد را برآورده میسازد. والد از خاطرههای نماز خواندنش و کارهای کودک در دورهی سنی زیر سهسالگی کودک بگوید. کودک اگر ببیند والد بعد از نماز مهربانتر، آرامتر، شادتر و باحوصلهتر است احتمال بیشتری دارد که او نیز در آینده نماز بخواند. ما از طریق دیدن پیامدهای رفتاری دیگران تصمیم میگیریم عملی را انجام دهیم یا انجام ندهیم؛ این در مورد کودکان نیز رایج است. صحبت از حس کودک بعد از نماز خواندنش، هرگاه اعلام به داشتن احساسهایی از قبیل آرامش، راحتی و حس خوب کرد، تقویت درونی در او شکل گرفته است. تقویت درونی، پاداشهای درونی هستند که از هر پاداشی قدرتمندترند. والدین در این سن همچنان که مدل لباس پوشیدنشان و رفتارهای دیگرشان موجب فراگیری نقشهای جنسیتی در کودک میشوند، رفتارهای مذهبی نماز را مانند احکام پوشش، محلهای محرم و نامحرم و وضو را میتوانند به کودک آموزش دهند؛ مثل پوشش ویژهی بانوان در نماز را مادر بهتر میتواند برای فرزند دخترش الگوسازی کند، رفتن به مسجد را پدر میتواند برای فرزند پسرش الگوسازی کند.
هفت تا یازدهسالگی: این دوره، کودک با رفتن به مدرسه در مجموعهای از ارتباطها قرار میگیرد؛ اما همچنان کانون مهر و عشق خانواده اصلیتر و تأثیرگذارتر است. این دوره از دیدگاه روانشناسان، دورهی آرامش و سکون است. کودک، آرام و پذیرای قوانین است. دختران در این سن که از نظر عاطفی و شناختی سیر آرام دارند با تجربهی سن تکلیف مواجهاند. شور و شوق جشنهای تکلیف مدارس یک هیجان اجتماعی زودگذر است. تجارب معنویای که کودک در خانواده بیشتر از سن کسب کرده مؤثرتر و ماندگارتر است. اگر از دختران ده الی یازدهساله پرسیده شود در این مدت که نماز میخواندی چه حسی را تجربه کردی، میگویند: «راحتی، آرامش، یک حس خوب، یک حس دوست داشتنی.» بهتر است والدین بهرههای معنوی نماز را برای فرزند پسر نیز بیان کنند و کتابهایی تهیه و در اختیار آنان قرار گیرد.
نوجوانی: از نظر روانشناسانهی زیگموند و آنا فروید، نوجوانی «بهدلیل تغییرهای فیزیولوژیکی شدیدی که در آن رخ میدهد، مرحلهای طغیانی است»(کرین، 368). نوجوانان بهواسطهی توقعها و تعارضهای اجتماعی تازه، آشفته و گیج میشوند. اریکسون معتقد است نخستین تکلیف نوجوان، ایجاد حس جدیدی از هویت من است؛ یعنی احساس اینکه چه کسی است؟ جایگاه او بهعنوان یک فرد در نظام اجتماعی کجاست؟ پرسشهای اساسی نوجوان نیازمند پاسخهایی مناسب است که گاه والدین یا اولیای مدرسه از پس آن برنمیآیند که باید این خلأ با حضور روحانیون و یا کتاب برطرف شود. اینکه خداوند انسان را اشرف مخلوقها قرار داده است، به انسان اراده و اختیار داده تا راه هدایت را انتخاب کند و عمل کند. شایسته است والدین خود با مهر و صبر با پرسشها و شکهای نوجوان مواجه شوند و مانند نیازهای دیگر فرزندشان پیگیری کنند. نظم بخشیدن افکار نوجوان با تکرار این جملههای: «تو بهترین مخلوق خداوند هستی»، «دارای مأموریت عمومی بندگی و یک مأموریت خاص هستی»، «با یافتن بهترین هویت بندگان مثل نمازگزار، مهربان، صادق و وفادار میتوانی چهرهی حقیقی خود را (سیرت) زیبایی داشته باشی». «تو با نمازت که به اختیار میخوانی ملائکه و فرشتگان را مبهوت خود میکنی»، «نماز باعث میشود تا در این لحظهها خداوند نوری از آسمان بر تو سرازیر کند»، «خدا مشتاق سجدهی توست، خدا منتظر است تو به نماز بایستی»، خود خدا گفته «اگر بندهی من میدانست چهقدر مشتاق او هستم و شوق مرا میفهمید، بندهی من جان میداد.»
از نظر فیزیولوژیکی، رشد سریع جسمانی در مرحلهی بلوغ، حس گمگشتی بهوجود میآورد. شاید بههمین دلیل است که نوجوانان زمان زیادی را به نگریستن خود در آینه صرف میکنند و بهظاهر خودشان، بیش از اندازه توجه نشان میدهند! بنابراین با مقایسهی رشد سریع فرزند در این دوره با دورهی نوزادیاش و ارائهی الگوهای رشد خودش او را نسبت به این دوره آرام کرد، همچنین با همدلی و همراهی در مقابل هیجانها و احساسهای پاکش او را بهسوی بخشش و مهربانی سوق داد؛ زیرا این دو ویژگی نیازمند منابع انگیزشی غنی هستند. اگر باشتاب نماز خواند، سرزنش نشود. مهم این است که نماز را بخواند. به او مسئولیت بیدار کردن اهالی منزل برای نماز صبح را بدهند. با انجام مسئولیتش از او تشکر کنند و بگویند در ثواب نماز صبح آنان سهم دارد. با رویکرد روانشناسی مشکلهای هویتی، بههمان اندازه، جنبهی اجتماعی نیز دارند.
رشد جسمانی یا تکانههای جنسی بهخودیخود برای فرد نوجوان، مشکلساز نیستند؛ بلکه در او این فکر وجود دارد که ممکن است او بهچشم دیگران خوب جلوه نکند یا انتظارهای دیگران را برآورده نسازد؛ حتی خیلی بیشتر از این، افراد جوان نگران جایگاه آیندهی خود در جامعهی بزرگتر هستند. نوجوانان با افزایش سریع نیروهای ذهنیشان، بهواسطهی آنهمه امکان گزینش راههای مختلف، احساس میکنند تحت فشار قرار دارند. در مواجهه با آنچه گذشت اگر در دورههای گذشته، فرزند عادت نمازگزاردن را پیدا کرده باشد، در این دوره بهعنوان یک امتیاز مهم در نظر والدین جلوه کند. پدر و مادر این خصوصیت فرزندشان را دائم به او گوشزد کنند چون نماز میخوانی و با خدای خودت رابطه داری من به تو اعتماد میکنم و میخواهم از تو مشورت و نظر بگیرم. تو در مقابل مسئولیت بیدار کردن ما برای نماز صبح، خیلی ارزشمند و دارای شأن و منزلت هستی. اگر والدین در یک امر مشورت فامیلی قرار گرفتند، به فرزندشان اعتماد کرده و نظر او را بپرسند. نوجوان نمازگزار در چشم فامیل و همسایگان متفاوت دیده میشود، والدین او را نسبت به تفاوت دیدگاه فامیل و اجتماع او را آگاه کنند. روانشناسان اظهار میدارند چون نوجوان در مورد اینکه چه کسی هست از خود اطمینان ندارد، بنابراین مضطربانه بههمانندسازی با گروهها گرایش پیدا میکند. نوجوانان باشتابی که در یافتن هویت خود دارند، از عقاید خود، دیگران و دشمنانشان، تصورهای قالبی میسازند. آنها اغلب خود و دیگران را تحت آزمون وفاداری قرار میدهند. بعضی از نوجوانان به صفوف ایدئولوژیهای مذهبی و سیاسی میپیوندند. در تمامی این موارد، میتوانیم ببینیم که نوجوانان در جستوجوی ارزشهایی هستند که برای آنها واقعیت داشته باشند. نمازهای جماعت در مسجد محل یا نمازجمعه به نوجوان یک هویت دیگر میبخشد، عقاید خرافی در هر جایی وجود دارد. نوجوان در اجتماعهای متفاوت حتی مذهبی نیز امکان دریافت این خرافهها برایش هست. ارائهی میزان و الگوهای ارزیابی مانند کتابهای احادیث، تفاسیر قرآن کریم و یا کتب تاریخی معتبر بهترین یاریکنندهی نوجوان و هر مسلمانی است تا از شر این خرافهها برهد. نوجوان همچنین در این سن میتواند رفتارهای مغایر ارزشهای اسلامی را در برخی نمازگزاران مقایسه کند. در این مرحله باید او را آگاه کرد تنها نمازگزاردن همهی آیین و مکتب اسلام نیست؛ بلکه اسلام مکتبی غنی است.
فرآیند هویتیابی در تمام دورهی زندگی ادامه دارد و این امر تا حدودی از طریق همانندسازی شکل میگیرد. اگرچه لزوماً ممکن است از این مسئله آگاهی نداشته باشیم؛ اما همهی ما معمولاً با کسانی که برایمان جاذبه دارند، همانندسازی میکنیم و شبیه آنها میشویم. والدین با ارائهی الگوهای نمازگزاران شایسته و مورد علاقهی فرزندشان، باید او را در امر همانندسازی یاری کنند. روانشناسان میگویند حس هویت را از طریق انجام کارهای خود کسب میکنیم. نوجوان باید بیاموزد و بیازماید با واگذاردن مشکل به خدای متعال و امید بستن به خدا میتواند کارهای بزرگی انجام دهد؛ مثلاً با گفتن «یکی از مشکلهایت را در نظر بگیر و به خدا واگذار کن.» نوجوان را بهسوی ایمان و اعتقاد داشتن به خدای متعال سوق دادهایم. مهم این است او به این تجربهی مهم دست یابد. نماز را وسیلهی این توکل و امید بستن و توسل بهخدای خود کند. بنابر نظر روانشناسان، نوجوانان اغلب از ناتوانیهای خود در ایجاد تعهدهای درازمدت، آگاهی دردناکی دارند. آنها احساس میکنند که باید در زمان بهنسبت کوتاهی، تصمیمهای زیادی را اتخاذ کنند و هر تصمیم، از گزینههای آیندهی آنها خواهد کاست. بهدلیل اینکه قبول تعهد و مسئولیت، کار مشکلی است، گاهی وقتها نوجوانان وارد دورهی مهلت روانی اجتماعی میشوند که نوعی دورهی انتظار است که در آن شخص خود را درمییابد. برای مثال، بعضی از جوانان ترک تحصیل میکنند تا به کارهای دیگر بپردازند یا شغلها را بیازمایند تا بعد از آن تصمیم نهایی خود را بگیرند. با وجود این، بسیاری از جوانان برای دستیابی به یک مهلت آزادانه، دچار مشکل میشوند. آنها تا پیش از آنکه بدانند چه کسی هستند و چه کاری میخواهند در زندگی انجام دهند، اغلب احساس میکنند که زمان در گذر است و آنها برای یافتن معنای هرنوع فعالیتی ناتوان هستند و این احساس که زندگی اتفاقهایی است که به آنها تحمیل میشود.
دادن امید به آینده، و معرفی تکیهگاه، نوجوان را از آسیبهای افکار پریشان و نامنظم میرهاند. نوجوان نمازگزار با تمرکز و تفکر بر عبارتهای نماز در وقت غیرنماز و صحبتکردن با والدین در مورد معنای این عبارتها را درک کنند، مانند: خدای مهربان، مالک همهی هستی، خدایی که مالک بزرگترین روز یعنی قیامت است، خدایی که یاریکنندهی بندگانش است، خدایی که پاک و منزه است، خدایی که قدرتمند و بزرگ است. والدین از کمکهای خدا برای نوجوان بگویند و اینکه زندگی تقدیر نوشتهی خدای متعال است؛ اما میتوان با دعا و درخواست تقدیر را عوض کرد، در مشکلها به او تکیه کرد. بهرغم آنکه جستوجوی طولانی برای کسب هویت ممکن است دردناک باشد، در نهایت منجر بهشکلگیری یکپارچگی شخص و نوآوریهای برجستهی اجتماعی، بهصورتی عالیتر میشود. امکان بینماز بودن نوجوان هست، پیشنهادهای زیر برای هر بینمازی قابل اجراست. والدین میتوانند به فرزند بینماز خود پیشنهاد کنند:
* یک هفته نماز بخوان یک هفته نماز نخوان، احساسهای درونیات مقایسه کن.
* بعضی از مشکلهایت را از خدا کمک بخواه در برخی دیگر از خدا کمک نخواه.
* در برخی از مشکلهایت به خدا اعتماد کن، در برخی دیگر به خدا اعتماد نکن.
پس از گذشت یک دورهی زمانی والدین میتوانند هرکدام از راهها را همراه با فرزندانشان با هم مقایسه کنند.
منابع:
خنیفر، حسین، پورحسینی، مژده (1388)، مهارتهای زندگی، قم، نشر هاجر.
کرین، ویلیام (1389)، نظریههای رشد مفاهیم و کاربردها، ترجمه: غلامرضا خوینژاد و علیرضا رجایی، تهران، رشد.
عبداللهزاده، حسن و دیگران (1388)، هوش معنوی، تهران، نشر روانسنجی.
محمدی ریشهری،محمد،(1381)، میزانالحکمه، ج 5، قم، دارالحدیث.