«خانهی مجردی» واژهای است که در کشور چندان پسندیده نیست و زمانی که صحبت از آنها بهمیان میآید؛ معمولاً عوام، جوانی را تصور میکنند که وقتهایش را با روابط بیقیدوبند میگذراند . فرهنگ ایرانی، جمعگرا بوده و فردگرایی و تجرد در کشور ما قدمت ندارد؛ در حالیکه، سابقهی آن در کشورهای غربی به یک قرن میرسد. با انتخاب زندگی مدرن که میتواند زاییدهی تربیتی بهظاهر روز باشد، نوعی آشفتگی در سبک زندگی بهوجود آمده که نه به مبانی زندگی مدرن نزدیک است و نه به جامعهی سنتی قبلی؛ لذا جوانان بدون داشتن آگاهی لازم، بهسمت زندگی مجردی و خودمحوری روی آوردهاند. این نوع زندگیها، نوعی زنگ خطر برای جامعهای است که خانواده، ارزشها و هنجارهای آن از اهمیت بسیاری برخوردار است.
زندگی مجردی یکی از معضلهایی است که با تهدید ساختار خانواده، جامعهی امروز را مورد تهدید قرار میدهد. این نوع زندگی با ارزشها، شرایط اجتماعی و اعتقادی جامعهی ما سازگار نیست و باعث تعارض و بحرانهای اجتماعی خواهد شد .
دیدگاه اسلام
از نظر اسلام، ازدواج، مقدس و تجرد امر پلیدی است. هدف از ازدواج در اسلام به مراتب، بالاتر و مقدستر از آن است که تنها در حد کامجویی جنسی باشد؛ لذا اهداف مهم دیگری نیز وجود دارد از جمله: ایجاد، بقا و طهارت نسل، تکمیل و تکامل، مودّت و صفا و از همه بالاتر، انجام وظیفهی الهی.
طبق گفتهی اسلام، ازدواج شخص را به خداوند نزدیکتر کرده و دین او را کامل میکند. طبق توصیههای دین، ازدواج مایهی دلگرمی افراد و عاملی برای تکامل روحی و معنوی آنها است. ازدواجی که خدای متعال سنت قرار داده و آفرینش هم آن را اقتضا میکند، یکی از نعمتها و اسرار الهی و یکی از پدیدههای اجتنابناپذیر زندگی بشری است. از نظر اسلام، تشکیل خانواده یک فریضه است. عملی است که مرد و زن باید آن را بهعنوان یک کار الهی و یک وظیفه انجام بدهند. اگرچه شرعاً در زمرهی واجبها ذکر نشده؛ بهقدری تأکید و ترغیب شده است که انسان میفهمد خدای متعال بر این امر بهعنوان یک حادثهی ماندگار و دارای تأثیر در زندگی و جامعه اصرار دارد؛ لذا اینهمه بر پیوند میان زن و شوهر تأکید کرده و جدایی را مذمت کرده است. آنکس که به تشکیل خانواده تن ندهد، هم به خود جفا کرده است و هم به فردی دیگر از جنس مخالف که پاکدامن در انتظار همتای مؤمن برای تشکیل زندگی و بهرهمندی از نعمت و آسایش آن است.
عوامل گرایش به زندگی مجردی
نمیتوان به زندگی مجردی فقط با دیدگاه منفی نگاه کرد؛ بلکه باید عوامل بهوجودآورندهی آن را بهخوبی شناخت تا بتوان آسیبهای آن را بررسی کرد. جامعهی ما یک جامعهی در حال گذار بهسمت توسعهیافتگی است. جامعهی در حال گذار، اقتضاها و شرایط خاص خود را دارد و در چنین جامعهای میل افراد به رقابت، تحصیل و سرمایهگذاری بهشدت دیده میشود و برای همین، افراد تلاش میکنند بیشتر بهدنبال تحصیل و مهارتها بروند و برای نیل به این مقاصد، زندگی مجردی را تجربه کنند. شرایط متغیر اقتصادی نیز در این پدیده نقش دارد و فشارهای اقتصادی موجب تأخیر یا ترس از ازدواج میشود. این شرایط سبب میشود تا دختر و پسر برای تأمین نیازهای خود بهدنبال کار بروند و بهنوعی از خانواده استقلال مالی پیدا کنند.
جوانان مهارتهای ارتباط میان اعضای خانواده و حتی بین دو جنس مخالف را حتی در مدارس و دانشگاه آموزش نمیبینند. معمولاً همه به جوانان هشدار میدهند؛ اما هیچکس راهحل مناسبی ارائه نمیدهد. علاوه بر آن، استرس و ناامنی روانی و اجتماعی، آستانهی تحمل افراد را کم میکند و اینها دلیلی برای افزایش تجرد است. فرهنگ مصرفگرایی و لذتجویی نیز بهطرز چشمگیری در جامعه افزایش یافته و باعث بالارفتن سن ازدواج و تجرد شده است. تضعیف روابط خانوادگی در کنار سریالهای دنبالهدار ماهوارهای نیز این روش از زندگی را به جامعهی در حال گذار ما تزریق میکند. آنچه باعث میشود جوانان به زندگی مجردی روی بیاورند، نداشتن آرامش است. جوان امروزی به آرامش خیال و احترام در خانواده نیاز دارد. همچنین اختلاف فرهنگی میان خانوادهها و میان فرزندان، پدران و مادران عامل مهم دیگری است که زندگی مجردی را در کل دنیا و بهویژه در داخل ایران افزایش داده است. درآمد پایین و نداشتن استقلال کافی و بهویژه عدم تأمین اجتماعی، عامل دیگری در افزایش زندگی مجردی است. برخی از جوانان دوست ندارند که در مقابل برخی رفتارهایشان، والدین آنها را مورد مؤاخذه قرار دهند. بنابراین، وقتی که جوان گمان میکند آزادی او مورد تهدید واقعشده از کانون گرم خانواده جدا می شود و به زندگی انفرادی روی میآورد.
بهعلاوه، عامل دیگری که جرقهی افزایش زندگیهای مجردی را در سالهای اخیر زد، ماجرای قبولی در دانشگاههایی غیر از شهر مبدأ بوده است. در نتیجهی این اتفاق، سیلی از جوانان دختر و پسر برای ادامهی تحصیل راه شهرهای دیگر را در پیش گرفتند و در شهرهای مقصد هم بهدلیل نبود خوابگاه مجبور به تهیهی مسکن مجردی شدند. این اتفاق باعث شد که قبح زندگی مجردی در میان بسیاری از دانشجویان و خانوادههای آنها ریخته شود.
از سوی دیگر، دختران و پسرانی که در دهههای پیش، پس از اتمام تحصیلات مدرسه راهی خانهی بخت میشدند، این روزها سن ازدوجشان از مرز سیسال هم گذشته و در برخی موارد، جوانان با وجود شرایط اقتصادی مناسب تمایلی به تشکیل خانواده ندارند. این مسئله باعث شده که دختران و پسرانی که دیگر در سنی نیستند که بتوانند زندگی در کنار والدین را تحمل کنند و در عینحال، ازدواج هم نکردهاند، راه زندگی مجردی را در پیش گیرند. در حالیکه، پیش از این جوانان زود ازدواج میکردند و تشکیل خانواده میدادند و بهسرعت صاحب خانه و شغل میشدند و به فکر زندگی مجردی نمیافتادند. تغییر خواستهها و علایق و دیدگاه جوانان نیز در افزایش تمایل به زندگی مجردی تأثیر بهسزایی دارد. بهنظر میرسد امروز نگرش جوانان به زندگی تغییر کرده و دیگر مانند قدیم ازدواج، اولویت اولشان نیست.
آسیبهای زندگی مجردی
ترویج زندگی مجردی دارای اشکالهایی است. افراد مجرد بیشتر آسیبپذیرند، پس بهطور بالقوه هزینهی بیشتری نسبت به کسانی که زندگی مشترک دارند برای جامعه بههمراه میآورند. در خانههای مجردی، شبکههای خویشاوندی و خانوادگی جای خود را به شبکههای گروههای همسالان و سازمانی میدهد؛ لذا آن ریسمانهای محکم انسجامبخش یک جامعه که مبتنی بر روابط پویای گروهی است، جای خود را به روابط شکنندهتر میدهد. از آنطرف، چون روابط علنی نیست، در حوزههای اجتماعی اثربخشی کمتری دارد. بنابراین، شکلگیری خانههای مجردی موجب کاهش سرمایههای اجتماعی میشود. در حالیکه در روابط خانوادگی مسئولیت، شفافیت و اعتماد وجود دارد و این موارد مانع از بروز آسیبهای اجتماعی میشود.
زندگی در قالب خانههای مجردی بهدلیل نبود نظارت، موجب سستشدن ریسمانهای محکم، انسجامبخش و همدلانهی جامعه میشود؛ اما هرقدر پویایی گروهی، که خانواده یکی از این گروههاست، وجود داشته باشد، سوپاپ اطمینانی برای جامعه است؛ زیرا پویایی گروهی مساوی با بیمهکردن یک جامعه در ابعاد اجتماعی و فرهنگی است؛ زندگی مجردی بهدلیل نداشتن پویایی گروهی، زمینهساز بروز انحرافها میشود.
احساس تنهایی شامل «حس تنهاییِ عاطفی» و «حس تنهایی اجتماعی» که انسان را به افسردگی و یا حتی خودکشی میرساند و در این حالت فرد از موقعیت خود احساس آرامش و رضایت ندارد، گرایش به انواع اعتیادها (مواد مخدر، و یا حتی اینترنت)، کاهش مهارتهای اجتماعی حتی در حرفزدن که باعث میشود در درازمدت دیگر کسی آنها را جدی نگیرد، گرایش به رفتارهای پرخطر جنسی و یا روابط غیرعرفی و یا ازدواجهای پنهانی، خواب خیلیزیاد و بیش از اندازه، گرایش به گروههای سیاسی ویژه و عرفانهای کاذب، آسیبهای دیگری هستند که فرد با زندگی در خانههای مجردی دچار آنها خواهد شد.
زمانی میرسد که بهدلیل آنکه جوانها بهصورت مجردی زندگی میکنند خواهر و برادری نخواهند داشت. اینگونه مسائل، بسترساز جامعهای منزوی، انسانهای بینشاط و در خود فرورفته میشود. بنابراین، جامعه بیمار شده و حوزهی اخلاقی و سلامت اجتماعی بهخطر خواهد افتاد. از آنجا که خانواده، مهمترین نهاد تلقی میشود و اجتماعیشدن فرد از خانواده آغاز میشود؛ بنابراین، جوانانی که بهتنهایی زندگی میکنند و یا زندگی مجردی را برمیگزینند نمیتوانند مهارتهای اجتماعی را کسب کنند. این افراد نمیتوانند با جامعه سازگار شوند و بنابراین، در رفتارها و مراودههای اجتماعی خود دچار مشکل میشوند و نمیتوانند آنگونه که باید و شاید با هنجارها و ارزشهای جامعه، خود را منطبق کنند.
چنین زندگیهایی، فردگرایی و خودمحوری را در جامعه افزایش میدهد، و فردگرایی و خودمحوری نیز سبب میگردد که روحیهی تعاون و همکاری اجتماعی و گروهی کاهش یابد. همچنین زندگی مجردی میتواند به افزایش هزینههای زندگی و تحمیل هزینهها به جامعه منجر شود. تحقیقها نیز نشان داده مجردها آسیبپذیرترند و هزینهی بیشتری را به جامعه تحمیل میکنند. زندگی مجردی موجب از هم پاشیدگی خانواده میشود و حس پیوستگی و دلبستگی خانوادگی را کاهش میدهد. خانوادهها همواره نگران عضو جداشدهی خود هستند و این موضوع اضطراب را به خانهها میکشاند.