نویسنده

سهمی از بودن ما قسمت لبخند تو شد

از همان‌لحظه که دل جا زد و پابند تو شد

یاد شیرینی آن وعده‌ی دیدار به‌خیر

استکانی که پر از خاطره‌ی قند تو شد

لرزش دست و دلت، واکنشی کامل بود

ناگهان، هستی ما جذب فرایند تو شد

جان ما شاخه‌ی محزون زمستان زده بود

پس پذیرای شکوفایی پیوند تو شد

باغ مدیون درختی‌ست که اسباب گلش

دست‌و‌د‌ل‌‌بازی بی‌وقفه‌ی آوند تو شد

با ادیبانه‌ترین لهجه صدایت کردیم

آن‌چنان نغز و مطنطن که خوشایند تو شد

سال بد در نفَس پاک تو فرجام گرفت

طبق تقویم غزل، نوبت اسفند تو شد