گفتوگو با نیکول کوری، سخنران زن شیعه
تحققیقهای مؤسسهی گالوپ نشان میدهد که زنان مسلمان آمریکایی، فعالترین گروه فرهنگی در این کشور بهشمار میآیند. آنان در مقایسه با دیگر مردان و زنان در زمینههای آموزشی، حقوقی و فعالیتهای دینی، در سطح مساوی قرار دارند و توانستهاند بهعلت فعالیتهای گستردهی فرهنگی و اجتماعی، حقوق اجتماعی زیادی در آمریکا، به خود اختصاص دهند و با وجود تبلیغهای منفی دربارهی اسلام، با عزمی استوار در حرکتاند و نهتنها از حقوق خود، بلکه در هر فرصتی از دین اسلام حمایت میکند. یکی از این زنان فعال در آمریکا، خانم «نیکول کوری» است که با حضور مستمر خویش در مرکزهای اسلامی و سخنرانیهای خود، سهم بهسزایی در بازشناساندن و معرفی دین اسلام، بهویژه تشییع برای مردم دارد. سالهاست که از وی در مساجد، دانشگاهها و شبکههای تلویزیونی دعوت بهعمل میآید، تا دربارهی اسلام به سخنرانی بپردازد. خانم «کوری» در این راه همواره میکوشد و حمایت از دین اسلام را از جمله وظایف اصلی خویش میشمارد.
روز شهادت امام حسن عسگری(ع) به مسجد المهدی واقع در شمال مریلند رفته بودم. یکی از سخنرانان که مجلس را سر شوق آورد بود، همین خانم «نیکول کوری» بود. تصویر او را که بارها در سایتهای اسلامی دیده بودم، این بار موفق شده بودم در سخنرانی ایشان حضور داشته باشم. پس از اتمام سخنرانی از او خواستم تا با هم گفتوگویی داشته باشیم. وی هم با روی گشاده از پیشنهادم استقبال کرد و چند روز بعد برای مصاحبه با ایشان راهی ویرجینیا در شمال غربی واشنگتندیسی شدم.
وقتی به منزل خانم نیکول رسیدم، وی هنوز از دانشگاه برنگشته بود. داخل ماشین منتظر ماندم و پس از چند دقیقه، او بههمراه دخترانش رسید و همه باهم وارد منزلشان شدیم. چیدمان خانهی کوچک او با سبک آمریکایی ساده و سنتی آن آرامشی خاص به من داد.
* خانم نیکول ممنون هستم که این فرصت را به من دادید. با حال و هوایی که در منزل میبینم باید همسرتان هم ایرانی باشد؟
بله، شوهر من ایرانی است. سال 1994 مسلمان شدم. همیشه از من میپرسند که چرا به اسلام علاقهمند شدم؟ حتماً چون با فردی مسلمان ازدواج کردم! البته من با همسرم که مسلمان بود آشنا شدم و او مرا به اسلام دعوت کرد؛ ولی علاقهی درونی من و مطالعههایم در مدرسه صورت گرفت و مرا بهسوی اسلام سوق داد. همیشه دانشجوی کلاسهای اسلامی بودم تا زمانی که به اسلام گرایش یافتم. انگیزههایی روحی و روانی از ابتدا با من بود، و همینها باعث شد که بهسوی خدا و قرآن توجه کنم و بعد به اسلام رو بیاورم. اینک یک مسلمان هستم و عاطفهام نسبت به اسلام خیلی زیاد است. * گفتید زمینهی دینی داشتید؛ آیا از قبل با اسلام آشنا بودید؟ چگونه این آشنایی با اسلام شکل گرفت؟
من در بیروت لبنان متولد شدم. پدرم سفیر وزارت خارجهی آمریکا در بیروت بود و با خانوادهام در بیروت مستقر بودند. قبل از اینکه من متولد بشوم مادرم دو فرزندش را از دست داد و میترسید دوباره بچهدار شود. وقتی والدینم برای تعطیلات در راه برگشت به کشورشان بودند، مادرم با یک زن مسلمانی از کرواسی روبهرو میشود. مادرم از آن زن که عازم سفر حج بود میخواهد که برایش دعا کند تا یک بچهی سالم بهدنیا بیاورد تا او دیگر از دنیا نرود. این بود که خداوند مرا به والدینم داد. من در بیروت، در یک کشور اسلامی چشم به جهان گشودم و در جایی که صدای اذان به گوشم میرسید و ناظر شنیدن کلماتی همچون الحمدلله، انشاءالله، ماشاءالله و بسمالله بودم. بهخاطر مسافرتهای کاری پدرم این سفرها فرصتی بود تا من دنیا را ببینم و فرهنگهای مختلف را درک کنم که خیلی از نظر فرهنگ، زبان و اندیشه برایم جالب بودند. وقتی در دبیرستان بودم مادرم مرا به کلیسای کاتولیک برد که خیلی مورد علاقهام بود. او به من گفت: باید به کلیسا برودی تا تأیید بشوی. وقتی به سنی خاص رسیدی، باید چند کلاس در کلیسا بگیری و در مراسمشان شرکت کنی تا مسیحت تو مورد اثبات قرار بگیرد. ما همیشه خودمان را یک مسیحی کاتولیک میدانستیم که گاهگاه به کلیسا میروند. خدا را از این طریق میشناختم و از نوجوانی حسش میکردم. روزی به یک کلیسا رفتم، یک فیلم ویدیوئی از کسانی دیدم که با حضرت مریم دیدار کرده بودند. این فیلم روی من تأثیر زیادی گذاشت. پیغامی که حضرت مریم به آنها داده بود خیلی شگفتانگیز بود و من احساس عمیقی نسبت به این پیغام داشتم. پیغام حضرت مریم به آنها این بود: صلح، عبادت خدا و ارتباط با خدا و غیره. کلیسا فقط کار خودش را انجام میداد و برعکس تشویق میکرد به کلیسا بروید و اقرار به گناه کنید. من پیغام حضرت مریم را جدی گرفتم و آن را در قلبم لمس کردم. آنموقع، پانزدهساله و دبیرستانی بودم. احساس کردم که باید این پیغام را دنبال و کشف کنم. تنها کسی بودم که برای این پیغام به کلیسا میرفتم؛ ولی هنوز از خودم راضی نبودم و واقعاً میخواستم خدا را بشناسم. نیاز داشتم بیشتر از خداوند بدانم و چیزهایی که در مورد کلیسا خوانده بودم برای من کافی نبود. * پس خیلی سخت تحقیق کردید؟
بله، خیلی مطالعه و تحقیق کردم. بعد از دورهی دبیرستان و دورهی کالج وضعیتم رضایتبخش بود و پایان تحقیقهای دینیام بود و خیلی خوشحال بودم که اطلاعاتی بهدست آوردهام. در پایان کالج با همسرم آشنا شدم و او اولین کسی بود که مرا به اسلام دعوت کرد. ابتدا خیلی نظرم نبود که از مسیحیت به اسلام برگردم. وقتی به هم معرفی شدیم من در مورد باورهایم با او صحبت کردم و اینکه باور ندارم حضرت عیسی پسر خداست. هرگز عیسی را بهعنوان خدا عبادت نکردم. ما در مورد حضرت مریم و اعتقادهای دیگرمان صحبت کردیم. من گفتم: میشود به مسجدتان بیایم و آن را ببینم؟ مطالعههای همسرم تأثیر زیادی در من گذاشت، همراه با رفتار متواضع، متین، مؤدب و مهربانش. من از او دیدگاه اسلام را نسبت به زن پرسیدم و دیدم نقطهنظرهای مشترکی در ایمان و باور قلبی با او دارم. * چه چیزی بیشتر نظر شما را جلب کرد؟
چیزی که خیلی افکار من را در زمان مسلمان شدنم عوض کرد، مفسر و استاد قرآنی بود که به من یادآوری کرد همیشه هرچه در ذهنت است فقط الله است و دربارهی خدا اندیشه کن. استادم پزشک هم بود. او همچنین گفت: وقتی که به چیزی میاندیشی به ضربان قلبت گوش کن، میدانی چه میگوید؟ میگوید: الله الله الله. وقتی ایشان ضربان قلب را اینگونه برایم تفسیر کرد و من این را شنیدم دیگر نمیتوانستم حقیقتی که کشف کرده بودم، انکار کنم. هیچوقت نمیتوانستم منکر شوم و دیگر مطمئن شدم این راهی است که باید بروم و به آن پرداختم و وارد این مسیر شدم. * زمانی که والدینتان متوجه شدند شما مسلمان شدید چه عکسالعملی داشتند؟
وقتی مادرم دید مسلمان شدم، بسیار ناراحت شد. البته وقتی بچهها یکی پس از دیگری بهدنیا آمدند، رفتار مادرم تغییر کرد. پدرم خونسرد بود و عکسالعمل خاصی نداشت. الحمدلله رفتارشان روزبهروز بهتر شد و روزی والدینم به من گفتند نیکول ما بسیار خوشحالیم از اینکه دخترهای تو دارای حجاب شدهاند. ما فکر میکنیم حجاب آنها حفاظی است. دختر بزرگم ابتدا حجاب را دوست نداشت؛ ولی الآن حجاب برایش بسیار جالب است و از اینکه می بیند که او و خواهرانش رفتار آمریکایی ندارند و یک مسلمان تربیت شدهاند، خوشحال هستند. * پس هویت اسلامی شما از دوران دانشگاه شروع شد؟
بله، هویت اسلامی من زمانی که برای آموزش و ادامهی تحصیل در دانشگاه بودم، شکل گرفت. لیسانسم را در روانشناسی گرفتم و این مطالعههای روانشناسی مرا رهنمون کرد به گرایشهای مذهبی. در دانشگاه جرج میسن فوقلیسانس مشاوره گرفتم. ما دانشجویان بسیار خوب و پیشرفته در اتحادیهی اسلامی دانشگاه داشتیم که خیلی در من تأثیر گذاشتند. آنها حامی من بودند و مرا راهنمایی کردند. از آنها خیلی چیزها یاد گرفتم. در این اتحادیهی اسلامی استاد کلاس تفسیرم یک مفسر شیعه بود. وی میگفت ما فقط مسلمان هستیم و شیعه و سنی را جدا نمیکرد تا بتواند این وحدت را بین مسلمانان ایجاد کند. * لطفا خانم نیکل از شیعه شدنتان برایمان تعریف کنید.
زمانی که به اسلام گرویدم در مورد شیعه و سنی مطالعه کردم و در دانشگاههای مختلف اطلاعات زیادی پیدا کردم. دانستم نقطهنظرهای بسیار مهمی در تاریخ شیعه وجود دارد که یکی واقعه غدیرخم است. بعد اینکه خیلی مطالعه کردم و با یک محقق اسلامی بهنام شیخ حاجحسن رجبعلی تماس گرفتم و توسط او عشق من به ائمه و اهلبیت بسیار ترقی کرد. یک محقق اسلامی دیگر هم پیدا کردم بهنام شیخ نخجوانی که منابعی به زبان انگلیسی داشتند و بسیار مطلع بود. او در زمینهی تاریخ اسلام بسیار واضح سخنرانی میکردند و من تاریخ اسلام را از او یاد گرفتم و ایمانم خیلی تقویت شد. خدای بزرگ مدرسان بزرگی را در مسیر من قرار داد که مسائلی را به من آموزش دادند که به آنها احتیاج داشتم. آنها مرا به این نتیجه رساندند که شیعه در همهی محورها بهحق است. من همچنین توانستم با مسلمانان دیگر هم ارتباط برقرار کنم و این خیلی برایم مهم بود. در مساجد شیعه ایمانهای قلبی زیادی را میبینید که مورد توجه است و انسان را نهفقط از نظر روحی و روانی، بلکه از نظر قلبی و اعتقادی جذب میکند. در شیعیان میتوان یک ارتباط عاشقانه با پیامبر و امامان(ع) را مشاهد کرد که در نهایت به خدا منتهی میشود. این تجربهی من در مساجد شیعه است. * شما بهعنوان یک کارشناس چه فعالیتهایی درحال حاضر دارید؟
الحمدلله خداوند این توفیق را نصیب من کرده است که همواره در سمینارهای اسلامی بهعنوان سخنران شرکت میکنم و در تمام زمینههای فرهنگ اسلامی تا جایی که امکان داشته باشم حضور دارم. خیلی مشتاق هستم گروه جوانان مورد خطاب من باشند و با آنها بهصورت مثبت روبهرو بشوم. این فعالیت را با جوانان انجام میدهم، همانطور که با فرزندانم هم برنامههایی دارم. در برنامههای مساجد شیعه شرکت میکنم و سعی میکنم هر آنچه آموختهام را در اختیار دیگران بگذارم. وقتی سخنرانی میکنم مردم را تشویق میکنم تا راه درست اسلام را درک کنند. وقتی نماز میخوانند، روزه میگیرند و هر عبادتی که انجام میدهند در موردش اندیشه کنند. بفهمند که چرا این را باید انجام بدهند. سعی میکنم منابع مختلف را مطالعه کنم و امیدوارم فرصت داشته باشم این منابع را تدریس هم بکنم. کوشش میکنم هویت اسلامی را بیان کنم. ایدههای خوبی دارم که انشاءالله به زمانش بیان میکنم. از دیگر فعالیتهای من؛ مسافرت در روزهای تعطیل است. در این مسافرتها تدریس میکنم، سخنرانی میکنم و گاهی گروهها را در مدارس و مساجد مدیریت میکنم و یکشنبهها هم برنامههای مذهبی در مسجد دارم. * در مورد برنامه و نحوهی آموزش به فرزندانتان بگویید و اینکه چند فرزند دارید؟
سه دختر هشت ساله، دوازدهساله و چهاردهساله دارم. من این بچهها را به مدرسهی عمومی نمیفرستم. مدرسه اجازه داده تا خودم آنها را آموزش بدهم. هر آنچه را که در مدارس انجام می شود، تدریس میکنم. برای دخترانم کلاس قرآن میگذارم. آنها زبان عربی را هم یاد گرفتند و علاوه بر اینها، برای آموزش بیشتر به مسجد هم میروند و ماشاءالله خیلی پیشرفت کردند و تکالیفشان را خوب انجام میدهند. ما مطالعههای اسلامی زیادی در خانه انجام میدهیم و به سخنرانیهای اسلامی گوش میدهیم، مثل تعلیمهای دینی، مثل فقه. من به آنها فقه دین هم میآموزم و اینکه چگونه بنویسند و تکالیفشان را انجام بدهند. وقتی پیامبر اسلام(ص) میفرمایند به دختران چهار چیز بیاموزید؛ آنها را آماده کنید برای آینده. یکی از آن فقه و دین است. به آنها نوشتن بیاموزید؛ به آنها کارهای دستی بیاموزید و آموزش به اینکه چگونه با دستشان کار کنند و آموزش بدهید ریاضی را. من همهی موضوعهای درسی را به آنها یاد میدهم و خودم مدرسهای در خانه برایشان ترتیب دادهام. میخواهم زندگی آنها بر محور فطرتشان باشد. سعی میکنم دروس اسلامی را به آنها آموزش بدهم و رفتار ما در خانه و زندگی طوری باشد که مدنظر اسلام است. * خانم نیکول برای آینده چه برنامههایی را در نظر گرفتهاید؟
یکی از برنامههایی که برای دختران جوان مسلمان دارم مسابقهی مد است که در حقیقت، همان ضربهی فشاری بر مد است. نسل جوان میتوانند بیایند مد اسلامی را ببیند. ما باید لباس پوشیدن اسلامی را به مسابقه بگذاریم و بانوان در این مسابقهها شرکت کنند و خلاقیت خودشان را ارائه بدهند و البته در مسیر اسلامی حرکت کنند. چیز دیگری که دوست دارم در آن فعالیت داشته باشم، آموزش به نسل جوان است؛ راهی که تمرین عملی دربارهی اسلام برایشان داشته باشند و قابل عمل در زندگیشان باشد. انشاءالله. فعالیت دیگرم این است که برای گفتمان به کلیساها میروم تا اسلام را معرفی کنم. در آنجا گروههای جوان و بزرگسال شرکت میکنند. من هم به آنها میپیوندم و گفتوگو میکنیم. فرصت خوبی دارم برای اینکه فرهنگ اسلامی را بازگو کنم و آنجا دربارهی زنان مسلمان توضیح میدهم؛ اینکه پوشش آنها چگونه است؟ چگونه میاندیشند و اینکه چگونه میتوانند خودشان را در برنامههای اجتماعی و خانوادگی مسلمان شرکت دهند. * چه دیدی به خودتان بهعنوان زن مسلمان دارید؟ شما فکر میکنید حضور زن مسلمان چهقدر در این جامعه مؤثر است؟
خیلی امیدوارم که بهعنوان یک زن مسلمان و یک زن فعال در جامعهی عمومی باشم. من قادرم که خودم بهعنوان یک فرد مسلمان بهطور صحیح و با صحت اسلام را به مردم معرفی کنم در غیر اینصورت، مردم فکر میکنند که اسلام دین منفی است. انشاءالله تلاش میکنم که یک نیروی مثبت باشم و مردم را به اسلام تشویق کنم. البته همهی افکار و عقیدهی مردم را نمیشود عوض کرد؛ اما من فعال هستم، در اجتماع هستم و در همهی فعالیت اجتماعی از قبیل رفتن به کتابخانهی عمومی، موزهها و حتی فروشگاههای میتوانم بهعنوان یک مسلمان و مُبلّغ تأثیرگذار باشم. زن مسلمان میتواند اسلام را معرفی کند و سرمشق باشد. افکارش را با مردم جامعهی خودش در میان بگذارد و خود را بهعنوان زن مسلمان مطرح کند. در جامعهی آمریکا تقریباً زنان مسلمان آمریکایی بسیاری وجود دارد که همراه با جامعه، فعال هستند و بهعنوان یک زن مسلمان، خبرنگار و نویسنده میتوانند با جامعه به گفتوگو بپردازند. نباید این سناریو باشد که زن مسلمان ناتوان است و نمیتواند نقشی در جامعه داشته باشد. ما نمونههای بسیاری در جامعهی آمریکا داریم که زنان مسلمان جوان در زمینههای فرهنگی، ورزشی و وجودشان مؤثر است و خلاق هستند، به جامعه میروند و به گفتوگو میپردازند و عقاید خود را مطرح میکند. * اگر پیامی برای زنان مسلمان دارید، بگویید؟
اگر بخواهم چیزی بگویم و پیامی داشته باشم، این پیغام را دوست دارم به زن ایرانی بگویم. زن ایرانی با در دسترس داشتن منابع اسلامی، بهتر از ما میتواند بهدنبال حقیقت اسلام باشد. زن مسلمان نباید به رفتارهای انسانهای مسلمانی که دچار مشکل میشوند، نگاه کند. آدمها، آدم هستند و دچار اشتباه میشوند. زن مسلمان باید بهدنبال مطالعه برود. قرآن، کتابهای امام خمینی، مطهری، طباطبایی، بهشتی و... را بخواند. اسلام راهی است برای زیست، تفکر دربارهی جهان و راهی برای گفتوگو است. * خانم نیکول خیلی سپاسگزارم که با ما همراهی کردید و امیدوارم که همیشه سربلند و موفق باشید.
من هم متشکرم که این فرصت را به من دادید تا در کنار شما و مجلهی شما باشم.