دختران و پسران لوس اورانوسی که در مرقومههای پیش، دیگ ازدواجشان را بارگذاشتیم اینک خودشان به فکر نمک افتادهاند؛ آخر در شاهبیتی تاریخی چنین شنیدهاند: «پسر نعمت و دختر رحمت است»؛ از همان نعمت و رحمتهایی که غمشان پیر خواهد کرد. نقطهعطف این غم آنجاست که والدین اورانوسی ما بهدلیل ژست روشنفکرانهای که گرفتهاند کاملاً فانتزیک و تراژیک و یا به زبان خودمان فرامدرن به تربیت نعمت و رحمت همت میگمارند. قرن 21 قرن «پیشرفت» است؛ اما این آسانسور تا سقف کدام آسمانخراش پیش میبرد و یا ناگهان با سر بهکدام معدن میکوباند، خدا میداند. تحقیقات میدانی نشان داده است این والدین اورانوسی بهدلیل فرورفتن حسی در نقشهای فرامدرن خود از آغازین نقطهی تولد، نوزادان خود را با زندگی فرامدرن آشنا میکنند تا بتوانند ورژن مغزی آنان را از یک کودک نرمال، به یک کودک استثنایی ارتقا ببخشند تا با تغییر کاربری، آرزوهای خودشان را بهمنصهی ظهور برسانند؛ (حال بگذریم از جهاز رباتیکی نوزادان که تفسیرش بس عمیق و معناگراست که در این نوشتار نمیگنجد.) لذا برای نیل به مقصود خلاقیت خود را با برق اضطراری و تماماتوماتیک تکنولوژی بهراه میاندازند تا کمی هم بالاتر از تحفهی سبکهای مدرنیته، عزیز دل خود را تربیت کنند.
خلاصهی فرمول به این شرح است: والدین اورانوسی میدانند که سیر و سلوک در دنیای مجازی، اولین سکوی پرواز فرزندانشان برای پرتاپشدن به آیندهای دلرباست. والدین مدرن هم برای آنکه نشان دهند از تکنولوژی روز عقب نیستند، با آیپدی به اینترنت کانت میشوند و پس از پیدا کردن نوزادی در یکی از چت رومها این نعمت و رحمتها را با هم تنها میگذارند. گاهی دیده شده برخی سعی در یافتن نوزادی انگلو ساکسنی دارند تا با استعانت از زبان بینالمللی مادریاش به زیرسازی بنای زبان انگلیسی در تنظیمهای زبان نوزادشان بپردازند. احسنتم! بهراستی که این تز نوبل را میطلبد؛ چراکه دیگر والدین مجبور به شنیدن گریههای فریادآلود دلبندشان نیستند؛ چون همسن و سالی پیدا شده تا به درد و دل نوزاد بینوا گوش بسپارد.
فقط در این بین از برنامهنویسان و مخترعان گرام خواستاریم تا گراهامبلوار سیستمهایی برای گروه سنی الف طراحی کنند تا با اونقه اونقهی خواستههای کودکان مهیا شود تا برای وصال به چترومها مشکلی پیش نیاید. این بود نهایت تلاش پدر و مادر برای تربیت فرزند از همان نوزادی. حال به دیگر فداکاریهای والدین اورانوسی، در سنین کودکی میپردازیم. در این هنگامه پیشرفت مادران گرام یا دوشاش پدران از نوک گیسوان سحر تا ناخن پای ظلمات مشغول کارند یا در ایجاد سونامیهای شدید در بازار مد نقش اساسی را ایفا میکنند و یا برای آرامش درونی خود هزاران کلاس از جمله: مدیتیشن مو، انعطافپذیری مژه، یوگای ابرو و خودآرایی روح میروند. پدران عزیز و مسئولیتپذیر هم که چون از ابتدای آفرینش در کسب روزی، روزی هزاران دوی ماراتن میروند و زمانی بهمنزل میرسند که پاسی از نیمهشب هم گذشته است. (البته در عصر حاضر: اسبسواری، شنا، دورههای دوستانه، تفریحهای آسِ مجردی بهعنوان شغلهای فرامدرن در گینس بهثبت رسیده است.)
گزارش شده بهدلیل حسن انجام وظیفهی مادری و پدری، ستارههای دنبالهای بر روی شانههای این والدین اورانوسی الصاق شده است که فقط آنانی میتوانند مشاهده کنند که چشم چندبُعدی دارند و جغد بهقدرت دیدشان حسرت میبرد.
در قرن 21 اسباببازیهای ایستا دیگر حتی بهدرد دکور هم نمیخورند. کارخانهها هم اسباببازیهایی تولید میکنند که آدم بهیاد خفاش و اسکلت قطار وحشت شهربازیها میافتد. گذشت آن زمان که دخترکها در خاله بازی با ایفای نقش مادران و پسرکها با ایفای نقش شغل پدرانشان بهاظهار وجود میپرداختند و رفتهرفته با تربیتهای دینی و ملی والدین تأثیری از آنها میگرفتند؛ (خودمانیمها همان بهتر که بهایفای نقش چنین پدر و مادری نپردازند؛ چون آنوقت هوا کردن ماهواره به آسمان، آسانتر از نگهداشتن این بچهها در خانه است.) اما حالت تحفههای مدرنیته چندجملهای تربیت کودکان را چنین مینویسند: مجموع مهدکودک + بازیهای خشن+ اینترنت + ماهواره + هرچه میآید بهذهن خلاقت اضافه کن.
حالا در این میان میپردازیم به احوال فرزند دلبند که دیگر دلش بند شده به بند مهدکودک، ماهواره، گیم، اینترنت و هزاران بندبازی دیگر در طناب تنهاییهایش؛ البته آنچنان که فرضیههای بنیادین علوم کودکمحور بهاثبات رساندهاند مهدکودکها قلهی اجتماعیشدن و آموزش و تربیت را یکبهیک فتح کردهاند؛ پس در همینجا از تمام والدینی که هجده ساعت از شبانهروز، فرزندان خود را به آغوش اجتماعی مهدها اختصاص میدهند، متشکریم.
کودکان امروزی بس که از صبح تا شب را از سر تنهایی پشت کامپیوتر و آیپد و... مشغول بازی شدهاند، انگار خودشان یکی از کاراکترهای بازی شدهاند و کم مانده سر از توی مانیتور بهدر بیاورند! آنها چنان محو بازی شدهاند که در حال غذا خوردن هم قاشق و چنگال را جویاستیک میبینند و بهدلیل اپیدمیشدن فضولی، خانهی هریک از اقوام که میروند مدام نرمافزار بازییاب را اجرا میکنند. حالت بغرنج ماجرا آنجاست که ذهن دلبندان دائمالگیم، آنقدر درگیر بازیها شده که در تابع توزیع آن به همگرایی با خشونت، فریاد و خدایی ناکرده قتل، غارت، فرار و ... مواجه خواهیم شد؛ چراکه نوگُلان با حس همذاتپنداری بالا چنان فیدبکی از قهرمانان بازیها میگیرند که میخواهند دیوار را با دندان آهنی بجوند یا با اسحلهی فضایی خود، گوشتهای اضافی بدن مادر خود را پودر کنند و یا در حالت وحشتناکتر شوماخر شدهاند و در بزرگراهها بهدنبال پدرشان میروند تا با بهچنگ آوردن تکتک سلولهایش از انجام شغلهای فرامدرنش قدردانی ویژهای بهعمل بیاورند. دلمان ریش شد. پس از وصف بکرمان، حال نوبت پندی شعاری و گلدرشت است:
والدین گرامی، لطفاً بازیهای خونآشامی و خشن را از دسترس دلبندان خود دور کنید. با تشکر فراسازمان فرامبارزه با بازیهای فرامدرن!
از گیم که فاصله بگیریم به جهانگردی در تور اینترنت میرسیم؛ اما امان از والدین اورانوسی ما که حتی اجازهی ورود هوای دیروزی را به دماغ مبارکشان هم نمیدهند و با ارهبرقیهای آپدیت، تمام فیلترها را جا گذاشتهاند تا تمام اطلاعات این دهکدهی جهانی، بدون هیچ دردسری مشغول به حفر چاههای عمیق تکنولوژی در آیکیوی فرزند اینترنتبندشان باشد و نکتهی رشکانگیز ماجر آنجاست که نبوغ کودک به بلوغ میل میکند و میتوان شاهد رشد عجیبِ نقطهچینها در آیکیوی کودک شد.
حال بهبیان طریقت فرامدرن دیگری از تربیت فرامدرن والدین اورانوسی میپردازیم. نمیدانیم در این هنگامهی پیشرفت چه شده است که بادهای بارانآور موسمی هم بهجای آنکه از غرب باران را به ایران بیاورند، دیش و سیگنالهای هرچه شبکهی خاک بر سری است را میآورند و تمامشان هم از دم تا بازدم، همه علوم نوین را رونمایی میکنند و بس تا اندیشههای نواندیشان ایرانی برج میلاد، ایفل و یا حتی برج دوقلوهای مرحوم را فتح کنند. نمیدانیم چرا کودکانمان ورژن دیگری از نقطهچین تا نقطهچین میشوند و اگر همینطور پیش رویم در آیندهای نهچندان دور با اتصال wifi اعمال سوپراستارها و ماهپارهها را سیگنال به سینگال دریافت و اجرا میکنند. «آلو چو به آلو نگرد، رنگ برآرد» آن هم چه رنگی!
بلوتوثها روشن: میخواهیم نصیحت کنیم تا شعاع کشوری. والدین اورانوسی به مروارید کلمههایی که از ذهن ما برون میتراود عنایت بفرمایید: «کودکان چونان طوطیاند» و یا بهتعبیر خودمان همان ماشین کپیپیستگر.
اگر همینطور فرامدرن پیش روید و بیش از این از سبک زندگی ملی و دینی خود تا کهکشان راه شیری فاصله بگیرید و دیگر خبری از قصههای گلستان و بوستان و بازیهای آرام و سرگرمیهای جذاب و سالم نباشد و یا به جای پرستار، برای کودکان تفنگ لیزری میخرید تا بهجای ملاطفت و مهربانی خشونت را بیاموزند؛ آنگاه خیلیزود کودکانتان را به حبس انفرادی در دنیای خشونت، اضطراب، وهم، تنهایی و بزرگسالی محکوم میکنید پس بیایید تا دیر نشده، وقت بیشتری را برای کودکان خود در نظر بگیرید و نیز با اسکن تمام بازیها و فیلتر اینترنت و تمام فیلمها، گامی کوچکی در تربیت اصولی فرزندان خود بردارید.
با تشکر، فراسازمان فرامدرن زندگی!