نویسنده

گفت‌وگو با عاطفه تلقانی، روزنامه‌نگار و مستند‌ساز

«عاطفه تلقانی» یکی از هزاران زن شاغلی است که دغدغه‌های فرهنگی دارد. او که متولد 1352 است و گاهی در جایگاه مستندساز، گاه در قامت روزنامه‌نگار و گاهی نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس یا مسئول ستادهای خبری ظاهر می‌شود، می‌‌گوید: «من این منزلت اجتماعی را کاذب می‌‌دانم و بر این باور هستم که متأسفانه منزلت اجتماعی به خودباوری و خودآگاهی زنان نسبت به توان‌مندی‌های‌شان منجر نشده است؛ زیرا برخی برای به‌دست‌آوردن حقوق مساوی با مردان، بر این تصور هستند که باید عاطفه، احساس و منش زنانه و به‌طور کلی فطرت زنانه‌ی خود را نادیده گرفته، دنیا را از نگاه مردان به نظاره بنشینند و برای تثبیت موقعیت اجتماعی، خواسته یا ناخواسته ترجمه‌ی مردسالارانه‌ای از خود داشته باشند.»

*برای نخستین پرسش، جایگاه زنان شاغل را چگونه ارزیابی می‌‌کنید؛ آیا دست‌یابی به مناصب و فعالیت‌های اجتماعی، زنان را به خود واقعی رسانده است؟

تعارض بین زندگی مدرن و جامعه‌ی سنتی، یکی از آثار دوران گذار و از مهم‌ترین مسائل زنان در عصر امروز است. می‌‌توان گفت زن‌زیستن، یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی است که زنان در دوره‌ی گذار اخیر با آن مواجه‌اند. زنان که در دورانی بسیار طولانی معاش خود را از طریق خانواده تأمین می‌‌کردند و قدرت پدرسالارانه‌، افکار و عقاید سنتی خانواده را تعیین می‌‌کرد، با توسعه‌ی مراکز آموزشی، علمی و فرهنگی، فرصت‌های بیش‌تری برای کسب مشاغل خدماتی و مدیریتی به دست آورده‌اند و با حضور در اجتماع و استقلال مالی به منزلت اجتماعی رسیده‌اند. من این منزلت اجتماعی را کاذب می‌‌دانم و بر این باور هستم که متأسفانه منزلت اجتماعی به خودباوری و خودآگاهی زنان نسبت به توان‌مندی‌های‌شان منجر نشده است؛ زیرا آنان برای به‌دست‌آوردن حقوق مساوی با مردان بر این تصور هستند که باید عاطفه، احساس و منش زنانه و به‌طور کلی فطرت زنانه‌ی خود را نادیده گرفته، دنیا را از نگاه مردان به نظاره بنشینند و برای تثبیت موقعیت اجتماعی، خواسته یا ناخواسته ترجمه‌ی مردسالارانه‌ای از خود داشته باشند.

* بنابراین معتقدید که سبک زندگی زنان شاغل، چندان با خود واقعی‌شان هم‌خوانی ندارد؟

اول این‌که تغییر در سبک زندگی صرفاً به زنان شاغل اختصاص ندارد و تغییر در سبک زندگی یک موضوع عمومی است. سبک زندگی زنان جوان خانه‌دار با مادران و مادربزرگ‌های خود تفاوت‌های بسیاری دارد؛ اما از جمله عواملی که سبب بروز این گسست شده، تکنولوژی و رسانه است. در گذشته‌ی نه چندان دور، مادربزرگ‌ها ناگزیر بودند که روی یک شعله‌ی چراغ‌نفتی آشپزی کنند، با جاروهای چوبی به نظافت خانه بپردازند، شستن ظرف و لباس، دوخت و دوز برای تک تک اعضای خانواده و پذیرایی از مهمان‌ها کاملاً زمان و فرصت را از آن‌ها می‌‌گرفت و زندگی راحتی نداشتند؛ اما زنان امروزی که از رفاه نسبی برخوردارند، آیا خوش‌بخت‌تر از مادربزرگ‌های‌شان هستند؟ خوش‌بختانه تکنولوژی و پیش‌رفت سبب شده زنان از انجام کارهای یدی فاصله بگیرند و به آسایش بیش‌تری برسند؛ اما باید توجه داشته باشیم آسایش‌داشتن به معنای آرامش‌داشتن نیست. امروزه رسانه و تکنولوژی نه فقط جامعه‌ی زنان، بلکه به‌طور کلی بُعد معرفتی انسان‌ها را دست‌کاری کرده است. همان‌گونه که عرض کردم، تغییر در سبک زندگی همه‌گیر شده است؛ ادعا نمی‌کنم که به‌طور مطلق، معتقدم که سبک زندگی کنونی زنان شاغل با فطرت آنان هم‌خوانی ندارد. این ادعای من، برگرفته از بیش از یک دهه حضور و فعالیتم در اجتماع است. من چندان با این جمله که «من زن زاده نشده‌ام، زن تربیت شده‌ام» موافق نیستم. ما دچار گسست شده‌ایم و نمی‌دانم چگونه می‌‌توان این فاصله را پر کرد.

* شما خودتان را از خودتان دور می‌‌بینید؟

من خودم را از مادر مادربزرگم خوش‌بخت‌تر نمی‌دانم؛ با این‌که امکانات بیش‌تری از او دارم. این را در موقعیتی می‌‌گویم که در 80 درصد زندگی‌ام امکان انتخاب دارم؛ در حالی که مادر مادربزرگم هرگز نمی‌توانست پیش‌بینی کند فرزند نوه‌اش از چنین انتخاب‌هایی برخوردار شود. بد نیست خاطره‌ای را برای روشن‌شدن این بحث تعریف کنم. چند سال پیش تصمیم گرفتم در خصوص اخلاق حرفه‌ای در مطبوعات گزارش‌های تلویزیونی تهیه و تولید کنم. خب، سوژه‌ی خوبی بود و معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد از طرح و پیشنهادم استقبال کرد و برای ساخت و تولید مجموعه اقدام کردم. با این‌که پیش‌بینی کرده بودم، دردسرهای این پروژه کارد را به استخوانم رساند، بالأخره تولید شد و مورد تشویق قرار گرفتم. تا این‌جا همه چیز خوب بود! تا این‌که سر کلاس درس، یکی از خطبه‌های امام علی(ع) را در نهج‌البلاغه شنیدم. با شنیدن جمله «زن قهرمان نیست؛ گل بهار است...» بغضم ترکید. مرارت‌های بسیاری کشیده بودم تا آن اثر تولید شود. برداشتم از آن جمله این بود که بهتر بود می‌‌نشستی و خودت را به دردسر نمی‌انداختی. مدتی گذشت. مستندهای بلند «پشت ویترین مطبوعات»، «راز گل‌آقا» و «پرونده‌سازی» را هم برای معاونت مطبوعاتی و شبکه‌ی آموزش تلویزیون تولید کردم. خاطراتم در کتاب «صلح در اکتبر 2003» هم چاپ و منتشر شد. برای برخی مجله‌ها می‌‌نویسم و در سایت شبکه‌ی تلویزیونی خبر فعالیت دارم. همه‌ی این‌ها را گفتم که به این برسم، با توجه به کارهایی که انجام داده‌ام و در دست اجرا دارم، به بسیاری از دوستانم که تصور می‌‌کنند الگوی مناسبی هستم می‌‌گویم، نه! گل بهاربودن بهتر از قهرمان‌بودن است. مادر مادربزرگم قهرمان نبود. او مجبور نبود برای بودن، قهرمان باشد! من به او غبطه می‌‌خورم؛ اما خب، این هم از مسائل تعارض میان زندگی سنتی و مدرن است.

* دقیقاً بگویید در حسرت چه چیزی در زندگی مادر مادربزرگ‌تان هستید؟

به مقاومت و صبوری مادرانم غبطه می‌‌خورم. با این‌که آن‌ها در یک جامعه کاملاً مردسالارانه زندگی می‌‌کردند؛ اما احساسات و زنانگی خود را نادیده نگرفتند و زن بودن را زیستند؛ اما پیشرفت و تکنولوژی، دنیای دیگری را مقابل ما گشود. ما مجبور شدیم در بسیاری مواقع برای خوشایند جامعه، از خودمان فاصله بگیریم. درباره‌ی این فاصله‌گذاری ارزش‌گذاری نمی‌کنم، و فقط بحث من فاصله‌ای است که ناگزیریم ایجاد کنیم.

*یعنی فعالیت‌های اجتماعی و خَلق اثر شما را راضی نکرده است؟

در جواب نخستین پرسش شما عرض کردم که زنان در دنیای مدرن، ناگزیرند برای تثبیت موقعیت اجتماعی، خواسته یا ناخواسته ترجمه‌ی مردسالارانه‌ای از خود داشته باشند؛ در حالی که آن‌ها سرشار از عواطف و احساسات هستند. تفاوتی ندارد که زن نوعی مورد بحث ما یک دانشمند در آزمایشگاه باشد یا زن مطبخ، دنیای زنان و مردان تفاوت‌های بسیاری دارد و قشنگی دنیا در تفاوت‌هاست. می‌‌گویند مثل یک مرد فکر کن و مثل یک زن عمل کن. براساس تجربه‌ی زیست‌شده‌ام می‌‌گویم، وقتی در موقعیت‌هایی قرار می‌‌گیرم که تصمیمم کاملاً با احساساتم مغایرت دارد، دچار تعارض می‌‌شوم. 

* با این حساب، شما زنان خانه‌دار را خوش‌بخت‌تر از زنانی می‌‌دانید که فعالیت‌های اجتماعی دارند؟

بیایید سفید یا سیاه نگاه نکنیم! داشتن فعالیت‌های اجتماعی صرفاً به معنای شاغل‌بودن نیست. خوش‌بختانه اکنون NGOهای متعدد با موضوع‌های مختلفی مشغول فعالیت هستند! توصیه‌ی من به آقایان متأهل این است که اجازه دهند همسران‌شان در گروه‌هایی که فعالیت‌های عام‌المنفعه دارند، قرار بگیرند و تعاملات اجتماعی داشته باشند. به زنان شاغل هم پیشنهاد می‌‌کنم عضو یکی از همین NGOها شوند. انجام فعالیت‌های عام‌المنفعه روح آدمی را جلا می‌‌دهد و احساس مفیدبودن به همراه دارد. مفیدبودن برای دیگران سبب می‌‌شود از خودبینی و خودخواهی‌ها و از دغدغه‌ی کسب رفاه و لذت بیش‌تر در زندگی فاصله بگیریم. وقتی دنیای بزرگ‌تر را ببینیم، بر رنج‌های کوچک چشم می‌‌بندیم و تحمل‌مان در کنارآمدن با کاستی‌ها بیش‌تر می‌‌شود.

* شما زندگی را چگونه می‌‌بینید؟

زیستن و زندگی‌کردن را دو مقوله‌ی جدا از هم می‌‌دانم. معتقدم زندگی آموختنی است. حضور در زندگی اجتماعی و خانواده مستلزم یک‌سری آموزه‌هاست؛ این آموزه‌ها باید براساس شرایط روز زمان خود باشد. کتاب‌های بسیاری برای معرفی احساسات و عواطف زنان و مردان وارد بازار شده است که کمک می‌‌کنند با روحیه‌ها و دنیای جنس مخالف‌مان بیش‌تر آشنا شویم و حتی این فرصت را فراهم می‌‌کنند که از بیرون به خودمان نگاهی داشته باشیم؛ اما آموختن هم ‌زمان و شرایط خاص خود را دارد. متأسفانه آموزش و پرورش ما در پرورش روح و مهارت‌های زندگی دچار غفلت است! دانشگاه‌های ما هم چنین هستند. تولید علم، بدون معرفت زندگی چه فایده‌ای دارد؟ غرب علم را برای کسب رفاه و برخورداری بیش‌تر از لذت‌های زندگی می‌‌خواهد. تکلیف علم در آن‌جا روشن است؛ اما ما چه می‌‌خواهیم؟ من نمی‌گویم تولید علم نداشته باشیم؛ اما معترض هستم به این‌که صرفاً آموزش علم مدنظر است و پرورش روح و جان از قلم نویسندگان و برنامه‌ریزان سطوح مختلف تحصیلی افتاده است. متأسفانه شمار طلاق در میان تحصیل‌کردگان کم نیست! علت آن چه می‌‌تواند باشد؟ همگان بر این باور هستیم که روحیه‌های زنان و مردان و روحیات همسران با هم متفاوت است. زن و مرد، نه مانند هم، بلکه مکمل هم هستند؛ اما شما بگویید ما در کجا و کدام کلاس این تفاوت‌ها را آموخته‌ایم؟ کی به ما گفته شده برای تکمیل یک‌دیگر، ابتدا باید با روحیات مشترک و عمومی میان جنس مخالف آشنا شوید؟ واقعاً دختران و پسران ما وقتی تکه‌ی گم‌شده‌ی خود را پیدا می‌‌کنند و تصمیم می‌‌گیرند باقی زندگی را با یک‌دیگر سپری کنند، چه‌قدر با دنیای متفاوت هم آشنا هستند. مهارت‌های زندگی زناشویی کجا آموزش داده شده است؛ در مدرسه یا دانشگاه؟ در کدام مقطع تحصیلی به جز توضیح در مسائل بیولوژیکی و اشاره‌ی کوتاه به مسائل جنسی، احترام به روحیات و دنیای همسران آموزش داده شده است. بله، می‌‌دانم که به تازگی واحد «آئین زندگی» جایگزین واحد «تنظیم خانواده» شده است و عجیب به نظر می‌‌رسد که شورای انقلاب فرهنگی هنوز به چرایی بروز و افزایش آمار طلاق می‌‌اندیشد.

جالب است که برخی بیکاری، شرایط بد اقتصادی و اعتیاد را از عوامل بروز طلاق می‌‌دانند و برخی دیگر تزلزل پایه‌های ایمان و سقوط مبانی اخلاقی را از علت‌های طلاق و جدایی می‌‌شمارند؛ اما الفبای صبر، ایمان، احترام به سلیقه‌ها و باورهای یک‌دیگر و کارآفرینی در کجا آموزش داده می‌‌شود؟ این موارد کجا تمرین می‌‌شوند تا ملکه‌ی ذهن شوند؟ ارزش کارکردن به معنای کارکردن و نه کسب درآمد کجا معرفی شده و می‌‌شود، در مدرسه، دانشگاه یا از طریق رسانه‌ای به نام تلویزیون؛ کدام یک؟

* به نظر می‌‌رسد شما آموزش از طریق تلویزیون را هم‌طراز آموزش مدرسه و دانشگاه می‌‌دانید!

البته نه در آن حد و مقیاس که شما گفتید؛ اما به یادگیری غیرمستقیم از طریق تلویزیون معتقدم. بی‌تردید آموزش و پرورش در شکل‌دهی شخصیت و رفتار نسل‌ها نقش منحصربه‌فردی دارد؛ اما باید توجه داشت که آموزش و تربیت در مدرسه و دانشگاه حداقل نیازمند یک دوره‌ی 18ساله است!

* شما علاوه بر این‌که سال‌ها در تحریریه‌ی بخش‌های خبری تلویزیون اشتغال داشته و دارید، گاهی هم به تولید فیلم یا نوشتن داستان و فیلم‌نامه مشغول می‌‌شوید؛ «پیام زن» اکنون از شما می‌‌خواهد محافظه‌کاری را کنار بگذارید و بگویید آیا صداوسیما در وظیفه‌ای که امام راحل معرفی کرده‌اند، موفق بوده است؟

هر چند کاستی‌هایی وجود دارد، بی‌انصافی است که تلاش‌های مؤثر و صورت‌گرفته را در این رسانه نادیده بگیریم. به اعتقاد من، حالا که فرصت را در مدارس و دانشگاه‌ها از دست داده‌ایم، باید از تلویزیون برای انتقال و آموزش مفاهیمی که به زندگی بهتر منجر می‌‌شود، بهره برد؛ اما متأسفانه تولیدکنندگان به جنبه‌ی سرگرمی مجموعه‌های تلویزیونی بیش‌تر از بعد آموزشی آن‌ها توجه می‌کنند. نه! اشتباه نکنید، واردکردن جنبه‌های آموزشی غیرمستقیم از جذابیت مجموعه‌های تلویزیونی کم نمی‌کند. برخی از نویسندگان و سازندگان فیلم و سریال، هر آن‌چه در ادبیات و رفتار مردم کوچه و بازار است در دهان کاراکترهای خود می‌‌گذارند؛ اما زیر پوست شهر این‌قدر تلخ و گزنده نیست. متأسفانه در بسیاری مواقع، فراموش می‌‌شود که نمایش زشتی‌ها و پلشتی‌ها بدون ارائه‌ی راه‌کار، هنر در خور توجهی نیست! یک پژوهش جامعه‌شناسانه است و نه بیش‌تر. دکتر «اکبر عالمی» جمله‌ی قابل‌تأملی در یکی از کلاس‌های خود بیان کردند و آن این بود که «آن‌چه دانشمند می‌‌اندیشد، هنرمند می‌‌بیند.» از هنرمندان انتظار نمی‌رود که دقیقاً آن‌چه در جامعه می‌‌گذرد را بازنمایی کنند؛ بلکه ارائه‌ی راه‌کار و پیشنهاد غیرمستقیم در هنگام گره‌گشایی داستان، دنیای وسیع‌تری را برای مخاطب ترسیم می‌‌کند. این به معنای پایان بسته نیست؛ بلکه ارائه‌ی راه‌حل‌های مختلف در موضوع‌های واحد، کمک بسیاری به مخاطب می‌‌کند تا در حل مشکلات شخصی خود خلاقیت به خرج دهد.

* واقعاً تصور می‌‌کنید زنان و مردان برداشت یک‌سانی از تلویزیون دارند؟

اتفاقاً می‌‌خواستم در این خصوص هم توضیح بدهم. زن‌ها و مردها در رابطه با تلویزیون برخوردهای متفاوتی دارند. مجموعه‌های تلویزیونی برای زنان بسیار مؤثرتر از مردهاست؛ زیرا آنان از راه گوش تحت تأثیر قرار می‌گیرند؛ برخلاف مردان که دنبال نقطه‌ی پایان داستان‌اند و با عوض‌کردن کانال‌های تلویزیون، سعی در فراموش‌کردن مشکل خود دارند. زنان کانال عوض نمی‌کنند. آنان به برنامه نگاه می‌کنند و دنبال خط سیر داستان هستند، نه نقطه‌ی پایان آن؛ بنابراین اگر مخاطبان از سواد رسانه‌ای برخوردار باشند، تماشای برنامه‌های تلویزیونی جذاب و پرمغز، آموزش‌های لازم را برای آن‌ها خواهد داشت.

* از نظر شما آموزش مستقیم یا غیرمستقیم به افراد در سطوح مختلف، در چه حوزه‌ای ضروری است؟

آموزش رسمی در کشور ما بیش‌تر حول محور مباحث نظری است و متأسفانه چندان کاربردی نیست! اگر از ایده‌آل‌ها گفته می‌‌شود، از مسیرهای متعدد و چگونگی رسیدن به ایده‌آل‌ها کم‌تر سخن به میان می‌‌آید. ما برای زندگی بهتر نیازمند آشنایی با الگوهای به‌روز هستیم که ثبت و ضبط تاریخ شفاهی، کمک شایان‌توجهی در ارائه‌ی الگوها دارد. از این ‌که بگذریم، معتقدم مهم‌ترین موضوعی که سبب بروز مشکلات در روابط اجتماعی و خانوادگی می‌‌شود، ناآشنایی با روابط میان فردی و اجتماعی است؛ خیلی وقت‌ها با خودمان هم کنار نمی‌آییم و توقع داریم که دیگران درک‌مان کنند. از طرفی باید توجه داشت که ایثار و گذشت در زندگی و... جلوه‌های گوناگونی دارد و مختص زمان و مکان خاصی نیست. نسل قدیم با این واژه‌ها و مفاهیم کاملاً آشنا بودند؛ اما دنیای امروز و جوانان متعلق به آن، سودای دیگری در سر دارند. به این موارد اشاره کردم تا به این موضوع برسم: ما نیازمند استخراج و تصفیه‌ی منابع فرهنگی در کشورمان هستیم.

* از نکته‌سنجی شما و دقتی که در پاسخ به سؤال‌ها داشتید، متشکریم!