بیتردید نخستین سنگ بنای جامعهی بشری، نظام خانواده است. بر این اساس استحکام نظام خانواده، جامعه را پویایی و استواری میبخشد و این استحکام به دست نمیآید، مگر با رعایت حقوق زوجین در قبال یکدیگر و بهترین منبعی که در این باب میتوان یافت، قرآن کریم است که راهکار شناخت حقوق و تکالیف زوجین را بیان میکند.
حق و تکلیف، دو روی یک سکهاند. هر شخص در مقابل شخص دیگر حقوقی دارد و در کنار این حقوق بهطور حتم تکالیفی هم بر عهدهاش هست که حقوق طرف مقابل را تأمین میکند. رابطهی بین حق و تکلیف رابطهای متقابل است؛ بنابراین هر شخص در هر جامعهای هم حقوقی و هم تکالیفی دارد و یکی از مسائلی که بحث حقوق و تکالیف در آن مطرح میشود، مسئلهی ازدواج است. بعد از عقد و تشکیل خانواده، حقوق و تکالیف متقابلی بین زوجها برقرار میشود که هر یک ملزم به رعایت حقوق دیگری هستند.
حقوق مشترک زوجها
البته در این بین حقوقی وجود دارد که بین زن و مرد مشترک است و هر یک از زوجین باید آنها را در قبال همسرش رعایت کند. مالکیت اقتصادی یکی از این حقوق مشترک است. در واقع، اسلام استقلال زن را مانند مرد در تملک، تصرف و تمتع اموالش به رسمیت شناخته و حقوق مالکیت را از جمله حقوق مشترک بین زن و مرد میداند. در این باره قرآن مجید میفرماید: «مردان را بهرهای است از آنچه حاصل کردهاند و زنان را بهرهای است از آنچه حاصل کردهاند (نساء، آیه 32).» با آوردن دو جملهی جدا و مستقل هیچ جای تردیدی نمیماند که زن کاملاً در اموالی که کسب کرده یا اموالی که به او ارث رسیده است، حق مسلم و اختیار تام دارد و این حقوقی است که اسلام 1400 سال پیش به او عطا کرده؛ در حالی که هنوز در اروپای بهاصطلاح آزادشده، هنوز زنان آنطور که باید و شاید حق ادارهی اموال خود را بعد از ازدواج ندارند و حتی در بعضی موارد، حقوق دریافتی در مقابل کار یکسان به زنان مبلغ کمتری است (استاد ملک، 1381، 269).
یکی دیگر از حقوق مشترک زن و مرد؛ حقی است مربوط به ارث. از قواعد اصلی و اولیهی ارث در اسلام این است که زنان نیز مانند مردان سهم مشخصی از ارث میبرند و ارثبردن نیز جزء حق مالکیت است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «برای مردان سهمیاست از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بگذارند و برای زنان سهمیاست از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بگذارند (نساء، آیه 7).» حق دیگری که بین زن و شوهر مشترک است، در واقع حسن معاشرت با یکدیگر است. در زندگی زناشویی یکی از دستورهای اخلاقی که قرآن و پیشوایان دین بسیار بر آن تأکید کردهاند ـ تا جایی که این دستور اخلاقی جنبهی حقوقی و تکلیفی پیدا کرده ـ حسن معاشرت و خوشرفتاری با یکدیگر است. اهمیت و نقش حسن معاشرت در زندگی تا آنجاست که در قانون مدنی مادهی 1103 آمده «زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند (قانون مدنی، ص 201).» قرآن کریم هم با بهکاربردن کنایات و استعارات زیبا و لطیف، این وظیفهی اخلاقی مهم را متذکر میشود. در سورهی نساء به مردان توصیه میکند که با همسرانتان به نیکویی معاشرت کنید (نساء، آیهی 19).
حقوق اختصاصی زن بر مرد
جدای از حقوق مشترک زوجین، حقوق خاصی نیز برای زن و مرد وجود دارد که برای هر یک امتیازی است. مهریه از جمله حقوق اختصاصی زن و رعایت آن بر مرد واجب است. در واقع اولین حقی که زن بر مرد دارد، حق گرفتن مهریه است. مهریه «یعنی کابین، صداق، پول یا چیز دیگر که هنگام عقد بر ذمهی مرد مقرر میشود (عمید، 1361، 1181).» قرآن نیز در چندین مورد از این حق زنان سخن به میان آورده و دربارهی مهریهی زنان سفارشهای اکیدی کرده است. البته در قرآن واژهی مهر به کار نرفته، بلکه از لغات معادل آن استفاده شده است. مانند آیهی «و آتوا النساء صدقاتهن نحله (نساء آیهی 4)» که واژهی صداق و نحله از این آیه اخذ شده است یا «و إن طلقتموهن من قبل أن تمسوهن (بقره، آیهی 237).»
به هر صورت، مهریه یک پشتوانهی اجتماعی و اقتصادی برای زن است؛ زیرا در صورت جدایی لطماتی که بر مرد وارد میشود از نظر روحی، اجتماعی و مالی کمتر از زن است. مرد با استعداد و توان بدنی خود در جامعه بهتر میتواند به کار و تلاش بپردازد و مهریه، کمکی است به زن در تأمین معاش و حافظ عفت و احترام اوست. از آن گذشته، امکان تشکیل زندگی مجدد برای مرد بیشتر فراهم است تا زن مطلقه؛ پس مهـریه در واقع، خسارتها و لطمههایی را که بر زن وارد میشود تا حد کمی جبران میکند.
در تفسیر مجمع البیان نیز مهریه یک عطیهی الهی از طرف خداوند بیان شده است. «مهر زنان را که بخشش از جانب خداوند است به آنها بدهید. بدیهی است که زن و مرد، هر دو از یکدیگر تمتع میبرند و زن در برابر تمتعی که به شوهر میرساند، خود نیز متمتع میشود؛ بنابراین حق مهر ندارد؛ لیکن خداوند متعال مهر را برای زن قرار داد تا از این عطیهی الهی برخوردار شود (طبرسی، ج 3، ص 25).»
نفقه یکی دیگر از حقوق اختصاصی زن بر مرد است. از نظر اسلام، تأمین هزینهی خانواده، از جمله مخارج شخصی زن بر عهدهی مرد است و زن از این نظر هیچگونه مسئولیتی ندارد؛ البته تأمین هزینههای شخصی زن توسط شوهر، اختصاص به موردی ندارد که زن از تأمین آن عاجز باشد، بلکه حتی اگر وی دارای ثروت کلانی هم باشد، الزامیندارد که از اموال شخصی خود مخارج و مایحتاج خود را تأمین کند. در واقع، وجود نفقه از مسلمات حقوق اسلامی است و این از آیات قرآن استنباط میشود: «و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف (بقره، آیهی 233 )» و نیز میفرماید: «فإن أرضعن لکم فأتوهن أجورهن (طلاق، آیهی 6).»
از طرفی اهمیت پرداخت نفقهی همسر تا آنجاست که بر نفقهی پدر و مادر تقدم دارد و وجوب پرداخت نفقه، چون دِینی همیشگی بر گردن مرد است که اگر زن در حال حیات خویش موفق به دریافت نفقهی خویش از شوهر نگردید و از دنیا رفت، مرد به زن بدهکار است و آن مال به ورثه و فرزندان زن تعلق میگیرد؛ اگرچه از نظر اخلاقی داشتن رفتاری خوش، هم وظیفهی مرد است و هم زن و رعایت این مسئله برای کیان خانواده ضروری است، قانون اسلام آن را وظیفهی خاص مرد و حق اختصاصی زن قرار داده است؛ البته مشروط بر آنکه خود زن نیز به آن علاقهمند باشد و اسباب و امکانات ظاهری آن را برای مرد، فراهم و به وی کمک کند. در قرآن آمده است: «الطلاق مرتان فإمساک بمعروف او تسریح باحسن (بقره، آیهی 229 ).» یا «فأمسکوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف (احزاب، آیهی 231)»؛ یعنی مرد هنگامیکه قادر به نگهداری زن نباشد، باید او را رها کند؛ نیز لازم است که این رهایی بهصورت احسان و محبت و باقیگذاشتن خاطرهای خوب باشد، نه آنکه بابت جدایی از زن مالی مطالبه کند و نه به او شکنجه و آزاری برساند.
یکی دیگر از حقوقی که زن بر شوهر دارد حقالمضاجعه یا حق همخوابی است. هر زنی حق دارد هر چهار شب، یک شب شوهرش با او بیتوته کند. خداوند در قرآن میفرماید: «فلاتمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقه (نساء، آیهی 129).» نظریات فقهای عظام در این زمینه متفاوت است. برخی از آنها همخوابی را عبارت از این میدانند که «زن و شوهر در یک اتاق بخوابند یا نزد هم باشند (رسالهی توضیح المسائل آیتالله اراکی، مسئلهی 2431)» و برخی دیگر از فقها میفرمایند: «هر چهار شب، یک شب را تا صبح واجب نمیدانند و تنها مرد را این اندازه مؤظف میدانند زن را رها نکند که نه مثل مطلقه و نه مانند زنان شوهردار باشد (رسالهی توضیح المسائل امام خمینی، مسئلهی 2417).»
حقوق اختصاصی مرد بر زن
نخستین حقی که شاید همه از آن آگاهی داشته باشند، تمکین جنسی است که از حقوق اختصاصی مرد بر زن است! تمکین به معنی «حاضربودن زوجه در بهرهمندشدن زوج از اوست (دهخدا، ج 15، ص 945).» اسلام با توجه به روحیهی مرد و نیاز جنسی او، به مرد حق میدهد هر زمان که بخواهد از همسرش بهرهگیری کرده و خود را ارضا کند و زن را مؤظف کرده در صورت نیاز شوهر به این امر پاسخگو باشد، تسلیم وی شود و تمکین کند. «در صورت تمکیننکردن، زن ناشزه (یعنی نافرمانبردار) شده و ممکن است در آخر زندگی زناشویی از هم بپاشد (صالحی، 1382، 25).» به هر حال، مهمترین وظیفهی زوجه، جلب رضایت شوهر، از راه تمکین وی است؛ زیرا در صورت عدم تمکین، نقض غرض حاصل میشود و منظور واقعی ازدواج و نکاح، عملی نخواهد شد و چه بسا بر اثر عدم تمکین زوجه، نفقه وی قطع شود؛ زیرا «زوج میتواند در صورتیکه از ناحیهی زوجهی خود، عدم تمکین نبیند نفقهی او را قطع کند و تا علم و یقین حاصل نکند و قطعیت از برای او پیدا نشود که زوجه خودش تمکین خواهد نمود یا نه، میتواند از دادن نفقه به زوجه امتناع ورزد (محقق، 1360، 85).»
البته اسلام در موارد خاصی به زن حق داده که از درخواست مرد امتناع کند؛ از جمله این موارد: در حالی که مهریهی زن نقدی باشد و او مهریهاش را دریافت نکرده و عمل زناشویی صورت نگرفته باشد؛ در حال حیض؛ در حال نفاس که حکم حرمت مانند حیض است؛ در حالی که زن در حال احرام باشد؛ در حال اعتکاف؛ در حال روزه؛ در حالت بیماری مرد و مضربودن برای زن یا بیماری خود زن.
یکی دیگر از حقوق مرد بر زن، اطاعت او از شوهر است. همانطور که در قرآن و تفاسیر آمده، اولین وظیفهی زن و حق مرد، اطاعت زن از همسر خویش است. قرآن میفرماید: «پس زنان درستکار فرمانبُردارند به پاس آنچه خدا (برای آنان) حفظ کرده، اسرار (شوهران خود) را حفظ میکنند و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید (نخست)، پندشان دهید (نساء، آیهی 34).»
یکی دیگر از حقوق مسلم شوهر آن است که زوجه، عفت و سلامت خود را برای همسرش حفظ کند و آنچه در محرمیت و انحصار اوست، نزد احدی آشکار نسازد و خود را از جمیع ناپاکیها و زشتیها منزه دارد؛ چنانکه دستور فرموده: «والذین هم لفروجهم حافظون الا علی ازواجهم (مومنون، آیهی 6)» یا «و یحفظن فروجهن (نور، آیهی 31).»
از دیگر حقوقی که مرد دارد، حفظ منافع و اموالش است که زن باید رعایت کند و در آیهی 34 از سورهی مبارکهی نساء به آن اشاره شده است: «والحافظات للغیب بما حفظ الله». در تفسیر این آیه، موارد متعددی ذکر شده است، از جمله: «حفظ اموال شوهر در زمان غیبت وی، حفظ اسراری که بین او و شوهرش بوده، حفظ نفس و فروج از بیگانه و حفظ اولاد شوهر (یزدی، ج 2، ص 42).»
یکی دیگر از حقوق اختصاصی مرد، حق چندزنی است. اسلام چندزنی را، بر خلاف چندشوهری به کلی نسخ و لغو نکرد، بلکه آن را تحدید و تقیید کرد؛ یعنی «از طرفی نامحدودی را از میان برد و برای آن حداکثر قائل شد که چهارتاست و از طرف دیگر برای آن قیود و شرایطی قرار داد و به هر کس اجازه نداد که همسران متعدد انتخاب کند (مطهری، 1374، 369).»
موضوع تعدد زوجات، قطع نظر از منافع و لزوم آن در پارهای از موارد، در زمانی تشریع شده که طبقات بالای عرب جاهلیت زنان بیحد و حصری در نکاح خود درمیآورند، آنها را آزار و اذیت میکردند و احیاناً گاهی به کشتن و از بین بردن آنان میپرداختند و طبقات پایین آنها هم از ترس فقر و بدبختی و به قول خودشان برای رفع عار و ننگ، دست به زندهبهگورکردن و خفهنمودن آنها میزدند. اسلام برای انحصار نابکاریهای سابق جاهلیت، «تعداد زنان را برای نکاح آنها به چهار نفر منحصر و امکان آن را هم به شرط اجرای عدالت بین زنان موکول کرد (محقق، 1360، 224).»
حق دیگر مختص مردان، حق طلاق است؛ البته در مواردی نیز مرد میتواند این حق را به زن دهد. واژهی طلاق در اصطلاح علم حقوق، عبارت است از ایقاعی تشریفاتی که به موجب آن واگذاری حق طلاق در شرایط طبیعی، با توجه به مصالح خانواده و در راستای دیگر ضوابط فقهی با مرد است. در واقع از نظر دین مبین اسلام، طلاق مبغوضترین حلال معرفی شده و دربارهی موضوع طلاق در قرآن کریم در سورههای بقره و نساء سخن گفته شده است و اهمیت مسئله تا حدی است که یک سورهی قرآن «طلاق» نامگذاری شده است. در قرآن کریم آمده: «یا أیها النبی إذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن و احصوا العده... (طلاق، آیهی 1).» مهمترین برداشت حقوقی از آیهی فوق این است که حکم طلاق در مرحلهی اول با مردهاست؛ بنابراین یکی از حقوق مرد این است که هرگاه بخواهد -با رعایت حقوق زن- همسر خویش را طلاق دهد. قانون مدنی نیز طلاق را در اختیار مرد قرار داده است: «مرد میتواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد (مادهی 1133).» به هر حال، تفاوت زن و مرد در این است که مرد به شخص زن نیازمند است و زن به قلب مرد. حمایت و مهربانی قلبی مرد آنقدر برای زن ارزش دارد که ازدواج بدون آن برای زن قابلتحمل نیست. با توجه به آنچه گفته شد، مسلم است که اسلام برای زن و مرد حقوق مشابهی وضع نکرده؛ همچنانکه در همهی موارد برای آنها تکالیف مشابهی وضع نکرده است. پارهای از حقوق و تکالیف را برای مرد مناسبتر دانسته و پارهای از آنها را برای زن و در نتیجه، در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است که این امر هم به دلیل تفاوتهای طبیعی و فطری زن و مرد که قانون خلقت برای مستحکمترکردن پیوند خانوادگی بهوجود آورده است؛ پس خوب است که زوجها با آگاهی و رعایت این حقوق و تکالیف زندگی را با آرامش سپری کنند.
منابع:
1. قرآن مجید.
2. استادملک، فاطمه (1381)؛ زن در قرآن مجید، تهران: برگ زیتون.
3. دهخدا (1339)؛ لغتنامه، جلد 18 و 25، چاپ سیروس.
4. رسالهی توضیح المسائل امام خمینی.
5. رسالهی توضیح المسائل آیتالله اراکی .
6. صالحی، مرضیه (1382)؛ «جایگاه زن در قرآن و تورات»، فصلنامهی بینات، سال یازدهم، شمارهی 2.
7. طبرسی، فضل بن حسن (1360)؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن،تهران: فراهانی.
8. قانون مدنی ایران (1307).
9. مطهری، مرتضی (1374)؛ نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا.
10. محقق، محمدباقر (1360)؛ حقوق مدنی زوجین، انتشارات بنیاد قرآن .
11. یزدی، محمد (1374)؛ فقه القرآن یزدی، جلد 2، قم: انتشارات اسماعیلیان.